سوریه: افسانه سرایی در برابر واقعیات (بخش دوم و پایانی)، محمد سهیمی
[بخش نخست مقاله را با کلیک اینجا بخوانید]
[برای دیدن لینک ها و مراجع مقاله نسخه پی دی اف آن را از اینجا دریافت کنید]
افسانه سوم: غرب و آمریکا فقط زمانی مجبور به مداخله شدند که کشتار آغاز شده بود
یک ادعای آمریکا و متحدان آن، و حامیان ایرانی آنها، این است که دخالت غرب در سوریه فقط زمانی آغاز شد که ارتش سوریه دست به کشتار مردم سوریه زده بود. دلیل اینگونه ادعاها توسط حامیان ایرانی غرب، عربستان، و متحدان مرتجع آنها در منطقه این است که این آقایان و خانمها توانائی تحقیق را ندارند و مقالات مملو از اغراق و ادعاهای بی اساس خودرا معمولا بعد از یک شام مفصل مینویسند. به همین دلیل، بعنوان مثال، اینگونه مقالات حتی یک مرجع ندارند. بعنوان نمونه به اینجا ، اینجا، و اینجا نگاه کنید.
آقای ادد ینون یک تحلیلگر، روزنامه نگار، و مدرس دانشگاهی اسرائیلی است، که کارنامه، یا رزومه، ایشان توسط ویکیلیکس هم منتشر شده است. سه سال بعد از قرارداد کمپ دیوید در سال ۱۹۷۹ بین اسرائیل و مصر، در مقالهای تحت عنوان "راهبرد اسرائیل برای دهه ۱۹۸۰" که در سال ۱۹۸۲ در فصلنامه اسرائیلی کیوونیم منتشر شد، و به انگلیسی هم ترجمه شده است، آقای ینون معاهده کمپ دیوید را رد کرد و در عوض پیشنهاد کرد که اسرائیل برای تامین امنیت خود باید از تنشهای قومی و مذهبی کشورهای عرب خاور میانه استفاده کرده تا آنها را از درون متلاشی کند. کیوونیم، که در زبان عبری به معنای جهاد میباشد، ارگان رسمی سازمان جهانی صهیونیسم میباشد. در قسمتی از مقاله چنین گفته شد،
انحلال کامل لبنان به پنج استان، که در حال حاضر در جریان است، زمینهای خواهد بود برای عملیات مشابه در تمامی جهان عرب، از جمله مصر، سوریه، عراق، و شبه جزیره عربستان. در دراز مدت تجزیه سوریه و عراق به کشورهای کوچک بر مبنای قومی یا مذهبی، شبیه آنچه که در لبنان در حال اتفاق افتادن است، باید هدف اصلی اسرائیل برای جبهه شرقی خود باشد، و سایش توان نظامی همان دو کشور باید هدف کوتاه مدت اسرائیل باشد. سوریه مانند آنچه که در لبنان در حال اتفاق افتادن است به چندین کشور کوچکتر بر مبنای قومی یا مذهبی متلاشی خواهد شد.
برای اینکه طرح راهبردی آقای ینون را در چهار چوب درست قرار دهیم باید بخاطر بیاوریم که اسرائیل از سال ۱۹۷۵ که جنگ داخلی در لبنان آغاز شد با مسیحیهای مارونی آنجا و نیروی نظامی آنها، یعنی فالانژها متحد شد. در سال ۱۹۷۸ به جنوب لبنان هجوم برد، ولی مجبور به عقب نشینی شد، و در سال ۱۹۸۲، یعنی سال انتشار پیشنهاد راهبردی آقای ینون، اسرائیل دوباره به لبنان هجوم برد و تا سال ۲۰۰۰، یعنی برای هجده سال جنوب لبنان را اشغال کرد، و ارتش دست نشانده خود یعنی ارتش لبنان جنوبی به رهبری سعد حداد را در آنجا مستقر کرد. فقط حملات حزبالله لبنان، که رسما در فوریه ۱۹۸۵ تشکیل شده بود، اسرائیل را سرانجام مجبور به ترک جنوب لبنان کرد که بدنبال آن ارتش پوشالی لبنان جنوبی نیز فرو ریخت و نظامیان آن به اسرائیل پناهنده شدند.
وقایع سالهای اخیر بخوبی دنبال کردن طرح ینون توسط اسرائیل را نشان میدهد. رابطه نزدیک با کردهای عراق، بمباران چندباره سوریه در طول جنگ داخلی آن - اینجا و اینجا - رابطه بین اسرائیل و بخشی از شورشیان سوریه - اینجا و اینجا - و اتحاد پابرجا با مسیحیان افراطی لبنان، یعنی فالانژها- اینجا و اینجا - بخوبی استراتژی اسرائیل بر مبنای طرح ینون را آشکار میکند. از طرف دیگر متحدان اسرائیل در آمریکا در میان راستگرایان افراطی و نئوکانها هم به پیشبرد این طرح کمک کردهاند.
در یک مصاحبه در ۵ مارس۲۰۰۷ ژنرال وسلی کلارک، فرمانده پیشین نیروهای پیمان ناتو گفتند که در ۲۰ سپتامبر ۲۰۰۱، فقط نه روز بعد از حمله تروریستی به آمریکا، یک ژنرال در پنتاگون به ایشان گفت که تصمیم برای حمله به عراق گرفته شده است. چند هفته بعد، زمانی که آمریکا مشغول بمباران افغانستان بود، همان ژنرال به آقای کلارک گفت که دولت آقای بوش تصمیم گرفته که در طول پنج سال آینده به هفت کشور حمله کرده و رژیمهای آنهارا سرنگون کنند. این هفت کشور عبارت بودند از، عراق، سوریه، لبنان، لیبی، سومالی، سودان، و در پایان ایران. البته هر حمله بهانه خود را لازم داشت. بعضی از آن حملات انجام شد، ولی برخی دیگر بدلیل طولانی شدن جنگ عراق به تاخیر افتاد. اگر چه سناتور باراک اوباما با این قول در انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۰۸ شرکت کرد که به جنگها پایان دهد، ولی عملا، چه بر طبق برنامه دولت آقای بوش، و یا بر طبق سیاست خود، آن برنامه برای هفت کشور ادامهٔ یافت.
اسناد منتشر شده توسط ویکیلیکس تصویر دقیق تری از نقشههای پشت پرده در اختیار ما قرار داده است. همانطور که ذکر شد، در سال ۲۰۰۶ دولت سوریه پیشنهاد عربستان و قطر را برای ساختن یک خط لوله گاز به دریای مدیترانه نپذیرفت، و در عوض با ایران و عراق در باره ساخت چنین خط لولهای توافق کرد. اسناد ویکیلیکس بخوبی نشان میدهند که از همان زمان، اگر نه از سال ۲۰۰۱، دولت پرزیدنت جرج بوش پسر تصمیم به بی ثبات کردن سوریه گرفت، تا به کمک آن رژیم سوریه را سرنگون کند. این دستکم ۵ سال قبل از آغاز تظاهرات در سوریه بود .
این اسناد همچنین نشان میدهند که برنامه بی ثبات کردن سوریه توسط اسرائیل طراحی شده، و به آمریکا تسلیم شده بود. بر طبق صحبت آقای جولین آسانژ، رئیس ویکیلیکس، در قسمتی از اسناد چنین آمده است:
"شایعاتی که دروغ هستند... و یا اغراق شده هستند را بکار بگیریم --]شایعاتی که بر طبق آنها [ایران سعی میکند که سنّیهای فقیر در سوریه را شیعه کند -- و با مصر و عربستان سعودی همکاری کنیم که این موضوع [دروغ] را جأ بیندازند، بطوری که برای ایران داشتن نفوذ در خاورمیانه مشکلتر شود، و همچنین داشتن نفوذ برای دولت [سوریه] در میان مردم [خودرا] را مشکل تر کند." اگر سوریه [از این طریق] به اندازه کافی بی ثبات شود، اسرائیل قادر خواهد بود که بلندیهای جولان [که از ۱۹۶۷ در تصرف دارد] را برای همیشه حفظ کرده، و حتی بخش بیشتری از سوریه را ضمیمه خود کند."
