جمعه 4 تیر 1395   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


پرخواننده ترین ها

مهاجران افغان، محموله های بی نام و نشان! فریبا عادل خواه

فریبا عادل خواه
راننده اتوبوس از حضور سربازان به عنوان کارت سبز عبور از پستهای پلیس استفاده کرده و در کنار مسافر غیر مجاز که عمدتا از اتباع کشور همسایه افغانستان هستند تا توانسته بار قاچاق جای داده و به احتمال قوی درهنگام عبور از گردنه لارز و در سرازیری کنترل ماشین از دستش خارج شده و فاجعه افریده..

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


در تاریخ 3 تیر اتوبوسی از مسیر کرمان به طرف اهواز درمنطقه نی ریز فارس در گردنه لا رز در ساعت حدود یک و 20 دقیقه در دل شب می رفته و در میان راه به دلیلی که سرعت راننده و پیج خطرناک ذکر شده از مسیر خارج و به طرف دره سقوط میکند.

حاصل این فاجعه اما کشته شدن 19 نفر ( و به قولی دیگر 25 نفر!)که 13 نفر سربازان نظام وظیفه بوده اند و باقی نا مشخس، و سی و اندی زخمی گزارش شده که در بیمارستان به سر می برند. تعداد مسافران اما مشخص نیست 46، 48، 52 ، 58

مگر میشود که 58 نفر در یک اتوبوس جای شوند؟ نمیشود اما ... اخ اگه بشه چی میشه!

شکایات بیشمارند، و نمیتوان گروهی را در میان شبکه های اجتماعی یافت که در کنار عکس سلفی سربازان، داد سخن سر نداده باشد،
از بی مسئولیتی راننده و سرعت زیاد او؛ از نبود ایمنی در جاده ها؛ از ضعف نیروهای انتظامی و غیبت پلیس در مسیر راه و نیز ازخدمت نظام!

عدم شفافیت در خبر رسانی با وجود حجم زیاد رسانه های رسمی و غیر رسمی به اندازه کافی آب را گل الود میکند که هر گروهی برای تسکین مسئولیت را بر دوش دیگری بیاندازد و چند روزی را با هدف و یا بی هدف دل را به تکرار لیست بی مسئولیتی ها خوش کند.

در این حول وهوش ودر کنار اعلام عزای عمومی و روز همبستگی به یاد سربازان نا کام و نیز همراه با باز نشر پستهای اینستا گرام و فیس بوک وزیر و وکیل و صاحبان نام و منصب، و با بحث حول شهید بودن و یا نبودن این سربازان، فرمانده نیروی زمینی با ارامش فراوان از ابعاد دیگر فاجعه پرده بر میدارد. ابعادی که یک بار دیگر حکایت از مصیبتهای فعالیتهای قاچاق دارد که شگرد بسیار اشنا و ریشه دار تنازع بقا در کشور است و همچنان روزی رسان خیل عظیم مردم است و همچنان قربانی میگیرد.

بدون اینکه گزارش به جزئیات بپرداز و شفاف سازی کند فرمانده نیروی زمینی ارتش به محموله قاچاق اتوبوس بخت برگشته اشاره میکند و نیز از تعدادی مسافر غیر مجاز، "عمدتا افاغنه"، که نه محموله مشخص می شود و نه تعداد افغانان.
در گزارش دیگری از بار انبه در باک اتوبوس و صندوق عقب ان سخن رفته است. که اگر درست باشد باید گفت که احتمالا کلید اصلی مشکل است ! چرا که قاچاق در اینجا به معنای انبار کردن صدها من محصول در یک اتوبوس مسافربری است که برای حمل ان ساخته نشده است.

در واقع راننده اتوبوس از حضور سربازان به عنوان کارت سبز عبور از پستهای پلیس استفاده کرده و در کنار مسافر غیر مجاز که عمدتا از اتباع کشور همسایه افغانستان هستند تا توانسته بار قاچاق جای داده و به احتمال قوی درهنگام عبور از گردنه لارز و در سرازیری کنترل ماشین از دستش خارج شده و فاجعه افریده..

سالهاست سودای قاچاق وسیله امرار معاش است و سالهاست همه ازان با خبر هستیم و سالهاست مصیبت می افریند، و امروز جان سربازان نظام را گرفته است...
اما همزمان فاجعه دیشب، یعنی همان قاچاق مسافر در صندوق عقب و هم نشینی انها در کنار و مخلوط با صدها من اجناس ریز و درشت در جاده نیریز بی شباهت به فجایعی نیست که هر از گاهی جان صدها مهاجر بی نام و نشان را در دریای مدیترانه و یا مانش می گیرد!

سالهاست اتباع عزیز کشور همسایه به انواع مختلف و با بدترین شیوه ها توسط قاچاقچیان ریز و درشت مورد آزار و اذیت و زور گویئی قرار می گیرند. این عزیزان که همانند مهاجران ایرانی عازم اروپا به هزاران امید پای به این اب و خاک می گذارند، از ابتدائی ترین حقوق زندگی که حق نقل مکان، جابجائی و مسافرت به شکل علنی و قانونی است محروم می باشند، که مشتی است ز خروار ومحرومیتی است در کنار محرومیتهای دیگر مثل محرومیت ازحق داشتن حساب بانکی، حق رانندگی یک ماشین و یا موتور، حق خرید خانه و....

ونا گفته نماند که کور پز خانه های اجر پزی و زیر زمینهای نمور مکان بود وباش کودکان کار افغان است که یکی در زیر افتاب می سوزد و دیگری رنگ نور را هفته های متمادی نمی بیند.

امروز با اجازه داغداران این حادثه می خواهم این مطلب را نه به سربازان نظام وظیفه ، این جوانان غیور ناکام وطن که تا کنون هزاران شمع به یادشان در میدان شهرهای مختلف این مرز و بوم روشن شده، بلکه به مسافران غیر مجاز نگون بخت اتوبوس گردنه لارز تقدیم کنم که کسی از انان خبری نمی گیرد!

به قربانیان بی نام که عکس سلفی نگرفتند
و کسی از رقص اخرشان خاطره ای ندارد
به انان که نه شمعی برایشان روشن شد
و نه اشکی جاری
اخرین لبخندشان را جائی ثبت نکردند
و کسی برایشان به صدا در نیامد
به انان که شاید نیز جسدشان هنوز در گوشه ای بی مطالبه رها گشته باشد
تقدیم به محموله های بی نام نشان و بخت برگشته جاده نی ریز...
تنتان آزاد گشت! روحتان شاد باد...


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016