گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
25 آبان» بازداشت دستکم ۱۵ شهروند بهایی در تهران، اصفهان و مشهد 26 مرداد» نقدی اندک بر کتاب "۱۶۰ سال مبارزه با دیانت بهائی!"، محمدعلی مهرآسا
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! محمدعلی مهرآسا و بهائیان، فاضل غیبیدکتر محمدعلی مهرآسا را در سایتهای فارسیزبان بعنوان "يک عضو قديمی و محترم جبهۀ ملی ايران" می شناسند. از آنجا که من نیز تکیه بر ملیت ایرانی را تنها راه برون رفت از بن بست موجود می دانم، هرزگاهی سری به "سایت ملیون ایران" می زنم و از آنجا که آقای مهرآسا از نویسندگان پر کار این سایت است نوشتارهای ایشان را نیز میخوانم. تصورم این بود که ایشان از رهروان راه مصدق هستند و بویژه به روشنگری دربارۀ "اصطلاح ناهنجار ملی ـ مذهبی" (مثلاً در مقالهای به همین نام بتاریخ ۸/۵/۲۰۱۴) میکوشند. اما چند روز پیش نوشتاری از ایشان دیدم که نشان می داد تصور من کاملاً اشتباه بوده است. مقالۀ مزبور "نقدی اندک بر کتاب "۱۶۰سال مبارزه با دیانت بهائی"! نام دارد و چنانکه از نام آن نیز برمی آید، نقدی است بر کتابی از فریدون وهمن در توصیف دشمنی ها و فشارهایی که بر این اقلیت دینی وارد شده است و طبعاً نشان دادن چهره ای مطلوب از آیین بهائی. چون شروع به خواندن "نقد اندک" کردم شگفتانگیز بود که آقای مهرآسا آنرا با این تأکید شروع کرده اند که "هیچگونه باور دینی ندارند و "در واقع یک آتئیست" هستند. انتظار داشتم ایشان که تحصیلات عالی دارند و (چنانکه در پایین همۀ مقالات خود تأکید می کنند) سالهاست در "کالیفرنیا" یعنی کانون پیشرفت مدنی و علمی جهانی زندگی می کنند، میبایست این را بدانند که نویسندۀ نوشتاری علمی نیازی به اشاره به اعتقادات خود ندارد و مهم آنستکه نوشتارش را بر مبنای روشهای شناخته شدۀ علمی و عقلانی بنویسد. اما هرچه پیشتر رفتم دیدم که ایشان به دیگر اصول پژوهشگری نیز پایبند نیستند. نمونه اینکه بهائیان را متهم کرده اند که برای "ملیت" ارزشی نمی شناسند. بنابراین باید انتظار داشت که آقای مهرآسا "نقد" خود را بر مبنای برداشت علمی از "ملیت" بیان کرده باشند. این آرمانی است که جبهۀ ملی به رهبری دکتر محمد مصدق در راه تحقق آن در ایران کوشید. مهمترین شاخص آن هم این بود که در جامعۀ ایران که "امت مسلمان" اکثریت را تشکیل میدهد تفهیم شود همانطور که همۀ اقلیت های قومی جزئی از ملت هستند نه تنها وابستگان به اقلیت های دینی، بلکه همۀ دگراندیشان ایرانی، حتی "گاو پرستان" و بی خدایان نیز باید شهروند ایران بشمار آیند و بدون استثنا از حقوق برابر برخوردار باشند. اما اسفا که جمله به جملۀ جناب مهرآسا نشان می دهد که ایشان هیچگونه درکی از مفهوم نوین "ملت" ندارند. نمونه آنکه به بهائیان پرخاش می کنند که: "متوجه نیستند که اگر میهن دوستی نباشد، هر جهانخوار دبنگی با نیروی قاهرش میتواند دیگر سرزمینها را تسخیر و جزو ملک خود کند."