چهارشنبه 2 تیر 1395   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


پرخواننده ترین ها

دگرگونی سیستم مناسبات بین‌الملل و ساختار سیاسی جهان: پایان سدە‌ بیستم آغاز سدە‌ بیست‌ویکم، اسعد رشیدی

اسعد رشیدی
تا چه اندازه جهان در دوران جنگ سرد از پایداری برخوردار بود؟ چه ساختاری مناسبات جهانی را از تتش های سیاسی ـ اجتماعی و اقتصادی بی نیاز می‌کرد؟ سیستم نوین در آینده را چگونه می‌توان ایجاد کرد؟ ساختارهای متمرکز و تمرکززدایی در آینده جهان چگونه شکل می‌پذیرند؟ این پرسش‌های آغازینی بود که تا به اکنون در مرکز توجه کارشناسان و پژوهشگران مناسبات بین الملل قرار دارد

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


ریزش دیوار برلین به سال ۱۹۸۹٬ به جنگ سرد پایان بخشید و سیستم دو قطبی جهان را دگرگون ساخت. رهیافت پایان جنگ سرد در ابتدا تردیدهای نزد بسیاری از استراتژیستها و نیز رهبران سیاسی جهان برنمی انگیخت؛ با گذشت زمان، اما پرداختن بە گفتمان ساختار سیاسی جهان و دیدگاەهای متفاوت و با اهمیت آن در مناسبات بین‌الملل، بشکل چشمگیری افزایش یافت.
دیدگاه نخست بر این انگارە پای می‌فشرد که جهان به سوی سامانە‌ی تک قطبی گرایش پیدا کردە است و دیدگاه دوم، جهان را در فضای چند قطبی تصور می‌کرد که با سیاست عدم تمرکز در سیاست جهانی شناختە‌ می‌شود. دشواری قطبی بودن در سیستم مناسبات‌ بین‌الملل در ۱۹۹۰٬ چه در پهنە‌ی سیاسی و چه در زمینه تئوری به چالشی محوری در جهان کنونی گسترش پیدا می‌کرد. پرسش بنیادین در میان نئولیبرالها و نئورالیستها بر شالوده‌ی دشواریهای اقتصادی، از آنگونە جهانی شدن تمرکز یافته بود؛ و خودِ اندیشه دگرگونی و گذار جهان دو قطبی به جهان تک قطبی و نیز جهان سلسله مراتبی تکامل نمی‌یافت. «محور و قطب به طور همزمان هم نفی کننده و هم فرض کننده وجود همدیگر انگاشتە می‌شوند از این روی قابل سنجش و متناسب هستند با قدرت مرکزی در زمینه‌های اقتصادی، سیاسی و فن آوری».(١)
از این گذشتە در چارچوب یک سیستم، تنها می‌توان دو محور متفاوت و ناسازگار را متصور شد و فراتر از این، پرسش بنیادی بعد از پایان یافتن دو قطبی بودن جهان، پایداری ماندگار در مناسبات بین الملل را درمیان می‌گذارد کە جستار و زمینە‌ی پایە‌ای پژوهش در سیاست جهانی را فراهم آوردە است.
تا چه اندازه جهان در دوران جنگ سرد از پایداری برخوردار بود؟ چه ساختاری مناسبات جهانی را از تتش های سیاسی ـ اجتماعی و اقتصادی بی نیاز می‌کرد؟ سیستم نوین در آینده را چگونه می‌توان ایجاد کرد؟ ساختارهای متمرکز و تمرکززدایی در آینده جهان چگونه شکل می‌پذیرند؟ این پرسش‌های آغازینی بود که تا به اکنون در مرکز توجه کارشناسان و پژوهشگران مناسبات بین الملل قراردارد.

