پنجشنبه 26 فروردین 1395   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


پرخواننده ترین ها

اردوغان، يان بومرمن، و كاريكاتوريست هاى شارلى ابدو، ف. م. سخن

رجب طیب اردوغان
و حالا نوبت به يان بومرمن آلمانى رسيده كه رجب مسلمان كراواتى، او را تهديد به تعقيب قضايى در آلمان و بر اساس قوانين آن كشور كرده است! بله. رجب نمى تواند مثل حاكمان روحانى ايران حكم قتل بومرمن را صادر كند يا عوامل اش را مثل تروريست هاى فرانسه، به محل كار بومرمن بفرستد و او را به مسلسل ببندد، ولى مطمئن باشيد اگر او نمى خواست از اروپا سوءاستفاده كند و با سلاح پناه جويان سورى و رها كردن آن ها به سوى مرزهاى كشورهاى اروپاى غربى به پول باد آورده برسد، او هم حكم قتل بومرمن را صادر مى كرد

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


مى گويند يكى از خطرناك ترين مشاغل جهان، كار خبرنگارى در مناطق جنگى و آشوب زده است. به نظر من اين طور نيست و خطرناك ترين كار در جهان، نوشتن طنز در سرزمين هايى ست كه ديكتاتورها، بخصوص ديكتاتورهاى خشك مغز مذهبى بر آن ها حكومت مى كنند. اگر خبرنگار جنگى، با خوردن يك گلوله يك بار مى ميرد يا با خوردن يك تركش يك بار مجروح مى شود، طنزپردازى كه در كشورى با رهبران و حتى مردم متعصب زندگى مى كند، هر روز، هر ساعت، هر دقيقه مى ميرد. روح و روان چنين طنزپردازى، در معرض آسيب هاى جدّى و ويرانگر است. او، در هر لحظه، مشغول حل معادله هاى پيچيده است: آيا اين چيزى كه امروز مى نويسم، حساسيت بر انگيز است؟ نكند دستگاه هاى امنيتى حكومت به خاطر نوشته ى امروزم، مرا تحت تعقيب قرار بدهند، مرا به زندان بيفكنند، مرا شكنجه كنند، يا همين طور كه دارم در خيابان راه مى روم، مرا به داخل وَنى بيفكنند و در بيابانى دور افتاده خفه ام كنند؟ نكند چيزى كه امروز مى نويسم، زندگى كارى مرا بر باد دهد، خانواده ام را دچار دردسر سازد، باعث اخراج همسرم از كار شود، باعث اخراج فرزندم از دانشگاه شود؟... نكند، نكند، نكند...

طنزپردازى كه بايد افكارش را -هر چه كه هست، خوب، بد، زشت، زيبا، غلط، درست و يا هر چيز ديگر- به روى كاغذ بياورد و حرفش را بزند و نوشته اش را در اختيار مردم قرار دهد تا آن ها خوب و بد و زشت و زيباى آن را مشخص كنند، مجبور است دائما، در حال حذف و تعديل و تغيير كلمه و جمله و عبارت باشد و حتى مراقب باشد كه كنار هم چيده شدن بعضى كلمات معناى خاصى را القا نكند كه به حكومت يا مردم متعصب بر بخورد و دودمان طنزپرداز را بر باد دهد.

حل چنين معادلاتى، منجر به رشد پديده اى مى شود به نام «خود سانسورى»! پديده اى كه جلوى رشد طبيعى خلاقيت انسان را مى گيرد و به تدريج او و اطرافيان اهل قلمش را مسموم مى كند... اين مسموميت به نحوى ست كه انسان اندك اندك به آن عادت مى كند و هر چه جلو تر مى رود و بر مقدار آن افزوده مى شود چيز بدى احساس نمى كند. عامل اصلى خود سانسورى يك چيز است: ترس! و هيچ چيز بدتر از ترس، ويرانگر خلاقيت و نابودكننده ى هنر نيست...