! این نشان می دهد که تصور آقای مهرآسا از "میهن دوستی" همانست که در دوران باستان هم یافت می شد زیرا مردم آن دوران نیز دفاع از میهن خود در برابر تجاوز خارجی را لازم می دانستند. اما مطلب مهمی که نشان می دهد ایشان بکلی از درک مفهوم "ملی" بی بهره اند برخورد ایشان به حق حیات بهائیان در ایران است. حرف حساب ایشان اینستکه: "هرآنچه ستم و بیداد و جفا بر پیروان آئین بهائی از سوی هموطنان شیعی من رفته است و میرود به شدت محکوم" است اما تقصیر آن به گردن خود بهائیان است که در کشوری با اکثریت "شیعیان متعصب" به تبلیغ آیین خود پرداخته اند! نیازی نیست از آقای مهرآسا بپرسید، آیا اگر بهائیان تبلیغ نمی کردند مورد حمله و کشتار قرار نمی گرفتند؟، زیرا ایشان خود اشاره کرده اند که " بیشتر پیروان بهاء دهاتیهای بیسواد و زارعان نابخردی بودهاند"! و بنابراین ناتوان از تبلیغ دینشان! جناب مهرآسا، "ملیگرایی" را شما در کدام مکتب فراگرفته اید که کشتار و تبعیض جمعی بزرگ از هم میهنان خود را توجیه می کنید؟ آیا واقعاً نمی دانید که فرد فرد "شهروندان" هر ملتی باید از مصونیت و امنیت برخوردار باشند و نه تنها به هیچ بهانهای نمی توان این حق را از کسی سلب کرد، بلکۀ وظیفۀ هر شهروندی است که از حقوق دیگر شهروندان تا پای جان دفاع کند؟! جناب مهرآسا، شما اینک چند دهه در سایۀ ملت آمریکا بعنوان یک "آتئیست" از حقوق شهروندی برخوردار بوده اید. آیا میدانید که روا دانستن کوشش برای نابودی گروهی از شهروندان، در کشوری که در آن زندگی می کنید جرم دارد؟ اگر قبول ندارید، به خرج من در نشریه ای در ایالات متحده آگهی دهید که به نظر شما مثلاً نابودی همجنس گرایان قابل توجیه است زیرا با آنکه اکثریت آمریکاییان با شیوۀ زندگی آنان مخالفند، از هر فرصتی برای به نمایش گذاشتن و تبلیغ "انحراف" خود استفاده می کنند! جناب مهرآسا، شما با سرهم کردن مشتی مطالب رونویسی شده که دربارۀ درستی آنها تحقیقی نکرده اید، میخواهید به خواننده بقولانید که بهائیت با "خدعه و نیرنگ" پدید آمده و چیزی جز مشتی " سخنهای بیمایه و آرزوهای مسخره و خنده برانگیز" بیش نیست. غافل از اینکه حتی اگر فرض کنیم بهائیت، فراتر از این حرفها، سازمانی مافیایی بود که پیروانش را به "سگ پرستی" دعوت می کرد باز هم شما بعنوان پیرو آرمان ملی ناچار بودید مادامیکه دادگاهی دمکراتیک جرمی دربارۀ آنان صادر نکرده در نظر و عمل از جان و مالشان دفاع و حمایت کنید! آیا یکبار از خودتان پرسیده اید، به چه انگیزه ای خود را پیرو راه مصدق قلمداد می کنید؟ آیا می دانید او از چه آرمانی دفاع میکرد و در زندگی به کدام اصول پایبند بود؟ پیشنهاد می کنم کمی دربارۀ او بخوانید تا مثلاً دریابید که چه اختلافی باعث شد که آخوندها او را تکفیر و فتوای قتلش را صادر کردند؟ بعنوان نمونۀ کوچک، فلسفی، واعظ معروف و رابط آیت الله بروجردی با دولت، در خاطراتش می نویسد: می بینید که چه تضاد فکری بارزی مصدق را از آخوندها جدا میکرد؟! اسفا که شما پس از ۷ دهه حق حیات بهائیان در "ایران اسلامی" را از موضع آخوندی نفی می کنید و پس از تجربۀ حکومت اسلامی که نه تنها غیرشیعه را مهدورالدم می داند، بلکه برای اکثریت شیعیان نیز بعنوان "غیرخودی" حقی قائل نیست، در طیف آخوندهای حکومتی طرف مرتجع ترین آنان را گرفته اید. زیرا برخی از آنان در این میان، دستکم در حرف، رفتار داعشی را درست نمی دانند. مثلاً آیت الله منتظری که در خاطراتش افتخار می کرد که در جوانی در نجفآباد به چنان جوّی