جهان یک قطبی با رهبری آمریکا
درآغاز جنگ خلیج فارس در سال ۱۹۹۰٬ رئیس جمهور آمریکا اعلام کرد که «پایان جنگ سرد، شوروی سابق را هم‌چون یکی از محورهای سیاست جهانی از گردونه‌ی مناسبات بین الملل خارج کرده است».(٢) به دنبال این بیانات، برژینسکی در کتاب صفحه بزرگ شطرنج نوشت « پیامد آشفتگی در اتحاد شوروی، ایالات متحده آمریکا در جایگاهی بی‌همتا قرار گرفتە است و آمریکا را به یگانه نیروی قدرتمند جهان تبدیل کردە است». برژینسکی در ادامه می‌نویسد «حتی اگر برتری آمریکا در جهان کاهش یابد، گمان اندکی وجود دارد که حکومت دیگری بتواند در آینده جایگزین برتری آمریکا در سپهر مناسبات جهانی شود» .(٣)
تلاش برای ایجاد تئوری Pax American(جهان یک قطبی به رهبری آمریکا) و بکاربستن آن در همه‌ی زمینه‌های سیاسی ـ اقتصادی و فرهنگی ـ اجتماعی دامنه‌ی گسترده‌ای یافت. موافق طرح هانیننگتون، «رهبری آمریکا با دو عنصر پایه‌ای، لیبرالیسم و آزادی معنی می‌شود و این کشور را در مقام اداره‌کننده‌‌‌‌ی جهان تصویر می‌کند. یک قطبی بودن جهان به رهبری آمریکا ارتباط مستقیمی با کاهش تهدید از جانب کشورهای دیگر از جمله شوروی پیشین دارد».(٤) هانیننگتون که مبتکر تئوری جنگ تمدن‌ها شمردە می‌شود می‌نویسد، «تهدیدات جدی که در شرایط تک قطبی می‌تواند آمریکا را با چالش روبرو سازد، عبارت است از، مبارزه با تروریسم بین الملل که مسئولیت آمریکا در جهان را برجسته می‌کند» .(٥)
طرح تئوری رهبری آمریکا در فضای تک قطبی بودن جهان چه در داخل و چه در خارج آمریکا انتقادات فراوانی را موجب شد و شک و تردیدهای فراوانی را در بنیان‌های تئوری جدید دامن زد و آمریکا را در موقعیت دشواری قرار داد. پذیرفتن پیچیدگی‌ها و دشواری‌های جهان هم‌روزگار در کنار دگرگونی‌های مداومی که مناسبات بین الملل را در خود تنیده است و نیز پاسخگویی اداره جهان از سوی تنها یک کشور (آمریکا) نمی‌تواند با واقعیت‌های جهان کنونی سازگار باشد. از این زاویه آمریکا متهم به ایفای نقش «پلیس بین الملل» در مناسبات جهانی می‌شد. منتقدین، سخنان جورج واشنگتن را مثال می زدندکه «آمریکا باید از درگیری در رویارویی و تنشهای دیگران که می‌تواند اهداف ما را دستخوش خطر سازد، دوری جوید». (٦)
بنا بر نظرسنجی که در سال ۱۹۹۴٬ در آمریکا صورت گرفت ۷۴٬% از پرسش شوندگان باور داشتند که «آمریکا در همکاری برابر با دیگر حکومت‌های جهان می‌تواند تنگناها ودشواریهای جهان را حل وفصل کند» .(٧)
منتقدین به طور مستقیم خودِ تئوری تک قطبی بودن جهان را مورد هدف قرار می‌دادند و اساس مناسبات بین الملل را باجند قطبی بودن جهان تفسیر می‌کردند و اعتقاد داشتند که کشورهای بزرگ جهان می‌توانند مدل کنسرت اروپا(Concert of Europe) که در جریان کنگره وین به سال ۱۸۱۵٬ درمیان گذاشتە شده بود را راهنمای عمل قرار دهند. این سیستم توانسته بود سال‌های متمادی جهان را از درگیریهای خونین به دور نگاه دارد؛ از این گدشته رهیافت چند قطبی بودن جهان در جریان جنگ سرد و با توجه به سستی گرائیدن پایه‌های قدرت آمریکا و با هدف گسترش و ایجاد قدرت‌های چند گانه مرکزی مطرح می‌شد که در آن هنگام مورد توافق شوروی قرار نگرفت.
پدیده چند قطبی مندرج در بیانیه وین در سال ۱۸۱۵٬ می‌توانست ساختار مناسبات بین الملل را دگرگون کند. به این مهم باید این نکته را یادآور شد، که اصولا دگرگونی سیستم رهبری جهان بعد از جنگ‌های گستردە و یا درگیریهای خونبار در سطح جهانی به وقوع پیوسته است و بحران سیستم دو قطبی در پیامد و نتیجه رشد ناسازگاریها و نامتوازن بودن توسعه مناسبات جهانی و منطقه‌ای در سیمای (مسابقه تسلیحاتی، رقابت اقتصادی، برخورد ایده ئولوژیکی و...) آغاز می‌شد. به این موارد می‌توان این واقعیت را نیز افزود، که در شرایط نوین که دنیا به قطب‌های متفاوتی تغییر شکل داده است به نظر نمی‌رسد تضمین‌های کارسازی بتواند از خشونت در مقیاس وسیع (منطقه، جهان) همچنانکه در شرایط دو قطبی بودن بروز می‌کرد، جلوگیری کند.

