گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان![]()
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
25 دی» آثار برتر سينماى آمريكاى لاتين: "نَه"، "ماچوكا" و "لَلـِه"٬ رضا علامهزاده21 دی» (چ)، مثل "چه گوارا" در فرهنگ لغات "ماريو بارگاس يوسا"، رضا علامهزاده
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! آثار برتر سينماى آمريكاى لاتين: "عشقهاى سگى" و "بابِل"، رضا علامهزاده![]() خيال داشتم اينبار از سينماى پربار برزيل بنويسم ولى درو كردن جوائز اصلى گدن گلاب و نامزدى دوازده جايزه اسكار امسال توسط فيلم "بازگشته" ساختهى "الخاندرو گونزالس اینیاريتو" كارگردان بسيار نامدار مكزيكىالاصل مرا بر آن داشت تا نوشتن از سينماى مكزيك را جلو بياندازم. نوشتم مكزيكىالاصل، نه مكزيكى، چرا كه اينياريتو در سالهاى اخير تا حدود زيادى از سينماى مكزيك فاصله گرفته و فيلمهايش ارتباط زيادى با فرهنگ و جامعهى مكزيك ندارند. دو فيلم اخير او "بِردمَن" و "بازگشته" محصولاتى صرفا آمريكائى، يا بهتر، هاليوودى هستند؛ البته نه به معناى بدِ كلمه كه در فرهنگ ما رايج است، بلكه به معناى توليدات عظيم با بودجههاى سرسامآور و استفاده گسترده از تكنولوژى بهروز شوندهى امروزين.
گونزالس اينياريتو كه در مكزيك بيشتر با راديو و موزيك سروكار داشت تا با سينما، با اولين فيلم بلندش "عشقهاى سگى" در سال ٢٠٠٠ شكل تازهاى از قصهپردازى سينمائى را تجربه كرد و يك شبه ره صدساله رفت! اول بگويم كه عنوان اصلى این فيلم "Amores Perros" است و به همين نام هم در آمريكا و اروپا و در جشنوارههاى جهانى به نمايش درآمد. بيش از همه به اين دليل كه اين تركيب ترجمهناپذير مىنمود (برخی منتقدین آمریکائی عنوان فیلم را "عشق مادهسگ است" ترجمه کردهاند). من اما با توجه به قصه و محتواى فيلم، "عشقهاى سگى" را برگردان مناسبى مىدانم گرچه دقيق نيست. عنوان فيلم "بابِل" که اينياريتو پنج سال بعد از اين فيلم ساخته هم خيلى ترجمهپذير نيست. من هشت نُه سال پيش در توضيح آن در وبلاگم "از دور بر آتش" اينگونه نوشتم:
كمى از "آمورِس پرّوس"، يا عشقهاى سگى، اولين فيلم اينياريتو دور افتادم. ساختار اين فيلم از سه قصهى مستقل از يكديگر شكل گرفته كه با يك حادثهى خونبار تصادف اتومبيل در خيابانى در مكزيكو سيتى، به هم پيوند مىخورند. سومين قصه كه با تصادف این دو اتومبیل به دو قصهی ديگر مرتبط مىشود بار سنگينترى در فيلم دارد. مردی بهظاهر بىخانمان که چندین سگ کوچک و بزرگ دارد پس از تصادف به ماشین اکتاویو نزدیک میشود و کیف پولش را میدزدد و کوفی، سگ مجروهش را با خود می برد تا مداوایش کند. روز بعد که به خانهی مخروبهاش بازمیگردد با صحنهای تکاندهنده روبرو میشود: کوفی که به جنگ با سگها عادت کرده تمام سگهای کوچک و بزرگ مرد را دریده است! ماجرای این مرد و دختر خودش که از او بیخبر است از یک سو، و رابطهاش با یک مامور پلیسِ فاسد که از او بهعنوان آدمکش استفاده میکند از سوی دیگر، این قصه را بهاعتقاد من بیش از حد لزوم پیچیده کرده است و لذا از خلاصه کردنش درمیگذرم.
عشقهای سگی هم مثل فیلم بعدی اینیاریتو، بابِل، همانقدر در جشنواره های اروپائی مثل بَفتای انگلستان و کَن فرانسه موفق بود که در جشنوارههای آمریکائی مثل گلدن گلاب و اسکار. ـــــــــــــ آنونس "عشقهای سگی": ـــــــــــــ Copyright: gooya.com 2016
|