اسناد ویکیلیکس همچنین نشان میدهند که سازمان سیا در برگزاری تظاهرات در سوریه نقش مهمی داشت. بودجه شبکه ماهوارهای مخالفان دولت سوریه که از آوریل ۲۰۰۹ در لندن آغاز بکار کرد مخفیانه توسط وزارت خارجه آمریکا و سازمان سیا تأمین میشد. اسناد ویکیلیکس همچنین نشان میدهند که از سال ۲۰۱۲ عربستان سعودی، ترکیه و قطر، سه متحد اصلی آمریکا در خاور میانه، مسلّح کردن و تأمین بودجه گروههای تروریستی در سوریه را بعهده داشتند، که در حقیقت همان صحبتی بود که آقای بایدن در دانشگاه هاروارد مطرح کرده بود.
در یک مصاحبه تلویزیونی در ماه جون سال ۲۰۱۳، وزیر خارجه سابق فرانسه آقای رولند دوماس به صراحت چنین گفت،
"من مایلم چیزی را به شما بگویم. دو سال قبل از اینکه جنگ در سوریه آغاز شود، من در بریتانیا بودم برای کارهأییکه ربطی به سوریه نداشت. من با مقامات انگلیسی ملاقات کردم، و برخی از آنها که دوستان من هستند، اعتراف کردند، با پرسیدن [عقیده من در باره آن] که در حال آمده کردن طرحی برای سوریه هستند. این در انگلیس بود، نه آمریکا. انگلیس در حال تدارکات برای هجوم شورشیان به سوریه بود. آنها حتی از من بعنوان وزیر خارج سابق فرانسه پرسیدند که آیا من مایلم در طرح آنها شرکت کنم. البته من پاسخ منفی دادم. من فرانسوی هستم و علاقهای به این موضوع ندارم. مقصودم این است که این عملیات [جنگ در سوریه] از جاهای خیلی دور از سوریه میاید؛ در آنجا [دور از سوریه] بوجود آمد، طراحی شد، و سازمان دهی شد .... برای یک هدف ساده: سرنگونی رژیم سوریه برای اینکه مهم است که بدانیم در آن منطقه رژیم سوریه ضدّ اسرائیل است. در نتیجه، همه چیز در آن ناحیه دور این موضوع میگردد. من دارم راجع به اعتماد به نفس اسرائیل صحبت میکنم که نخست وزیر آن به من گفت، "ما در این ناحیه سعی میکنیم با همه بسازیم، و با کسانیکه نمیسازیم، آنهارا سرنگون میکنیم." این سیاست [اسرائیل] است و یک مفهوم تاریخی. و چرا که نه؟ ولی، باید اینرا بدانیم."
خانم تلسی گبارد، نماینده کنگره آمریکا از ایالت هاوایی در مصاحبه با آقای ولف بلیتزر از شبکه سی ان ان در ۸ دقیقه آنچه که آمریکا در حال انجام در سوریه میباشد را بطور کاملا واضح توضیح میدهد. نگارنده مطالعه متن این مصاحبه و تماشای ویدیو کوتاه مدت آنرا به خوانندگان گرامی توصیه میکند.
افسانه چهارم: دویست و پنجاه هزار نفر از مردم سوریه بدست رژیم بشار اسد کشته شدهاند
بر طبق گزارش "رصدخانه سوریهای برای حقوق بشر،" که طرفدار نیروهای مخالف دولت سوریه در شهر کاونتری انگلیس است، تا ۱۷ اکتبر ۲۰۱۵ ۲۵۰،۱۲۴ نفر در سوریه کشته شدهاند. به همین دلیل مخالفان دولت سوریه، و بخصوص بخش ایرانی آن، دائماً میگویند که "رژیم جنایتکار اسد ۲۵۰،۰۰۰ نفر از مردم سوریه را به قتل رسانده است." ولی باید به جزئیات این آمار نگاه کنیم تا ببینیم این ادعا چقدر صحیح است. خود رصدخانه سوریهای میگوید که از تعداد کشته شدگان ۹۱،۶۷۸ نفر از سربازان و جنگندگان دولتی بودند که حدود ۳۷ درصد کّل کشته شدهها هستند، و طبیعتاً توسط تروریستهای مخالف دولت به قتل رسیدند. ۴۳،۷۵۲ نفر از تروریستهای سوریهای مخالف دولت و ۳۷،۰۱۰ تروریست خارجی نیز کشته شدهاند، که جمع آن ۸۰۷۶۲ نفر میشود، یعنی حدود ۳۲ درصد کّل کشته شدگان. تلفات غیر نظامی ۷۴،۴۲۶ نفر، یعنی ۳۰ درصد کّل کشته شدگان است، که از این تعداد، ۱۲،۵۱۷ نفر از خردسالان و نوجوانان بودند. هویّت ۳،۲۵۸ نفر از کشته شدگان نیز مشخص نیست. همچنین این گزارش مشخص نمیکند که از غیر نظامیان چند نفر توسط نیروهای مخالف و چند نفر بدست نیروهای دولتی کشته شدهاند. رصدخانه همچنان میگوید که دهها هزار نفر از مردم سوریه به اسارت نیروهای مخالف در آمدهاند که از سرنوشت آنها خبری در دست نیست.
لازم به ذکر است که "رصدخانه سوریه ای" توسط آقای رامی عبدالرحمان در سال ۲۰۰۶ تاسیس شد. این "رصدخانه" در منزل خود آقای عبدالرحمان در شهر کاونتری انگلیس است، و فقط یک عضو دارد که همان خود آقای عبدالرحمان است. در تبلیغات غرب همیشه از آمارهای این "رصدخانه" استفاده میشود، و اینطور وانمود میشود که این "رصدخانه" دارای تشکیلات وسیعی است. آقای عبدالرحمن ۱۵ سال پیش خود به تبعید داوطلبانه در انگلیس رفت و از آن زمان به دنبال سرنگونی دولت سوریه بوده است. بودجه این "رصدخانه" توسط اتحادیه اروپا تأمین میشود. آقای عبدالرحمان شهرت خوبی ندارند، و حتی متهّم به کلاهبرداری نیز شدهاند. ولی انصاف آقای عبدالرحمان، که خود عضو اپوزیسیون سوریه میباشد، از انصاف اپوزیسیون وطنی ما که حامی هژمانی غرب میباشد به مراتب بیشتر است.
آمارهای دیگری نیز در باره تلفات، که دقیقتر و بیطرفانه تر هستند، وجود دارند. بعنوان مثال، تخمین سازمان ملل تا اوایل سال جاری ۲۲۰،۰۰۰ کشته میباشد. این گزارش برآورد میکند که حدود ۷۵،۰۰۰ غیر نظامی کشته شدهاند، که از این تعداد حدود ۱۹،۰۰۰ نفر غیر نظامی توسط بمبارانهای نیروی هوائی سوریه جان خودرا از دست دادهاند، و ۵۵،۰۰۰ غیر نظامی از طرق گوناگون دیگر توسط دو طرف.
