شنبه 3 بهمن 1394   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


پرخواننده ترین ها

مقدمه‌ای بر "فرضیه کمونیستی" الَن بدیو، شیدان وثیق

شیدان وثیق
فرضیه‌ی کمونیستی، نزد الَن بدیو، ذهنیتی نشسته بر برج عاج نیست. تصوری خیال پردازانه نیست. طرح کلی اندیشه‌ای است که، در آزمون‌های اجتماعی مستقل از دولت و قدرت‌ها، در مقابله با نظم سرمایه‌داریِ جهانی شده، می‌تواند مورد تأمل قرار گیرد

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


cvassigh@wanadoo.fr

یکی از تلاش های نظریِ الَن بدیو(۱)، فیلسوف کمونیستِ ضدسیستمی، احیای ایده ی کمونیسم در دنیای کنونیِ زیر سلطه ی سرمایه داری جهانی است. او، این ایده را، که «فرضیه ی کمونیستی» نیز می نامد، به ویژه در دهه اخیر، در کتاب ها، کنفرانس ها و سمینارهایش مورد بحث و تأمل قرار داده است. یکی از این موارد، گفت و گویی است که او مدتی پبش با جامعه شناس فرانسوی، مارسل گوُشه، انجام داد. این مباحثه در کتابی تحت عنوان چه باید کرد؟ دیالوگ در باره ی کمونیسم، کاپیتالیسم و آینده دموکراسی به فرانسه منتشر شده است(۲). تلخیصی از آن نیز در تارنمایی به زبان فارسی در اختیار می باشد.(۳)

من در این جا، دست به ترجمه ی آن بخش از کتاب نامبرده زده ام که بدیو به دفاع از نظریه ی خود در باره ی فرضیه ی کمونیستی می پردازد(۴). این گفته های او تا کنون، بنا به آگاهی من، در کلیت خود، به فارسی برگردانده نشده اند.

در آغاز، با حرکت از فلسفه ی سیاسی بدیو، مقدمه ای در باره ی مقوله ها و مفهوم های اصلی فرضیه ی کمونیستیِ او آورده ام. از نظر من، این فرضیه می تواند یکی از پایه های نظری در تبیین بنیادهای سیاسی- فلسفیِ آنی باشد که برای شکل گیری اش در جهانِ امروز و از جمله در ایران می توان مبارزه و شرط بندی کرد: «سیاستِ رهایی»(۵) و «چپ رهایی خواه».

مقدمه مترجم

فرضیه ی کمونیستی، در تفکر سیاسی الَن بدیو، ذهنیتی نشسته بر برج عاج، بی هدف و برای خود نیست. تصورِ کمابیش خیال پردازانه ی ذهن نیست. ابداعِ کمابیش معتبر تخیل نیست. طرح کلی اندیشه ای است که در آزمون های اجتماعیِ مستقل از دولت(۶) و قدرت ها، از هم اکنون، در مقابله با نظم سرمایه داریِ جهانی شده، می تواند مورد تأمل قرار گیرد و به کار آید.

ایده ی کمونیسم نزد بدیو، جون راهنمای نظریِ فرضیه ی کمونیستی، بر رویکردی فلسفی استوار است. هم در ادامه و هم در گسست از «کمونیسم تاریخی»، در مراحل مختلف آن، تبیین شده است : از دریافت مارکسیِ کمونیسم در سده ی نوزده تا فروپاشی سیستمی که بدین نام با انقلاب اکتبر روسیه آغاز و تا دههِ هشتادِ سده ی بیستم در بخش هایی از جهان حاکم می شود.
توضیح و تشریح کامل فرضیه ی کمونیستیِ بدیو نیاز به کتاب مفصلی دارد. طرح آن از حوصله ی این جستار خارج است. با این همه من در این جا، بنا بر شناخت و تفسیر خود از دیدگاه سیاسی بدیو – که به ضروره تنها می تواند تفسیری از «نگاهی دیگر» بر آن باشد - کوشش کرده ام که آن چه که او «حقیقت سیاسی» می نامد و در دستور کار فکری و عملی کنونی برای رهایش بشری قرار می دهد را در ده تز یا برنهادِ کلان تمیز دهم. این تلاش بدون تردید تهی از ایراد و اشکال نیست. در زیر، در خطوط کلی، به بیان آن ها می پردازم.

