گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
5 تیر» یادداشت مجید محمدی دربارهی میراث خمینی و کارتر24 فروردین» آیا تاریخ مصرف دولت روحانی به پایان رسیده است؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! ملیگرا-سوسیالیستهای ایرانی"امروز با جریان دیگری از سوسیالیست و ملیگرایان مواجه هستیم. از این ملیگرایان سوسیالیست هم در میان اسلامگرایان و هم در میان کمونیستها پیدا میشود"
مجید محمدی - تقاطع در دوران مصدق گروهی ظهور کرد که هم ملیگرا بود و هم سوسیالیست. در جریان نهضت ملی و حکومت مصدق، خلیل ملکی و یارانش به همراهی بقایی و هواخواهانش، “حزب زحمتکشان ملت ایران” را تشکیل دادند ولی ملکی پس از انشعاب بقایی به دلیل مبارزه با مصدق، “حزب نیروی سوم” را پدید آورد. این حزب، هم سوسیالیست و هم همپیمان دولت ملیگرای مصدق بود و میخواست تعهدی به دو بلوک شرق و غرب نداشته باشد. امروز با جریان دیگری که آن هم سوسیالیست و هم ملیگراست مواجه هستیم. از این ملیگرایان سوسیالیست هم در میان اسلامگرایان و هم در میان کمونیستها پیدا میشود. اما تفاوتهایی هم میان انواع قدیمی و جدید آنها به چشم میخورد. تفاوتها نه در نوع ملیگرایی بلکه در نوع سوسیالیسم آنها است. در گذشته سوسیالیسم بیشتر از نوع روسی و کوبایی آن الهام میگرفت و امروز بیشتر از نوع اروپای شمالی آن. نهادهای حکومتی نه تنها مشکلی با این نوع سوسیالیسم ملیگرا ندارند بلکه آن را اسلامیزه هم کردهاند. ملیگرایی سنتی ایرانی وجه ملیگرایی ملیگرا-سوسیالیستهای ایرانی را می توان در چهار ویژگی خلاصه کرد: ۱) مخالفت با کاهش قدرت دولت مرکزی و واگذاری ادارهی امور به استانها، شهرها و روستاها، ۲) بیتوجهی به حقوق اقلیتهای مذهبی (مثل بهاییان، مسیحیان تبشیری و یهودیان) و قومی (کرد و بلوچ و ترکمن و عرب و لر و غیر آنها)، ۳) دغدغهی احیای شکوه و عظمت ایران امپراطوری، و ۴) اهمیت درجهی اول هویت ایرانی (در برابر هویت صنفی، مدنی و شهروندی). هر چهار ویژگی در خدمت گرایشهای جاهطلبانه و گسترشطلبانه قرار گرفتهاند. سوسیالیسم ایرانی وجوه سوسیالیستی ملیگرا-سوسیالیستهای ایرانی عبارت است از: ۱) مخالفت با نظام سرمایهداری و به تبع آن دشمنی با غرب و بالاخص ایالات متحده، ۲) دعوت افراد به واگذاری حقوق خود در برابر منافع جمعی که از سوی تشکیلات/روحانیت شیعه تعبیر و تفسیر میشود، ۳) اصرار بر توزیع ثروت توسط دولت مرکزی، و به همین دلیل ۴) باور به تمرکز قدرت و ثروت در دست دولت. چنان که میبینید اسلامگرایان، بخشی از ملیگرایان سکولار و گروههای چپ این مشخصات را یدک میکشند. جمهوری اسلامی برای همراهی این ملیگرایان و سوسیالیستها، گهگاه در شیپور اینگونه باورها نیز دمیده است و برخی را نیز در سیستم موجود نهادینه ساخته است. جمهوری اسلامی در بهکارگیری کمونیستهای تواب هیچ مشکلی نداشته است چون مبانی حکومتداری کمونیستی و سوسیالیستی (مثل رهیافت امنیتی یا نقض فردیت) با مبانی حکومتداری اسلامگرایی فاصلهی چندانی ندارد. وجه مشترک حکومت و