جمعه 27 فروردین 1395   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


پرخواننده ترین ها

موقعیت همواره متزلزل میانه روی (اعتدال گرایان) در جمهوری اسلامی ٬ حمید آقایی

حمید آقایی
دولت اعتدال گرا و میانه روی حسن روحانی که در درجه اول بدلیل بحرانهای جدی ناشی از ماجراجویی هسته ای جمهوری اسلامی و نیاز به اتخاذ یک سیاست خارجی مدارا و ملایم در رابطه با امریکا و اروپا بوجود آمد، اکنون در معرض فشار و حملات جدی و تخریب کننده اصولگرایان قرار گرفته است.

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


بکار گیری دو محور چپ و راست در ترسیم و توضیح مختصات دنیای سیاست یک امر کاملا شناخته شده و معمول است. چپ شاخصه و عنوان نیروها و احزاب سیاسی پیشرو و خواهان تغییر وضع موجود است، و نیروها و جریانات سیاسی که خواهان حفظ وضع موجود و یا حتی بازگشت به گذشته اند زیر مجموعه راست و محافظه کار قرار می گیرند. اما اگر بتوان در مباحث تئوریک و نظری مرزهای نسبتا مشخص و روشنی بین راست و چپ ترسیم نمود، در عرصه عمل و دنیای واقعی سیاست ملاحظه می کنیم که این تفاوت ها و مرزبندی های تئوریک، روشنی و صراحت خود را از دست می دهند و نمود های عملی چپ و راست کاملا جنبه نسبی بخود می گیرند.

این وضعیت در کشورهای اروپای غربی و اسکاندیناوی بخوبی قابل مشاهده است، جوامعی که نیروها و گرایشات سنتی چپ و راست، بعلت وجود و حضور فعال طبقه گسترده متوسط، عملا به میانه طیف و وسط مختصات سیاست در این کشورها کشانده شده اند. فرایندی که موجب نزدیک شدن چپ و راست به یکدیگر و تشکیل جناح های میانه رو گردیده است. برای مثال سوسیالیست ها و یا لیبرالهای میانه رو.

برای اولین بار پس از انقلاب فرانسه مفاهیم چپ و راست شکل گرفتند، در اولین مجلس قانونگذاری که پس از انقلاب فرانسه تشکیل گردید، نمایندگانی که خواهان حفظ نظام پادشاهی و دست نخورده نگاه داشتن نظم پیشین اجتماعی-طبقاتی و قوانین آن بودند در سمت راست صحن مدور مجلس می نشستند، و نمایندگان خواهان تغییرات بنیادی در وضع موجود در بخش چپ مجلس جا می گرفتند. با تکرار این مدل مشابه در مجالس قانونگذاری در بریتانیا و امریکا بتدریج تقسیم بندی چپ و راست، پیشرو و محافظه کار به یک روش مرسوم در تحلیل مواضع و جایگاه سیاسی نیروها و احزاب حاضر در عرصه سیاست گردید.

اگرچه مفاهیم امروزی و شناخته شده چپ و راست بتدریج پس از انقلاب فرانسه و بر مبنای واقعیت های سیاسی روز و جایگاه طبقاتی نیروهای اجتماعی-سیاسی موجود شکل می گیرند، اما با توجه به این واقعیت که بشریت و جامعه جهانی انسانی، بسان یک پدیده زنده، همواره روند رو به رشد و تکاملی را، از منظر کاهش استثمار طبقاتی، افزایش آگاهی های اجتماعی و فرهنگی، رشد علم و کنده شدن از سنت و خرافات، طی کرده اند؛ باید گفت که مفاهیم چپ، راست، پیشرو، محافظه کار و بازدارنده ریشه های بسیار عمیق تری در انسان، جوامع بشری و بطور کلی روند تکاملی آن دارند، تا صرفا شرایط خاص سیاسی-اجتماعی پس از انقلاب فرانسه. بطوریکه می توان از این مفاهیم و شاخصه ها بعنوان مقولاتی ثابت و استوار استفاده کرد.