۱- زوال مالکیت
آزادی، که امروزه در جوامع سرمایه داری تبدیل به فتیش یا بُتواره ای دموکراتیک شده است، به واقع و در کل، زیر سیطره و سلطه ی مالکیت قرار دارد. آزادیِ واقعی در بندِ تملک است و هر کس که فاقد آن باشد در عمل بی بهره از آزادی است. تمام دستور عمل های کمونیسم را در حقیقت می توان - و مارکس در مانیفست بدان اشاره دارد – به یک و تنها یک چیز خلاصه کرد: الغای مالکیت خصوصی! کمونیسم، به دیگر سخن، نام دیگر فرایند کاملی است که آزادی را از تبعیت نابرابرانه از مالکیت آزاد می سازد.(۷)

۲- جامعه ی مشارکتیِ آزاد
«کمونیسم»، فرضیه ای تاریخی است که بنا بر آن، جوامع بشری، برای اداره ی امور خود، نیاز به هدایت و رهبری اولیگارشی منسجم و متشکلی از صاحبان کار و سرمایه و خادمان سیاسی، پلیسی، نظامی و رسانه ای آن ها ندارند. جامعه ی بشریِ نوع دیگری قابل تصور و امکان پذیر است که در آن، پدیداری که مارکس «مشارکت آزاد» انسان ها می نامد می تواند تحقق یابد: «به جای جامعه کهن بورژوازی، با طبقات و تناقضات طبقاتی اش، مشارکتی برون آید که در آن تکامل آزادانه هر کس شرط تکامل آزادانه همگان باشد.»(۸)

۳- اشتراک و برابری
فرضیه ی کمونیستی، مبارزه برای تحقق برابری در جامعه بشری را اصل بنیادین در اندیشه و عمل خود قرار می دهد. جامعه مشارکتیِ آزاد، در ایده ی کمونیسم، چنان مناسباتی است که در آن کار مولد اشتراکی می شود و تضاد های بزرگ اجتماعیِ برخاسته از نابرابری های بزرگ اجتماعی رو به زوال می روند: از جمله نابرابری میان کار فکری و کار یدی، شهر و روستا، زنان و مردان، مدیران و مجریان.(۹)

۴- جنبشی جهانی
ایده ی کمونیستی، با این که در هر محل و مکان شکل می گیرد، اما تنها می تواند امروزه خصلتی جهان روا (اونیورسال) داشته باشد. امر انترناسیونالیستی، امروزه، تبدیل به ضرورت و شرط اصلیِ هر اندیشه و عملی برای کمونیسم می شود. در برابر جهانی شدن سرمایه، تنها پاسخ می تواند انترناسیونالیسم رادیکال باشد. از هم اکنون بر ما روشن نیست که این جنبش جهانی چه شکلی از سازماندهی جهانی برخواهد گزید، اما به یقین، بین الملل سیاسی، دیگر، مرکب از نمایندگی های ملی نخواهد بود و تحت قانون منافع ملی قرار نخواهد گرفت. امروزه، زمانِ کنشگری در مقیاس جهانی فرا رسیده است. بدین معنا که، در هر لحظه، فعالان کمونیست باید اراده ی جهانی را با اندیشه ی کلی خود پیوند دهند، همان طور که آن را با عمل خود در مکان معین پیوند می دهند. هم اکنون است که به واقع و بیش از هر زمان دیگر باید گفت: کمونیسم یا انترناسیونالیست است و یا وجود ندارد.(۱۰)

