جمعه 11 دی 1394   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


پرخواننده ترین ها

«انتخابات» آینده و دوزیست های سیاسی ٬ پرویز داورپناه

پرویز داورپناه
اگر تشکیل "همبستگی"، آن طور که آقای ادیب برومند می گوید، به نیت فروپاشی جبهه ملی است و ایشان از دیگر اعضای شورا نیز تقاضا کرده اند از"همبستگی" استعفا دهند و پیوستگی خود را به جبهه ملی ایران تاکید و تایید نمایند، می توان با اطمینان خاطر به آقای زعیم خاطرنشان کرد که از تشکیل سازمانی دونبش، هم درکنار جبهه ملی ایران و هم بر ضد جبهه ملی ایران، خانه سیاسی دکتر مصدق، طرفی نخواهند بست.

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


اگر مدیر مسئول و سردبیر سایت «سکولاریسم نو» می دانست که آقای کورش زعیم، بعد از آن گفت و گوی بلندی که سالها پیش با او انجام داد و بقول معروف "او را به خاص و عام معرفی کرد" و باز بعد از گفت و گوی دیگری با وی که در آن نوشت: «می خواهم بگويم که توجه نيروهای معتقد به سکولار دموکراسی در خارج از کشور به شما، بعنوان يکی از شخصيت های باورمند به جدائی مذهب از حکومت، اغلب موجب شده تا مورد حملهء عده ای که خود را عضو جبهه می دانند، و با برخی از شخصيت های رهبری جبهه هم ارتباط دارند،[چه گناه بزرگی!] واقع شوید.

يعنی، چوب مواضع اصولی شما را سکولارهای خارج کشور هم خورده اند و می خورند.[کدام چوب؟!] آيا شما مايليد واقعيت و ماهيت اين اختلاف را برای هموطنان تان روشن کنيد و يا مصلحت عمومی جبهه هنوز اجازهء ورود به اين مطلب را نمی دهد؟».

اگر می دانست که این لعبت سیاسی هر روز به ساز دیگری خواهد رقصید، شاید آنگونه ذرع نکرده پاره نمی کرد.

آن زمان آقای زعیم در دنیای "سکولارها" زیست می کرد. و اکنون تب دنیای اسلام و ولایت فقیه گریبان او را گرفته و با حشمت الله طبرزدی اعلامیه صادر می کند.
سالها پیش نیز آقای زعیم که عضو جبهه ملی بود با حشمت الله طبرزدی و هرمیداس باوند سازمان "همبستگی برای دموکراسی و..." را تشکیل داده و یک اعلامیه ی «هشدار» بیرون دادند که مورد اعتراض شدید آقای ادیب برومند قرارگرفت.

ازیادمان نرفته است که آقای ادیب برومند، رئیس شورای جبهه ملی ایران در تاریخ خرداد ماه ۸۸ نوشت: «اعلامیه هشدار ظاهراً از سوی هواداران جبهه در همبستگی منتشر گردیده و خوشبختانه سخت مورد تنفر و اعتراض طرفداران واقعی و قدیمی جبهه قرار گرفت و مسلم است که این دنباله توطئه های پی در پی دشمنان، بر ضد جبهه ملی ایران است که در خارج و داخل تدارک می شود. اینک به آگاهی مصاحبه کنندگان محترم و همه هواداران جبهه ملی ایران میرسانم که چون این روزها شواهد و دلایلی به دست آمده که تشکیل این جمعیت اساساً بمنظور فروپاشی جبهه ملی ایران بوده است و شورای محترم جبهه ملی ایران نیز به این مطلب پی برده و مخالف با مشارکت در آن می باشد و تنی چند از دوستان و همکاران ما نیز نسنجیده و ترفند خورده در آن شرکت جسته اند. به این جهت استعفای خود را از ریاست عالیه آن که تنها جنبه نمادین (سمبولیک) داشته و عملاً هیچگونه فعالیتی از این بابت ننموده ام اعلام میدارم، و از دیگر اعضای شورای جبهه ملی نیز تقاضا دارم، از (همبستگی) استعفا داده پیوستگی خود را با جبهه ملی ایران تاکید و تائید نمایند.»

اگر تشکیل "همبستگی"، آن طور که آقای ادیب برومند می گوید، به نیت فروپاشی جبهه ملی است و ایشان ازدیگراعضای شورا نیز تقاضا کرده اند از"همبستگی" استعفا دهند و پیوستگی خود را به جبهه ملی ایران تاکید و تایید نمایند، می توان با اطمینان خاطر به آقای زعیم خاطرنشان کرد که از تشکیل سازمانی دونبش، هم درکنار جبهه ملی ایران و هم بر ضد جبهه ملی ایران، خانه سیاسی دکتر مصدق، طرفی نخواهند بست.