حتی در کشورهایی که طبقه متوسط آن از اکثریت نسبی برخوردارند و عمده احزاب متعلق به چپ و راست به میانه طیف کشیده شده اند، اما با این وجود، مفاهیم پیشرو و محافظه کار همچنان قابل استناد هستند و مصادیق آنها را نیز در همین جوامع می توان یافت. بویژه اگر دقت کنیم، زمانی که دولت های رفاه این جوامع، بدلیل شرایط دشوار اقتصادی، مجبور شده اند از سیاست های رفاهی خود بکاهند، بار دیگر نیروها و جریانات دو سر طیف چپ و راست فعال گردیده اند و مباحث نظری بین این آنها شدت یافته اند.

اما اگر مفاهیم چپ و راست و نیز جایگاه سیاسی و طبقاتی پیشرو و محافظه کار ثابت و مشخص اند، مقوله و پدیده سیاسی "میانه رو" و جایگاهِ گرایشات وابسته به این پدیده، در طیف سیاست، همواره دچار تحول و جابجا شدن بوده است. نگاهی به تاریخچه نیروهای سیاسی میانه رو نشان می دهد که مکانیزم جابجایی های دائم در میانه طیف چپ و راست و عدم ثبات این جریانات از یک قانونمندی نسبتا ثابتی پیروی می کند. زمانی که یکی از دو سر طیف چپ و یا راست بنا بر دلایل پراگماتیستی از جمله نیاز به جلب آرا و حمایت های بیشتر مردمی، بسوی میانه طیف حرکت می کند و مواضعی ملایم تر و میانه روتر از جایگاه سنتی خویش اتخاذ می نماید، نیروهای جاخوش کرده در میانه طیف، بقول معرف میانه روها، در واکنش به نزدیک شدن نیروی مزبور به میانه طیف، بسوی دیگر طیف به حرکت در می آیند و خود را به طرف دیگر تضاد نزدیک می سازند؛ تا موقعیت میانه خود و از نظر خویش، تعادل ترازوی سیاست را حفظ نمایند. زیرا ماهیت وجودی این جناح میانه رو، میانه روی و اتخاذ سیاست هایی است که هر دو طرف طیف را راضی نگاه دارد. از نظر تئوریک نیز همیشه جایی و راهی برای چانه زدن و میانه روتر کردن مواضع وجود دارد، فرایندی که بمانند تقسیم یک خط به دو بخش تا بینهایت می تواند ادامه پیدا یابد، زیرا همواره قطعه ای هر چند کوچک باقی می ماند که قابل تقیسم شدن است.

از سوی دیگر مشاهده می شود زمانی که بدلیل شرایط سیاسی-اجتماعیِ بحرانی و رشد اختلافات طبقاتی، که پیامد مشخص آن لاغر شدن طبقه متوسط است، تضاد بین چپ و راست افزایش می یابد و مواضع نیروهای سنتی راست و چپ از یکدیکر فاصله می گیرند، محدوده ای که احزاب و جریانات میانه رو در میانه طیف بخود اختصاص داده اند بتدریج کم تر می شود. مانند هنگامی که یک کِش لاستیکی که اگر از دو سر کشیده شود نقطه وسط کوچک و کوچکتر می گردد، و با کشیده بیشتر از دو طرف، سرانجام نیز در اثر دور شدن دو سر کِش و یا با پاره شدن کِش، نقطه میانه محو می گردد.

تجربه اما یک قانومندی دیگری را نیز نشان می دهد. زمانی که یکی از دو طرف طیف چپ و راست، بدلیل قدرت فزاینده اجتماعی و حمایت های مردمی بر مواضع سنتی خویش پافشاری می کند و سخت پایبند به آنها می ماند و در مقابل جناح متضاد در موقعیت ضعیفی قرار دارد، احزاب میانه برای حفظ موقعیت خویش بتدریج به احزاب و گرایشات قوی تر نزدیک می شوند و خواهان اتحاد با آنها می گردند. ما این پدیده را در تشکیل اتحادهایی بنام چپ-میانه یا راست-میانه در برخی از کشورهای اروپایی مشاهده می کنیم.

