گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
12 اردیبهشت» یکی از محافظان ارشد علی خامنهای کشته شد4 اردیبهشت» خامنهای: عبارت دگراندیش را قبول ندارم٬ دگراندیشی جرم نیست
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! روحانی در برابر خامنهای؟مرتضی کاظمیان - رادیو فردا در جدیدترین اظهارنظر متفاوت با دیدگاه رهبر جمهوری اسلامی، حسن روحانی درباره تدریس زبان انگلیسی در مدارس ایران گفته است: «اینکه کدام زبان و چه تعداد زبان خارجی بیاموزیم هم به امکانات ما و هم به تعداد معلمین آشنای ما به زبانهای خارجی ارتباط دارد و البته هم به خواست مردم مرتبط است. مردم خودشان باید بخواهند و دانشآموز هم باید خودش بخواهد و باید بتواند انتخاب کند چند زبان میخواهد بیاموزد.» اظهارنظر رییسجمهور ایران، تنها دو روز پس از سخنان شخص اول نظام در دیدار با معلمان ابراز شده است. آیتالله خامنهای با انتقاد از «اصرار بر ترویج انحصاری زبان انگلیسی»، آن را «کار ناسالم» توصیف کرده و افزوده بود: «زبان خارجی که فقط انگلیسی نیست، زبان علم که فقط انگلیسی نیست. چرا زبانهای دیگر را در مدارس بهعنوان درس زبان معین نمیکنند؟ چه اصراری است؟ این میراث دوران طاغوت است؛ این میراث دوران پهلوی است.» رهبر جمهوری اسلامی آموزش زبان انگلیسی را در راستای پرورش نسلی مطلوب «نظام سلطه جهانی» ارزیابی و از آن انتقاد کرده بود. حالا روحانی در اظهار نظری متمایز با سخن رأس هرم نظام سیاسی، میگوید: «در مدرسه اگر ۹۸ درصد دانشآموزان یک زبان خارجی را انتخاب کنند، برای آن دو درصد باقیمانده ما نمیتوانیم با امکاناتی که داریم، زبان دیگری بیاموزیم.» وی همچنین با یادآوری بخشی از واقعیتهای جهان، میافزاید: «امروز در شبهقاره هند که بیش از یک و نیم تا دو میلیارد جمعیت در آنجا زندگی میکنند به خاطر این که این جمعیت عظیم به زبان انگلیسی مسلط هستند، ببینید در IT چه کار میکنند و چه شغل بزرگی را بهدست آوردهاند.» او در تبیین موضع متفاوت خود با رهبری نظام همچنین اضافه میکند: «ما زبانی را باید یاد دهیم که در کنار آن علم راحتتر بهدست آید و شغل بیشتر برای نسل جوان آینده به وجود آورد و ارتباط اقتصادی ما را با دنیا تسهیل کند البته امروز سطح روابط ما با دنیا وسیع است.» این نخستین بار نیست که در سه سال سپری شده از دولت روحانی، وی مواضعی متفاوت با نظرهای شخص اول نظام ابراز میکند. بهعنوان نمونه، این سخن وی که «این که بنده بگویم من انقلابیام، خیلی خب انقلابی هستی، انقلابی یعنی چی؟»، بهگونهای محسوس نوعی اظهار موضع متفاوت نسبت به تریبونهای مخالف دولت و بازوهای رسانهای رهبر جمهوری اسلامی بود؛ بهویژه آنکه آیتالله خامنهای به تاکید ابراز کرده که «من انقلابیام» و مخاطبان خود در نهادهای مختلف را بارها به «انقلابی فکر کردن و انقلابی عمل کردن» تشویق کرده است. در موردی دیگر، اسفندماه ۱۳۹۲، رهبر جمهوری اسلامی در دیدار با اعضای مجلس خبرگان رهبری با نگرانیهای فرهنگی آنان همدلی کرد و گفت: «در مسئله فرهنگ دولت محترم هم باید توجه کند... امیدوارم که مسئولین فرهنگی توجه داشته باشند که چه میکنند. با مسائل فرهنگی شوخی نمیشود کرد، بیملاحظگی نمیشود کرد؛ اگر چنانچه یک رخنهی فرهنگی بهوجود آمد، مثل رخنههای اقتصادی نیست که بشود [آن را] جمع کرد، پول جمع کرد یا سبد کالا داد یا یارانه نقدی داد؛ اینجوری