یکشنبه 2 خرداد 1395   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
31 اردیبهشت» ارزش شهيد = يك عدد پتو! ف. م. سخن
28 اردیبهشت» يك استفتاء در باره فائزه هاشمى و همنشينى با بهاييان
پرخواننده ترین ها

معرفى كتابى وحشتناك عالى: شب هاى كوش آداسى! ف. م. سخن

شب هاى كوش آداسى
اين رمان، يك رمان جذاب عشقى مى باشد. داستان دخترى به نام فرشته، كه در يك تعميرگاه كار مى كند و يك ميل لنگ موجبات عشق آسمانى او را فراهم آورده او را در ميان حوادثى پر از محبت و خشونت و لطافت و خشانت افكنده و حتى در اواخر داستان احتمال وقوع با عرض معذرت، با عرض معذرت، امور جنسى نيز به خواننده دست مى دهد (كه ما قديم به آن مى گفتيم: سكس و خشونت!)

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


سال ها بود يك رمان عالى مطالعه ننموده بودم. اين اولين بار مى باشد كه بعد از مطالعه ى رمان هاى «جنگ و صلح» و «آرزوهاى بر باد رفته» و «سرخ و سياه» رمانى مشاهده كرده و مطالعه نمودم كه سرتاسرِ وجود مرا غرق در شادى و سرور نمود: رمان «شب هاى كوش آداسى»، كه رمانى طنز، در باره ى «عشق و كليه ى بيمارى هاى دل» مى باشد.

لابد گمان مى نماييد كه اين رمان از يك نويسنده ى خارجى، همچون لئو تولستوى و انوره دو بالزاك و يا حضرت استاندال مى باشد اما چنين نيست و خطا مى نماييد! اين نخستين بار است كه يك رمان نويس ايرانى، به نام خانم ميم. مالمير آبادى اقدام به نگارش اين رمان نموده و روى دست نامبردگان خارجى بالا قيام فرموده است! يك رمان طنز، آن هم طنز واقعى، كه در ايران ما ناياب مى باشد.

ممكن سوال كرده شود كه ما ايرانيان بدينسان و بدانسان هر روز و هر ساعت و هر دقيقه و هر ثانيه و شايد هم هر صدم ثانيه در مقادير بسيار زياد جوك و لطيفه و هزل و هجو توليد مى نماييم به گونه اى كه سِروِرهاى كمپانى معظم «تلگرام» از دست ما آشفته حال گشته و مسوولان ناچار به خنك كردن سى.پى.يو ها با آب يخ جارى در شيلنگ هاى متصله به دستگاه هاى مربوطه مى باشند آن وقت شما -يعنى ف. م. سخن- كه خود دستى در طنز داريد مى فرماييد كه طنز واقعى در ايران ما ناياب مى باشد! آخه چطو مگه؟!

بايد از جانب خود خدمت شما عزيزان عرض نمايم و شما را روشن نمايم كه هر گردى گردو نمى باشد و هر چيز خنده ناكى، طنز نمى باشد. طنز آن است كه مثل خمپاره ٦٠، از سمت نويسنده ى طنز، بى صدا، پرتاب گردد، و بعد از طى مسافتى معين، در طول زمانى معين، بر دل خواننده فرود آيد، و بعد از ثانيه هايى، منفجر گرديده و خواننده تازه دچار تركش آن گشته و با گفتن: «آهان! عجب! قاه قاه قاه!»، درون اش از خنده تكه پاره گردد و اين تفاوت بسيار دارد با خنده ى ظاهرى كه انسان سى و دو دندان اش را بيرون انداخته و تا زبان كوچيكه اش هويدا مى گردد. اين كتاب «شب هاى كوش آداسى» از اين گونه كتاب هاى طنز مى باشد كه اثرش بعداً در خواننده هويدا مى گردد. به قول شاعر بزرك روس، ماياكوفسكى كه موقع درگذشت لنين سرود:
اشك من هويدا شد
ديده ام چو دريا شد

بعد از خواندن «شب هاى كوش آداسى»، همين طور كه نشسته و در حال مطالعه ى رمان هاى ساخت وطن مى باشيد، خنده تان هويدا مى شود و ديده تان از شدت خنده چو دريا مى گردد! به عبارتى اين رمان طنزِ اصيل و ناب، همچون يك احساس كاشته شده در عمق جان و اعصاب شما، همراه تان مى ماند و هر گاه رمانى در باب عشق و صداقت و خيانت و جنايت از نويسندگان عزيز مان مطالعه مى نماييد، اين احساس سر بر آورده، شما را كه خواننده باشيد، دچار خنده اى جانانه و از دل بر آمده مى نمايد.

اكنون كه در حال نگارش اين تقريظ بر اين كتاب استثنايى مى باشم، تصور مى نمايم كه شما خواننده ى گرامى، نمى توانيد درست متوجه گرديد كه جريان از چه قرار مى باشد و من دارم چه چيز بيان مى نمايم. بنابر اين، توصيه من به شما اين مى باشد كه تشريف ببريد اين كتاب را از كتابفروشى هاى رو به روى دانشگاه ابتياع نماييد و اگر در خارج از كشور عزيزمان تشريف داريد و به ميدان انقلاب دسترسى نداريد آن را از سايت خريد كتاب فيديبو www.fidibo.com به قيمت ٥٤١٢ تومان معادل ٤ دلار و ٣٠ سنت خريدارى نموده و اين اثر بى مثل و مانند را قطعه اى درخشان از وجودتان سازيد كه به طور دائم همراه تان مى باشد و هر گاه اثرى از آثار وطنى (كه بر وزن «فيلمفارسى» مى توان به آن «كتابفارسى» نام نهاد) مطالعه نموديد، هر چه باشد، چه در باره ى عشقى آسمانى باشد، چه خيانتى زمينى، چه در باره ى جنايتى خونبار باشد، چه مهر و محبتى افلاطونى، بارى، شما را قاه قاه به خنده در آوَرَد و انبساطات خاطرتان را موجب گردد. به قول پرزيدنت آيزنهاور، رهبر محبوب ايالات متحده، يه چى ميگم يه چى ميشنوى!