این آمارها را میتوان از زاویه دیگری هم مورد بررسی قرار داد. آمارهای ذکر شده از تمامی منابع حکایت از این دارند که در برابر هر غیر نظامی کشته شده در سوریه ۲ نظامی کشته شده اند. اینرا میتوان با تلفات هجوم آمریکا به عراق و یا جنگهای اسرائیل بر ضدّ فلسطینیان در نوار غزه مقایسه نمود. در هجوم آمریکا به عراق در برابر هر نظامی کشته شده دستکم ۳ و احتمالأ تا حدود ۱۰ نفر غیر نظامی کشته شدند. در جنگ اسرائیل با حماس در ۲۰۰۸-۲۰۰۹ در برابر هر نظامی کشته شده ۴ نفر غیر نظامی کشته شدند.
افسانه پنجم: نیروهای "معتدل" مخالف و "ارتش آزاد سوریه" در جنگ حضور دارند
یکی از بزرگترین افسانهها در باره جنگ سوریه ادعای غرب و متحدان آن در منطقه، و همچنین همسویان ایرانی آنها درباره وجود نیروهای "معتدل" و ارتش به اصطلاح "آزاد" سوریه میباشد. هر دو ادعا دروغ کامل هستند. از چندماه بعد از آغاز جنگ هیچگونه نیروی معتدل که دارای اهمیت باشد درمیان نیروهای مخالف وجود نداشته است.
"ارتش آزاد سوریه" حدود ۶ ماه بعد از آغاز جنگ با حمایت آمریکا و ترکیه تشکیل شد، ولی هدف اصلی تبلیغ بود، نه جنگ. "فرمانده" آن سرهنگی بود به نام ریاد الأسد. برخی از سنّیهای ارتش سوریه بدان پیوستند. اسلحه و مهمات آن توسط ترکیه تامین میشد. این "ارتش" فقط چند عملیات نظامی بدون اهمیت انجام داد. در سال ۲۰۱۲ آقای ریاد الأسد در یک تصادف یک ساق پای خودرا از دست داد، و بعد از آن حتی عملیات کوچک این "ارتش" متوقف شد. پس از چندی "ارتش" به چند دسته تقسیم شد، و این پایان "ارتش آزاد سوریه" بود.
گروههای سیاسی معتدل نیز در آغاز جنگ وجود داشتند که حتی با دولت سوریه وارد مذاکره برای تشکیل یک دولت ائتلافی شدند، ولی آنها نیز به سرعت توسط نیروهای تندرو ایزوله شدند. بیانات آقای بایدن در دانشگاه هاروارد را دوباره مطالعه کنید. ایشان گفتند:
اینها] عربستان سعودی، متحدان عرب آن در ناحیه خلیج فارس، و ترکیه [آنقدر مصمم بودند که [بشار ال-] اسد را از قدرت پایین بکشند که یک جنگ نیابتی بین سنی و شیعه داشتند؛ چه کار میکنند؟ آنها صدها میلیون دلار پول و دهها هزار تن اسلحه را به هر کسی که حاضر بود با اسد بجنگد دادند، منتها آنهائی که پولها و اسلحه را دریافت میکردند [جبهه] نصرت، القاعده، و جهادیهای تندرو رادیکال از مناطق مختلف دنیا بودند.
این به اصطلاح نیروهای "معتدل" زنان علوی سوریه را در قفس قرار داده و از آنها بعنوان سنگر برای جلوگیری از حملات نظامی استفاده میکنند.
سه نیروی عمده تروریستی در سوریه داعش، جبهه نصرت، و به اصطلاح "جبهه اسلامی" است. بسیاری از شهروندان عربستان و کشورهای عرب خلیج فارس، و همچنین مسلمانان رادیکال از اروپا به داعش پیوستهاند. بسیاری از سلاح هأییکه عربستان از آمریکا خریداری کرده بود، توسط داعش استفاده میشود، از جمله موشکهای ضدّ تانک. جبهه نصرت شاخه القاعده در سوریه میباشد. "جبهه اسلامی" گروه تروریستی مورد حمایت عربستان است. همانطور که مجله معتبر نیو یورکر در سپتامبر ۲۰۱۳ نوشت، "ارتش آزاد سوریه" و نیروهای معتدل در سرسراهای هتلها در استانبول و بقیه شهرهای اروپأیی حضور بسیار نیرومندی دارند. اسلحه هأییکه غرب در اختیار نیروهای رادیکال در لیبی قرار داده بود، به علاوه اسلحههای غارت شده ارتش لیبی هم اکنون در سوریه و عراق مورد استفاده نیروهای تروریستی قرار میگیرند. در دسامبر ۲۰۱۲، بیزینس اینسایدر، وبسایت معتبر و راستگرای آمریکا، گزارش داد که آمریکا مشغول فرستادن اسلحه از لیبی به سوریه میباشد. این واقعیات را حتی اروپا و آمریکا نیز قبول دارند، و فقط شیفتگان غرب انکار میکنند.
بنا بر این تمامی ادعاهای مقامات آمریکا، از جمله خانم آن پترسن دستیار وزیر خارجه آمریکا برای امور خاورمیانه، که "۸۰ تا ۹۰ درصد بمبارانهای روسیه نیروهای معتدل سوریه را مورد حمله قرار دادهاند" تبلیغ محض است. چنین نیرویی وجود خارجی ندارد.
ولی واقعیت این است که مدتها قبل از اعتراف آقای بایدن در باره جنایات متحدان آمریکا در منطقه، گزارشهای کاملا معتبر، حتی توسط نشریات معتبری نظیر روزنامه نیو یورک تایمز که از آغاز جنگ در سوریه از مخالفین حمایت کرده است، نیز منتشر شده بود که نشان میداد وجود نیروی "معتدل" در سوریه افسانهای بیش نیست. بعنوان مثال، در ۲۷ آوریل ۲۰۱۳، ۱۸ ماه قبل از اعتراف آقای بایدن، نیو یورک تایمز چنین گزارش داد:
"در مناطق تحت کنترل شورشیان در سوریه، دادگاههای "اسلامی" برپا شده اند که توسط وکلا، روحانیون، و جنگندگان گروههای تندرو ادارهٔ میشوند. حتی "شورای عالی نظامی" که غرب امیدوار بود گروههای تندرو را بکنار زند مملو از فرماندهان تندرو میباشد"
چندماه بعد در ۷ ژانویه ۲۰۱۴، ۹ ماه قبل از اعتراف آقای بایدن، نیو یورک تایمز دوباره چنین گزارش داد:
"جنگ سوریه چالش بزرگ عربستان سعودی را بنمایش گذاشته است: چگونه یک جنگ نیابتی خونین و پراشوب را در سوریه توسط جنگندگان تندرو [که از آنها حمایت میکند]، که بر آنها هیچ کنترلی ندارد، ادامه دهد."
در همان مقاله نیو یورک تایمز کشتن دو کودک سوریهای در یک دهکده را توصیف نمود که توسط تروریستها به قتل رسیده بودند.
آش وجود نیروهای معتدل در سوریه آنقدر شور شد که آمریکا خود ناچار به قبول آن شد. آمریکا یک بودجه ۵۰۰ میلیون دلاری برای تعلیم نیروهای "معتدل" اختصاص داده بود، که سازمان سیا آنها را در اردن و عربستان تعلیم میداد. ولی در شهادت خود در سنای آمریکا، ژنرال لوید آستین، فرمانده نیروهای آمریکا در خاور میانه، اعتراف کرد که فقط چند نفر بیشتر تعلیم ندیدهاند. بعد افشا شد که آن چند نفر نیز اسلحه و مهمات خودرا در سوریه تحویل نیروهای جبهه نصرت و دیگر گروه های تروریستی دادهاند. آمریکا مجبور شد که برنامه تعلیمات را لغو کند.