دامن زده بود که نه تنها مسلمان و بهائی نمی توانستند رفت و آمد و داد و ستد کنند که حتی مسافرکشها جرأت نداشتند بهائیان را سوار کنند و آنان مجبور بودند راه نجفآباد به اصفهان را پیاده بروند، در اواخر عمر بدین رسیده بود که (چون نابودی بهائیان دنیاپسند نیست!) حکومت اسلامی ناچار است برای آنان تا حدی حق حیات قائل شود! جناب مهرآسا، شما به پیروی از آرای رازی، فیلسوف سدۀ چهارم نیز افتخار می کنید، درحالیکه مسلماً کتابی از او دربارۀ نظراتش نخواندهاید. بدین دلیل ساده که چنین کتابی وجود ندارد! حال آنکه به "منطق" شما تقصیر اینکه همۀ آثار فلسفی او را از میان بردند به گردن خودش بوده است، زیرا در آن دوران که مسلمانان از امروز "متعصب تر" بوده اند به بیان چنین افکاری پرداخته است! شاید فکر کنید افکار عالی رازی کجا و عقاید بهائیان کجا! نمی دانم که "آتئیستها" خود را به کدام اصول اخلاقی پایبند میدانند، اما جامعه شناسی نوین نشان می دهد که برای پیروان ادیان در نهایت نه باورها و اصول اعتقادی، بلکه تعلق به گروه همکیشان اهمیت دارد که در میانشان احساس امنیت و سرافرازی می کنند. شما هیچ یهودی را نخواهید یافت که چون موسی آدم کشته از یهودی بودن دست بکشد و یا مسیحی را از اینکه عیسی با بدکاران همنشین بوده است. جناب مهرآسا، اسفا که شما نه تنها در آن زمان، که هنوز مشکلی با اسلام نداشتید، بلکه امروز هم که در کالیفرنیا "آتئیست" هستید، نمی دانید رشوه دادن انحرافی اخلاقی و جرمی قابل مجازات است! اگر سلامت اخلاقی و سربلندی انسانی برایتان اهمیت داشت همان زمان از خود می پرسیدید چرا میلیونها هموطنی که مال و جانشان مورد تجاوز حکومت اسلامی قرار گرفته بود نمی کوشند با پارتی بازی و رشوه "حق" خود را بگیرند؟ در میان قربانیان حکومت اسلامی، پیروان اقلیت های مذهبی اگر هم در نظر شما "مشتی فریب خورده با اعتقادات خنده آور" هستند، ولی آنان حتی نیاز نداشتند رشوه ای بدهند، بلکه کافی بود تنها یک بار بگویند که مثلاً کلیمی یا بهائی نیستند تا نه تنها جان و مالشان از دستبرد مصون بماند، بلکه اموال نزدیکان خود را نیز صاحب شوند! آیا شما هنگامیکه مقالۀ خود دربارۀ سقوط اخلاقی جامعۀ ایران را می نوشتید به این هم فکر کردید که ممکن است مهاجرت صدها هزار از دگراندیشان مذهبی نقشی در این سقوط اخلاقی داشته باشد؟ آیا فکر نمی کنید بهتر باشد بجای همرنگی با جماعت بکوشید به بلوغ فکری برسید و به پدیده ها بدون پیشداوری و با شهامت عقلی برخورد کنید؟برای سلامت اخلاقی ارزش بیشتری از اعتقادات مذهبی قائل باشید؛ آنگاه اگر در همان کالیفرنیا به پیرامون خود بنگرید درمی یابید که در جوامع پیشرفته نه تنها آتئیست بودن افتخاری نیست، بلکه اکثریت شهروندان دانشمند، خردمند و درستکار، خود را پیرو آیینی می شناسند. به پیرامون خود در کالیفرنیا نگاهی کنید و ببینید که دهها هزار ایرانی که در نظر شما فریب سخیف ترین اعتقادات مذهبی را خوردهاند، به سلامت اخلاقی، به چنان میزانی از موفقیت های علمی و مالی دست یافته اند که هزاران بهائی در بالاترین مراتب در میانشان گُم هستند! از آنجا که نوشته اید با نثر قدیم مشکل دارید، معنی می کنم: چنین باد! Copyright: gooya.com 2016
|