منتقدین روس
تئوری پلورالیسم رهبری جهان در روسیه در سال‌های ۱۹۹۰٬ در میان نخبه‌گان جامعه از اهمیت والائی بر خوردار بود. پریماکف یکی از ستراتژیستهای شوروی و پسا شوروی که سمت‌های مهمی در سطح کادر رهبری سیاسی این کشور بعهده داشتە است، می‌نویسد «در شرایط تضعیف قدرت مرکزی پیرامون روسیه و حتی به طور ضعیف‌تری در آمریکا، به شکل همزمان مرکزیت جدید و نیز محورهای نوینی، همچون چین، اتحادیه‌ی اروپا ایجاد شدند و این پدیده‌های نو شباهتی با دوره دو قطبی بودن جهان ندارند، بلکه ویژگی‌های آن‌ها را می‌توان در ایجاد سیستم نوین مناسبات جهانی و با تکیه به جایگاە دیپلماتیک و سیستم رهبری سیاسی ارزیابی کرد». (٨)
به نظر می‌رسد نمودارها و نیز ویژگی‌های هر یک از پدیده‌های تک قطبی، دو قطبی و چند قطبی بودن جهان را می‌توان اینگونه ترسیم کرد.
۱ ـ یک قطبی بودن جهان متکی است بر مرکزیت قدرت که از راه تدوین «روش بازی» به مفهوم چیرگی بر جهان کە با بکارگیری اهرم‌های اقتصادی و نظامی ممکن می‌گردد و از این زاویه قدرت مرکزی به حکومت شوندگان امکان در پیش گرفتن استقلال نسبی در سویهٔ رقابت محدود با یکدیگر را واگذار می‌کند و این شامل گروهی از حکومت‌های می‌شود که از لحاظ نظامی، اقتصادی و سیاسی در فضای بین الملل از دیگر حکومت‌ها پیشی گرفته‌اند. بیدرنگ باید به گزینە‌ی سیستم فدرالی در جهان، چه از چشم‌انداز ژئوپلتیک و چه از دیدگاە گفتمان سیاسی و در هر دو شرایط تک قطبی و چند قطبی بودن جهان اشاره کرد که با موفقیت همراه نبوده است.
۲ ـ دو قطبی بودن جهان با دشمنی و مناسبات غیر دوستانهٔ دو قطب سودبر در مناسبات جهانی ترسیم می‌شود که از راه تلاش برای تضعیف و کارآیی هر کدام از دسته بندی‌های و بلوک‌ها شکل می‌گیرد که با قدرت اعضای جدید و پیوست آنها به گروه خودی سامان می‌یابد.
۳ ـ سیستم سه قطبی کوششی است در حفظ و نگهداری مناسبات بهتر با شرکت کنندگان قطب‌های دیگر با هدف جلوگیری از پیوندهای دشمنانه از سویی و از سوی دیگر تلاش برای محدود کردن پیشرفت مناسبات دو بازیگر دیگر.
۴ ـ سیستم چند قطبی، سیستمی است پیچده با ساختارهای ناسازگار در شرایط پسا جنگ سرد و به ویژه پس از پدیداری قدرت‌های اقتصادی در آسیا (چین) در آمریکای لاتین (برزیل) در قاره آفریقا (آفریقای جنوبی) و نیز قدرت نظامی روسیه در (اروآسیا) به چهار بازیگر با اهمیت در مناسبات بین الملل و سیاست جهانی تبدیل شده‌اند. ویژگی‌های سیستم مناسبات بین الملل در چارچوب سیستم چند قطبی را می‌توان اینگونه بر شمرد:
الف ـ مقاومت در برابر گسترش مقام رهبری در عرصه جهانی از جانب اعضای دیگر.
ب ـ تلاش برای پایداری موقعیت گروه‌های خودی و یا حداقل جلوگیری از تضعیف جایگاهی که بتواند از راه‌های دیپلماتیک و در صورت نیاز با توسل به شیوه‌های خشونت و زور بکار‌گرفتە شود.
پ ـ کوشس برای بازداشتن از فرو پاشیدن تمامی سیستم، حتی در شرایط رویارویی و دشمنی.
رویهمرفتە در فضای چند قطبی، توان کشورها به شکل نسبی قابل سنجش هستند؛ اما در موقعیت تک قطبی، شرایط به سود یکی از دولت‌ها کە رهبری جهان را در دست دارد دگرگون خواهد شد. به این ترتیب داوری در بارهٔ ایجاد و گسترش ساختار سیاسی در مناسبات جهانی و با تبیین همهٔ گزینه‌ها و داده‌ها، می‌تواند به شکلی آشکار، روشنگر سیستم مناسبات بین الملل باشد.

ساختار محورها
با نگاە بە آنچە برگذشت، پندار وساختار محورها (دولت‌ها) و بویژە بازیگران آن در این چار‌چوب چندان درخور اهمیت نیستند؛ اگرچه قدرت محورها پیش از هر چیز با توان نظامی ـ سیاسی ارزیابی می‌شود؛ و هم چنین عنصر اقتصادی، فاکتور دیگری است که بر وضعیت جهان کنونی که ازبحران مالی رنج می‌برد تاثیر دامنه داری بر جای نهاده است؛ هم ازاین رو سیمای مناسبات و همکاری‌های سیاسی ـ اقتصادی و دیپلماتیک را بغرنج‌تر از گذشته ترسیم می‌کند. پرسش آغازینی که ذهن جامعه جهانی و بشریت را به خود مشغول داشتە است، همانا تامین امنیت جهانی، ایجاد مکانیسم کارا به خاطر پیش‌گیری از بروز جنگ اتمی، نگهداری از محیط زیست و عدالت جهانی در سایە‌ی بسط و گسترش فرهنگ و اندیشهٔ سیاسی و محدود کردن فاصله شمال و جنوب، محورهای با اهمیتی است که در ایجاد مناسبات بین الملل از سوی دانشمندان و پژوهشگران و نیز جامعە‌ی جهانی مطرح می‌شود.
پندار قطبی بودن جهان در گزینه‌های کلاسیک با دو جریان نظری؛ واقع گرا و آرمان گرا مشخص می‌شوند.
دانشمندان و پژوهشگران دانش مناسبات بین الملل، چه هوادارن دیدگاە واقعگرا و چه پیروان تئوری آرمان‌گرا، اشکال متفاوت در ساخت فضای مناسبات جهانی را از زوایای متفاوتی مورد برسی قرار داده‌اند و روی هم رفتە در ارزیابی محورها، دو گروه متنفذ و نیرومند، از آنگونە ابر قدرت‌ها و قدرت‌های متوسط را در شکل بخشیدن و کارایی در سیاست جهانی مورد پذیرش قرار می‌دهند؛ اما در همان حال به این دشواری توجه نمی‌کنند که جهان همروزگار با دگرگونیهای کیفی ناشی از برآمد و گسترش آگاهی و شعور جهانی روبرو است و این واقعیت را می‌توان به ویژه در پهنە‌های فن آوری و پیوندها به روشنی مشاهده کرد، از این گذشته نقش قدرت‌های کوچک در کارایی و مهار تنشها و بحران‌های جهانی را نمی‌توان بە آسانی به کرانە‌های تاریخ پسراند.