این قانومندی ها نشان می دهد که در بسیاری از کشورهای عقب افتاده و یا در حال رشد، که از طبقه متوسط ضعیفی برخوردارند و درآمدهای ملی بطور کاملا ناعادلانه تقسیم می شوند، میانه روی بعنوان یک گرایش سیاسی و حزبی از حوزه عمل بسیار محدودی، در میانه طیف چپ و راست، برخوردار است؛ و بدلیل تضادهای رشد یابنده بین دو سر طیف، دائما در معرض فشار و کشیده شدن از دو طرف قرار دارد. بطوریکه اتخاذ مواضع میانه و وسط بازی بتدریج کارایی خود را از دست می دهد و میانه روهای مزبور سرانجام مجبور می شوند یکی از درو سر طیف را، برای بقای خود، انتخاب کنند و با آن متحد گردند.

شاهد عینی این قانونمندی های خاص برای جناح های میانه رو، وضعیت جناح ها و گرایشات داخلی جمهوری اسلامی است. دولت اعتدال گرا و میانه روی حسن روحانی که در درجه اول بدلیل بحرانهای جدی ناشی از ماجراجویی هسته ای جمهوری اسلامی و نیاز به اتخاذ یک سیاست خارجی مدارا و ملایم در رابطه با امریکا و اروپا بوجود آمد، اکنون در معرض فشار و حملات جدی و تخریب کننده اصولگرایان قرار گرفته است.

البته قبل از ادامه بحث لازم به اشاره است که نگارنده، در رابطه با نظام جمهوری اسلامی، مفاهیم چپ و راست را صرفا از منظر دو نیرویی که یکی خواهان تغییر وضع موجود (از جمله کاهش قدرت شورای نگهبان، سپاه و قوه قضائیه) و دیگری خواهان حفظ آن (از جمله تقویت ولایت مطلقه فقیه) و حتی بازگشت به گذشته است مورد ملاحظه قرار می دهد. این نیروهای به اصطلاح چپ و راست در طیف سیاست در نظام جمهوری اسلامی، اساسا با احزاب و گرایشات سیاسی در کشورهای غربی قابل مقایسه نیستند. اما در هر حال، گذشته از این اختلاف ماهوی، می توان گفت که اصلاح طلبان سنتی و اصیل تر این نظام در سمت چپ و اصولگرایان سنتی در سمت راست طیف و اعتدال گرایان سعی نیز می کنند خود را در میانه طیف سیاست در این نظام حفظ کنند.

در این واقعیت که اختلافات و شکاف طبقاتی در جامعه ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی بطور بی سابقه ای افزایش یافته اند شکی نیست. نابرابری های اقتصادی بنا به گزارش مرکز آمار ایران در دو سال اخیر نه تنها کاهش نداشته اند بلکه بر شدت آنها نیز افزوده شده است. اختلافات سیاسی بین دو جناح نیز، پس از فروکش شدن موج احساسات ناشی از قرارداد هسته ای که به برجام معروف است، بشدت بی سابقه ای اوج گرفته اند، بطوریکه سید علی خامنه ای بطور علنی علیه مواضع رئیس دولت خود موضع می گیرد و بطور بی سابقه ای به روحانی و هاشمی حمله می کند.