مخالفان ملیگرا-سوسیالیست در هر دو وجه میتوان غیبت تفکر انتقادی، بیتوجهی به حقوق و مسوولیت فردی، تاکید بر اقتصاد متمرکز و در دست دولت، و گرایش ضد امریکایی را مشاهده کرد که اسلامگرایان حاکم نیز به همین شیوه میاندیشند. به همین دلیل است که میگویم بخش قابل توجهی از نیروهای چپ اسلامگرا و کمونیست ایرانی «ملیگرا-سوسیالیست» هستند. مشکل جامعهی ایران، مشترکات بسیار میان حکومت و بخشهای قابل توجهی از مخالفان است که هر دو به مبانی ملیگرایی-سوسیالیستی باور دارند و اگر روزی حاکم شوند در مبانی، تفاوت چندانی با حکومت موجود ندارند. یکی از رموز جدی بقای جمهوری اسلامی همین شباهت میان حکومت و بخش قابل توجهی از مخالفان است که مانع از اعتماد عمومی به مخالفان میشود. کاربرد ملیگرایی-سوسیالیسم دولتی جمهوری اسلامی در دو جهت از این دو ایدئولوژی به خوبی بهره میگیرد. ملیگرایی در خدمت توجیه کشورگشاییها و جاهطلبیهای مقامات است. امروز همین ملیگرایی است که با سوار شدن بر موج وطندوستی، مردم ایران را در برابر مداخلهی نظامی جمهوری اسلامی در سوریه و عراق و یمن منفعل نگاه داشته است. سوسیالیسم نیز بر موج بدبختیها سوار شده و به فریب عامه اشتغال دارد در حالی که کشور بر اساس سرمایهداری دولتی اداره میشود. احمدینژاد محصول همین نوع سوسیالیسم است و سکوت جامعه در برابر تبلیغاتی که برای قاسم سلیمانی میشود نیز از همین ملیگرایی نشات میگیرد. سوسیالیسم هنگامی که در حکومتهای اقتدارگرا و بسته، به ایدئولوژی دولتی تبدیل شود به سرمایهداری دولتی منتهی میشود. این سرمایهداری دولتی ممکن است منجمد شده به دولتهای انزواطلب و نظامیگرایی مثل کرهشمالی برسد و یا ممکن است تحول یافته و به وضعیت چین منتهی شود. جمهوری اسلامی از سوسیالیسم مورد ادعای دههی اول در نهایت به سرمایهداری دولتی در اواخر دههی شصت رسید و بعد با سیاستهای تعدیل و خصوصیسازی به سرمایهداری دولتمردان منتهی شد. شکاف جامعه با حکومت و مخالفان ملیگرا-سوسیالیست جامعهی ایران در سه دههی گذشته به تدریج از مبانی فوق فاصله گرفته است. تنها بخشی از این جامعه که از نظام مبتنی بر سوسیالیسم دولتی و ملیگرایی اسلامگرایان بهره میگیرند یا امید دارند بهره بگیرند از وضعیت موجود دفاع میکنند. حکومت با درآمدهای نفتی و منابع دولتی توانسته درصد کوچکی از مردم را در کنار خود نگاه دارد اما مخالفان چنین امکانی را ندارند و به همین علت چندان موفق به نظر نمیآیند. بدینترتیب ملیگرایی-سوسیالیسم در ایران به ایدئولوژی حکومت، آنها که از کنار حکومت روزی میخورند و آنها که میخواهند از کنار حکومت روزی بخورند و نمیتوانند و روش موجود را تنها روش حکومت بر جامعه میدانند تبدیل شده است. از همین جهت است که اقشار قابل توجهی از مردم از مبانی ملیگرایی و سوسیالیسم این جماعت فاصله گرفتهاند بدون آنکه با مبانی ایدههای بدیل آشنا باشند. آنها تنها از تونل فلاکت و زجر این ملیگرایی-سوسیالیسم گذشته و آن را با گوشت و پوست و خون خود احساس کردهاند. Copyright: gooya.com 2016
|