وست فالن و ثبات
پرسش بنیادین در پندار و اندیشه‌‌ی راهبردی در جهان اینگونه پیش‌کشیدە می‌شود، که چه صورت‌بندی سیاسی در فضای بین الملل می‌تواند زمینە‌ی پایداری و تنش زدایی در جهان را فراهم آورد. در این باره باید خاطر نشان کرد که اندیشهٔ چند قطبی بودن جهان بر اساس قرارداد وست فالن بنیاد گذاشته شده است که کم و بیش مدل پیکربندی جهان سیاست را تا پایان قرن بیستم شکل می‌بخشید؛ به این مفهوم که قدرت نظامی نقش غالب در پهنە‌ی سیاست جهانی را ایفا می‌کرد و این در شرایطی بود که نیروهای فراملیتی هنوز از توان شکل بخشیدن به تحولات جهانی برخوردار نبودند، بعدها با ایجاد سیستم‌های سیاسی و اقتصادی چون، اتحادیه اروپا، بروکسل، واشنگتن، یالتا، پتسدام و غیره جهان سیمای دیگری به خود گرفت. اگر در زمان «شکوفایی» نمونە‌ی حکومت‌های مرکزی با پدیدهٔ اقتصادی و یا نظامی ـ سیاسی شناختە می‌شد، در پایان قرن بیستم، اقتصاد به پدیده‌ای مستقل تغییر شکل داد. این واقعیت را می‌توان در زمان بحران انرژی به سال ۱۹۷۰٬ به خاطر آورد. توافق کشورهای غربی با اوپک در سایهٔ قدرت فزایندهٔ سیاسی ـ نظامی بدست نیآمد، اما در همین حال ژاپن که در سنجش با آمریکا و غرب فاقد قدرت نظامی بود، توانست با بکار گیری اهرم اقتصادی نقش برجسته ای در این آشفتگی بردوش گیرد. این واقعیت نشان داد که قدرت اقتصادی نقش مستقل‌تری از گذشته در قرن بیستم ایفا می‌کند.
پرسش مرکزی آنگونە کە پیداست باید اینگونه مطرح شود؛ که آیا قدرت اقتصای انگیزە‌ی بنیادین و تعیین کننده در ایجاد محورهای جهان در قرن بیست و یکم خواهد داشت؟ پاسخ بسیار دشوار به نظر می‌رسد؛ اما امکان اینکه سطح رسایی در زمینه‌های تکنولوژی، آموزش و سیاست بتواند کارایی ژرف و کارآمدی در مناسبات جهانی برجای گذارد را نباید از نظر دور داشت؛ اما آنچه که از اهمیتی غیر قابل انکار برخوردار است و نشانه‌های بارز آنرا می‌توان در سطوح متفاوت زندگی و نیز در پیوند کشورهای بزرگ و کوچک مشاهده کرد، اهمیت نقش نظامی‌گری در جهان و همچنین نقش سرچشمە‌ها و ذخایر طبیعی است که نقش بازیگران در معادلات جهانی را برجسته می‌کند. از این زاویه طبیعی است که سه محور قدرتمند تصویر روشنی از تابلوی سیاسی ـ اقتصادی نظامی جهان را بازتاب دهند.
نخست، قدرت نظامی آمریکا، سپس قدرت اقتصادی که در این زمینه سه محور مرکزی قدرت قابل بررسی است، (آمریکا، اروپای مرکزی، چین و ژاپن) و در پایان، سطح مناسبات درفضای بین الملل که می‌تواند در زمینه‌های مالی، دانشورانە و فن‌آوری دگرگونی و تحولات جهانی را در چار‌چوب کنسرت‌های فراملی فراهم‌آورد. به این مهم باید تغییر مرکزیت سیاسی جهان را افزود، آنجا که مرکز عبارت است از شرکت حکومت‌های مختلف جهانی با بازیگران غیر حکومتی و فراملی که در دگرگونی مرکزیت سیاست جهانی تجسم می‌یابند. در این باره پژوهشگر مسائل بین الملل، گادژیف می‌نویسد «اساس چند قطبی بودن جهان با شرکت دولتها و نیز ساختارهای غیر دولتی بطور قابل توجهی تکامل یافته است، این مسئله را اگر با احتساب استثناهایی در نظر بگیریم، متوجه خواهیم شد که جهان کنونی بوسیله ابر قدرتها اداره می شود». (٩)
در مدل سیاست جهانی وست فالن، ابتدا، اروپا در زمینهٔ فرهنگی( ارزش‌های ایدولوژیک، تمدن) بە کامیابیهای بزرگی دست یافت، سپس با پایان تنشها و ناسازگاریهای ایجاد شده میان کاتولیک‌ها و پروتستان‌ها، زمینە گستردە و فراگیری برای جدایی سیاسی و صورتبندی نوین در سیاست جهانی فراهم‌آمد و جهان، سیستمهای مبتنی بر موازنە‌ی نیرو، سلسە مراتبی، هرج و مرج و سیستم دوقطبی تا دهە‌ی پایانی سدە‌بیستم را آزمود؛ برآمد چنین فرایند پر فرازونشیبی وجود ١٩٣ کشور در دوران کنونی است.
اگر هر دو پروسه‌ی سیاسی در جهان را در نظر بگیریم، در زمان فراروی دشواری بر ساجتن ساختارهای سیاسی جهان، نه فقط در یک قارهٔ ویژه، بلکه در مقیاس جهانی در جریان است که خودِ پروسه با پیچیدگی‌ها و دشواری‌های فزاینده ای روبروست. در میانه‌ی سدە‌ی ۱۸ و نیز سدە‌ی ۲۰ تحولات مناسبات بین الملل به گونه ای نمایان شد که کارایی یک مدل در مناسبات بین الملل توانست مدل دیگری را دگرگون کند و این پروسه را می‌توان همچون چرخشگاهی در تاریخ بشریت بشمار آورد. هر دو مدل از دیدگاە سرشت تغییرات در زندگی سیاسی، تنگناهای بیشماری را همراه داشت؛ از آنگونە می‌توان به «رویارویی تمدنها» و نیز کشمکش معنوی ارزش‌ها و درگیری دیدگاه‌ها اشاره کرد. در آنهنگام و اکنون می‌توان شاهد فروپاشی ساختارهای ملی، چه در مقیاس کوچک و چه در مقیاس بزرگ بود.