افسانه ششم: بشار الأسد حاضر به کناره گیری از قدرت نیست
زمانیکه هدف نه کمک به مردم خاورمیانه برای رسیدن به صلح پایدار، بلکه تسلط بر منطقه و به قدرت رساندن نوکرها باشد، هرگونه پیشنهاد برای کناره گیری از قدرت توسط حاکمانی که مورد پسند غرب و متحدان آن نیستند، نیز نه تنها ردّ میشود، بلکه پنهان نیز میگردد، چراکه افکار عمومی نباید راجع بدان آگاه شود.
در ۳ مارس ۲۰۱۱ پرزیدنت اوباما اعلام کرد که مرحوم معمر قذافی باید از قدرت کنار رود. صرف نظر از اینکه هیچ مرجع قانونی بینالمللی به ایشان این حق را نداده بود که خواهان کناره گیری رهبر یک کشور دیگر از قدرت شود، در ۷ مارس ۲۰۱۱ مرحوم قذافی پیشنهاد کرد که برای جلوگیری از خون ریزی، به همراه خانواده خود، به شرط دادن تضمینهای امنیتی، از قدرت کنار رفته و از لیبی خارج شود. این پیشنهاد توسط شورشیان رادیکال اسلامی مورد حمایت غرب به سرعت ردّ شد، چراکه آنها این کناره گیری را "آبرو مندانه " میدانستند و مایل نبودند که مرحوم قذافی با ابرو کناره گیری کند. غرب نیز از زمان به قدرت رسیدن آقای قذافی در ۱۹۶۷ همیشه به دنبال سرنگونی ایشان بود. سخن دهشتناک خانم هیلاری کلینتون وزیر خارجه وقت آمریکا بعد از قتل مرحوم قذافی را بیاد آوریم: " آمدیم، دیدیم، او [مرحوم قذافی] مرد" که تقلید از سخن معروف ژولیوس سزار امپراطور روم بود که بعد از تسخیر ناحیه پنتس در کنار دریای سیاه [در ترکیه کنونی] در پیامی به سنای روم گفت، "آمدم، دیدم، تسخیر کردم." البته آمریکا به گمان جنگ طلبان آن امپراطوری عصر مدرن میباشد. از برکات مداخله به اصطلاح بشر دوستانه در لیبی همین بس که در حال حاضر دستکم سه هزار تروریست داعش در لیبی هستند.
این جنایات در لیبی آنقدر فاجعه بار بود که اپوزیسیون همسو که برای دخالت نظامی به آقای اوباما نامه نوشته بودند، مجبور شد نامه انگلیسی خودرا به طور کلی از اینترنت محو سازد. حتی زمانیکه نگارنده از طریق ایمیل نسخه ای از آن را از یکی از امضا کنندگان آن نامه کذایی، که در یکی از دانشگاههای غرب آمریکا علوم سیاسی تدریس میکند، درخواست کرد، پاسخ ایشان این بود که آنرا ندارند. خواهش و تمنا برای مداخله نظامی در لیبی به جشن و پایکوبی پیروزی اپوزیسیون همسو انجامید که خواستار همین عمل در سوریه بود. اما گذشته زمان و تحولات منطقه آنها را به سکوت وادار کرد. حالا در باره لیبی از دیوار صدا بلند میشود، از آن گروه کذایی خیر.
درباره آقای اسد نیز پیشنهاد کناره گیری وجود داشت، ولی غرب آنرا نپذیرفت. در مصاحبه با روزنامه گاردین در سپتامبر ۲۰۱۵، آقای مارتی آختیساری رئیس جمهور سابق فنلاند و برنده جائزه صلح نوبل در سال ۲۰۰۸، اظهار داشت که در سال ۲۰۱۲ روسیه [به نمایندگی از طرف رژیم آقای اسد] پیشنهاد کرده بود که ایشان به همراه خانواده خود از قدرت کنار رفته و از سوریه خارج شود، ولی غرب آنرا نپذیرفت. بر طبق این مصاحبه، در ۲۲ فوریه ۲۰۱۲ ایشان و گروه "بزرگان" که گروهی از رهبران سابق شناخته شده جهان، از قبیل آقایان جیمی کارتر، [مرحوم] نلسون ماندلا و آقای کوفی آنان، هستند با سفرای پنج عضو دائمی شورای امنیت سازمان ملل دوبار دیدار کردند. در آن دیدارها آقای ویتالی چرکین، سفیر روسیه در سازمان ملل پیشنهاد را مطرح کرد. آقای آختیساری به گاردین گفتند که پیشنهاد به آمریکا، فرانسه و بریتانیا منتقل شد، ولی ردّ شد، چون هر سه کشور تصور میکردند که رژیم آقای اسد در ماههای آینده سرنگون خواهد شد، و اصولا هدف این کشورها هم همین بوده است.
بنا بر این هم در لیبی و هم در سوریه ممکن بود که از قتل صدها هزار انسان بیگناه جلوگیری شود، اگر غرب و متحدان آن در خاور میانه بطور واقعی بدنبال صلح پایدار و شرافتمندانه بودند. ولی اهداف امپریالیستی غرب، به اضافه رژیمهای مرتجع عرب در ناحیه اجازه داد که این جنگها ادامه یابند. لیبی، که قبل از جنگ پیشرفتهترین کشور قاره آفریقا بود، کاملا ویران شده است، و در سوریه جنگ همچنان ادامه دارد.
افسانه هفتم: دولت سوریه از سلاحهای شیمیأیی بر ضدّ مردم سوریه استفاده نمود
یکی دیگر از افسانههای جنگ سوریه این ادعا بود، که هنوز گاهی مواقع مطرح میشود، که ارتش سوریه از سلاحهای شیمیأیی بر ضدّ مردم سوریه در سال ۲۰۱۳ استفاده نمود. این ادعا آنقدر جدی گرفته شد که پرزیدنت اوباما اعلام نمود که اگر سوریه مقصر شناخته شود، آمریکا به تاسیسات نظامی سوریه حمله خواهد نمود. فقط پادرمیانی روسیه و خروج سلاحهای شیمیأیی سوریه از آن کشور از حمله آمریکا جلوگیری نمود. ولی واقعیت چه بود؟
آقای بان کی--مون، دبیر کلّ سازمان ملل، بسیار محتاطانه با این موضوع برخورد کرد، و این همان شخصیتی است که معمولا مواضع بسیار نزدیک به غرب دارد. خانم کارلا دلپونته، قاضی سابق دادگاه بینالمللی جنأیی و نماینده آقای بان در یک کمیسیون سازمان ملل در مورد سوریه، اعلام کرد که اگر از سلاح شیمیایی در سوریه استفاده شده، احتمالا توسط تروریستها بوده است. ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه هم حتی اعلام کرد که کشورش میتواند ثابت کند که سلاحهای شیمیایی توسط تروریست استفاده شده است.
