گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
6 فروردین» مسعود نقره کار٬ خودکشی کودکان درحکومت اسلامی (بخش پایانی)26 اسفند» کودکان و"فعلِ حرام و پلیدِ خودکشی" (بخش نخست)، مسعود نقرهکار
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! پزشککُشی در حکومت اسلامی، مسعود نقرهکاردر انقلاب فرهنگی برای اینکه دانشگاهها "سراپا عطر و بوی اندیشه اسلامی بخود بگیرند و گلستانهای معطری شوند" ریختنِ خون چند دانشجو ضروری شد. پزشک گرانقدر دکتر اسماعیل نریمیسا را هم به گفتۀ دادستان انقلاب خوزستان "چون دانشجویان مجروح را درمان و پانسمان کرده بود" اعدام کردند!
حکومت اسلامی پزشک کُش هم هست. ۱۸ اردیبهشت سال ۱۳۵۸ با تیرباران دکتر محمد رضا عاملی تهرانی و بعد با اعدام جمشید اعلم و بقایی یزدی از همان پشت بام مدرسه رفاه و علوی پزشک کُشی شروع کرد. حاکم شرع خمینی، صادق خلخالی پزشک کُشی اش را با تیرباران دکترابوالقاسم رشوند سرداری ادامه داد. این پزشک ۲۷ ساله در تاریخ ۳۰ مرداد سال ۱۳۵۸ در پاوه با حکم خلخالی تیرباران شد. خلخالی، حجت الاسلامی که عوامفریبی و دروغگوئی حجت و اسلامیت اش بود، در رابطه با ارتکاب به این جنایت گفت: "دکتر رشوند دستش به خون پاسداران آلوده بود و در همانجا دستوربریدن سرپاسداران را داده است. از یکی از همکاران او قمه ای به دست آمده است و طبق اعترافات خودش، خیلی از پاسداران را سر بریده و حتی سرمی را که به بدن پاسداران بیمار خون می رساند از دست بیمار کشیده است، این فرد اسیر جنگی بود و چاره ای نداشتیم جز این که حکم اعدام او را صادر کنیم..."(۱). فرشته نور افشار، دانشجوی سال آخر پزشکی و نامزد دکتر رشوند همان هنگام اعلام کرد : " دکتر رشوند روز یکشنبه گذشته به پاوه رسیده در حالی که کشتار پاسداران دو سه روز قبل از رفتن رشوند به کردستان صورت گرفته است و بلیطی که این موضوع را ثابت کند وجود دارد.(۲). اعدام دکتر اسماعیل نریمیسا، در فاجعهی "انقلاب فرهنگیِ اسلامی" اردیبهشت ماه سال ۱۳۵۹، از پزشک کُشی هائی ست که حیوانیت و توحش قاتلان نشان داده است. دکتر نریمیسا در کنار کار در بیمارستان های اهواز، به یاری چند تن از همکاران اش درمانگاهی نیز در محله فقیرنشین حصیرآباد اهواز دائر کرده بود که به درمان رایگان بیماران فقیر می پرداخت. دادگاه انقلاب اهواز این پزشک ۳۶ ساله را به اتهام ایجاد ناآرامی در دانشگاه و مخالفت با انقلاب فرهنگیِ اسلامی دستگیر کرد. دکتر نریمیسا در تاریخ ششم تیرماه سال ۱۳۵۹ دراهواز تیرباران شد. دادستان انقلاب خوزستان در واکنش به اعتراض گسترده پزشکان و کادرهای درمانی به این جنایت، طی اطلاعیه ای ضمن تاکید براین نکته که" پاسخگوئی وظیفه این دادستانی نیست و این مرجع فقط موظف به ادای توضیحات به مقامات مسؤل و ذیربط کشور است" دلائل اعدام این پزشک رابر شمرد: " تجویز داروهائی که در داروخانه موجود نبود، دستگیری به هنگام درمان و پانسمان مجروحان درگیری در دانشگاه، تحریک دانشجویان زندانی که در تالار شهرداری اهواز زندانی بودند و هنگام فرار در نتیجه تیراندازی به زمین و دیوار چهار نفراز بازداشتی ها کشته وچندین نفر مجروح شدند، تحریک پاسداران به تیر اندازی و...." . دادستانی در ضمن اعلام کرد که اگر دکتر نریمیسا خدمتی هم کرده: " به منظوری بوده است. او می خواسته انحرافات فکری خود را بدین نحو به مردم ساده پاکدل تلقین کند ... بنابراین دکتر نریمیسا به دلیل این گناهان نابخشودنی مفسد فی الارض بوده و به اعدام محکوم، و تیرباران شد." (۴) ۳ انقلاب فرهنگی همانگونه که آقای عبدالکریم سروش عضو شورای انقلاب فرهنگیِ اسلامی گفت و می خواست، دانشگاه ها را به محلی بَدَل کرد که "سراپا عطر و بوی اندیشه اسلامی" به خود گرفت و این" گلستان ،گلستان معطری شد که هر کسی و هر جوینده ای وارد آن شد مشامش به این بوی دل نواز عطر آگین شد" (۵) این عضو شورای انقلاب فرهنگی سال ها پس از آن فاجعه فرهنگی و انسانی، و"عطرافشانی اسلامی" به جای نقد گفتار و رفتارش و پوزش خواهی از قربانیان و خانودۀ آنان، با سفسطه و فرافکنی آن جنایت بزرگ را "تصفیه چند استاد" می نمایاند و می گوید: "... اگر تصفیه یا كار خلافی بوده كه در شورا انجام شده است، همه بودند. آقای شریعتمداری بود، آقای فارسی بود كه با تصفیهها همراه بود و ارتباط مستقیم هم با اسدالله لاجوردی داشت. یك جناحهایی در كشور مایلند اولا شورای انقلاب فرهنگی را در تصفیه اساتید خلاصه و ثانیا اعضای آن را هم در وجود بنده خلاصه كنند. یك نفر اسم از آقای شریعتمداری یا آقای احمدی نمیبرد كه اتفاقا ایشان هم بسیار موافق تصفیهها بودند. اصلا شورای انقلاب فرهنگی همین الان وجود دارد و اعضایش معلوم هستند... راستش این انقلاب فرهنگی بسیار ناگهانی رخ داد و من اصلا خبر نداشتم كه بناست چنین اتفاقی بیفتد. در ستاد انقلاب فرهنگی هم برخی اعضا مانند آقای حبیبی و آقای شمس آلاحمد از نقش احزاب سیاسی در پشت پرده انقلاب فرهنگی سخن میگفتند. بعدها البته ما جلسهای با آقای هاشمی داشتیم. پارهای از مشكلات در كار ستاد پیش میآمد كه ما را به آقای هاشمی و آقای خامنهای ارجاع میدادند و ما جلساتمان را در نزد این دو نفر تشكیل میدادیم." (۶) ـــــــــــــــــــ Copyright: gooya.com 2016
|