گذار به جهانی شدن
جریان گذار به جهانی شدن در مراحل متفاوت و به شیوه‌های ناهمگونی کشورهای و مناطق مهمی از جهان را در بر می‌گیرد. این مرحله حامل ناسازگاریهای بی‌شماری است، که می‌تواند همچون ناهمسانی گذار از آن نام برد؛ از یک سو ساختار قدیمی سیاسی ـ اقتصادی به زندگی خود ادامه می‌دهند و از سوی دیگر، همزمان با ساختار قدیمی، پدیده‌های نو در سپهر جهانی پدیدار می‌شوند. در شرایط کنونی ناهمسانی گذار از دو ترکیب بهره می‌گیرد، نخست ساختار وست‌فالین و سپس، ساختار یالتا و پتسدام.
ناسازگاری پیمان‌نامە‌ی وست‌فالن ناشی از دو سویە‌ی ناهمگون آن پدیدار می‌شود؛ بە این مفهوم کە نقش عناصر غیر حکومتی را برجستە می‌کرد و در همانحال پیوند متقابل کشورها را در فضای سیاستهای جهانی درنظر می‌داشت.
برگماشتن و شفافیت مرزها در شرایط مناسبات دوسویە، دولتها را وادار می‌کند، کە بە شکل پویا بە رویدادهای کشورهای دیگر واکنش نشان دهند، بویژە هنگامیکە سطح تشتت و تمایزات در این واحدهای سیاسی تا مرز رویاروئیهای پایدار گسترش می‌یابد. هم‌زمان دست‌اندازی در سیاست داخلی کشورهای دیگر، استقلال این کشورها را محدود می‌کند.

تکامل قدرت منطقە‌ای بە قدرت جهانی

زمانی فرا می‌رسد کە ابر قدرتی در فضای سیاست جهانی وادار بە عقب‌نشینی از بلندپروازیهای ژئوستراتژیک خود و یا مجبور بە‌ تن‌دادن بە شکست در برابر رقبای خود می‌شود. در تاریخ مناسبات بین‌‌الملل بویژە بعد از پیمان‌نامە وست‌فالن این گرایش بە وانهادن نقش قدرت برتر در میان قدرتهای جهانی از سویی و مبارزە برای بە کف‌آوردن فضای گستردەتر، چە در سپهر منطقە‌ای و چە در گسترە‌ی جهانی دیدە شدە است.
بنظر می‌رسد کە با این قانونمندی گریزناپذیر روبرو هستیم کە ادعای رقابت برای بدست‌آوردن نقش رهبری جهان بە گرفتاری مرکزی در رهیافت مناسبات بین‌الملل تبدیل شدە است؛ این چالشها و رقابتها، نخست با درنگریستن و داشتن جایگاە مناسب هر کدام از قدرتهای منطقە‌ای شکل می‌گیرد،کە با گستردگی سرزمینی، فراوانی جمعیت، و تکیە بە سرچشمە‌های سرشتی ـ انسانی همراە است و بە پابرجایی، پایداری و جایگاە ستراتژیک هر یک از آنان می انجامد، سپس می‌کوشند بە‌مانند نیازی ناگزیر و برای برساختن و گسترش قدرت خود در سپهر جهانی با پس‌راندن قدرتهای دیگری کە داعیەی رهبری جهان را در سر می‌پرورانند، برتری و رهبری بر جهان را بە رویکردی آغازین و الزام‌آور بە بازیگران توانمند منطقە‌ای بباورانند؛ از این روی منطق و پراتیک برای تبدیل شدن بە قدرت برتر در این سویە‌ها دیدە می‌شود.
در چنین شرایط مناسبی (هماهنگی و پابرجایی فضای درونی و بیرونی) پایداری ماندگار سیستمی سیاسی،در گرو شکل دادن بە نیرویی است کە از توان و رقابت بالایی در مبارزە با دیگر رقبا و یا دشمنان خود برخوردار باشد، از این گذشتە بتواند روشهای بازی را چون قدرتی منطقە‌ای بە آنان بباوراند؛ ناپایداری ساختار سیاسی در بزنگاه‌های تاریخی ناشی از کمبود و سستی سرچشمە‌های مادی و انسانی، بە ازكف‌دان جایگاە واحد سیاسی در سپهر منطقە‌ای خواهد انجامید و رقبا و یا حتی شرکای اقتصادی، فضای تهی از حضور هماورد را بە آسانی پر خواهند کرد.
در همە‌ی این فرایند، دگردیسی از یک مکان ژئوپلتیک بە مکانی فروتر و نیز نیستی تعامل و فراروئیدن چالشها بر سر رهبری در منطقە و رقابت برای داشین موقعیت رهبری در جهان، تنش و مبارزە میان رهبری کنونی و مدعیان آنرا افزایش دادە است و بە پیچدگی و دشواری بیشتر در آرایش سیاست جهانی خواهد انجامید. برای نمونە می‌توان بە مناسبات کنونی در سەگوش ، پکن، مسکو و واشنگتن اشارە کرد.

