گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
19 اسفند» تأملی در رفتارهای انتخاباتی جامعه، احمد فعال30 آذر» دنبال چه چیزی هستیم؟ احمد فعال
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! پوپولیسم و نخبهگرایی بدیل یکدیگر هستند، خطاب به صادق زیباکلام، احمد فعالحساسیتزدایی جامعه از مفاهیم اخلاقی، علاوه بر پیامدهای فاسد، موجب ناتوان شدن و زمینگیر شدن نیروهای محرکه جامعه در بدست آوردن اعتماد عمومی و بیرون شدن از مدار بسته بیاعتمادی و خشونتهای روزافزون است. یکی از مفروضههای شما جناب دکتر زیباکلام تحلیل در مدار بسته بیاعتمادی است
جناب دکتر صادق زیبا کلام عزیز در یادداشت اخیر شما۱ پیام و رهنمودهایی چند خطاب به اصلاح طلبان وجود دارد که از نظر اینجانب استوار بر چند مفروضه یا پیشفرض کاملاً اشتباه هستند. در این یادداشت کوشش دارم تا توجه شما را به این مفروضههای اشتباه جلب کنم: ۱- اشتباه نخست و مفروضه (یا پیشفرض) نخست شما این است که سیاست را چیزی و یا مقولهای بیرون از قدرت تعریف نمیکنید. از بخت بد، این اشتباه تنها متوجه شما نیست. هم روشنفکران و هم حوزههای آکادمی و از جمله دانشکدههای علوم سیاسی و جامعهشناسی، این مفروضه اشتباه را دامنگیر دانش خود گرداندهاند. حقیقت این است که سیاستِ آزادی هم وجود دارد، سیاستی که تصرف دولت و قدرت را هدف قرار نمیدهد. سیاستی که معطوف به آگاهی و مسئولیتپذیری جامعه در برابر حقوق و آزادی خویش است. ۳- در مفروضهای که سیاست از اخلاق تهی میشود، مفاهیمی چون حق و باطل، خیانت و جنایت، صداقت و دروغ، مفاهیم میان تهی هستند که باید از دامن سیاست پاک شوند. ۴- آقای سعید حجاریان به دروغ (و یا به کج فهمی) میپنداشت که اخلاق سیاسی، اخلاق نتیجه است. چیزی بنام اخلاق نتیجه وجود ندارد. در واقع آقای حجاریان با جابجا کردن واژه فایده با اخلاق، کوشش داشت تا آنچه را که در پراگماتیزم به عنوان فایدهگرایی یا نتیجهگرایی یاد میشود، از آن به عنوان اخلاق نتیجه یاد کند۲. توضح اینکه، امر اخلاقی در ذات خود امر اخلاقی است، اگر یک امر اخلاقی نتیجه فاسد ببار میآورد، از دو حال خارج نیست. یا آنکه، امر اخلاقی از همان آغاز به دروغ و خطا امر اخلاقی پنداشته میشد، و یا حاصل متکی کردن امر اخلاقی بر یک رشته روشهای غیراخلاقی، و یا متکی کردن آن بر یک رشته مفروضهها و پیش داشتهها و پیشکردههای غیراخلاقی است. و الا اگر بنا باشد تا امر اخلاقی نتیجه غیراخلاقی ببار آورد، و کنشگران اخلاقی در برابر نتیجه کارهای خود مسئولیت نپذیرند، جز با انکار خدا و غیراخلاقی کردن امر هستی، چنین امری ممکن نمیشد. دروغی بزرگتر از این وجود ندارد که بگوئیم، مؤمنان در برابر نتیجه کار خود مسئولیت ندارند. الف) در این سرزمین نتیجه نخبهگرایی، دموکراسی نیست، بلکه پوپولیسم و عوامگرایی و عوامفریبی است. به عبارتی نخبگان هم از نمد نخبهگرایی، عبایی از رقابت