گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
23 اسفند» آیا رژیم قصد آزادی رابرت لوینسون را دارد؟ ایرج مصداقی19 اسفند» یک جنایتکار در مقام تولیت "آستان ضامن آهو"، ایرج مصداقی
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! نصیر نصیری همچون "بادی سرگردان" در جستجوی آشیانهاش، ایرج مصداقینصیر، نصیر است؛ بایستی همینطور که هست او را درک کرد و پذیرفت. اگر ویژگیهای او را سلب کنیم و یا بکوشیم او را به گونه ای که میپسندیم تغییر دهیم از او چیزی باقی نخواهد ماند و خلاقیت هنریاش هم از بین خواهد رفت ... برخلاف انتظارم، نصیر نماند تا خود به انتشار اشعارش بپردازد و این وظیفه به دوش من افتادمثل همهی آدمها مجموعهای از نقاط ضعف و قدرت بود. به سادگی نمیشد او را درک کرد و این ناشی از پیچیدگی شخصیتی او نبود بلکه بیشتر به خاطر حساسیت و زودرنجیاش بود. همهی تلاش من این بود که به سهم خودم بکوشم تا استعداد ناب شعری او که شعر و هنر زندان در آن تجلی مییافت هدر نرود. برایم مهم بود که شکوه مقاومت یک نسل در شعر او متبلور شود. برای همین بعضی اوقات آگاهانه چشم بر نقاط ضعف او که شاید هرکدام از ما به گونهای داشتیم میبستم و از کنار آنها میگذشتم. نصیر، نصیر است؛ بایستی همینطور که هست او را درک کرد و پذیرفت. اگر ویژگیهای او را سلب کنیم و یا بکوشیم او را به گونه ای که میپسندیم تغییر دهیم از او چیزی باقی نخواهد ماند و خلاقیت هنریاش هم از بین خواهد رفت. مطمئن باش آن موقع تحمل او سخت خواهد بود. باید پذیرفت که او به خاطر روحیهی حساسش متفاوت از ماست. گاه، کاه را کوه میبیند و گاه برعکس. یک بار که قدم میزدیم به شوخی و خنده به او گفتم میدانی «حسن» تو بدون «ملاحت» من جهانگیر نمیشود؟ خیلی جدی گفت متوجه منظورت نشدم. با خنده غزل زیبای حافظ را برایش خواندم «حسنات به اتفاق ملاحت جهان گرفت، آری به اتفاق میتوان جهان گرفت» و ادامه دادم نگران نباش خودم کاری میکنم که صاحب دیوان شعر شوی و حسنات جهانگیر شود. برخلاف انتظارم، نصیر نماند تا خود به انتشار اشعارش بپردازد و این وظیفه به دوش من افتاد. خیلی وقتها برای اشعارش نامی نمیگذاشت و معتقد بود خواننده با برداشتی که از شعر میکند خودش میتواند برآن نامی بگذارد. بعد از کشتار ۶۷ برخلاف قبل برای بعضی از شعرهایش نامی میگذاشت. هنگام انتشار مجموعه شعر «برساقه تابیده کنف» با این مشکل مواجه بودم که بعضی از اشعار نامی نداشتند؛ به همین دلیل مجبور شدم بیت اول شعر را به عنوان نام آن قرار دهم تا در فهرست بتوانم عناوین شعرها را بیاورم. *** نام کتاب «نه زیستن نه مرگ» را از شعر «در مسیر هجر» نصیر گرفتم که در سال ۶۹ در اوین سروده شد. نصیر در این شعر از «نه زیستن» و «نه مرگ» خود میگوید. عاقبت نیز همچون «درنایی که میان هجران و باران می نشیند»، جایی «بیرون از زمان مرد» «در مسیر هجر» نام کتاب «تمشکهای ناآرام» را نیز از شعر «کوچ» او که به مناسبت اولین سالگرد کشتار ۶۷ در اوین سروده شده بود، گرفتم. تمشکهای ناآرام ای پرندهی بارانی او در شعر «پرنده تنها» از آشیانهی دور میگوید: آشیانه در شعر «تنگنا» که در اوین سروده شد او از «مرگ خویش» بر دارها میگوید. آی، جانا، هیچ میدانی راه کلام را بستهاند ای زمین هرزهگرد هر حرف دشنهایست که سینهی عمر را میدرد شاید، باید قلم را بشکنم و در شعر «تسکین باد» به لحظهی مرگ خود اشاره میکند. نصیر چون «بادی سرگردان» در همهی عمر در جستجوی آشیانه بود.
و در شعر « جستجو » از «دری» میگوید که شاید پشتش «آوای آدمی» باشد. بیایم کمی در کوچههای خویش بگردم بیایم
بیابان یکی است اگر فردا را از من بگیرند و در شعر «پرندهای ساده» از زخمی که به دل داشت میگوید: در دلم زخمیست نصیر در شعر «تماشا» که در سال ۶۸ در اوین سروده شد خود را به سان کودکی میبیند که قصد عبور از خیابان زندگی را دارد. دستم را بگیر آی، دستان گشوده از بندم را بگیر .... نصیر همیشه این دغدغه را داشت که مبادا «دستی بی نهایت زیبا» دریچهی نگاهش را ببندد. او در شعر «در این هیاهو» به عریانی این حس را منتقل می کند. صبور باشم درها را .... .... دستهای من، برای اشکهای تو کوچکند اگر دستم گشوده بود نصیر شکست میخورد اما در ناامیدی هم دوباره سعی میکرد به پاخیزد. در شعر «دوباره» که در سال ۶۹ در اوین سروده شده میگوید: به جستجوی دست دیگری میباشم در شعر «زمستان در خورشید» حس خود از کشتار زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷ را بیان میکند. چه پنجرههایی که گشودم چه هیمههایی افروختم و در شعر «بخشش» غم خود را بیرون میریزد. کشتار ۶۷ بر پایهی «فریب» شکل گرفت و نصیر در شعر «فاتح رنجها» از این «فریب» مینالد. در این کولهبار جز زخم نصیر در شعر «پرنده دریایی» که از سرودههای اوین در سال ۶۹ است از تنهایی خود میگوید: در شعر نصیر میشود بازتاب احساس زندانیان به هنگام سربرآوردن دیوار یأس در چشمانداز پس از کشتار تابستان ۶۷ را دید. همچنین رفتوبازگشتها و پرسه زدنهای مدام شاعر میان دغدغهها و اندوه بیپایان، و دلداری دادن به خویش و همبندان و راهی به امید جستن؛ در این اشعار موج میزند. لحن او در این شعرها گاهی پچپچهوار است و گاهی انگاری نهیبی به خود و دوستان در زنجیرش میزند. ایرج مصداقی Copyright: gooya.com 2016
|