نیست، به این آسانی دیگر قابلترمیم نخواهد بود، مشکلات زیادی دارد.» دو روز پس از این سخنان، روحانی در جشنواره مطبوعات دیدگاهی متمایز را چنین ابراز کرد: «بیتردید، اگر در جامعهای دهانها بسته و قلمها شکسته شود، اعتماد عمومی در آن جامعه از بین خواهد رفت و چشمها و گوشها به سمت امکانات ارتباطاتی بیگانگان قرار خواهد گرفت. بگذاریم میدان قلم و میدان بیان، میدانی باز باشد تا حقایق برای مردم و جامعه تبیین شود…اگر قرار بود با فشارها و شیوههای پلیسی مسئله فرهنگی حل شود که امروز نباید بعد از گذشت این سالها باز هم نگران فرهنگ جامعهمان باشیم…» در شاهدی دیگر، فروردین ۱۳۹۳ رهبر جمهوری اسلامی به مناسبت روز زن، تاکید کرد که باید «ذهنمان را از این حرفهایی که غربیها در مورد زن میزنند (در مورد اشتغال، در مورد مدیریت، در مورد برابری جنسی) باید بهکلی تخلیه کنیم. یکی از بزرگترین خطاهای تفکر غربی در مورد مسئله زن، همین عنوان برابری جنسی است.» فردای این سخنان، روحانی تصریح کرد که «زنان باید دارای فرصت برابر، مصونیت برابر و حقوق اجتماعی برابر باشند.» نمونه دیگر در بهار ۱۳۹۳ رخ داد؛ آیتالله خامنهای گفت: «کسانی در گوشهوکنار وقتی صحبت از هدایت و راهنمایی و بیان حقایق دینی و مانند اینها میشود، میگویند آقا، مگر ما موظفیم مردم را به بهشت برسانیم؟ خب بله؛ فرق حاکم اسلامی با حکام دیگر در همین است: حاکم اسلامی میخواهد کاری کند که مردم به بهشت برسند؛ به سعادت حقیقی و اُخروی و عقبائی برسند؛ [لذا] راهها را باید هموار کند.» چند روز بعدتر، رییسجمهور اعتدالگرا اعلام کرد: «اینقدر در زندگی مردم مداخله نکنید، ولو بهخاطر دلسوزی؛ بگذاریم مردم خودشان راه بهشت را انتخاب کنند؛ نمیتوان با زور و شلاق مردم را به بهشت برد. پیامبر شلاق در دست نداشت، پیامبر بشیر و نذیر بود و ما نیز باید بشیر و نذیر باشیم.» مثال و شاهد کم نیست؛ و این همه صرفنظر از واکنشهای گاه و بیگاه آیتالله خامنهای به دیدگاههای روحانی در محورهای مختلف (مانند مذاکره با غرب، تعامل با آمریکا، برجام، پسابرجام، اقتصاد، و نظارت استصوابی) است. اختلافنظر روحانی با رهبری نظام، ماجرای جدیدی در جمهوری اسلامی نیست. طرحی که قانون اساسی از نظام مبتنی بر ولایت فقیه ترسیم کرده، و واقعیتهای ساختار سیاسی قدرت و امکانات و اختیارات دو مقام ارشد حکومت، چنین حکایتی را ـ مستقل از اینکه رهبر کیست و رییسجمهور چه کسی ـ اجتنابناپذیر ساخته است. از اختلافهای آیتالله خمینی با ابوالحسن بنیصدر تا برآشفتنهای سیدعلی خامنهای رییسجمهور از رهبر جمهوری اسلامی، و از مشکلات سیدمحمـد خاتمی با رهبر دوم جمهوری اسلامی تا چالش احمدینژاد با وی ـ که منتهی به قهر مشهور ۱۱ روزه رییسجمهور برآمده از انتخابات پرمسئله و ابهام ۱۳۸۸ شد ـ شواهد پرشمارند. گو اینکه بسته به خلقیات و روحیات و پروژههای دو رهبر و روسای جمهور رنگارنگ، ابعاد چالش و عمق اختلافنظر متفاوت بوده است. نکته قابل تأمل در مورد اختلاف نظر روحانی و رهبری نظام، سابقه درازمدت همکاری و آشنایی ایشان است. رییسجمهور اعتدالگرا منتخب و منتصب شخص اول نظام در مجمع تشخیص مصلحت نظام و شورای عالی امنیت ملی و همراه دیرین وی در ساختار سیاسی قدرت بوده است. اما این همه مانع نشد که از همان فردای ریاست جمهوری روحانی، رأس هرم نظام سیاسی به انتقاد مستقیم و غیرمستقیم از وی دست