مطبوعات ترکیه در ماه مه ۲۰۱۳، همان زمانی که استفاده از سلاح شیمیأیی در سوریه مطرح شد، گزارش دادند که پلیس انکشور در شهر ادانا در جنوب ترکیه در نزدیکی مرز با سوریه چندنفر از اعضای جبهه نصرت را به همراه ۲ کیلوگرم گاز سرین دستگیر کرده است، ولی بعد دولت ترکیه موضوع را مسکوت گذاشت. در ماه نوامبر همان سال مطبوعات ترکیه باردیگر گزارش دادند که پلیس ترکیه یک تن مواد شیمیأیی را در نزدیکی مرز با سوریه ضبط نموده است، که دارندگان آن قصد داشتند آنرا بداخل سوریه حمل کنند، ولی باردیگر پس از مدتی دولت ترکیه موضوع را مسکوت گذاشت. در اکتبر ۲۰۱۵ دو نماینده پارلمان ترکیه در یک مصاحبه مطبوعاتی اعلام کردند که دادستان شهر ادانا پروندهای تشکیل داده است که در آن جزئیات چگونگی تولید گاز سرین در ترکیه و فرستادن آنها به تروریستهای جبهه نصرت در ترکیه ذکر شده اند. آنها همچنین گفتند که شنود تلفن متهمان نشان میداد که در کجا گاز سرین تولید میشد و به سوریه فرستاده میشد. و سرانجام در ۶ نوامبر ۲۰۱۵ اعلام شد که متخصصان سلاحهای شیمیأیی، که عضو سازمان بینالمللی ممنوعیت سلاحهای شیمیأیی هستند، گزارش دادهاند که از گاز خردل در یک شهر سوریه که در آن داعش مشغول جنگ با یک گروه تروریستی دیگر بود استفاده شده است.
ولی میخ تابوت این افسانه را آقای سیمور هرش روزنامه نگار معتبر و مشهور آمریکا کوبید. در دو مقاله مفصل، یکی در دسامبر ۲۰۱۳ و دیگری در آوریل ۲۰۱۴ آقای هرش گزارش داد که منابع مختلف ایشان در پنتاگون و جاهای دیگر به ایشان گفتهاند که تروریستهای سوریه، نه دولت سوریه، از سلاحهای شیمیأیی در جنگ انکشور استفاده نموده بودند. آقای هرش گزارش داده بود که چون دولت ترکیه تصور میکرد که شورشیان سوریه در آستانه شکست بودند، باید کاری انجام میشد که آمریکا را مجبور به دخالت مستقیم نظامی در سوریه میکرد. گزارشات آقای هرش مورد انتقاد هم قرار گرفتند. بعنوان مثال اینجا و اینجا را ببینید. ولی دو گزارش اخیر درباره نقش دولت ترکیه، بخصوص افشاگری دو نماینده پارلمان ترکیه، که در بالا ذکر شد ثابت میکند که گزارشهای آقای هرش درست بودند.
افسانه هشتم: اسرائیل در جنگ سوریه شرکت نکرده است
مانند همیشه یکی از بزرگترین "برندگان" کشتار و ویرانی در خاورمیانه اسرائیل بوده است، و راست افراطی در اسرائیل در تلاش است که از آنچه که در منطقه میگذرد برای توسعه طلبی خود بهره برد. اسرائیل یکی از مهمترین حامیان هجوم به عراق بود. در صحبتهای خود در سنای آمریکا در اوائل سال ۲۰۰۲، آقای نتانیاهو چنین گفت، "اگر شما [آمریکا] صدام را از میان بردارید، رژیم او را [نابود کنید]، من تضمین میکنم که [اینکار] انعکاس مثبتی در منطقه خواهد داشت." نزدیک به ۱۴ سال بعد این انعکاس و نتایج "مثبت" را جهان تجربه کرده است. ایشان اینگونه ادعا هارا در باره ایران و برنامه هستهای آن داشته و دارد، بطوریکه آقای جان کری وزیر خارجه آمریکا مجبور شد درباره ادعاهای ایشان در سنا ی درباره عراق آمریکا یادآوری کند.
در آغاز جنگ در سوریه اسرائیل با احتیاط با این موضوع برخورد میکرد. ارزیابی کارشناسان اسرائیل این بود که رژیم آقای اسد سرنگون نخواهد شد، و در عین حال اسرائیل ترجیح میداد با دشمنی که میشناسد معامله کند، نه دشمن ناشناس. ولی به تدریج این نظر کارشناسی جای خود را به نظرات و برنامههای ایدئولوژیک راست افراطی در اسرائیل داد. در عین حال اتحاد عربستان سعودی و اسرائیل، که دیگر بر کسی پوشیده نیست، سیاست اسرائیل را به طرف حمایت از گروههای تروریستی در سوریه که بر ضدّ دولت سوریه و حامیان آن در حال جنگ هستند چرخش داد.
از مدتها قبل گزارشهای بسیار معتبری در باره حمایت اسرائیل از جبهه نصرت، شاخه القاعده در سوریه منتشر شده بود. حتی نیروی حافظ صلح سازمان ملل در بلندیهای جولان، که از سال ۱۹۷۴ در آنجا مستقر است، گزارشی را درباره همکاری بین ارتش اسرائیل و جبهه نصرت، نه فقط کمک به مجروحان نصرت، به شورای امنیت سازمان ملل در دسامبر ۲۰۱۴ تسلیم کرد. این گزارش را مطبوعات غرب پوشش ندادند، ولی روزنامه راستگرای جروزالم پست اسرائیل آنرا منتشر کرد. در آغاز اسرائیل آن گزارشات را بشدت انکار میکرد. ولی به تدریج آن انکارها رنگ "صداقت" از دست داد. سرانجام در ۲۹ جون ۲۰۱۵ آقای موشه یعلون وزیر دفاع اسرائیل اعتراف کرد که انکشور به جنگندگان مجروح جبهه نصرت کمک میکند که در اسرائیل مداوا شوند. ولی حتی پس از اعتراف آقای یعلون اسرائیل تلاش کرده است که جزییات کمک خود به جبهه نصرت فاش نگردد. بعنوان مثال، روزنامه گاردین در ۲۲ نوامبر گزارش داد که مقامات اسرائیل به خانم شری مرکسن، روزنامه نگار ارشد روزنامه "استرالیایی" در استرالیا که متعلق به آقای روپرت مرداخ میلیاردر طرفدار اسرائیل و صاحب شبکه فاکس و روزنامه وال استریت ژورنال در آمریکا میباشد، اجازه ندادند که در یک بیمارستان اسرائیل از جنگندگان نصرت در آنجا مشخصات آنهارا بپرسد. در ۱ دسامبر ۲۰۱۵ آقای نتانیاهو نیز تصدیق کرد که اسرائیل به نیروهای مخالف دولت سوریه کمک میکند. این حقیقت که در طول جنگ سوریه اسرائیل بارها به مواضع ارتش سوریه حمله کرده و آنهارا بمباران کرده است، ولی حتی یکبار به مواضع تروریستها حمله نکرده است، غیر قابل انکار است.
همچنین گزارشی در باره فروش غیر مستقیم نفت به اسرائیل توسط داعش وجود دارد. این نفت را داعش در سوریه تولید کرده و به ترکیه منتقل میکند تا در بازار نفت بندر جیحان در ترکیه بفروش رساند. اسرائیل این گزارش را انکار کرده است. در ماه اوت گذشته روزنامه فایننشیال تایمز لندن گزارش داد که اسرائیل ۷۵ درصد نفت مورد احتیاج خود، یعنی روزانه ۱۸۰،۰۰۰ بشکه، را از کردهای عراق خریداری میکند که از طریق ترکیه و دریای مدیترانه به اسرائیل حمل میشود.