۵- گسست از سیاست چون دولت گرایی
سیاست و دولت ، در سنت سیاسی، همواره آمیخته بوده اند. سیاست در ایده ی کمونیسم اما، در وافعیتِ خود، دولت گرا (۱۱) نیست. بر محور دولت و حکومت قرار نمی گیرد. شیفته ی آن ها نیست. این همانی است که «سیاست، با فاصله گرفتن از دولت» می نامیم. میان سیاست (جون اندیشه ای خودمختار و مستقل) و مدیریت دولت، تمایزی رادیکال وجود دارد، تمایزی که امروزه محو شده است. (۱۲) سیاستِ رهایی ناسازگاریِ بنیادین با دولتی دارد که همواره چون قدرتی مافوق، بَرین، جدا و مسلط بر جامعه عمل می کند. سیاستِ رهایی، سیاست از نوعی دیگر است، متفاوت با سیاستِ سنتی واقعن موجود، که دولت گرایی است، و به نادرستی «سیاست» نامیده می شود. سیاستِ رهایی با مداخله گری مستقیم توده های مردم زحمتکش، خود را در آن گونه از آزمون های اجتماعی و سیاسیِ محلی نشان می دهد که به طور کامل مستقل از دولت، چه دموکراتیک و جه اقتدارگرا، یعنی خارج از مکانیسمِ دستگاه های آن قرار می گیرند.(۱۳)

۶- زوال دولت
«دولت» سیستمی از الزامات است که امکان پذیری ممکنات را، به نام ناممکن بودنِ آن ها، محدود می سازد. دولت، آنی است که، در یک وضعیت مشخص، از طریق تجویز آن چه که به طور صوری امکان پذیر است، حکم می کند که چه چیزی امکان پذیر نیست، ناممکنِ ویژه ی وضعیت فعلی است. دولت امروزه تشکیل می شود از اقتصاد سرمایه داری، از قانون اساسی و حکومت (۱۴)، از قوانین (به معنای قضایی) در مورد مالکیت و ارث...، از ارتش، از پلیس و به طور طبیعی از دستگاه های ایدئولوزیکی دولتی [فرمولی که آلتوسر به کار می برد]... این ها همه، از جمله با توسل به زور، وظیفه دارند که امر تشخیص آن چه که امکان پذیر است و نیست را سازمان داده و استمرار بخشند. از این روست که جنبش در راستای فرضیه ی کمونیستی تنها در آزاد کردن و رها ساختن خود ار قدرت دولتی می تواند فرا رسد. (۱۵) ایده ی کمونیستی در شرایط امروز یعنی این که زوال دولت یک اصل است [همان طور که اصلی اساسی در نظریه مارکس بود] و مبارزه در جهت آن باید در هر عمل سیاسی از هم اکنون و نه در آینده ای نامعلوم نمایان باشد. (۱۶)

۷- گسست از بینشِ « تصرف قدرت»
سیاست را باید از دلبستگی به قدرت و «تصرف قدرت»، به منظور جا به جا کردن قدرت موجود توسط قدرتی دیگر، از همان سنخ در اساس، رها ساخت. بینشی در کمونیسم تاریخی در سده ی نوزده و بیستم حاکم بود که امر قدرت، دولت و تصرف قدرت را در مرکز هستی شناسانه خود قرار داده بود. ایده ی انقلاب و ایده « تصرف قدرت» از طریق قهر در هم عجین بودند. فرضیه ی کمونیستی اما، در گسست از چنین بینشی تبیین می شود و عمل می کند. در گسست از "کمونیسمِ" قدرت طلبانه ای که در سوسیالیسم واقعن موجود دست به باز تولید ساختار قدرتی و دولتی متمرکز، سلطه گر و نظامی- پلیسی زد. کمونیسم، به واقع، حرکتی جنبشی است. بدین معنا که قدرت و دولت را نه از برای حفظ و اصلاح آن بلکه تنها به منظور امحای آن ها، موضوع اندیشندگی و عملکردی خود قرار می دهد. در همین راستا، ایده ی کمونیستی را باید از سلطه ی ایده ی کسب «پیروزی» از طریق «تصرف قدرت» رها ساخت. امروزه بجث بر سر پیروزی نیست. آن چه که در وهله اول، در شرایط فروپاشی سوسیالسم های بوروکراتیک از یکسو و غلبه ی کامل سرمایه داری در جهان از سوی دیگر، اهمیت دارد موجودیت خود ایده ی کمونیستی و بیان فرموله شده ی آن است.(۱۷) و این تلاشی است که در این زمانِ ما به شدت سخت و پروبلماتیک است لیکن ضروری و اجتناب ناپذیر برای بازسازی و حیات ایده ی کمونیستی.

