از وعده هفت شهر عشق تا گشت نامحسوس، فریبا عادل‌خواه

مژده ای دل که در کشور گل و بلبلِ ما همه چیز تحت کنترل و آرومه
مشکلی که نیست و اگر باشه همیشه تقصیر همین چهار قلم نمک بحرومه

گل سر سبد مصائب همان زلف پریشونه که گوئی از درک حجاب درست محرومه
و بعد مایه فسق و فجور، موسیقی که از صداش کوی و برزن مسمومه

سومی اما همان حکایت دل ودین است، که بیچاره منحرف و همچنان گرفتار قصه ناموسی مونه
و بالاخره منشاء همه بلیّات گوئی نه سمائی که ارضی است و تقصیر همین گوشه خیابونه مون

انگاری اما بر نخوره به کسی و جسارت نباشه
به نظر باید قبول کنیم که یک کوچولو روزگارمون درب و داغونه

این مشکل اما همه می دونیم نه محدود که بیکرونه
و نیز نه مال امروز که سی و اندی سال هست که وبال گردن مونه

یه جورائی نسخه ای شرعی و شاید مکتبی از حکایت شهرزاد وهزار و یکشبمونه
وما هم چون پژوهشگریم ماهی گرفتن از اب گل الود، خوب گاهی راسته کارمونه!

یه سوال داشتیم از مسئولان نظام و ممنون میشیم جواب بدند صاف و صادقونه
به کنار دلیل اختراع این "گشت نامحسوس" یا بهتر بگیم این ابتکار بی نظیر زمونه

که نفهمیدیم اشاره به چی داره پرهیز از چی، چرا ضامن امنیتمونه
اما چون یه جورائی وعده هفت شهر عشق داده بودید یه روزی به همه

میخوایم بدونیم آدرسش همینه!، گشت نامحسوس!، این میوه نو برونه
فقط کی میتونه تضمین کنه که این گشت تحت کنترل باشه و تو دست خودی بمونه
چون هرچند همه ناراضی اما سرگرمی خوبی بهر بچه جاهلهای کوچه و محله مونه

دیگه حالا نه به لباس فرم احتیاج هست نه به گرز و قمه
که کی به کیه! به نام نا محسوس و برای تسویه حساب میشه ریخت سر کسی که میخوایم و منظورمونه

و به پشت بند فیلمهای دیجیتالی، آنچه برای شما و نظام از این تجربه مفتش گرون، میمونه
خر بیارو باقلا بار کن درعصری پر افتخار که معروف به پسا برجامه مونه ...