آنچه که در غرب راجع به آن بحث و یا گزارش مبسوطی وجود نداشته است کشف مخازن بزرگ نفت در بلندیهای جولان توسط یک شرکت امریکایی و شاخه اسرائیلی آن است. در نهم اکتبر شرکت کوچک جینی اویل از ایالت نیو جرزی و شرکت اسرائیلی افک اویل اند گاز اعلام کردند که بعد از حفر دو چاه اکتشافی در جولان به منابع نفتی رسیدهاند که ممکن است بسیار بزرگ باشند. لازم به یادآوری است که مشاوران شرکت جینی آقایان دیک چینی معاون پرزیدنت جرج بوش، جیمز ولزی رئیس سازمان سیا و بیل ریچاردسون سفیر آمریکا در سازمان ملل در زمان پرزیدنت کلینتون، و روپرت مرداخ هستند. بی جهت نیست که اسرائیل در حال فشار به آمریکا برای به رسمیت شناختن حاکمیت آن بر بلندیهای جولان است، و بدون دلیل نیست که آمریکا و اسرائیل مایلند یک کشور کوچک سنّی در نزدیکی مرز سوریه با اسرائیل تشکیل شود که قابل کنترل توسط آندو کشور باشد.
افسانه نهم: ترکیه مخالف داعش و دیگر گروههای تروریستی است
مخربترین و جنایتکارانهترین نقش در بحران سوریه را عربستان سعودی و ترکیه داشتهاند. سخنان آقای بایدن در باره نقش ایندو کشور را بیاد آورید که چگونه برای سرنگونی رژیم آقای اسد دولتهای ایندو کشور حاضر بودند، و البته هنوز هستند، که به هر گروهی که مایل باشد با دولت سوریه بجنگد اسلحه، پول، و تعلیمات نظامی دهند. ولی انگیزههای بازیگران مختلف خاورمیانه برای نقش ویران کننده خود در جنگ سوریه متفاوت میباشند. عربستان، متحدان عرب ناحیه خلیج فارس آن، و در نهایت اسرائیل، آمریکا و غرب مایل بدنبال تضعیف ایران و حزبالله لبنان از طریق سرنگونی رژیم آقای اسد و سخت نمودن کمک رسانی جمهوری اسلامی به حزبالله از طریق سوریه و همچنین تجزیه انکشور هستند. اسرائیل به دنبال تصرف نهایی بلندیهای جولان، و تقسیم سوریه به کشورهای کوچک است که دردسری برای آن کشور نباشند. متحدان نئوکان اسرائیل در آمریکا و همچنین جناح راست افراطی آمریکا نیز به دنبال همین اهداف هستند. در این میان ایرانیان نئوکان و همچنین انهأئیکه حقوق بگیر این و یا آن هستند، اخیرا به تعریف و تمجید از عربستان پرداخته اند. نگاه کنید به صفحه فیسبوک وبسایت توانا، که توسط آقای اکبر عطری و همسر ایشان ادارهٔ میشود، تا ببینید که چگونه این به اصطلاح ایرانی ها به تعریف و تمجید از یکی از مرتجعترین و جنایتکارانهترین رژیمهای جهان، یعنی عربستان، پرداخته اند. نگارنده قبلا درباره جنگ طلبی اینگونه اشخاص مقالاتی منتشر کرده است. در آینده نزدیک در یک مقاله مفصل مستقل نشان داده خواهد شد که عمکلرد آنها چگونه بوده است. نئوکان های به اصطلاح ایرانی با میلیون ها دلار آمریکایی فقط به دنبال ایران ستیزی بودند.
اهداف دولت آقای رجب طیب اردوغان ترکیه، یا آنطور که آقای پپ اسکوبار روزنامه نگار برجسته چپگرای برزیلی ایشان را نامیده اند، سلطان اردوغان، با بقیه متفاوت است. از زمان آغاز بهار عربی در سال ۲۰۱۱ سلطان اردوغان رویای احیا کردن امپراطوری عثمانی در منطقه را از طریق نفوذ اقتصادی و سیاسی در کشورهای عرب منطقه دنبال میکند. تصور ایشان این بود که در صورت برگزاری انتخابات آزاد در این کشورها احزاب اسلامی که همگی احزاب سنّی محافظه کار، مانند حزب خود آقای اردوغان در ترکیه، میباشند پیروز خواهند بود، و به حزب ایشان که در واقع شاخه ترکی اخوان المسلمین میباشد، بمانند مدل خود نگاه خواهند کرد. البته در ابتدا تحلیل سلطان اردوغان و حزب ایشان آنقدر اشتباه به نظر نمیرسید. در انتخابات اولیه تونس و همچنین مصر بعد از بهار عربی احزاب اسلامی پیروز شدند، و دولت ترکیه به شدت از آنها، بخصوص از دولت آقای محمد مرسی در مصر حمایت میکرد. ولی آنچه که سلطان پیشبینی نکرده بود کودتای نظامیان در مصر، عدم توانائی حزب اسلامی پیروز انتخابات تونس در ادارهٔ انکشور [که منجر به استعفای داوطلبی دولت اسلامی تونس و برگزاری انتخابات دوباره شد]، و تبدیل لیبی به محلی برای گروههای تروریستی اسلامی شد. تصور سلطان اردوغان این بود که با پیروزی آقای مرسی در مصر، شاخه اخوان المسلمین در سوریه، که مهمترین نقش را در تشکیل به اصطلاح شورای ملی سوریه ایفا نمود، نیز به قدرت خواهد رسید. در اینراه ترکیه با قطر هم پیمان بود، ولی رژیم عربستان به شدّت مخالف اخوان و مهمترین حامی رژیم کودتا در مصر در منطقه میباشد، و به همین دلیل سلطان دچار خطایهای فاحشی شد.
جنگ سوریه با دخالت عربستان و متحدان عرب آن به سرعت تبدیل به یک نبرد بین نیروهای تروریستی از یک طرف، و دولت سوریه و حامیان آن از طرف دیگر شد، و نیروهای به اصطلاح معتدل، اگر هم وجود خارجی داشتند، توسط نیروهای تروریستی کنار زده شدند. یک از آنها شاخه سوریهای اخوان المسلمین، یعنی امید ترکیه برای تسلط بر آن کشور بود. این خود نیز یکی از اشتباهات سلطان اردوغان بود. پس ترکیه میبایست سیاست خودرا تغییر میداد. قبلا درباره نقش ترکیه درباره اتهام به دولت سوریه در مورد استفاده از سلاح شیمیأیی بر ضدّ مردم سوریه بحث شد. بعد از آن دولت ترکیه سعی کرد تا بهانهای برای دخالت نظامی مستقیم در سوریه بیابد. در مارس ۲۰۱۴ نواری بر روی یوتیوب قرار گرفت که در آن فرماندهان ارشد ارتش و سازمانهای اطلاعاتی ترکیه، به همراه آقای احمد داوودقلو، وزیر خارجه وقت مشغول مذاکرات محرمانه و چگونگی یافتن و یا ساختن بهانهای برای دخالت ترکیه در سوریه بودند. قرار بر این بود که ماموران ترکیه به سوریه رفته و به قبر سلیمان شاه پدر بزرگ سلطان عثمان اول بنیانگزار امپراطوری عثمانی، که از لحاظ تاریخی برای ترکیه بسیار مهم است، حمله کنند تا بهانهای باشد برای مداخله نظامی در سوریه. افشا شدن این موضوع از آن حمله جلوگیری کرد.
