گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
18 آذر» اعلامیه جهانی حقوق بشر را قدر بدانیم! شکوه میرزادگی4 آذر» زنان و خشونت برآمده از احکام مذهبی، شکوه میرزادگی
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! مثال عشق؛ پيدايی و پنهانی، به مناسبت جشن یلدای نور و روشنایی، شکوه میرزادگیدوباره یلدای بزرگ از راه میرسد، دوباره به یادمان میآورد که هر تاریکی و برودتی پایانی دارد، دوباره در گوشمان میخواند که: اگر چه "صحبت حکام ظلمت شب یلداست" اما تو "نور ز خورشید جوی بو که برآید" و مطمئن باش که پیروزی نور بر تاریکی، تردیدناپذیر است. دوباره ما انرژی ایستادگی در مقابل تاریکیها و رنجها را پیدا خواهیم کرد و دوباره پنهان و پیدا مقدم مهر و مهربانی و نور را شادباش میگوییمدوباره یلدای بزرگ از راه می رسد، دوباره به یادمان می آورد که هر تاریکی و برودتی پایانی دارد، دوباره در گوش مان می خواند که: اگر چه «صحبت حکام، ظلمت شب یلداست» اما تو «نور ز خورشید جوی، بو که برآید» و مطمئن باش که پیروزی نور بر تاریکی، تردید ناپذیر است. دوباره ما انرژی ایستادگی در مقابل تاریکی ها و رنج ها را پیدا خواهیم کرد و دوباره پیدا و پنهان مقدم مهر و مهربانی و نور را شادباش می گوییم. *** قرن های قرن است که، جز در موارد بسیار کوتاهی از تاریخ مان، از جمله چهل پنجاه سال قبل از انقلاب اسلامی، ایرانی ها نتوانسته اند جشن های غیرمذهبی خود را به عنوان جشن هایی صرفاً ملی، و با مفاهیم واقعی اش، برگزار کنند. همیشه جماعتی متعصب مذهبی بوده اند که راه ما را بر برگزاری این مراسم بسته اند. در حالی که بیشتر این جشن ها هیچ تبعیضی را با خود ندارند، و در مذهب و سیاست و نژاد و جنسیت کسی دخالت نمی کنند. ما در طول قرن ها گاه ناچار شده ایم که برای مجاز کردن برگزاری این جشن ها یا سخنی از سوی پیامبران و امامان در تایید آن ها بیاوریم و یا نام جشن هامان را بی محتوا کنیم. و، مثلاً، یلدایی را که ریشه در تولد مهر و فتح بزرگ او در مبارزه با تاریکی و سرما و رنج های انسانی دارد، «شب چله» بگوییم؛ چرا که از دید متعصبین، تولد مهر یا خورشید را گرامی داشتن، یا سخن از میترا خدای استوره ای ایرانیان کهن گفتن، نوعی کفر گویی و بت پرستی است. همانگونه که همین متعصبین چندین سالی است که در خاورمیانه به نابود کردن مجسمه های عظیم خدایان استوره ای و آثار تاریخی دوران باستان مشغول بوده اند و این نابود کردن ها را وظیفه ای شرعی برای خود دانسته اند. طبیعی است که انسان امروز می داند که میترا، و آپولو، و را، و آتن، و ... و دیگر خدایان خورشید و روشنایی دوران کهن، استوره ای بیش نیستند و دیگر آن معنایی را که برای انسان دوران کهن داشت ندارند. انسان امروز می داند که این خدایان متعلق به زمان هایی هستند که هنوز رازهای وجود خورشید و ماه و دیگر عناصر طبیعت کشف نشده بود. اما انسان متمدن امروز این را نیز می داند که همه ی این استوره ها، قصه های آمده در ادبیات و دانش بوده اند که در طول تاریخ فرهنگ ملت ها و فرهنگ بشری را شکل داده اند. او می داند که با گذر از راه های پر پیچ و خم این تجربه های فرهنگی ـ تاریخی است که از جهل و خرافات و عقب ماندگی نجات پیدا کرده و در جایگاه والای امروزش نشسته است. انسان امروز، برای فرار از تکرار تجربه ها، همانطور که به طور مداوم به مجموعه ی علم و دانش کل تاریخ بشری سر می کشد تا راه های سالم تر و بهتری برای زیستن خویش کشف کند، برای شاداب کردن زندگی اش نیز از ادبیات، هنر، و سنت ها استفاده می کند تا آن هایی را که با طبیعت و فهم انسان امروز، خوانایی بیشتر دارند، به روز کرده و به زندگی خود شور و تحرک بیشتر ببخشد. اکنون نه تنها ارزش های اجتماعی، آداب و رسوم، جشن ها، باورهای زیبایی شناسانه مورد تایید و احترام سازمان ملل و سازمان آموزشی آن، یونسکو، می باشد و برگزاری و بزرگداشت جشن ها تشویق می شوند، بلکه حفظ و ثبت آن ها در فهرست میراث ملی از وظایف دولت ها دانسته شده است. یکی از این جشن های بزرگ در جهان یلدا است که هنوز، و با وجود تقاضاهای مکرر فرهنگ دوستان و سازمان های فرهنگی در داخل و خارج ایران، دولت های جمهوری اسلامی کمترین اقدامی برای ثبت آن در فهرست میراث ناملموس جهانی نکرده است حال آنکه مراسمی چون تعزیه و قالی شوران عاشورا در استان های مختلف را برای ثبت جهانی فرستاده و هزاران هزار مراسم بی محتوا، مثل جای پای فلان آیت الله و حجت الاسلام را در فهرست میراث ملی ایران به ثبت رسانده است. همه ی دولت های جمهوری اسلامی برای تولد هر امام و امامزاده ی از اهل تشیع خیابان ها را چراغانی و کسبه را وادار به برگزاری آن ها می کنند اما برای اجرای هیچ کدام از جشن های بزرگ ملی ما، از نوروز گرفته تا یلدا و مهرگان و سده و چهارشنبه سوری و... نه تنها اقدامی نمی کنند بلکه به عناوین مختلف جلوی اجرای آن ها از سوی مردمان را می گیرند. در حالی که این جشن ها متعلق به همه ی مردمان است، از شیعه گرفته تا سنی، از مسیحی گرفته تا یهودی، و از زرتشتی گرفته تا بهایی و مذهبی و لامذهب. جشن های ملی ما حکم عشق را پيدا کرده اند که آن هم چند دهه است در سرزمین ما ممنوع است اما بیش از هر چیز در ذهن ها و جان ها زنده و جاری است. به قول مولانا: «مثال عشق، پیدایی و پنهانی». مردمان از چند روز مانده به یلدا دنبال انار و هندوانه و آجیل و شیرینی ـ يعنی خوراکی های فصل که در این روزها به عمد قیمت جواهر را پیدا می کنند ـ هستند، و در حد توان شان در شب یلدا در خانه هاشان به جشن و سرور و شادخواری مشغولند اما مراقبند که صدا از خانه ها به بیرون نرود. دریغی نیست اما: همانگونه که تا کنون هیچ حکومت و حاکمی نتوانسته عشق و شادمانی های انسانی و به حق را از ما بگیرد، پس از این هم نخواهد توانست. بیهوده نیست که هر سال مردمان ایران در هرکجای جهان که هستند، توان از خورشید می گیرند و این جشن ها را بهتر و بیشتر از سال قبل برگزار می کنند. یلدایتان خجسته باد Copyright: gooya.com 2016
|