اخیرا در بیانیه ای تحت عنوان «بیانیه همبستگی برای دموکراسی و حقوق بشر در ایران درباره ی انتخابات مجلس دهم» به امضای داوود هرمیداس باوند، کورش زعیم، و حشمتالله طبرزدی، خواندم که در آن با ذکرِ «شرایط» شرکت خود، از رژیم درخواستِ «انتخاباتِ آزاد» کرده بودند.

نمیدانستم باید به حالِ امضاکنندگان خندید و یا گریست وتاسف خورد. گویا آقایان در عالم هپروت سیر می کنند و یا این بیانیه را از کرهً مریخ صادر کردهاند، و حق دارند ماهیتِ رژیمِ جمهوری اسلامی را نشناسند که اینگونه در شرط نهادن برای آن قلمفرسایی میکنند. راستی چگونه است که عده ای از همه جا بی خبر از یک رژیمِ استبدادی و ضدبشری انتظار معجزه دارند؟ تا جائی که برای کاندیداتوری مجلس شورای اسلامی آن ثبت نام می کنند!

مضحک است که آقایان از شرایط انتخاب شوندگان نیز اطلاع دقیقی ندارند و با اینکه "ابراز وفاداری به قانون اساسی و اصل مترقی ولایت فقیه" و حداکثر هفتاد و پنج سال سن تمام در ماده ۲۸ قانون انتخابات مجلس شورای اسلامی از شروط لازم برای شرکت کنندگان است ، در وضعیتی ثبت نام می کنند که آقای باوند ۸۱ سال و آقای زعیم ۷۶ سال سن دارد.

براستی آيا اين انکار واقعيت مايه ی شرم نيست؟ بخصوص وقتی در پای آن امضاء آدميانی باشد که بخاطر "جبهه ملی!" بودنشان، شهرتی کاذب هم در جامعه بهم رسانده اند؟

باری، آنچه اتفاق افتاده است، نهایت «ورشکستگی اخلاقی» آقایان زعیم و باوند نباشد یکی از مقدمات آن می باشد. برای اينکه تاکنون هيچ سازمان سياسی در ايران مثل جبهه ملی ـ با تکيه بر ميراث صادق دکتر مصدق ـ اين چنين ادعای اخلاقی بودن نداشته است؛ سازمانی که هیچگاه در حیات خود، که با مبارزه برای انتخابات آزاد در چارچوب حاکمیّت ملی مستتر در قانون اساسی مشروطه، شروع شد، بازیچه ی یک انتخابات قلابی، نمایشی و مسخره نشد.

مضحک تر آنکه آقای زعیم شعور سیاسی مردم را دست کم گرفته و یک روز بعد در مصاحبه ای با کیهان لندن هنگامی که مصاحبه کننده از او می پرسد:

«در فرمهای نامنویسی نامزدهای انتخابات مجلس، متقاضیان مینویسند که به نظام جمهوری اسلامی و دین اسلام اعتقاد و به قانون اساسی جمهوری اسلامی و «اصل مترقی ولایت مطلقه فقیه» التزام و وفاداری دارند. آیا شما به عنوان یکی از اعضای شورای مرکزی جبهه ملی ایران که یکی از احزاب اپوزیسیون است، به همه این موارد اعتقاد و التزام و وفاداری دارید؟»

آقای زعیم پاسخ می دهد:

«منطبق با اصول فراخوان و بیانیه، برای مثال من در پاسخ به دو پرسش «دین» و «مذهب» نوشتم خصوصی است، در جمله «نظام مقدس جمهوری اسلامی» واژه «مقدس» را خط زدم، و جمله «التزام به اصل مترقی ولایت مطلقه فقیه» را به کلی خط زدم.»

در اینجا آدم بی اختیار به یاد داستان آن مردی می افتد که همراه همسرش در سفر بود. عده ای راهزن به آنان رسیدند تمام دارایی های آنها را برداشتند و دایره ای دور مرد کشیدند و گفتند اگر پایت را از این دایره بیرون بگذاری حسابت را می رسیم. سپس جلوی چشمش به زنش تجاوز کردند. وقتی راهزنان رفتند زن اعتراض کرد که چرا آن مرد هیچ حرکتی از خود نشان نداد . مرد گفت : خبر نداری که من وقتی متوجه نبودند چند بار پایم را از دایره بیرون گذاشتم. حالا داستان ما ملت با کسی است که شهامت به خرج داده و جمله «التزام به اصل مترقی ولایت مطلقه فقیه» را به کلی خط زده است! شگفت مبارزه ای و حیرت انگیز شهامتی که در تاریخ ها ثبت خواهد شد! و لابد در شناسنامه اش نیز دست برده و خود را جوان تر کرده است. جل الخالق! ، چه فداکاری هایی که بعضی ها برای نجات وطن نمی کنند!

