چهارشنبه 9 دی 1394   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
8 دی» دشمنى با اسلام مردم؟ هرگز!
25 آذر» اسلام و خشونت ذاتى آن در دوران ما، ف. م. سخن
پرخواننده ترین ها

تلسكوپ گاليله و اسلام عملگراى نوانديشان دينى

ف.م.سخن ـ خبرنامه گویا

برتولت برشت، نمايشنامه اى دارد به نام «زندگى گاليله». اين اثر خواندنى و به ياد ماندنى، توسط آقاى عبدالرحيم احمدى به فارسى ترجمه شده و انتشارات نيلوفر در سال ١٣٨٥ آن را منتشر كرده است.

در صفحات ١٦٥ تا ١٧٧ اين كتاب، برشت ماجراى جالبى را به رشته ى تحرير در مى آورد. گاليله كه از جمهورى ونيز به دربار فلورانس آمده، تلسكوپ خود را براى نشان دادن غلط بودن هيات بطلميوسى و اثبات اين كه خورشيد به دور زمين نمى چرخد در اختيار همگان قرار مى دهد.

در اين قسمت از نمايشنامه، شاهزاده ى فلورانس و هيات مذهبى و علمى همراه، به خانه ى گاليله مى روند تا جريان كشفيات گاليله را با تلسكوپ، از زبان او بشنوند و دانش خود را در مقابل معلومات جديد او قرار دهند.



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


متاسفانه چون اين متن طولانى است نمى توانم كل آن را در اين جا بياورم؛ فقط نكته هاى كليدى اين قسمت از نمايشنامه را به اختصار در اين جا مى نويسم.

آقايان دربارى و عالم مذهبى و آقايان رياضى دان و فيلسوف همراه شاهزاده، اعتقاد راسخ دارند كه آن چه گذشتگان در باره ى ستارگان گفته اند صحيح است و غير از آن، هر نظرى اشتباه مى باشد. گاليله، از اين آقايان تقاضا مى كند به جاى بحث و فحص در باره ى آن چه گذشتگان گفته اند، پشت تلسكوپ قرار گيرند و با چشم خودشان ببينند كه نظر گذشتگان اشتباه است و ستارگان به چيزى تكيه ندارند و اين خورشيد نيست كه به دور زمين مى چرخد بلكه اين سيارات هستند كه به دور خورشيد مى گردند!

اما آقايان علما، به شكل حيرت آورى از اين كه در پشت تلسكوپ قرار بگيرند و با چشم خود واقعيت را ببينند سر باز مى زنند و در عوض از گاليله مى خواهند كه به جاى اين كار عبث، بنشيند و با آن ها مباحثه كند!

از گاليله ى بيچاره اصرار و از آقايان علما انكار! هر چه گاليله خواهش مى كند، آقايان به خواهش او وقعى نمى گذارند و به اين كه با تلسكوپ به سياره ها نگاه كنند تن در نمى دهند!


گاليله در شروع سخنان خود به شاهزاده مى گويد كه: «ما منجمان از چندى پيش ضمن محاسبات خود دچار مشكلات بزرگى شده ايم، به اين جهت كه از عقايد بسيار كهنى پيروى مى كنيم كه «با فلسفه انطباق كامل دارد، ولى بدبختانه با واقعيات تعارض دارد...»».

بعد با نشان دادن چهارپايه ى جلوى تلسكوپ به «آقايان» مى گويد: «ممكن است از آقايان خواهش كنم قبول زحمت بفرمايند و تحقيق خود را با مشاهده ى اقمار مشترى... آغاز كنند؟»

در مقابل اين خواهش به ظاهر ساده، آقاى فيلسوف به گاليله مى گويد: «متشكرم پسرم. مى ترسم كه كار به اين سادگى نباشد. استاد گاليله، پيش از آن كه به دوربين معروف شما بپردازيم، مى خواستيم اگر موافق باشيد بحثى آغاز كنيم. موضوع بحث اين است: آيا اصولا چنين ستاره هايى مى تواند وجود داشته باشد؟...»