در قدرت به تن خود نخواهند دوخت، بلکه از راه جانشین شدن عوامگرایی، کلاهی از عوامفریبی و عوامگرایی بر سر جامعه خواهند گذاشت. ب) مردم ایران بطور تاریخی یا بر وجدان عمومی انتخاب میکنند و یا بر افکار عمومی. نخبگان جایگاهی در وجدان عمومی ندارند، چون وجدان عمومی محل برابری، محل آزادی و محل برانگیختگی ذخیره انرژیک جامعه است. عوامگرایی هم در افکار عمومی جایی ندارد، زیرا افکار عمومی محل روزمرگی است. جریان اصولگرایی و عوامگرایی نمیتوانند میانهای با روزمرگی جامعه داشته باشند، زیرا بر ارزشها و وعدههایی تکیه دارند که هیچ ارتباطی با روزمرگی جامعه ندارند. اما آنها میتوانند در بخشهای حاشیهنشین کشور، با تبدیل وجدان عمومی به اسطوره برابری، برانگیختگی ایجاد کنند. بدینترتیب ما با دو جریان متقابل و متضاد روبرو هستیم که هر یک دیگری را بازتولید میکنند. ج) مشکلاتی که در ایران وجود دارند، هم در کمیت و هم در کیفیت و هم در اعماق و ابعاد آنها لاتعد (بیعدد) و لاتحصی (بیشمارش) هستند. همین اخیرن در جایی میخواندم که از قول یکی از زیستبومشناسان کشور اظهار نظر شده است که تا ۲۰ سال دیگر باید ۵۰ میلیون از جمعیت کشور به خارج از ایران مهاجرت کنند. زیرا ایران هم به لحاظ ذخایر آب و هم به لحاظ سایر شرایط زیست بومی، محل زندگی کردن برای جمعیت کنونی نیست. به این فهرست از مشکلاتی که تنها به لحاظ اجتماعی در کشور وجود دارند، توجه کنید: از آلودگی هوا، از تصادفات جادهای، از مصرف محوری جامعه که هر از چند گاهی اخبار شگفتی از وضعیت مصرف زدگی به گوش میرسد، از آمار خودکشی و عصبیتها، از آمار طلاق و قتلهای خانوادگی، از آمار اعتیاد و بزهکاری، از آمار زندانیان و پروندههای قضایی، از آمار مهاجرتها و فرار مغزها، از کتابنخوانیها، از آمار بهرهوری و بیتفاوتی جامعه نسبت به سازمانهای دولتی، از تخلفات رانندگی که همین دیروز در جایی میخواندم که آمار یک روز تخلفات رانندگی در تهران معادل یکسال تخلفات رانندگی در کشور سوئد است، از مفاسد اداری که سرآمد جهان هستیم، از رواج دروغ و بیاعتمادیها که سرآمد مردم جهان هستیم، از فروپاشی اخلاق و پیوندهای اجتماعی، از وضعیت از بین رفتن جنگلها و تالابهای کشور، از گسترش کویر و بیابانزایی که یک قلم آن در باره خشک شدن دریاچه ارومیه، به عنوان بزرگترین رخداد بیابانزایی قرن ۲۱ یاد میشود و... این مشکلات چیزهایی نیستند که بدون یک برانگیختگی سراسری در وجدان عمومی و مشارکت واقعی جامعه، و احساس خطر نسبت به سرنوشت خود، راهحل درخوری پیدا کنند. حالا مسائل و مشکلات اقتصادی و سیاسی پیشکش، گیرم جریان نخبهگرایی با معجزه خود و لابد معجزه گشایش درهای سبز برروی سرمایهگذاران خارجی، مانند ترکیه معضل بیکاری را حل کنند و آمار رشد اقتصادی را چند برابر کنند، اما این معجزه نخبهگرایی تازه آغاز تشدید مشکلات اجتماعی است که بخشی از آن در فهرست اشاره شد. وقتی