*****

يان بومِرْمَن، طنزپرداز آلمانى، در برنامه ى تلويزيونى اش، رجب طيب اردوغان رييس جمهور تركيه را با زبان هجو به چهار ميخ كشيده است. هجو بومرمن و صفاتى كه به اردوغان اطلاق كرده، اگر در آلمان پسنديده نشود، فوق اش به نقد رسانه اى ختم مى شود و مخالف و موافق حرف شان را مى زنند و موضوع بعد از مدتى به فراموشى سپرده مى شود. اما همين هجو، در جهان «اسلام»، براى ديكتاتور و مردم خشك مغز مذهبى چنان زشت و زننده است، كه مى توانند به راحتى گوينده ى هجو را به قتل برسانند. من چند سال پيش، در يك مطلب طنز، آمدن خمينى به ايران را به ورود ويروس ايدز به ايران تشبيه كردم و همين تشبيه كه حتى در آن نام خمينى به صراحت برده نشده بود، داشت منجر به اعدام دختر جوانى مى شد كه او را به اشتباه به جاى من دستگير كرده بودند. اين دختر را تا پاى مرگ شكنجه كردند و براى اين كه اگر او در زير شكنجه بميرد، چند بار اعلام كردند كه او در زندان دست به خودكشى زده است. معلوم است در چنين كشورى فرضا اگر نويسنده اى جرات كند به رهبر ديكتاتور نسبت بچه بازى بدهد، سرنوشت او چه خواهد بود.


يان بومِرْمَن، طنزپرداز آلمانى

اما رجب طيب اردوغان، رهبرى ست مثلا از نوع ديگر! نوع ديگر بودن اش، نه به لحاظ مترقى تر بودن و مدرن تر بودن او از روحانيون حاكم بر ايران است، كه به خاطر حفظ ظاهرى ست كه براى دريافت پول از اروپا بايد انجام دهد يا از مزاياى «اروپايى بودن» بهره مند گردد. والّا كيست كه نداند او هم متعصبى ست مذهبى، كه گفتار و رفتار و حركات و سكنات اش و حتى ميل بازگشتش به امپراتورى عثمانى كه با انواع و اقسام نمايش هاى مضحك آن را نشان مى دهد مكنونات قلبى اش را بروز مى دهد. او روباهى ست كه با پوشيدن پوست بره به خيال خود هم كلاه بر سر اروپا مى گذارد هم روابط حسنه با داعش و عوامل آن دارد هم اداى حاكمان دمكرات را در مى آورد و هم روزنامه نگاران تركيه را به بهانه هاى مختلف به زندان مى افكند.

*****

اين امرى ست مسبوق به سابقه كه ديكتاتورها، همواره در صدد گسترش سياست هاى ضد آزادى خود حتى در خارج از مرزهاى حاكميت شان بوده اند و با انواع و اقسام تهديدها و ايجاد موانع بر سر گسترش روابط سياسى و اقتصادى و غيره، سعى در شكستن قلم هايى كه در خارج از كشور بر ضد آن ها مى نويسند كرده اند. از نمونه هاى حىّ و حاضر، يكى سلمان رشدى ست كه به نظر ديكتاتور مذهبى و مردم خشك مغز حق ندارد در كشور خودش رمانى مانند آيه هاى شيطانى بنويسد چرا كه نوشته ى او خمينى و متعصبان مذهبى ايران و پاكستان و كشورهاى اسلامى را خوش نمى آيد، يا كاريكاتوريست هاى مجله ى «شارلى ابدو» كه ديديم تروريست هاى مسلمان چه بر سر آن ها آوردند.