۸- نفی حزب- دولت
احزاب سنتی، کمونیست، چپ و غیره، بنا بر مُدل دولت تبیین شده اند. هم چنان که دولت مدرن، خود نیز، بنا بر پارادیگم ساختار عمودیِ اقتدارگرایانه ی کلیسا ابداع شد. حزب کلاسیک امروزی، «حزب - دولت» (۱۸) است. حزبی که تنها هدفش، به واقع، تسخیر قدرت و دولت و حفظ آن ها در دست خود برای اِعمال حاکمیت و سلطه بر مردم است. تمرکز گرایی، بوروکراسی، اقتدارگرایی، قیمومیت بر مردم و جنبش، رهبری جامعه در قالب تامین منافع حزب و دستگاه آن... تبدیل به ماهیت ساختاری تحزب سنتی شده اند.
این معنا از تحزب، هیچ گاه ایده ی مارکس نبوده بلکه پس از اوست که در باره اش نظریه پردازی می شود. تحزب سنتی به گونه ای که تعریف شد مقوله ی نمایندگی را در مرکز فعالیت سیاسی قرار می دهد. این مقوله از بسی جهات با قرضیه ی کمونیستی که بر عامل دخالت مستقیم و رخ داد چون استثنایی ذاتی (۱۹) تاکید دارد، در تضادی کامل قرار دارد. «استثنا»، چون رخ دادی که امکانات تا کنون "ناممکنی" را به وجود می آورد، به هیچ رو «نمایندگی» نمی شود و نمی تواند نمایندگی شود چون از قبل قابل پیش بینی نیست، نابهنگام است.(۲۰)
فرضیه ی کمونیستی به این نظرِ مانیفست وفادار مانده است که کمونیست ها حزبی جداگانه از جنبش کارگری عمومی تشکیل نمی دهند. مارکس، در این باره، با صراحت دو ملاک تعیین می کند: یکی این که کمونیست ها به مجموعه ی مراحل جنبش کارگری توجه دارند و نه فقط به مرحله ی خاصی از آن. این بدین معناست که آن ها از هم اکنون به سوی اونیورسال که کمونیسم است برنامه ریزی می کنند [ و نه آن چه که بعدها سوسیالیسم روسی و سوسیال دموکراسی با مرحله بندی صوری خود، "سوسیالیسم" نامیدند]. ملاک دوم، این است که کمونیست ها انترناسیونالیست هستند.(۲۱)

