گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
29 آذر» مثال عشق؛ پيدايی و پنهانی، به مناسبت جشن یلدای نور و روشنایی، شکوه میرزادگی18 آذر» اعلامیه جهانی حقوق بشر را قدر بدانیم! شکوه میرزادگی
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! سال جهان نو شد؛ روزگار ما نيز نو خواهد شد! شکوه ميرزادگیدلگير نبايد بود اما، اگر خدای باستانی ما از دل سنگ بيرون می آمد تا زمستان را بشکند انسان امروز نيز از اين وضعيت سنگ شده بيرون خواهد آمد و بهاری خواهد شد. تاريخ اين اميد را به ما عيدی داده است!شاباش، که پای غم ببستی این روزها، وقتی از خیابان ها می گذرم یاد قصه های قدیمی می افتم: «هفت شبانه و هفت روز شهر را چراغان کردند. پیر و جوان با لباس های رنگارنگ در شهر رفت و آمد می کردند و صدای ساز و آواز نوازندگان و خوانندگان و پایکوبی رقصندگان به افلاک می رسید.» و «پای غم ببستند» تا «صد گونه در طرب بگشایند» به همین دلیل مردمان در شب های دور و بر سال نو، بیشتر در رستوران ها و خانه ها و میخانه ها دور هم جمع می شوند و ساعات شان را به دید و بازدید و خنده و رقص و شادمانی می گذرانند. حکومت ها در این کشورها، حتی اگر هزار مشکل کوچک و بزرگ داشته باشند، نه از برگزاری جشن تن می زنند و نه کاری به کار اندازه و حدود جشن و شادمانی مردم دارند. حتی سعی می کنند در این روزها شادمانی های بیشتری برای مردم تدارک ببینند. اما این روزها، من هم مثل بسیارانی از هموطنان مان در اروپا و آمریکا، از یکسو همراه شادمانی این مردمان در جشن های سال نوی جهانی هستم و، از سوی ديگر، دلم برای جشن های خودمان و به ويژه جشن نوروز می سوزد؛ نوروزی که ۳۷ سال است به عناوین مختلف جلوی برگزاری علنی، شاد و همگانی آن را گرفته اند. یک سال عیدمان با «فاطمیه» همزمان می شود و صدای نوحه و زاری از مساجد و تکیه ها به آسمان می رود، یک سال با «عاشورای حسینی» که دیگر واویلا می شود، و یک سال هم با وفات امام حسن یا امام رضا و ... بقول خودشان، ماشاالله که شیعیان تا بخواهید امام و امامزاده هایی دارند که به نام آن ها عیدهامان را به عزا می نشانند و خنده را به مردمان حرام می کنند. حتی اگر فقط وفات يازده امام شیعان را هم حساب کنیم بالاخر یکی از آن ها با ماه فروردین همزمان می شود و حساب عید و سیزده به در را يکجا می خواند. مراسم چهارشنبه سوری را هم که - چه وفات امامی باشد و چه تولدش - به بهانه ی آتش سوزی و کفر و آتش پرستی شده ممنوعه ی رسمی اعلام می کنند. دیدن این دو وضعیت، یعنی تماشای شادمانی و آزادی برگزاری سال نوی مردمان اينجا با پشتیبانی و همراهی تک تک افراد حکومت و دولت و سازمان های دولتی، و دو ماه بعدش تماشای رنج و حسرت و اندوه همراه با چشم غره ها و اولتیماتوم دادن های حکومتی ها و بگیر و ببند بی سر و صدا در جريان برگزاری سال نوی ما، به راستی سخت است. اگر این وضعیت در زمان قاجاریه اتفاق می افتاد، چون مردمان وجه مقایسه ای نداشتند، تحمل اش راحت تر بودند اما اکنون که دور و بر بیشتر مردمان پر از پنجره هایی است که اینترنت و رسانه های مختلف به روی همگان گشوده اند دیگر نمی توان نسبت به این همه تبعیض بی تفاوت بود؛ تبعیضی که به هیچ وجه معقول و قابل گذشت نیست. مگر ثریای ایرانی چه تفاوتی دارد با فرانچسکای انگلیسی؟ و جرج آمریکایی و جف استرالیایی و ... که او را از آزادی در شادمانی و رقص و آواز و داشتن ساده ترین و زیباترین و طبیعی ترین لحظه های انسانی محروم می کنند؟ دلگير نبايد بود اما، اگر خدای باستانی ما از دل سنگ بيرون می آمد تا زمستان را بشکند انسان امروز نيز از اين وضعيت سنگ شده بيرون خواهد آمد و بهاری خواهد شد. تاريخ اين اميد را به ما عيدی داده است! سال نوی ۲۰۱۶ خجسته باد Copyright: gooya.com 2016
|