گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! امکان تحول در جامعه بر اساس کدام اصل راهنما؟ جهانگیر گلزاردفاع از حق خود و دفاع از حق دیگری اصلی است که امکان تحول در جامعه و برقرارکردن آزادیها را ممکن میگرداند. از عمل روزمره من و شما در همه شئون زندگی در رابطه زناشویی، در رابطه با فرزندان و والدین در رابطه با همکاران، در رابطه معلم و استاد با شاگرد و دانشجو و بالعکس و... آغاز میگردداین روزها صحنه های از دست دادن جان مهاجران موضوع اخبار گردیده است. مرگ در کامیون و مرگ در دریا و مرگ در رودخانه موضع و تیتر خبر شده اند. انسانها می پذیرند که خانه و وطن خود را ترک گفته در دریای بیکران جهان خود را رها کنند شاید بتوانند امنیت یابند؟ بعد از حمله آمریکا به عراق ، عراقیهای عرب و کرد زبان، از کشور استبداد زده خود با حدف زندگی در کشورهای اروپایی با رفاه بیشتر سیل مهاجرت را آغاز کردند. قبل از آن افغانها و ایرانیها و روسها چنین کرده بودند. روش و برنامه کشورهای سلطه گر در کشورهای استبداد زده منطقه خاورمیانه تا امروز تقریبا به یک صورت نتیجه مطلوب برای کشورهای سلطه گر به بار آورده است. آمریکاییها در افغانستان از طالبان پشتیبانی نمودند و به آنها اسلحه دادند و مخارج این طرح را عربستان سعودی به عهده گرفت و اسباب عملی نمودن آن را به عهده پاکستان گذاشتند . وقتی طالبان به هدفشان رسیدند و ارتش روسیه را از افغانستان بیرون راندند و شکست دادند ، آمریکا کمکهای مالی و غذایی خود را بروی طالبان بست و در واقع با طالبان وارد جنگ گردید . هدف این جنگ در ظاهر مبارزه با تروریسم و در عمل تامین منافع آمریکا در منطقه بود . همین روش را با صدام حسین انجام دادند و در منطقه عراق جنگی را شروع کردند که هنوز پایان نیافته است. کشور ما در حال حاضر در دایره آتش قهر کشورهای مسلط شعله ور است . البته استبداد فقیه فشار خشونت را در داخل کم نکرده است. طرح جدید آلمان من باب نمونه این است که به فارغ التحصیلان ایرانی امکان ادامه تحصیل و در صورت پیدا کردن شغل به آنها اقامت کار دهد . می دانیم که شهروندان کشورهای اروپایی در حال پیر شدن هستند . این کشورها برای ادامه حیات و ادامه حیات اقتصادی خود نیاز به نیروی کار و جوان و کار آمد دارند که خرج عمده تحصیلات انها را مردم وطنشان پرداخته باشند واغلب نیز تنها برای طی دوران تخصص انهم برای پروراندن انها بر اساس نیاز بازارکار المان وارد دانشگاه های آلمان گردند. این مهاجرتها بهاین کشورها امکان ادامه حیات می دهد. از سال ۲۰۱۱ که کشور سوریه را قدرتهای غربی دچار جنگ کرده اند ۴ میلیون نفر آواره شده اند. طبق آمار یونیسف اغلب انها در کشورهای همسایه همچون اردن و ترکیه و لبنان و یا حتی مصر بسر می برند و تنها ۳۰۰ هزار نفر انها راهی اروپا شده اند که سه چهارم انها در المان بسر می برند.و المان در مجموع ۳ درصد پناهندگان منطقه را پذیرفته است. راه حل در چیست؟ انسان حق دارد وطن داشته باشد و در آن وطن در آزادی و در استقلال زندگی کند. اصل راهنمای تحول موازنه منفی است. موازنه منفی چیست ؟ آدمی حق حیات دارد. حقوق دیگری هم دارد. حقوق دیگر مثل حق تحصیل و حق ازدواج و حق رشد کردن و حق دوست داشتن و حق اطلاع یافتن و ... اینها کیفیت حق حیات را کامل می کنند . هر اندازه از این حقوق قافل بشویم به همان اندازه از کیفیت زندگی خود کاسته ایم . مثلا ما حق عشق ورزی داریم. حالا اگر آدم خشکی باشیم و خود را و دنیای خود را به تمام این هستی بگونه ای ببندیم که از مهر و دوستی و عشق بی بهره بشویم ، تصور کنید که زندگی چه اندازه خشک و بی روح می شود ؟ اگر انسان از حقوق خود برخوردار بشود و امکان برخوردار شدن از حقوق را بیابد ، می گویند آدمی در آزادی زندگی می کند . انسان آزاد انسانی است که به حقوق خود واقف و از آنها برخوردار بگردد. امکانات برخوردار شدن از حقوق را به مقدار زیاد پیدا کرده ایم . از این بابت آزاد هستیم. ولی آیا از این آزادی برای برخوردار شدن از حقوق خود هم استقاده می کنیم؟ ما رابطه مان با دیگری بر اساس حقوق مداری باید باشد تا ازاده باشیم. آیا رعایت حقوق دیگران را می کنیم ؟ مثلا سعی می کنیم که امکانات رشد فرزند و همسر خود را فراهم کنیم ؟ آیا به عقیده و نظر همسر و دوست خود احترام می گذاریم؟ آیا به حق اختلاف و حق اشتراک باور داریم و اگر داریم به آن عمل می کنیم؟ رابطه ما با طبیعت چگونه است؟ ما خود را صاحب طبیعت می دانیم ؟ یا اینکه با طبیعت زندگی می کنیم. مثلا چون بوته گلی خریده ایم دادن و یا ندادن آب را حق خود می دانیم؟ یا اینکه بخاطر زندگی گل و شاداب بودن آن به آن آب و کود می دهیم؟ رابطه ما با حیوانات چگونه و بر اساس مالکیت بر حیوان و یا دوستی با حیوان است؟ انسانها دارای مرامها و دین هستند . در حال حاضر دینها متاسفانه نه در اختیار معتقدان و باورمندان واقعی به ان بلکه در اختیار متولیهای آن که نه تنهابه دین باورمندنیستند بلکه به قدرت سر سپرده اند، قرار دارد و فرق هم نمی کند چه دینی . همه ادیان متولی دارند . همانگونه که هر مرام ضد دینی نیز در دست متولیانش از خود بیگانه می شود .این متولیان برای معتقدین آن ادیان حکم صادر می کنند احکامی که با ماهیت حقوقمدار دینها در تضاد قرار دارند . در اسلام فقه دست ساخته فقها فقهی است تکلیف مدار و با نص قران که بیانگر حقوق انسانها است متضاد است. متولیان حکم می کنند و "دین داران" قران نخوانده نیز باید قبول کنند و اغلب می کنند ! یعنی دین را که در اصل خود بیانگر حقوق انسان و هشدار دهنده به وی برای رعایت حقوق خود بوده است را از خود بیگانه کرده اند و در یک سری اوامر و نواهی قدرت فرموده محدود و فروکاسته اند.این روش در آموزش و پرورش هم همین گونه است . در قضاوت و احکام قضایی هم همین گونه است در دینی اینچنین تحت امر متولیان رابطه انسان و خدا هم بر اساس خشونت و ترس برقرار شده است . اول به خدا شکل و جنسیت داده اند و بعد رابطه ترس و تحقیر حاکم کرده اند. اگر می خواهیم به ماهیت اصلی ادیان که تنها یک راه می باشند راهی راهبر به حقوق انسان، باز گردیم این رابطه ها همگی باید تغییر کنند . رابطه ها بایستی بر اساس احترام و دفاع و زندگی بر بستر حقوق تغییر کند . دفاع از حق خود و دفاع از حق دیگری اصلی است که امکان تحول در جامعه و برقرارکردن آزادیها را ممکن می گرداند .و از عمل روزمره من و شما در همه شئون زندگی در رابطه زناشویی در رابطه با فرزندان و والدین در رابطه با همکاران در رابطه معلم و استاد با شاگرد و دانشجو و بالعکس در هنگام رانندگی در هنگام عمل به شغل خود در عبادات خود در رفت و امد با دیگران در قضاوتهای روزمره ما در رابطه با سایر ملل و...آغاز می گردد. وقتی ملتی خود را دارای بهترین نژاد و هوش یگانه و ملت دیگری را تحقیر می کند فراموش می کند که با این تحقیر و سلب حقوق آن ملت در واقع خود و ملت خود را تحقیر کرده است. وقتی قومی خود را برتر از قوم دیگر می داند فراموش می کند که هرگاه یکپارچگی حقوق انسانها را فراموش کنی ابتدا حقوق خود را فراموش کرده ای. وقتی برادر خواهر خود را تحقیر می کند نیز همین تحقیر خود صورت میگیرد و یا هنگامی که معلمی شاگرد خود را تحقیر میکند. در تحقیر هیچ کسی صاحب حق نمی شود خصوصا فرد تحقیر کننده چرا که اول کسی که رابطه زور و تبعیض ایجاد می کند با نفس فراموش کردن حقوق مشترک خود و دیگران حقوق خود را نیز سلب می کند. اگر دفاع از حق وظیفه و هدف برقرار کردن آزادیها باشد پس روش انسان مدافع حقوق افشای روابط ضد حق و دادن راه حل در حقوق مداری می گردد. اینکه می گوبند فعال حقوق بشری نبایستی از موضع سیاسی اینکار را بکند منظور این است که همه اسنانها را بایستی برابر دید در حقوق و در دفاع از حقوق فرد تقدم تشکیلاتی فرد عضو تشکیلات خود را در نظر نگرفت چر ا که خود این عمل آغاز تبعیض و بنابر این ضد حقوق است. نه اینکه فردی سیاسی نباشد و موضع سیاسی نداشته باشد و نسبت به سرنوشت کشور و وطنش و تصمیم گیریها در مورد خود و اینده خود و هموطنانش بی تفاوت باشد. اگر فعال حقوق بشر بگوید که ما را کاری با سیاست نیست. و آن به این معنی که کلاه خود را بگیر که باد نبرد . قبول نوعی جبر است که من و یا ما معتقدین به حقوق مداری تاثیری در سیاست نمی توانیم بگذاریم . قبول این جبر باعث می شود که قدرت طلبان ازادیها را از بین ببرند و آن زمان نه از حق چیزی می ماند و نه از مدافع حقوق. هدف آدمی بایستی زیست در آزادیها با شد. استقلال هر شخص باید قابل احترام باشد و هر کس مستقل باشد در انتخاب و آزاد باشد در نوع انتخاب خود . رشد رکن اساسی زندگی باید باشد . نمی شود و نمی توان و ممکن نیست زندگی در دایره بسته ناممکنها را ساخت . در مدار بسته نه اینکه امکان رشد وجود ندارد ، بلکه در مدار بسته ،تخریب پایه اصلی می گردد و تخریب بر تخریب می افزاید . می توانم ، باید بشود ، من توانا هستم که راه حل پیدا کنم ، خارج شدن از مدار بسته ناممکن به فضای بی نهایت ممکنهاست . امید که همه ما این امور را روش زیست در تحول و آزادگی و روش روزمره زندگی خود کنیم . Copyright: gooya.com 2016
|