ناسازگاری در سە‌گوشە‌ی مناسبات آمریکا، روسیە و چین
شکاف میان روسیه و غرب بە سال 2014 بر سر بحران اوکراین، پیامدهای با اهمیتی درگسترە‌ ژئوپلتیک بە نمایش گذاردە است. روسیه به جایگاە سنتی خود در اوراسیا، که اشغال یک مکان بین شرق و غرب را در بر می‌گیرد بازگشت. چنین رویکردی با فشار سیاسی و اقتصادی غرب بویژە آمریکا در پیوند قرار گرفتە است کە برآمد آنرا می‌توان درگرایش سیاست خارجی روسیە به سمت چین ارزیابی کرد؛ اما از این مفهوم ایجاد یک بلوک سیاسی جدید با مشارکت روسیه و چین برداشت نمی‌شود، از سوی دیگر بە نظرمی‌رسد کە دوران همگرایی روسیه و غرب بە پایان رسیدە است. دردورە‌ی جدید روسیه به دنبال گسترش و ژرفایش مناسبات خود با کشورهای است کە روی هم رفتە در مدار غرب قرار نمی‌گیرند و در این راستا کرملین می کوشد کە سیاست خارجی خود را بیشتر در آسیا متمرکز کند.

چرخش روسیە بسوی آسیا
چرخش روسیە بسوی آسیا پیش از بحران اکرائین در سیاست خارجی این کشور آغاز شدە بود. روسیە با پیوست کردن کریم بە خاک خود و هم‌چنین بروز رویداهای خشونت بار در اوکرائین، زمینە‌های این چرخش در سیاست خارجی خود را برجستە‌تر ساخت. این مهم تا اندازە‌ای بە دلیل قدرت اقتصادی چین و همچنین سرباززدن این کشور از شرکت در تحریمهای روسیە از جانب آمریکا و اتحادیە‌ی اروپا شتاب بیشتری گرفت.
همکاری در زمینه تامین انرژی، زیرساخت ها و دفاع، دامنە‌ی مناسبات دو کشور روسیە و چین را نمایان می‌سازد و رویکرد پیشین روسیە را بر پایە‌ی مفهوم «اروپا ی بزرگ» کە از لیسبون تا ولادی وستک گسترش می‌یافت و همبستگی اروپا و روسیه به رهبری اتحادیه اقتصادی اوراسیا را در بر می‌گرفت با پندار «آسیای بزرگ» کە از شانگهای تا پترزبورگ گسترش می‌یابد، جایگزین گردید. بە این ترتیب روسیە بە گمان بسیار از چین در رقابتهای در حال افزایش میان پکن و واشنگتن، از چین پشتیبانی خواهد کرد.
تنشهای مسکو و واشنگتن بە کاهش رقابتهای روسیە و چین و همچنین هموار کردن مناسبات سیاسی ـ اقتصادی دو کشور کمک خواهد کرد، و بیشتر در راستای منافع چین خواهد بود تا روسیە.
با در نظر داشت قدرت اقتصادی چین و توان نظامی و نیز گستردگی سرزمین روسیە کە دو ستون با اهمیت گروە برکس BRICS را با شرکت کشورهای، برزیل، آفریقای جنوبی و هند بوجود آوردە‌اند و همچنین سازمان همکاریهای شانگهای کە کشورهای هند و پاکستان بە آن افزودە می‌شوند، می‌تواند هم‌چون یک مرکز موازی، G7را با چالش روبرو کند. روسیه با توجه به گسترش مناسبات با کشورهای غیر غربی، فعالانه تلاش می‌کند کە مفهوم آرایش جهانی را با هدف کاهش هژمونی جهانی ایالات متحده دگرگون سازد.
از سال ٢٠٠٩، چین شریک تجاری اصلی روسیه بشمار می‌رود. در سال ٢٠١٤، گنجایش تجارت دو جانبه دو کشور بالغ بر ٩٥،٢٨میلیارد دلار برآورد می‌شود.
در ماه مه سال ٢٠١٤، شرکت دولتی گازپروم روسیە توافق ٣٠ سالە‌‌‌ای برای فرستادن گاز بە مبلغ ٤٠٠ میلیارد دلار با چین بە امضا رساندە است. (١٠)
اگر در دوران جنگ سرد در سە‌گوشە‌ی واشنگتن - مسکو – پکن، آمریکا نقش بنیادی و با اهمیتی بردوش داشت، اما امروز در مناسبای میان سه قدرت، این پکن است کە پیوندهای خود را با دو کشور دیگر بهتر از مناسبات آنها با همدیگر نگهداری و سازمان دادە‌ است.
گردش سیاست خارجی روسیه از باختر به خاور با تشدید و افزایش تکاپوی سیاست خارجی چین در ایفای نقشی بمراتب کاراتر و کارسازتر از دوران جنگ سرد در سیاست جهانی همزمان بود؛ این واقعیت چین را در نقش بازیگری اساسی در فضای سیاست جهانی قرار دادە است و بە پکن اجازە می‌دهد کە با خود‌باوری و قاطعیت بیشتری در آرایش مناسبات بین الملل و چارە‌اندیشی دشواریهای جهان شرکت داشتە باشد.
مناسبات چین با ایالات متحده‌ی آمریکا بە شکل فزایندە‌ای از سرشت رقابتی برخوردار است؛ سیستم هم پیمانی و همبستگی برهبری آمریکا بە بازدارندە‌ای جدی در راە گسترش نفوذ چین در خاور و در منطقە‌ی اقیانوس آرام تبدیل شده است؛ با این همە تلاش چین برای دسترسی بە مواد خام و بازار و همچنین توان‌بخشی و کارایی پکن در قارە‌ی آسیا در جریان است و در این راستا پابرجایی و پایداری مناسبات با روسیە در سویە‌ی این ستراتژی از سوی چین ارزیابی می‌شود، اما این بە مفهوم پذیرش همە‌جانبە و همسویی سیاست خارجی چین با سیاست خارجی روسیە ادراک نمی‌شود؛ اگر چە پکن رویکرد میانجی‌گرایانە‌ی در برابر تنش و ناسازگاری غرب و روسیە بر سر اوکرائین در شورای امنیت سازمان ملل در پیش گرفت، اما در همان حال و با توجە بە تاریخ و جایگاە ژئوپولیتیکی خود، از جدائی خواهی در اوکرائین و دست اندازی روسیە در این کشور پشتیبانی نمی‌کند.

