گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
12 آذر» من: نویسنده نامنتشر، حسین نوشآذر7 مهر» هما روستا: حلقه گمشده بین دو نسل ترقیخواه و آرمانگرا، حسین نوشآذر
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! چرا خداناباوران هم کریسمس را جشن میگیرند؟ حسین نوشآذراسلاوی ژیژک، نظریهپرداز و منتقد فرهنگی پاسخ میدهد به این دلیل ساده که خداناباوران چیزی را ندارند جایگزین آن کنند. ما اعتقاد نداریم که نظام قضایی جهان عادلانه است، اما ناگزیریم به عدالت اعتقاد داشته باشیم. میدانیم که خدایی در کار نیست، اما به خدا اعتقاد داریم. چرا؟برههای گمشده آقای راعی اسلاوی ژیژک به مناسبت فرارسیدن کریسمس مقالهای منتشر کرده است در روزنامه فرانکفورتر آلگماینه چاپ آلمان. او در این مقاله پرسشی را مطرح میکند که هوشنگ گلشیری سالها پیش در رمان «بره گمشده راعی» در میان آورده بود: بر فرض که مردم نماز و روضه و مناسک مذهبیشان را وابگذارند. چه چیزی را میتوانند جایگزین آن کنند؟ روایتگر این رمان که نخستین بار در سال ۱۳۵۸ منتشر شد معلمیست بحرانزده به نام راعی (به معنای چوپان). او در پی اعتقاداتیست که آنها را سالهاست از دست داده. در این سالها که آقای راعی همچنان در پی «بره»های گمشدهاش است شمار زیادی از ایرانیان به کشورهای مسیحی مهاجرت کردهاند. آنها، به ویژه خانوادهها، کریسمس (تولد مسیح) را معمولاً به خاطر فرزندانشان جشن میگیرند. این جشن که در آمریکای شمالی و به ویژه در کالیفرنیا رونق بیشتری در بین ایرانیان دارد، ممکن است در نظر ایرانیان مهاجر ربط چندانی به تولد مسیح و مسیحیت نداشته باشد، اما یک جشن مذهبیست با درخت کاج، هدایایی و خوراک ماهی و گوشت بریانشده، با چاشنی ایرانی زرشکپلو با مرغ و خورش فسنجان و سالاد شیرازی. ما کریسمس را در همه این سالها جشن گرفتهایم و یقین داشتهایم که به پیشزمینه مذهبی آن اعتقاد نداریم، اما این یقین هم وجود داشته است که همسایگان مسیحی ما به آن اعتقاد دارند. ژیژک مینویسد: «اعتقاد [مذهبی] به طرز ترسناکی همواره با فاصله عمل میکند. برای اینکه به درستی عمل کند، باید این تضمین وجود داشته باشد که یک مؤمن راستین به آن ایمان دارد. اما او که متضمن اعتقاد مذهبیست، الزاماً نمیبایست شخصاً حضور داشته باشد. به این ترتیب، برای تأثیرگذاری مذهب، ذهنیت مذهبی حتماً نباید وجود داشته باشد. همینقدر کافیست که تصور کنیم که چنین ذهنیتی وجود دارد.» دیوانهای که خیال میکرد ارزن است در ایران هم به همین شکل آداب و مناسک و اعیاد مذهبی در جامعه رونق گرفته و گسترش پیدا کرده است. آدابی که از قدیم وجود داشته مانند عید فطر و عید قربان و آدابی که اخیراً به وجود آمده: پیادهروی اربعین و سفر زائران به سوی حرم امام رضا با پای پیاده. ماجرا ساده است: یکی ادعا کرده که به این یا آن رسم اعتقاد قلبی دارد. دیگرانی هم از او پیروی کردهاند و به تدریج رسم و آیین تازهای پدید آمده است. اما چگونه؟
ژیژک در توضیح این پدیده مینویسد: «ما "واقعاً" به چیزی ایمان نداریم، بلکه فقط از آداب و سنن مذهبی پیروی میکنیم که به عرف و شیوه زندگی مردمی که به آنها تعلق داریم احترام گذاشته باشیم. میگوییم: من به این رسم یا به آن آیین اعتقادی ندارم، اما بخشی از فرهنگ من است. به این ترتیب زیر سقف "فرهنگ" همه آن چیزهایی را که به آنها اعتقاد قلبی نداریم اما بدانها عمل میکنیم گرد میآوریم. به همین دلیل هم بنیادگرایان مذهبی در نظرمان وحشی و بیفرهنگ جلوه میکنند. این "وحشیان" کسانی هستند که اعتقاد مذهبی را بیش از حد جدی تلقی کردهاند.» او رابطه انسان و خدا را با اتکا به یک شوخی توضیح میدهد: دقیقاً به همین دلیل هم به گمان ژیژک دورانی که ما در آن به سر میبریم، کمتر از هر دوران دیگری خداناباور است. به یک معنا و به تعبیر هوشنگ گلشیری ما همه آن چوپانانی هستیم که بره گمشدهای دارند. آیا میتوانیم چیزی را جایگزین آن کنیم؟ پاسخ ساده است: آری. تصور میکنیم که بره ما گم نشده. رونق اعیاد و مناسک مذهبی را میتوانیم با این دینامیسم توضیح داد. به گفته ژیژک همانطور که ما به دموکراسی اعتقاد نداریم، اما به آن تن میدهیم، به اجرای عدالت باور نداریم اما به حکم قوه قضائیه تن میدهیم، به خدا هم اعتقاد نداریم، اما به مذهب تن میدهیم. ــــــــــــــ Copyright: gooya.com 2016
|