خوشبختانه جبهه ملی ایران در اطلاعیه ی هفتم دیماه ۱۳۹۴ نوشته است که «جبهه ملی ایران هیچگونه تصمیمی برای کاندیدا کردن اعضای خود اتخاذ نکرده است . و اگر دو سه نفری چنین کاری را انجام داده باشند، حرکتی فردی و بدون کسب اجماع تشکیلاتی انجام داده اند که هیچ ربطی به جبهه ملی ندارد.»

جبهه ملی ایرن فراز و نشیب های زیادی را پشت سرگذاشته است. روزی کسانی مانند بقایی ها و مکی ها در جبهه ملی از پشت به دکتر مصدق خنجر زدند و امروز اشخاص کم ارزش تری مانند باوند و زعیم به خود اجازه می دهند از پشت به جبهه ملی خنجر بزنند.

راستی چرا آقای کورش زعیم که در سازمانهای رنگارنگی از همه ی گروهها عضویت دارد و در سازمان «همبستگی...» طبرزدی سردبیری دفتر سیاسی را بعهده دارد و روزی نیست که با رسانه های خارجی مانند «صدای آمریکا»، «بی بی سی فارسی»، «رادیو آمریکا»، «کیهان لندن» و ... مصاحبه نداشته باشد و داستان زندانی شدنش در رژیم جمهوری اسلامی را به رخ این و آن نکشد، دست از سر «جبهه ملی ایران »بر نمی دارد؟

ملت ایران، آگاه است و میداند که انتخابات آزاد با ولايت مطلقه فقيه و شورای نگهبان تعارض دارد. ملت ایران میداند که جدايی نهاد دين از نهاد دولت، شرط لازم دموکراسی و انتخابات آزاد است. و آزادیخواهان واقعی بخوبی می دانند که اینگونه بازی ها چیزی نیست جز حرکاتی مرموز اما سبک در خدمت مشروعیت بخشیدن به بازی انتخاباتی شیادانه ی جمهوری اسلامی.

آیا شما، هنوز هم، به انتخابات آزاد و سالم و عادلانه در جمهوری اسلامی ایران باور دارید؟ چنانچه باور دارید، چه خوش باورید، یا روشن تر بگوییم، چه پرت.

با آگاهی ازاینکه هر کاندیدایی و هر قانونی را شورای نگهبان رد خواهد کرد و پذيرش نظر شورای نگهبان، شرط وفاداری به قانون اساسی است. وتشخیص این امر در اصل چهارم قانون اساسی بر عهدهء فقهای شورای نگهبان است، سخن گفتن از"انتخابات آزاد و سالم و عادلانه" در نظام جمهوری اسلامی، اگر حماقت، در حالت خوش بینانه تر، نباشد، یا شیادی، در حالت روشن بینانه تر، دست کم نوعی مزاح خطرناک است.

تنها نامی که می شود بر روی این " انتخابات آزاد" گذاشت، «انتصابات شورای نگهبان» است و وقتی شما انتصاباتی را از پیش تایید نمی کنید و رای نمی دهید و در خانه می نشینید، آن هم یک نوع انتخاب است. در این کار به چیزی نه گفته شده ولی در عین حال انتخاب دیگری هم انجام گرفته است.

امروز، بیش از هر زمان دیگر، ملت مستاصل و بلاکشیده ایران در مقابل این حکومت استبدادی ایستادگی می کند و این راه را ، راه راًی ندادن را، که همان انتخاب دوم است، برگزیده است.

شهروندان ایرانی پنهان از چشم خودی ها و غیر خودی ها و منتظرالوکاله ها و فرصت طلبان برون مرزی تصمیم خود را پیشاپیش گرفته اند و با عدم شرکت در انتخابات و خانه نشینی در روز رای گیری، پای به خیابانها و کوچه ها و مساجد و مدارس نمی گذارند و در مضحکه انتخابات فرمایشی شرکت نمی کنند.

شهروندان ایرانی می دانند که در خانه ماندن و رای ندادن، نه تنها این حکومت را در داخل و خارج بی اعتبار و بی پشتوانه می سازد، بلکه موجب فروپاشی نظام از درون می گردد.

از دکتر مصدق است که می گوید:

"مردم به آزادي راي داده اند، نه به حفظ و حراست از قوانيني که حقوق مسلم مردم را تامين نمي کند"

دکتر پرویز داورپناه
چهارشنبه ۹ دی ۱۳۹۴ - ۳۰ دسامبر ۲۰۱۵


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016