اين رمان بر خلاف رمان دو جلدى و پُر صفحه ى «آناكارنينا» كوتاه مى باشد و اين خبر خوبى ست براى بى حوصلگان روى زمين كه مى خواهند زود قال هر چيز خواندنى را بِكَنَند و فى الفور به نتيجه نائل گردند.

دوم آن كه اين رمان، يك رمان جذاب عشقى مى باشد. داستان دخترى به نام فرشته، كه در يك تعميرگاه كار مى كند و يك ميل لنگ موجبات عشق آسمانى او را فراهم آورده او را در ميان حوادثى پر از محبت و خشونت و لطافت و خشانت افكنده و حتى در اواخر داستان احتمال وقوع با عرض معذرت، با عرض معذرت، امور جنسى نيز به خواننده دست مى دهد (كه ما قديم به آن مى گفتيم: سكس و خشونت!)

سوم آن كه قهرمانان داستان زياد نيستند كه افكار پريشان ما ايرانيان را پريشان تر از پيش نمايند. غير از فرشته و همكارش آذر سليمى و ميرزا فتح الله خان و اسكندر و پوريا و در اواخر كار آقاى بيژن و چند تا مامان و بابا و خاله جون و بچه ها اينا، كس ديگرى در اين كتاب ايفاى نقش نمى نمايد كه بخواهيد گيج شويد يا حوصله تان از فراخى به در آيد و دچار تنگى و سر رفتن گردد و از اين چيزها! به عبارتى اين كتابى ست كه همه آن را پسند خواهند نمود. از زن خانه دار تا مرحوم هوشنگ خان گلشيرى رحمت الله. يعنى شما ابتدا تصور مى نماييد كه مشغول مطالعه ى كتابى از قاضى محققى مى باشيد و اين كتاب بطن جامعه ى ايران را به شما مى نماياند در حالى كه هوشنگ گلشيرى خدا بيامرز از اعماق اين رمان، چيزهايى مى يابد كه مانند مرواريدانى درشت در آب هاى زلال جزاير ماداگاسكار مى باشند و ايشان را -يعنى آقاى گلشيرى را- دچار كيف روحانى مى نمايند. بله. چنين كتابى ست كتاب «شب هاى كوش آداسى»!

اما سخنى كوتاه با نويسنده ى اين كتاب سركار خانم «ميم. مالميرآبادى». من از اين بانوى گرامى، كه به راستى مايه ى افتخار طنز ايران هستند، و اگر حمل بر تعارف و تملق نشود، بايد بگويم كه به اعتقاد من يكى از پنج طنز پرداز بزرگ كشورمان هستند، گلايه دارم كه چرا نام واقعى خود را بر روى كتاب مربوطه ثبت ننموده اند و نام مالميرآبادى را بر نام خود ارجح دانسته اند. البته من هرگز سعى نخواهم كرد و به خود اجازه نخواهم داد كه نام خانم رويا صدر را به عنوان نويسنده ى اين كتاب در جايى بيان كنم و يا خداى نكرده در نوشته اى به آن اشاره نمايم، و بيان نمايم كه اين كتاب از خامه ى ايشان مى باشد. نه! من هرگز چنين كارى نمى كنم و لابد خانم صدر بهتر دانسته اند كه نامشان مالميرآبادى باشد تا صدر.

هرگز هم اشاره نخواهم نمود كه ويرايش اين اثر را آقاى رضا شكراللهى -همان «خوابگردى» كه نويسندگان وب، از ترس ايشان، به خاطر درست و غلط نوشتن و با فاصله و بى فاصله نوشتن، موقع خواب، كابوس حروف و كلمات مشاهده مى نمايند و دچار بيمارى وحشت انگيز بيفاصلهفوبيا مى گردند- بارى ايشان، يعنى آقاى شكراللهى، ويرايش اين اثر كم نظير طنز را بر عهده داشتيده اند.

و بالاخره چهارم آن كه ايراد من بر اين كتاب گرامى اين مى باشد كه چرا نويسنده و ويراستار از افعال زيباى «نمودن» و «باشيدن» كمتر استفاده نموده و با وجود عشق و علاقه اى كه خودِ ايشان و بسيارى از نويسندگان هنرمند كشور ما به اين افعال روح بخش و روح پرور دارند، در بسيارى جاها به اشتباه، از افعال مكانيكى و بى روح و جلاى «كردن» و «استن» استفاده نموده اند كه اميدواريم در چاپ هاى آتى به اين كمبود رسيدگى نمايند.

در پايان به خوانندگان گرامى اين اثر يادآورى مى نمايم كه اگر ديديد كه مثلا پايتخت كره جنوبى در اين كتاب پيونگ يانگ معرفى شده يا اتفاقاتى مثل اين، دست به گيرنده نزنيد و از فرستنده هم ايرادگيرى ننماييد چرا كه هم گيرنده و هم فرستنده سالم مى باشند و اشكالى اگر موجود مى باشد در خودِ شما خواننده ى گرامى مى باشد!


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016