نیازد. صرفنظر از دلیل و علت این رخداد (که شاید بتوان آنرا در حساسیت دوران روی کار آمدن روحانی و مذاکرات هستهای، و نیز افزایش خودکامگی رهبری پس از کودتای انتخاباتی ۱۳۸۸ ردیابی کرد)؛ رییسجمهور اعتدالگرا خیلی زودتر و بیشتر از روسای جمهور پیشین، هدف نقدهای رهبر جمهوری اسلامی قرار گرفته است. مستقل از مورد احمدینژاد، و برکنار از مورد ویژه هاشمی رفسنجانی، حتی در مورد خاتمی نیز آیتالله خامنهای چنین سریع مرزبندیهای خود را شفاف نکرد و به انتقاد رو نیاورد. چرا روحانی با چنین اعتماد به نفسی در برابر شخص اول نظام ظاهر شده است؟ آیا او خود را مستظهر به حمایت اجتماعی و نیروی افکار عمومی میداند؟ آیا مطالبات متفاوت اکثر جامعه و بدنه اجتماعی حامی وی و نیز نیروی اجتماعی پشت او، موجب افزایش جسارت او در موضعگیریهای متفاوت با آیتالله خامنهای، و حتی مواجهه انتقادی رییسجمهور با رأس هرم نظام سیاسی شده است؟ به باور نویسنده، هرچند نمیتوان از اینهمه صرفنظر کرد، اما بهنظر میرسد شهامت روحانی در مولفههای مهمتری ریشه دارد. افزون بر خلقیات و روحیات شخصی روحانی (او مبتنی بر سابقه درازمدت مدیریت ارشد امنیتی و سیاسی در نظام، دارای اعتماد به نفسی در خور مقام ریاست جمهوری است)، وی بهقدر لازم از دو وضع و موقعیت آگاه است: نخست، نیاز هسته اصلی قدرت به تداوم حضور وی در مقام ریاست جمهوری برای برونشد نظام از بحرانهای گوناگون ـ بهویژه بحران اقتصادی؛ و دیگری، اطلاع وی از بیماری و وضع جسمی رهبر جمهوری اسلامی، و پیامدهای روانشناختی و جسمی مترتب بر آن. این سخن به آن معنا نیست که روحانی گزینه مناسب تمامیتخواهان و اصولگرایان برای چهار سال دیگر است؛ بلکه تنها بدان مفهوم است که روحانی هوشمندانه میداند که گریزی از تحمل وی تا اطلاع ثانوی، وجود ندارد. اضافه بر اینها، رییسجمهور اعتدالگرا به شکل سیاستمدارانهای تلاش میکند با شفاف ساختن موضع خود، و با پرهیز از رودربایستیهای مرسوم در حاکمیت، بدنه اجتماعی حامی خود، و نیز جامعه مدنی جان گرفته با دو انتخابات ۱۳۹۲ و ۱۳۹۴ را امیدوارتر و باانگیزهتر و توانمندتر کند. رویکردی که میتواند موجب تقویت جایگاه روحانی در ساختار سیاسی قدرت، و پرهزینهترشدن مانعتراشی و محدودیتسازی اقتدارگرایان برای وی شود. بهنظر میرسد، روحانی در برآوردی واقعبینانه از مناسبات قدرت، و برخوردار از دادههای لازم، دریافته که «فایده» اظهارنظرهای صریح و متمایز وی، از «هزینه»هایش بیشتر است. به احتمال بسیار، او اطمینان دارد که در لابی با نفر نخست نظام، متکی بر همان رابطه درازمدت و قدیمی، و با تکیه بر توان بازیگری سیاسی و خلق و خو و هوشمندی و حتی «لبخند»ش، میتواند بهقدر لازم از حواشی و برآشفتگیها و بکاهد. بماند که او «راه گریزی» همواره برای خود باز گذاشته؛ چنانکه در همین مورد زبان انگلیسی، وی خواستار بررسی موضوع توسط آموزش و پرورش و ارائه گزارش به شورای عالی انقلاب فرهنگی شده است. بر آنچه آمد، نمیتوان این را نیفزود که روحانی با افزایش اقتدار و دایره بازیگری مؤثر خود، نه فقط بر شانس توفیق برنامهها و اهدافش ـ با افزایش همدلی و حمایت جامعه ـ میافزاید، بلکه همزمان ـ و عطف به بیماری رهبر جمهوری اسلامی ـ بهمثابه گزینهای قابل اعتنا برای «بزنگاه» گزینش رهبر آتی، در چشم افکار عمومی و نیز نزد بازیگران سیاسی، جلوهگری میکند.
Copyright: gooya.com 2016
|