گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
19 آبان» شیرین عبادی خواستار تلاش برای رفع حصر موسوی، کروبی و خانم رهنورد شد24 شهریور» محمدرضا عارف: نباید مسائلی مثل "حصر" را چالشیتر کرد
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! پیغام زهرا رهنورد از حصر خانگیزهرا رهنورد در تماس تلفنی از حصر خانگی با مادرش، از وی خواست که به میهمانانش بگوید: یاد آر ز شمع مرده یاد آر! وی همچنین بعد از این تماس تلفنی، به دخترانش که در محل حصر خانگی با وی ملاقات داشتند، گفت: اما روحمان زنده است، زندهتر از همیشه. به گزارش کلمه، ساعد باقری، شاعر سبز کشورمان در روایتی از دیدار خود به همراه چند تن دیگر از شاعران با خانم نواب صفوی، مادر زهرا رهنورد، مینویسد که همزمان با این دیدار، زهرا رهنورد با مادر خود تماس گرفته و وقتی متوجه حضور میهمانان شده، از مادرش خواسته است که به دوستان و دوستدارانش پیغام بدهد: یاد آر ز شمع مرده یاد آر! به گفته دختران میرحسین و رهنورد که در همان زمان در خانه اختر با پدر و مادر ملاقات داشتهاند، مادرشان پس از پایان این تماس تلفنی به دخترانش که از لحن و سخن مادر غمگین شده بودند، گفته است: بله، یاد آر ز شمع مرده یاد آر! اما روحمان زنده است، زندهتر از همیشه. ساعد باقری همچنین در روایت خود از دیدار با خانم نواب صفوی نوشته است: به اتفاق سهیل جان محمودى، بیوک ملکى، افشین علا و چند تن از دوستان شاعر به دیدار مادر خانم رهنورد به منزلشان رفتیم. اتفاقهاى جالبى افتاد، اما خارخارى هم در دل ما خلید. از آخرین عیادت ما بیش از پنجاه روز گذشته بود. با هدیهی عروسى نرگس خانم رفته بودیم. مادر، خانم نواب صفوى که البته نسبتى هم با نواب صفوى فدائیان اسلام ندارد، به محض دیدن دوستان مصراعى خواند که اندک مایه اى از گلایه داشت: جانا تو را که گفت که احوال ما مپرس و بعد بلافاصله از دلمان درآورد که ولى خب، آمدید و جبران شد. دلمان گرفت که نرگس خانم و خواهرانشان نبودند اما خوشحال شدیم که گویا به دیدار مادر و پدر رفتهاند. تلفن زنگ خورد. از اقبال جمع، خانم رهنورد امکان گفتگو با مادر یافته بودند و خانم کاظمى، توضیح دادند که دوستان شاعر به عیادت مادر آمده اند. چیزى گفت که دل ما را آتش زد و نقل کردنش دشوار است. گفت از قول ما به دوستان بگویید: یاد آر ز شمع مرده یاد آر! یکه خوردیم و خانم کاظمى یاداورى کرد که خواهرم تصور مى کند همه فراموششان کرده اند. گلایهء قبلى مادر هم، ناظر بر چیزکى بود در همین مایه ها. با خود کفتم کاش دست کم مى دانستند چه دل هایى برایشان مى تپد و این قدرها هم غریب نیستند. دعا کردیم که عقلانیتى سبب ساز حل مشکل شود، شما هم آمین بگویید: اللهم فک کل اسیر Copyright: gooya.com 2016
|