اما هر اندازه حملات همه جانبه اصول گرایان افزایش می یابند، به همان اندازه بخش عمده ای از اصلاح طلبان و اعتدال گرایان سکوت پیشه می کنند، و یا سر خود را پایین می آورند تا این موج نیز رد شود. اما ماهیت میانه روی و اتخاذ نقطه وسط در میانه طیف چپ و راست و تلاش به بقای در وسط مختصات سیاسی این نظام نمی تواند صرفا به سکوت و خم شدن محدود و متنهی گردد. قانومندی میانه روی، همانطور که در بالا آمد، حکم می کند که زمانی که یکی از دو سر طیف دست بالا را پیدا کرد و حملات تند خود را آغاز نمود، و طیف متضاد و سر دیگر این تضاد ضعیف عمل نمود، میانه روها برای احساس امنیت بیشتر به جناح حمله کننده نزدیک می شوند.

همانطور که پس از سخنان تند رهبر جمهوری اسلامی محمد جواد ظریف وزیر خارجه جمهوری اسلامی اعلام می دارد که در حوزه دفاعی برجامی در کار نیست و بدنبال آن جان کری وزیر خارجه امریکا را مورد حمله قرار میدهد و در توئیتر خود می نویسد: «نه برجام و نه قطعنامه شورای امنیت ، ایران را از کار بر روی موشک‌هایی که برای حمل کلاهک هسته‌ای طراحی نشده‌اند٬ منع نمی‌کند.»... «ما همواره گفته‌ایم به توسعه ظرفیت‌های دفاعی خود ادامه می‌دهیم و این تجهیزات دفاعی ربطی به سلاح هسته‌ای ندارند.» وزیر دفاع دولت حسن روحانی نیز با تکرار مواضع فرماندهان سپاه و علی خامنه ای اعلام می کند:«تلاش برای افزایش توانمندی‌های دفاعی را ادامه می‌دهیم.» عبدالرضا رحمانی فضلی٬ وزیر کشور نیز در واکنش به انتقاد سید علی خامنه‌ای٬ از ابلاغ بخشنامه اجرای طرح «اقتصاد مقاومتی» از سوی این وزارت‌خانه به استانداری‌ها خبر می دهد. و سرانجام حسن روحانی نیز بلافاصله پس از حملات و انتقادات تند علی خامنه ای در سال جدید، تلفنی با او صحبت می کند و سال نو را تبریک می گوید.

بنظر می رسد که جناح اصول گرا و راست جمهوری اسلامی این قانونمندی را خوب دریافته است که در چنین شرایطی، که اصلاح طلبان سعی می کنند که با دولت همکاری و همیاری بیشتری داشته باشند، و به همین خاطر از مواضع سنتی خود کوتاه آمده و سکوت پیشه نموده اند، بهترین تاکتیک برای کشاندن جناح میانه و اعتدال گرا بسوی خود، حملات بی امان و مخرب است. فشارها و تهاجماتی که بدلیل ماهیت میانه رو و وسط باز این جریان یا منجر به نزدیک شدن آن به جناح راست و یا ضعیف شدن آن می گردند.

در این میان تنها صدای محکم و آشنای اصلاح طلبی (در نظام جمهوری اسلامی) که گاه بگوش می رسد یا از سوی حصر نشینان است و یا اصلاح طلبان زندانی. نامه مهدی کروبی اگرچه شاید نتواند اصلاح طلبان و اعتدال گرایان ترس و لرز برداشته از حملات و انتقاد های تند اصول گرایان به رهبری علی خامنه ای را بخود آورد و انرژی و روحیه جدیدی به آنها تزریق نماید، اما قطعا شاهد دیگری است از همان قانونمندی حاکم بر طیف و مختصات سیاسی؛ که جناح چپ و تحول خواه تنها با پا فشاری و اعلام صریح مواضع خود است که می تواند میانه روها و وسط نشینان را بسوی خود جذب کند. این تاکتیک که موقتا به جناح میانه نزدیک شویم و در اعلام واضع و پیگیری اهداف خود موقتا سکوت نماییم، مانند همیشه جواب عکس خواهد داد و جناح میانه رو و معتدل را که هنر اصلی آن میانه روی است بسوی جناح متضاد و مخالف، برای حفظ تعادل و ثبات نظام حاکم، خواهد کشاند.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016