با قدرت یافتن داعش در سوریه و عراق، ترکیه نیز به حمایت مستقیم و غیر مستقیم از آن پرداخت. داعش روزی ۵۰،۰۰۰ بشکه نفت در سرزمینهای تحت تسلط خود در سوریه و عراق تولید میکند و به فروش میرساند. ولی چگونه؟ تنها راه آن همانی است که کردهای عراق از آن استفاده میکنند، یعنی حمل نفت به داخل ترکیه. این نفت با تانکرهای نفتی به داخل ترکیه برده شده و از آنجا به بندر نفتی جیهان حمل میشود. پرسش مهم این است: چه کسی و یا گروهی نفت داعش را در داخل ترکیه به جیهان حمل میکند؟ روسیه اعلام کرده است که گروه بیام زی، که یک شرکت حمل و نقل ترکیهای میباشد، اینکار را به عهده دارد. مالکین شرکت آقای بلال اردوغان، پسر آقای رئیس جمهور، آقای مصطفی اردوغان پسر دیگر ایشان، و اعضای دیگر خانواده اردوغان هستند. در سپتامبر ۲۰۱۵ روزنامه ترکی تودی زمان و همچنین روزنامه فایننشیال تایمز لندن گزارش دادند که گروه بیام زی دو تانکر بزرگ دریایی نفت خریداری کرده است. روسیه نیز مدارکی را ارائه داد که نشان میدهد گروه بیام زی در حمل و فروش نفت داعش مهمترین نقش را دارد. مطبوعات ترکیه نیز گزارش دادهاند که نفت داعش به پالایشگاه نفت در جیهان که ریاست آنرا احمد جالک، ثروتمند بزرگ ترکیه که به خانواده سلطان اردوغان نزدیک است حمل میشود.
این البته برای دولت ترکیه افتضاح بزرگی است. ولی مداخله ترکیه در سوریه فقط به نفت ختم نمیشود. هم روزنامه نیو یورک تایمز و هم روزنامههای ترکیه که مخالف سلطان اردوغان هستند گزارش دادهاند که داعش مراکز ثبت نام برای گرفتن تروریستهای جدید در سراسر ترکیه دارد ، و اسلحه از ترکیه به سوریه برای داعش فرستاده میشود. گزارش نیو یورک تایمز چنان حامیان سلطان اردوغان را خشمگین کرد که که خبرنگار آن، خانم جیلان یگینسو تهدید به مرگهای متعددی را دریافت کرد. این واقعیت نیز که اسلحه و مهمات از ترکیه به داخل عراق و سوریه برای داعش و دیگر گروههای تروریستی برده میشوند کاملا مستند و ثابت شده است. دو روزنامه نگار شجاع ترک، آقایان جان دندر و اردم گول عکس هایی را منتشر کردند که مسیر فرستادن اسلحه به داخل سوریه از ترکیه را نشان میداد. به همین دلیل دولت سلطان اردوغان به سرکوب مطبوعات مخالف خود پرداخته است.
چرا ترکیه جنگنده روسیه را که حتی در داخل ترکیه نیز نبود سرنگون کرد؟ به نظر نگارنده دو دلیل برای آن میتوان متصور شد. اول، بمباران مراکز نفتی و خطوط انتقال نفت داعش در داخل سوریه ترکیه را به خشم آورد. با همه ادعاهای خود، آمریکا و متحدان غربی آن مایل نبودند که تاسیسات نفتی و مسیر انتقال نفت در داخل سوریه را بمباران کنند، ولی یکی از اولین اقدامات روسیه منهدم کردن همینها بود و هست. دوم، صرف نظر از اینکه با آن مخالف و یا موافق باشیم، اصولا مداخله روسیه در سوریه که به دعوت دولت رسمی سوریه و در چهارچوب قوانین بینالمللی صورت گرفته است، تمامی رویاهای ترکیه برای احیای غیر مستقیم امپراتوری عثمانی، و همچنین رویای راست افراطی در اسرائیل برای به حقیقت پیوستن "اسرائیل بزرگ" را نابود کرده است. ترکیه با سرنگونی جنگنده روسیه قصد تحریک پیمان ناتو برای مداخله مستقیم در سوریه و مقابله با روسیه را دارد. این بازی بسیار خطرناکی است که اگر پایان نیابد، میتواند در نهایت منجر به جنگ مستقیم روسیه و پیمان ناتو شود. ترکیه را، که از سال ۱۹۵۲ عضو پیمان ناتو میباشد و بعد از آمریکا دارای نیرومندترین نیروهای مسلّح غیر هستهای در پیمان است، نمیتوان به سادگی از ناتو اخراج کرد، ولی ادامه سیاستهای ماجراجویانه سلطان اردوغان خطر بزرگی برای ترکیه و صلح جهانی است.
افسانه دهم: عربستان متحد ائتلاف ضدّ تروریستی است
این واقعیت که عربستان و متحدان عرب مرتجع آن در ناحیه خلیج فارس مهمترین مسول فاجعه جنگ کنونی در سوریه هستند مورد قبول اکثریت عظیم کارشناسان غربی است، و نباید احتیاجی به توضیح داشته باشد. ولی، اخیرا، برخی از هموطنان مشغول ریختن آب تطهیر بر سر این رژیمهای فاسد، ضدّ مردمی، و حامی تروریسم هستند. گویا این هموطنان تصور میکنند که اگر از عربستان و متحدان آن انتقاد کنند، آب به آسیای جمهوری اسلامی ریخته اند. خیر اینطور نیست. هم رژیم ولایت فقیه در ایران و هم دیکتاتوری مذهبی فاشیستی در عربستان باید مورد نهایت انتقاد و افشاگری قرار گیرند. این در حالی است که عربستان به وضوح نه دشمن جمهوری اسلامی، بلکه دشمن تمامی مردم ایران است، و از جدائی خوزستان از ایران و از تروریستهای بلوچی [دستکم بطور ایدئولوژیک] حمایت کرده است. در عین حال وحشت عربستان، همینطور اسرائیل، از این موضوع میباشد که با بهبود تدریجی روابط بین ایران و غرب آنها اهمیت استراتژیک خود برای غرب را از دست دهند، که برای هردو کشور فاجعه خواهد بود.
مجله اشپیگل اخیرا به نقل از یک گزارش محرمانه دستگاه جاسوسی آلمان، بی ان د، نوشت که عربستان سعودی مهمترین عامل بی ثباتی خاورمیانه میباشد. در این گزارش گفته شده است که سلطان سلمان پادشاه عربستان و پسر ایشان محمد، که وزیر دفاع و معاون ولیعهد عربستان میباشد، یک سیاست مداخله جویانه را در منطقه دنبال میکنند، و رویای رهبری منطقه را دارند. ولی حقوق بگیران ایرانی عربستان هنوز مجیز این رژیم قرون وسطایی را میگویند.
مداخله روسیه در سوریه
روسیه بطور تاریخی دارای روابط نزدیک با سوریه بوده است، و از آغاز جنگ در آن کشور از رژیم آقای اسد حمایت کرده است. از نظر نگارنده مهمترین دلایل روسیه برای این حمایت از این قرار میباشند:
اول، روسیه معتقد است که غرب، ترکیه، اسرائیل و عربستان خواهان تجزیه خاور میانه به کشورهای کوچک هستند که نه تنها قادر نباشند برای آنها مشکلات ایجاد کنند، بلکه برای دهها سال با یکدیگر در باره منابع کمیاب ثروت و آب درگیر باشند. تجزیه خاور میانه به کشورهای کوچک و ضعیف مترادف خواهد بود با تسلط غرب و متحدان آن در منطقه بر این کشورها. واضح است که چنین شرایطی به سود امنیت و مصالح ملی روسیه نیست. نگارنده با این تحلیل توافق کامل دارد، و آنرا بر ضدّ منافع، مصالح، و امنیت ملی ایران میپندارد.
دوم، هزاران تروریست چچنی از روسیه به سوریه رفته اند تا در آنجا بجنگند. بازگشت آنها به روسیه مشکلات عظیمی را برای روسیه بدنبال خواهد داشت. بنا بر این روسیه ترجیح میدهد که با این تروریستها در سوریه بجنگد تا در کشور خود. بازگشت این تروریستها به روسیه باعث کشتارهای وسیعی در آنجا خواهد شد.