۹- سوژه ی کُلکتیو
سوژه در فرضیه کمونیستی پیوندی ناگسستنی با دو مقولهِ رخ داد و فرایندِ حقیقت (شکل گیری نتایج برآمده از رخ داد در یک وضعیت معین) دارد. سوژه، همواره عاملِ فرایندِ حقیقت است. نیرویی ایجابی و اثباتی است. همواره در فرایند ساختمان حقیقت و یا برای چنین فرایندی به وجود می آید. سوژه، بر خلاف سوژه ی متافیزیکی، از پیش وجود ندارد بلکه یک ابداع است، یک ساختمان است و نه یک داده. آن چه که داده شده است در شکل فرد است. اما «فرد» و «سوژه»، دو چیز متفاوت اند. این دو مقوله در اساس مقابل یکدیگر اند، با این که افراد همواره فرا خوانده می شوند که به سوژه درآیند و یا در سوژه وارد شوند، اما به طور مشخص این تنها یک فراخواندن است و نه حرکتی طبیعی و ثابت. (۲۲)
بدیو هویت مشخص سوژه ی کلکتیو را به گونه ای در ناروشنی و ابهام نگه میدارد. در میراث مارکسیستی، این سوژه معادل پرولتاریاست. در سنت مائوئیستی، سوژه ی کمونیست در توده ها که به تنها طبقه کارگر تقلیل نمی یابند تجلی پیدا می کند. اما به هر رو نمی توان از پیش حکم در باره ی ماهیت عاملان حامل ایده ی کمونیستی صادر کرد. با این همه می توان از چهار نیرویی که در حال حاضر در سطح ملی و جهانی نامتجانس اند نام برد. یکی، آن بخش از جوانان تحصیل کرده و تعلیم یافته دانشگاهی است که با زیر سؤال بردن نظم مسلط می خواهد خود را متمایز سازد. دومی، جوانان مردمی و معترض اند، آنان که در حومه های شهرهای بزرگ سرزمین های ما زندگی می کنند یا آن جوانانی که کمابیش در همه جای دنیا امروزه، در کشورهای عربی، آمریکای جنوبی، یا آسیایی، برمی خیزند. سومین نیرو، پرولتاریای آواره بین المللی است که از هم اکنون در جنبش های شورشی علیه شرایط موجود کار شرکت دارد. سرانجام می توان از بخش کمتر مستقر شده مزدبگیران عادی جوامع «مرفه» نام برد که بحران آن ها را در شرایطی بی ثبات و نامعلوم قرار داده است. تمامی این نیروها می توانند جمع شوند و بر حول ایده ی کمونیستی متحد گردند و از این طریق محتوا و دورنمایی به خواسته های ناهماهنگ خود بدهند.(۲۳)

۱۰- رخ داد، امکان پذیریِ ناممکن
رخ داد (۲۴) آنی است که امکانی را پدیدار ساخته و به وجود می آورد. امکانی که فرایند حقیقت می نامیم، که در حوزه ی سیاست می تواند در جهت گسست یا رهایی عمل کند. امکانی که پیش از این ناپیدا بوده است، غیر قابل تصور و ناممکن انگاشته می شده است. رخ داد، خود، واقعیتی را خلق یا ایجاد نمی کند، بلکه تنها آفریننده یا بازگشاینده ی احتمالی است. رخ داد تنها به ما نشان می دهد که امکانی وجود دارد که تا کنون ناشناخته بوده است، غیر ممکن تصور می شده است. بدین معنا رخ داد گونه ای پیش- نهاده است. چیزی را به ما پیش نهاد می کند. از این پس، این نقش سوژه ی کلکتیو در بستر رخ داد است که تعیین کننده می شود. همه چیز وابسته بدین می شود که چگونه پیشنهادِ رخ داد به غنیمت شمرده شود، روی آن کار شود، جذب شود و در جهان گسترش پیدا کند. هر رخ داد بدین سان غیر قابل پیش بینی بوده، غافل گیر کننده است. مساله تنها پس بر سر این است که چگونه ما خود را برای فرارسیدن رخ داد آماده می کنیم؟