جریان اصلاحات و یا جریان روشنفکری از عمل کردن در درون جامعه بازمیماند، جز آن نیست که در فضای خالی که در جامعه بوجود میآید، پوپولیسم و عوامگرایی به سرعت این فضا را پر خواهد کرد. آقای دکتر زیبا کلام خود را تحلیلگر سیاسی مینامد، ضمن ارادت و همدلیای که میتوان در پارهای از جهات با وی داشت، اما تا آنجا که اطلاع دارم، هیچگاه در تحلیلهای خود کوشش نکردهاند تا راهحلی و یا تحلیلی از نحوه خالی و یا پر شدن فضای اجتماعی ارائه دهند. ۹- بازهم اشاره میکنم که تحلیلها و پیشبینیهای آقای زیبا کلام و جریان نخبهگرایی تا مادامیکه هیچ توجهی به نیروی محرکه مقاومت و ایستادگی نداشته باشند، یک به یک درست هستند. او فراموش کرده و از قدر و توان خود غفلت کرده است که ایستادگی او در مسئله هستهای تا چه اندازه در روند مذاکرات و به فرجام رسیدن برجام اثرگذار بوده است. اگر اصلاحطلبان از همان آغاز بجای دیدگاههای نخبهگرایی از نیروی محرکه اخلاقی خود و جامعه استفاده میکردند، هرگز به وضعیتی گرفتار نمیآمدند که امروز به تحلیل ناکامی آنها بنشینیم. بحث اینجانب به هیچرو راهحل در مدار بسته انقلاب و یا اصلاح نیست. اینجانب دیری است که دامن خود را از این مدار بسته رها کردهام. به عکس معتقدم که با توجه به معضلاتی که جامعه تنها به لحاظ اجتماعی با آنها دست به گریبان است، راه حلی جز اخلاقی کردن سیاست، اخلاقی کردن دین و برقراری جریان اندیشه وجود ندارد. ۱۰- در بیتفاوت کردن جامعه و سرکوب وجدان اجتماعی، هیچ چیز با اثرتر از، از میان بردن امر اخلاقی جامعه نیست. تعریف امر اخلاقی به امر جنسی، باز یکی دیگر از عوامل بیاخلاقی کردن جامعه است. امر اخلاقی جامعه، امری است که پایبندیهای اجتماعی را ممکن میسازد. تهی کردن سیاست از امر اخلاقی و تهی کردن اخلاق از عمل اجتماعی و آثار و تبعات اعمال اجتماعی، مانند آنچه که به مفاهیم حق و ناحق مربوط میشوند، جامعه را در برابر پایبندیها سُست و بیتفاوت میکند. جامعهای که نسبت به مفاهیم درست و نادرست، و یا نسبت به حق و ناحق و یا مفاهیم روشنتری چون خیانت و جنایت بیتفاوت میشود، معنای آن این است که هرکس میتواند یک دور تجربه خیانت و جنایت را پشت سر بگذارد، بعد با تعلیق گذاشتن خیانت و جنایت و تنها با بهره بردن از موقعیتهایی که از خلال خیانت و جنایت بدست آورده است، هم موقعیت خود و هم نام خود را به عنوان قهرمان در تاریخ ثبت کند. حساسیتزدایی جامعه از مفاهیم اخلاقی، علاوه بر پیامدهای فاسد، موجب ناتوان شدن و زمینگیر شدن نیروهای محرکه جامعه در بدست آوردن اعتماد عمومی و بیرون شدن از مدار بسته بیاعتمادی و خشونتهای روزافزون است. دهمین و آخرین مفروضه شما جناب دکتر زیبا کلام تحلیل در مدار بسته بیاعتمادی است. ۱- برای مطالعه یادداشت آقای دکتر زیبا کلام با عنوان «پدیده از دست دادن هاشمی را تکرار نکنیم» به [این لینک] مراجعه شود. Copyright: gooya.com 2016
|