گاليله كه متعجب شده است مى گويد: «من فكر مى كردم بدون هيچ بحثى توى دوربين نگاه مى كنيد و متقاعد مى شويد!...».
آقاى رياضى دان -لابد با لحنى علمى و كلامى سنجيده و فاخر- به گاليله مى گويد: «مسلما مى دانيد كه از نظر قدما هيچ ستاره اى نمى تواند وجود داشته باشد كه دور مركزى غير از زمين بچرخد و هيچ ستاره اى نيست كه در آسمان، نقطه ى اتكايى نداشته باشد...» و آقاى فيلسوف سخنان آقاى رياضى دان را چنين تكميل مى كند: «من بى آن كه از امكان وجود چنين ستارگانى كه گويا استاد رياضى در وجودشان شك دارد حرفى بزنم، مى خواستم با نهايت فروتنى از نظر فلسفى سوالى طرح كنم: آيا اين گونه ستارگان لازم هستند؟...» و بعد به زبان فلاسفه و روحانيون آن روز اين جمله را مى گويد: «آرسيطوتليس ديوينى اونيورسوم...».

گاليله از آقاى فيلسوف مى خواهد كه به قول زنده ياد جمالزاده به زبان آدميزاد حرف بزند كه دانشمند همراه او از حرف ايشان سر در بياورد! آقاى فيلسوف سخنانى فاخر در باره ى صورت كيهانى كه ارسطوى الهى تصوير كرده ايراد مى كند. گاليله كه مستاصل مانده و احتمالا از سخنان آقاى فيلسوف دچار سر گيجه شده اين بار خطاب به والاحضرت مى گويد: «چه مى شود اگر والاحضرت اين سياره هايى را كه وجودشان هم ناممكن است و هم غير لازم، به كمك اين دوربين به چشم خود ببينند؟...».

آقاى رياضى دان كه حوصله اش از سماجت گاليله سر رفته، به جاى والاحضرت جواب مى دهد كه: «ديگر شما آدم را مجبور مى كنيد كه در جواب بگويد اگر دوربين شما چيزى نشان مى دهد كه نمى تواند وجود داشته باشد پس لابد دوربين قابل اطمينانى نيست!»

بحث به همين گونه ادامه مى يابد و آقاى رياضى دان استدلال اش را چنين تكميل مى كند: «اگر اطمينان داشتم كه بيشتر عصبانى نمى شويد مى گفتم كه آن چه در دوربين شماست و آن چه در آسمان است يكى نيست!...».

اصرار گاليله بى اثر مى ماند و آقايان حاضر نمى شوند به تلسكوپ نزديك شوند. فيلسوف كه حوصله اش از اين بحث سر رفته، بزرگ منشانه و احتمالا با تبختر به گاليله مى گويد: «اگر قرار است كه ارسطو، يعنى قدرتى كه نه تنها علوم باستان بل كه آباء عاليقدر كليسا هم به رسميت اش شناخته اند، به لجن كشيده شود، به نظر من ادامه ى بحث كاملا زائد است. من حاضر نيستم در مباحثه اى غير علمى شركت كنم. همين و بس!...»...

در پايان اين گفت و گوى به ظاهر عجيب و شگفت انگيز، در حالى كه آقايان به سرعت آماده ى رفتن مى شوند گاليله ى مستاصل مانده مى گويد: «ولى كافى بود كه اين آقايان نگاهى توى دوربين بيندازند!...» و پيشكار والاحضرت با لحنى كه احتمالا بوى ارعاب دينى مى دهد به او مى گويد: «والاحضرت مطمئنا دريغ نخواهند كرد كه عقيده ى پدر روحانى، كريستفر كلاويوس، بزرگ ترين منجم معاصر و سرْ منجم انجمن ستاره شناسان پاپ اعظم را در رم، در باره ى ادعاهاى شما جويا شوند!»...

و همه مى دانيم كه بر اساس استدلال هاى سر منجم انجمن ستاره شناسان پاپ اعظم، چه بر سر گاليله آمد!...

*****

قسمت اصلى اين نوشته، بر خلاف مقدمه اش، بسيار كوتاه خواهد بود! برشت هر آن چه را كه من خواهان بيان اش بودم به ساده ترين صورت ممكن در اين نمايشنامه نوشته است. با خواندن اين قسمت از نمايشنامه ى برشت حتما شما هم مثل من، آقايان نوانديش دينى يى را به ذهن مى آوريد كه به رغم مخالفت با حكومت اسلامى، هم چنان به دخالتِ -كم و بيش-ِ اسلام عملگرا در امور سياسى و قانون گذارى و اجتماعى معتقد هستند و بيشتر از تلسكوپ به بحث هاى نظرى و دينى اعتماد دارند.