چالشهای دوران گذار
در جهان ما همیشە با برخی محورهای قدرتمند منطقە‌ای روبرو بودە‌ایم و پارە‌ای از این قدرتها برای بدست گرفتن رهبری جهان در تلاش بودە‌اند، بە این دلیل جدال برای کسب برتری مطلق از راە دگرگونی موازنە قوا، شالودەریزی بنیانهای جدید در حقوق بین‌الملل از راە اهرمهای فشار ناشی از کارایی مکانیزم قدرت ـ سیمای واقعی قطب بندیهای جهان را ترسیم کردە است.
در سدە هجدهم بریتانیا با تکیە بر توان اقتصادی برآمدە از انقلاب صنعتی نیمە‌ی دوم سدە‌ی هفدهم، استعمارگران بزرگ این دورە، از آنگونە اسپانیا، هلند و فرانسە را بە چالش کشید و مقدمات ایجاد رهبری بریتانیا بر جهان را فراهم آورد.
پس از این در سدە‌ی نوزدهم ایالات متحدە‌ی آمریکا پس ازبفرجام رساندن جنگ داخلی و صنعتی کردن موفقیت‌آمیز کشور، مبارزە برای چیرە‌شدن بر جهان را آغاز کرد. در دهە‌ی پنجاە سدە‌ی بیستم و پس از پایان یافتن جنگ ویرانگر دوم جهانی، اتحاد شوروی بمانند هماورد بنیادی آمریکا برای رهبری بر جهان بە این فرایند پیوست.
امروز همین سرنوشت در انتظار چین است کە بشکل موفقیت‌آمیزی گزیدە‌ای از سازە‌های قدرت را بسیار شتابندە سازمان دادە است و خود را برای رهبری و یا لااقل شرکت کارساز در رهبری جهان آمادە می‌کند.
بدین گونە می‌توان زمانی برای نزدیک شدن بە یک دورە‌ی روشن تاریخی کە بە ایجاد سیستم دو قطبی در جهان انجامید برگزید؛ این روند هنگامی بروز خواهد کرد کە یک واحد سیاسی مقدمات و پایە‌های واقعی قدرت روزافزونی را در سویە‌های سیاسی ـ اقتصادی،نظامی و هم چنین فرهنگی ـ اجتماعی را آرایش دادە باشد، چنین سرشتی از ماهیت دوقطبی بودن جهان، هم‌چون دوگانە بودن قدرت، نمی‌تواند برای زمانی طولانی ادامە داشتە باشد؛ در تنگنا گذاشتن و بە چالش کشیدن توانائیهای رقبا بویژە از راە مسابقە‌ی تسلیحاتی، بشکل گریزناپذیری بە پیروزی یکی از محورها( دولتها) کە از نیروی برتر برخوردار است می‌انجامد.
در این مبارزه، هر دو قطب ناساز، از همە‌ی اهرمهای پسندیدە و ناپسند برای در تنگنا گذاشتن و بیرون راندن طرف مقابل از سپهر رهبری جهان، سود می‌جویند؛ با بەپایان رسیدن دورە‌ای از تلاش و مبارزه کە با برتری و چیرگی یکی از ابرقدرتها در دستیابی بە قدرت بی‌کرانە و انحصاری جهان همراە است، دورە نوینی از چالشها در میان مدعیان رهبری جهان آغاز می‌شود. چنین فضای سرشاری از رقابت بە منظور دستیابی بە قدرت جهانی صورت می‌گیرد کە با جستجو برای یافتن شرکا و متحدین و ایجاد بلوکهای تازە و همچنین برپاکردن سازمانهای متفاوت در راستای همکاری در ایجاد سیستم جدید بین‌المللی همراە می‌شود.
بە پرسشهای با اهمیتی کە برآیند فرایندهای متفاوت و ناساز جهان کنونی را ترسیم کردە است با دشواری می‌توان بە پاسخی فراگیر و همە جانبە دست یافت؛ اما فارغ از همە‌ی این چالشها بنظر می‌رسد می‌توان شکل فراگیر و بنیادی را در پرسش زیر درمیان گذاشت:
چە صورتبندی از قدرت دارای بیشترین انسجام و استحکام و بمانند سازە‌ای کارا در دورە‌ی گذار از سیستم یک قطبی بە سیستم دو ‌قطبی و یا چند قطبی در جامعە ی جهانی شایان تصور است؟
جهان همروزگار بە دو سیستم یک قطبی و چند قطبی شایان تفکیک است و تلاش و مبارزە در میان رهبری کنونی جهان برای پاسداری و نگهداری جایگاە موجود از سویی و مدعیان بدست گرفتن قدرت در فضای سیاست جهانی از سوی دیگر در جریان است. موقعیت شکنندە یک قطبی بودن جهان و کوشش گسترە نە تنها برای تثبیت و استحکام بیشتر وضعیت موجود، بلکە دیکتە کردن آن بە بازیگران دیگر در صحنە‌ی جهان و تنگ کردن دایرە‌ی واکنشهای آنان با بهرە گرفتن از قدرت اقتصادی و نظامی و بویژە بکار گیری ساختار حقوق بین‌الملل موجبات تنش و کشمکشهای جدی در جهانی را فراهم‌آوردە است.