و حالا نوبت به يان بومرمن آلمانى رسيده كه رجب مسلمان كراواتى، او را تهديد به تعقيب قضايى در آلمان و بر اساس قوانين آن كشور كرده است! بله. رجب نمى تواند مثل حاكمان روحانى ايران حكم قتل بومرمن را صادر كند يا عوامل اش را مثل تروريست هاى فرانسه، به محل كار بومرمن بفرستد و او را به مسلسل ببندد، ولى مطمئن باشيد اگر او نمى خواست از اروپا سوءاستفاده كند و با سلاح پناه جويان سورى و رها كردن آن ها به سوى مرزهاى كشورهاى اروپاى غربى به پول باد آورده برسد، او هم حكم قتل بومرمن را صادر مى كرد و يا حتى جوخه اعدام به سراغ او مى فرستاد...

*****

من به عنوان يك طنزپرداز ايرانى، كه براى رهايى از خطر، سال ها هويت ام را حتى از همسر و فرزند پنهان كرده ام، و گاه به اين سوى دنيا و گاه به آن سوى دنيا رفته ام، و در داخل، هزار و يك ترفند براى شناسايى نشدن به كار برده ام، هميشه تصور كرده ام كه در صورت نزديك شدن خطر، جايى مثل اروپاى غربى هست كه دست ديكتاتور مذهبى و عوامل اش به من نرسد و بتوانم آزادانه بنويسم آن چه را كه در سر دارم...

ولى آيا واقعا آزادانه و بدون ترس و دور از خطر، حتى در اروپا، حتى در آلمان كه يكى از پنج كشور واقعا دمكراتيك جهان است يا در فرانسه كه مهد تمدن و فرهنگ و طنز است يا انگلستان كه آزادى بيان در آن شهره ى خاص و عام است مى توان نوشت؟

اگر آرى، پس ترور كاريكاتوريست هاى شارلى ابدو چه بود؟ زندگى مخفى و دور از چشم مردمان سلمان رشدى چه بود؟ و يا همين مورد اخير يان بومرمن در آلمان چيست كه دستگاه سياسى براى دلجويى از رجب مسلمان، كجدار و مريز رفتار مى كند و براى فرو خواباندن بحران طنز در آلمان، حتى به ماده اى قانونى استناد مى كند كه طنزپرداز را مى توان به موجب آن پنج سال زندانى كرد؟!...

نه. من مطمئنم بومرمن زندانى نخواهد شد. من مطمئنم روزنامه نگاران آلمانى، به حمايت از بومرمن و كار طنز و آزادى هنر و قلم بر خواهند خاست حتى اگر روش و شيوه و شعر بومرمن را نپسندند و آن را از نظر مفهومى و نوشتارى مورد انتقاد قرار دهند.

من كه خود گرفتار درد وحشتناك تحت تعقيب بودن در كشورم به جرم نوشتن هستم، معتقدم: كشورهاى آزاد، بايد در مقابل ديكتاتورهاى زورگو، بخصوص ديكتاتورهاى مذهبى لااقل در كشور خودشان بايستند و مقاومت كنند! كشورهاى آزاد، نه تنها سنگر آزادى براى مردم خود كه براى امثال ما اهل قلم كشورهاى ديكتاتور زده نيز بايد باشند! مسوولان سياسى كشورهاى آزاد، در مقابل گردن كلفتى ديكتاتورها نبايد كوتاه بيايند و به خاطر روابط موجود و منافع اقتصادى، آزادى هايى را كه موجب رشد بى نظير فرهنگ و هنر آن ها شده وجه المصالحه قرار دهند! ديكتاتورها، بخصوص ديكتاتورهاى مذهبى هرگز به كم قانع نيستند. آن ها با سياست هاى مكارانه و استفاده از تمام امكانات دمكراتيكى كه در كشورهاى خودشان مطلقا وجود ندارد، با هزينه كردن پول هاى گزاف و به خدمت گرفتن وكلا و غيره، نويسندگان و اهل رسانه را در خارج از مرزهاى خودشان تحت فشار قرار مى دهند و اگر روزى به هر دليل تعارف را كنار بگذارند با عمليات تروريستى به نابود كردن بزرگ ترين دشمنان خود يعنى اهل قلم اقدام مى كنند.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016