ما همان طور كه در يادداشت هاى پيشين مان گفتيم ابدا دشمنى با اسلام شخصى و اسلام معتقدانى كه خواهان تحميل دين شان به ديگران و دخالت دادن آن در قدرت و حكومت نيستند نداريم. اما از دوستان عزيز نوانديش دينى كه همچنان تسرى اسلام رحمانى را در جامعه وظيفه ى خود مى دانند تقاضا مى كنيم كه لطف كنند و در پشت تلسكوپ گاليله قرار گيرند و واقعيت ها را به چشم خود ببينند و در صورت گرفتن نتايج جديد ما مردم عادى و عامى را هم از آن ها با خبر كنند. اين تلسكوپ نيازى به خريدارى ندارد و در هر كتاب خانه ى دولتى مجهزى يا حتى در اينترنت يافت مى شود.

ما مى خواهيم به كمك اين تلسكوپ يك نمونه اجتماعى (و نه فردى) در طول تاريخ اسلام (كدام شاخه ى اسلام و چه نوع اسلام اش بماند) پيدا كنيم كه همين دوستان، آن را به عنوان نمونه ى پيشرفته و مترقى و عارى از ظلم به دگر انديشان -خدا باور يا خدا ناباور- و بدون فشار و ظلم به منتقدان و مخالفان قبول داشته باشند و اسلام حاكم آن دوره را هم اسلام واقعى بدانند.

تقاضاى دوم و آخر ما هم اين است كه اين دوستان، لنز تلسكوپ را عوض كنند و به همين دوران اخير نگاه كنند و از ميان تمام كشورهاى اسلامى كه در خاورميانه و آسياى ميانه و خودِ ايران و شمال آفريقا و جنوب خاور دور موجودند، يك كشور به ما نشان دهند كه كشورى ديكتاتور زده و مبتنى بر استبداد و سركوب مخالفان فكرى و سياسى و دگرانديشان، و سرشار از تبعيض ميان انسان ها و چپاول و فساد و غارت نيست و مى تواند حتى به مقدار كم با كشورهاى پيشرفته ى غربى مقايسه شود.

ديگر كار را دشوار نمى كنيم و نمى خواهيم نيازى به مراجعه به تلسكوپ هابل باشد كه مثلا ببينيم در ميان كشورهاى با حكومت اسلامى و كشورهاى با حكومت نيمه اسلامى و كشورهاى با اكثريت مردم مسلمان و يا ساده تر از همه كشورهاى عضو سازمان كنفرانس اسلامى، كدام كشور خوشبخت و غير سركوب گرى كه اساس اش بر «ممنوعيت» و «منع» و «مجازات منتقدان و مخالفان» نباشد وجود دارد كه تازه اسلام اش هم از نظر دوستان نو انديش اسلام درست و درمان و اسلام واقعى و رحمانى به شمار مى رود.

اميدوارم براى قرار نگرفتن در مقابل تلسكوپ، مثل فيلسوف فلورانس، ما را دعوت به بحث و استدلال فلسفى و دينى نفرماييد و هر آن چه را كه از پشت تلسكوپِ كتاب ها مشاهده كرديد و يا حتى از طريق مشاهدات عينى تان به آن دست يافتيد در اختيار ما انسان هاى غير متخصص در امور دينى هم قرار دهيد. اين كمترين تقاضايى ست كه مى توان از علماى دين و فلسفه كرد و انتظار پاسخ داشت.

در همین زمینه:

دشمنى با اسلام مردم؟ هرگز! ف. م. سخن

اسلام و خشونت ذاتى آن در دوران ما، ف. م. سخن

چرا غرب و مسلمانان افراطى رو در روى هم قرار گرفتند؟ ف.م.سخن

محبت و دعوت جنبش اسلامى و ترور و كشتار نهاد اسلامى، ف.م.سخن

تخيلاتى به نام اسلام غير حكومتى و اسلام رحمانى

نكاتى پيرامون مقالات جلال ايجادى و يوسفى اشكورى


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016