درک جنبە‌های اخلاقی و حقوقی مناسبات بین‌الملل
بە گفتە‌ی سیگانکف کارشناس برجستە‌ی مناسبات بین‌الملل، قانون در حقوق بین الملل، اخلاق در فضای مناسبات جهانی بە خوانش ماهیت یگانە‌ی این دو مفهوم تعبیر نمی شود؛ آغازە‌ی برابری فرمانروایی ملی دولتها یکی از اجزای حقوق بین الملل و اصل همکاری و تفاهم میان کشورها یکی از عناصر اخلاقی در سیاست جهانی محسوب می‌شود، « وحدت این دو، تنها ماهیت و درونمایە ایدئولوژیک این دو مفهوم را برجستە می سازد؛ بە این دلیل در چارچوب شرایط عینی وحدت اخلاقی و قانون وجود تفاوتها در ارزیابی سیاست جهانی را باید در نظر داشت.»(١١)
برای نمونە واشنگتن کوشس گستردە ای را برای قبولاندن و تثبیت الگوی مداخلە‌ی بشردوستانە در نقاط بحرانی جهان در حقوق بین‌الملل بکار می‌برد. تفکر دخالت بشردوستانە در امور کشورهای دیگر نە تنها از سوی آمریکا، بلکە از سوی قدرتهای بزرگ و کارآمد در مناسبات بین الملل را شاهد بودە‌ایم؛ این رویکرد در سپتامبر ٢٠٠٢ از سوی بسیاری از کشورها با موافقت روبرو شد.
در سدە‌ی بیستم آمریکا چهار عملیات نظامی را بر اساس اصول بشر دوستانە در کشورهای سومالی، هائیتی، بوسنی و کوسووا انجام داد. کشورهای دیگر ازآنگونە، استرالیا در تیمور شرقی. بریتانیا در سیرالئون همانند همین اصول در این کشورها دخالت نظامی کردند: همە‌ی این دست‌اندازیها بجز در کوسووا با تاًئید سازمان ملل مواجە بود.
می‌توان بە این سیاهە دخالت آمریکا در عراق کە با مخالفت سازمان ملل بویژە، فرانسە و روسیە در سال ٢٠٠٣ و هم‌چنین دخالت روسیە در سال ٢٠٠٨ در گرجستان کە منجر بە جدایی دو منطقە‌ی آسیتنیای جنوبی و آبخازیا، جدایی منطقە‌ی کریم از اوکرائین بوسیلە‌ی روسیە، اشارە کرد.
اگر در سدە‌ی گذشتە قدرتهای منطقە‌ای دارای چنان توان و امکانات فراگیر و عظیمی نبودند کە امروز از آن برخوردارند، اما می‌توانستند اهداف و ستراتژی خود را با دیکتە کردن بە دیگر کشورها بقبولانند و از این راە رهبری بر جهان را پایدار کنند، امروز چنین رویکردی از جانب آنان با مقاومت گستردە‌ای از سوی دیگر کشورها روبرو می‌شود. نمونە‌ی چنین واقعیتی را می‌توان در دەهە‌ی ٧٠ سدە بیستم بە خاطر آورد؛ بحران انرژی در این دهە جهان را با چالش بزرگی روبرو ساخت. کشورهای عضو اوپک توانستند با بهرە گیری از توان مالی برآمدە از درآمد نفت و گاز در برابر شرکتهای فراملی مقاومت کنند و موفقیتهای بدست‌آورند؛ این بحران نە با توسل بە خشونت، بلکە از راە دیپلماسی حل و فصل گردید.
بە این ترتیب قدرتهای بزرگ نمی‌توانند نقش دیگر کشورها را هم در سپهر منطقە و هم در فضای مناسبات بین‌الملل نادیدە بینگارند؛ اشغال عراق در ٢٠٠٣ از سوی آمریکا وهم‌پیمانانش مخالفت روسیە، فرانسە و آلمان را در پی‌داشت هم‌چنین وتوی روسیە در پشتیبانی از سوریە در شورای امنیت سازمان ملل این واقعیت را بازتاب دادە است.

[ادامه مطلب را با کلیک اینجا بخوانید]


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016