سوم، هدف غرب محاصره روسیه و در نهایت تجزیه آن میباشد. از نظر استراتژیستهای غرب روسیه "زیادی بزرگ است" و باید تجزیه شود. بعنوان مثال، کتاب آقای زبیگنیو برززینسکی، مشاور امنیت ملی پرزیدنت کارتر، "صفحه شطرنج بزرگ: برتری آمریکا و لزومات ژئو-استراتژیک آن"، چاپ ۱۹۹۸، و مصاحبه آقای هنری کیسینجر را در اینجا مطالعه کنید. آقای برززینسکی به روشنی مینویسند که روسیه باید به سه تکه تقسیم شود. آقای کیسینجر به روشنی میگویند، "تجزیه روسیه هدف غرب است". بخش مهمی از تحریکات غرب در اوکراین در راستای همین سیاست است. بنا بر این روسیه در حال تشکیل ائتلافی است که با این اهداف به مقابله برخیزد و از محاصره و در نهایت تجزیه خود جلوگیری کند.
چهارم، تنها بندر در دریای مدیترانه که نیروی دریایی روسیه در آنجا دارای پایگاه میباشد بندر طرطوس در سوریه است. روسیه مایل نیست این بندر را از دست دهد.
کلام پایانی
جنگ سوریه نه بخاطر حقوق دمکراتیک مردم سوریه است، که مانند همه مردمان شایسته آن هستند، و نه یک جنگ سکتاریستی بین شیعه و سنّی. این جنگی است که یک طرف آن در نهایت خواهان تجزیه خاور میانه و پایان دادن به مرزهای جغرافیایی یک صد سال گذشته پس از توافق سایکس-پیکو در ۱۹۱۶ است، و طرف دیگر آن که مخالف تجزیه.
نگارنده قبلا درباره روابط نزدیک کردها با اسرائیل و پشتیبانی آن کشور و لابی آن در آمریکا برای تشکیل کشور مستقل کردها مقاله مفصلی منتشر کرده است. تشکیل کشور کردستان که معنایی جز تجزیه چهار کشور ایران، عراق، ترکیه، و سوریه ندارد، جز مهم این طرح است. کسانیکه خودرا رهبران مردم کرد معرفی میکنند، برای رسیدن به اهدافشان که تجزیه طلبی و تشکیل کشور مستقل است، با هر رژیمی آماده کار هستند، و به همین دلیل در طول ۵۰ سال گذشته مورد استفاده رژیم محمد رضا شاه، اسرائیل، جمهوری اسلامی، غرب، و حتی ترکیه قرار گرفته اند. برای آنها اسرائیل، ترکیه، عربستان، امریکا، روسیه، ایران و هیچ کشور دیگری مهم نیست، برای همه کار میکنند تا تجزیه را قطعی کنند.
تجاوز اخیر ارتش ترکیه به عراق در قسمت کردستان آن و خوداری از عقب نشینی بداخل ترکیه آخرین نمونه سیاستهای سلطان اردوغان است که غرب در برابر آن سکوت کرده است، چراکه دقیقا در راستای برنامه آن برای تجزیه خاورمیانه میباشد. ایران ستیزان به اصطلاح ایرانی نیز در برابر این هدف دولت اسرائیل، ترکیه و غرب که تجزیه ایران و تشکیل کردستان مستقل است، سکوت کرده و حاضر به محکوم کردن آن نیستند.
اکنون که فرقه تروریست داعش غرب را تهدید میکند و در فرانسه و آمریکا عملیات تروریستی انجام داده است که منجر به کشته شدن ۱۴۴ انسان بیگناه شده است، ناگهان غرب کشف کرده است که آقای بشار الأسد میتواند بخشی از ائتلاف ضدّ داعش باشد. هم آقای لوران فابیوس وزیر خارجه فرانسه و هم آقای جان کری وزیر خارجه آمریکا گفتهاند که دیگر لزومی ندارد که آقای اسد بلافاصله کناره گیری کند [اگرچه عربستان با چنین نظری مخالف است] و ایشان و نیروهای حامی ایشان میتوانند بخشی از ائتلاف ضدّ داعش باشند، هرچند که اصولا غرب در هیچ زمانی حقی برای چنین درخواستی نداشت.
ولی پس از دو کنفرانس اخیر وین غرب هنوز مخالف شرکت آقای اسد در انتخابات ریاست جمهوری سوریه بعد از آتش بس و شکست داعش است. این موضع در تضاد با خود ادعاهای غرب و متحدان آن در منطقه میباشد که معتقدند آقای اسد هیچگونه پایگاه اجتماعی مهمی در سوریه ندارد. اگر این چنین است، مخالفت با شرکت آقای اسد در انتخابات بی معنا است، چراکه مردم سوریه آنرا در پای صندوقهای رأی ثابت خواهند کرد. این ادعای غرب در باره آقای اسد دقیقا شبیه ادعای تندروها و بنیادگرایان ایران میباشد که ادعا دارند مردم دیگر جنبش سبز، اصلاح طلبان و نیروهای ملی-- مذهبی را قبول ندارند. راه سادهای برای اثبات این ادعا وجود دارد: به کاندیداهای آنها در انتخابات مجلس در اسفند ماه اجازه شرکت داده شود تا مردم عملا نشان دهند که آیا این سه گروه را قبول دارند یا خیر.
ولی حقیقت آن است که غرب و متحدان آن در منطقه به خوبی آگاه هستند، و مطالعه مرکز مبارزه با تروریسم مهمترین دانشگاه نظامی غرب، یعنی وست پوینت آمریکا، اینرا نشان داده است، که آقای اسد هنوز دارای یک پایگاه اجتماعی مهم در سوریه میباشد. انتخاب بر سر بهتر و بهترین نخواهد بود، بلکه مانند انتخابات ریاست جمهوری آمریکا برسر بد و بدتر میباشد، و بی شک آقای اسد بهتر از هرگونه کاندیدای اپوزیسیون تروریست سوریه میباشد، مگر اینکه یک چهره مردمی و مقبول که با تروریستهای سوریه همکاری ننموده باشد وجود داشته باشد.
غرب و اپوزیسیون ایرانی همسوی با آن باید سیاست یکسانی نسبت به تروریسم و مداخله نظامی در کشورهای دیگر داشته باشند. آنها در سوریه طرفدار ترویسم بودند و نتایجش را اینک می بینند. تروریسم خوب و بد نداریم. بر دولت های غربی حرجی نیست، اما آنان که خود را همچنان ایرانی قلمداد می کنند، در این نزاع منطقه ای همیشه در کنار دشمنان ایران و مقابل ایران قرار نگیرند. این البته توقع و انتظار "بسیار بزرگی" است.
فعالان ملی -- مذهبی نظرشان را به صراحت درباره گروه های تروریستی به اصطلاح ایرانی اعلام کنند. هر ماه در برخی استان های ایران توسط این گروه ها ترورهایی صورت می گیرد. تروریسم علیه مردم ایران، چون جمهوری اسلامی بر آنها حکومت میکند، از نوع "تروریسم خوب" است، و فقط وقتی علیه غربیان به کار رود بد می شود؟
[برای دیدن لینک ها و مراجع مقاله نسخه پی دی اف آن را از اینجا دریافت کنید]
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
نگارنده از خوانندگان گرامی دعوت میکند که برای دریافت آخرین خبرها و تحلیلها در باره ایران و بقیه خاور میانه، هم به فارسی و هم به انگلیسی، از وبسایت او، اخبار ایران و گزارشهای خاور میانه بازدید کنند، و مصاحبهها و دیگر برنامههای تلویزیونی او را در اینجا تماشا کنند.