ــــــــــــــــ
امروزه در جهان کنونی، ناتوانی نیروهای رهایی خواه در برابر قدرت های اقتصادی – دولتی جهانی و ملی، که سلطه ی خود را در همه جا گسترانیده اند، به طور کامل مشهود است. در شرایطی که قدرت سرمایه داری جهانی شده در ایجاد بی عدالتی، فقر، ستم، نابرابری و نابودی نسبت به سده ی پیش صدچندان شده است، بیشتر از همه نیروهای سرمایه داری، ارتجاعی، بنیادگرای مذهبی و فاشیست هستند که در همه ی نقاط جهان با ایدئولوژی های ناسیونالیستی، اسلامی، ضد خارجی، پوپولیستی و راسیستی خود در حال رشد و گسترش اند. و این در حالی است که هواداران کمونیسمِ رهایی حواهانه در جهان بسیار محدود، ناتوان و پراکنده اند. فرضیه ی کمونیستی بدیو، درست در چنین شرایطِ نابسامانی و با آگاهی کامل بدان است که بازگویی و بازسازی ایده ی کمونیستی را چون مبارزه و شرطبندی مطرح می کند. برای ما که خواهان پیشبرد مبارزه ای آزادی خواهانه و رهایی خواهانه در ایران هستیم، فرضیه کمونیستی الَن بدیو، می تواند به راستی موضوع تأمل و تقکرمان قرار گیرد: برای اقدام به سوی خروج از سه سلطهِ دین، دولت و سرمایه.

ژانویه ۲۰۱۶ – دی ۱۳۹۴
شیدان وثیق

ــــــــــــــ

[مقاله فرضیه کمونیستی نوشته آلن بدیو را با کلیک اینجا بخوانید]

ــــــــــــــ
یادداشت ها
(۱) الن بدیو: Alain Badiou
(۲) Que faire ? – Alain Badiou – Marcel gauchet
Dialogue sur le communisme, le capitalisme et l’avenir de la démocratie – Philosophie éditions – ۲۰۱۴
(۳) رجوع کنید به تارنمای رادیو فرانسه به زبان فارسی، RFI، در شانزده دسامبر ۲۰۱۴.
(۴) بخش مربوط به فرضیه ی کمونیستی در فصل چهارم در صفحه ۶۰ زیر عنوان فرضیه ی کمونیستی، بازگشت؟ آمده است.
(۵) سیاستِ رهایی : Politique d’émancipation
(۶) دولت، در هر جای این مقدمه، معادل État (فرانسوی)، State (انگلیسی) و Staat (آلمانی) است، که به معنای شیوه و شکل
سازماندهی قدرت سیاسی بر اساس جدایی از جامعه، تخصصی و نهادینه بودن آن است و شامل سه حوزه ی اجرایی، قضایی
و مقننه می شود.
(۷) Le symtôma grec – Alain Badiou - Editions Lignes – 2014 – P. ۲۱۷-۲۱۸
(۸) مارکس- انگلس، مانیفست کمونیست، انتشارات پکن، ص ۶۹.
(۹) Le symtôma grec – 2014 – P. 218
(۱۰) L’idée du communisme – Volume 2 – Conférence de Berlin 2010, Edistions Lignes- 2011 – P. 21-22
(۱۱) دولت گرایی : Etatisme
(۱۲) Badiou – Entretiens 1 – Editions NOUS – 2011 – P. 61
(۱۳) L’idée du communisme – Conférence de Berlin 2010, Edistions Lignes- 2011 – P. 19-20
(۱۴) حکومت به معنای : Gouvernement
(۱۵) L’idée du communisme – Conférence de Londres 2009, Edistions Lignes- 2010 – P. 15
(۱۶) Peut-on penser la politique ? Alain Badiou – Seul – 1985
(۱۷) L’idée du communisme – Conférence de Londres 2009 - 2010 - P. 25
(۱۸) Parti-Etat
(۱۹) Quel communisme ? – Alain Badiou – Entretien avec Peter Engelmann – Bayard – 2015 P. 91
(۲۰) همانجا.
(۲۱) همانجا.
(۲۲) Quel communisme ? – Alain Badiou – Entretien avec Peter Engelmann – Bayard – 2015 P. 17
(۲۳) در متن ترجمه.
(۲۴) Evénement
(۲۵) La philosophie et l’événement – Alain Badiou avec Fabien Tarby – Editions Germona – 2010 – P. 19


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016