چهارشنبه 30 تیر 1395   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


پرخواننده ترین ها

مسعود رجوی زنده است: نگاهی از منظری دیگر، شهرام احمدی نسب عمران

مسعود رجوی
درک تئوریک مسعود رجوی از ماهیت رژیم ولایت فقیه، اصلاح ناپذیری آن، و نیاز به تلاش همه جانبه برای سرنگونی رژیم همچنان پس از گذشت چند دهه نه تنها ابطال نشده بلکه بیش از پیش استوار، روشن، و راهگشاست۰ به این دلیل است که مسعود رجوی زنده است

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


پس از گردهمایی سالانه مجاهدین در ۹ ژوییه امسال و سخنرانی امیر ترکی فیصل از عربستان سعودی، بازار اظهار نظر در باره مسعود رجوی رهبر سازمان مجاهدین خلق و سرنوشت او دوباره داغ شد۰ گروهی که از سالها پیش می پرسیدند مسعود رجوی کجاست، امروز به طرح دیگرباره همان سؤال در پرتو اظهارات شخصیت سعودی پرداخته اند۰ نگارنده اما در این نوشتار در پی پاسخ به پرسش بنیادی تر و مهم تری است: آیا سنت و آرمانی که مسعود رجوی بنیانگذار آن بود زنده است؟ آن چه در پی می آید تلاشی است برای پاسخ به این پرسش۰ نگارنده بر این باور است که با یافتن پاسخ به این پرسش از دانستن جواب سؤال رایج بی نیاز می شویم۰

برای پاسخ به پرسش در خصوص وضعیت سنت پایه گذاری شده توسط مسعود رجوی، نخست باید ببینیم مسعود رجوی پایه گذار چه سنت نظری و عملی بوده است۰

مسعود رجوی: آغاز

همگان می دانند که پس از دستگیری های گسترده سال ۱۳۵۰ و اعدام بنیانگذاران سازمان مجاهدین خلق، مسعود رجوی تنها فرد بازمانده از مرکزیت سازمان بود که با تلاشی شبانه روزی به بازسازی سازمان و آموزش کادرهای آن در درون زندان همت گماشت۰ به دیگر سخن، آن چه از تشکیلات و آموزه های نظری یا تئوریک مجاهدین پس از آن ضربه هولناک باقی ماند، حاصل رهبری و هدایت نظری و عملی مسعود رجوی بود۰

به همین ترتیب پس از ضربه درونی سال ۱۳۵۴از سوی گروهی مارکسیست که قصد بلعیدن میراث مجاهدین را داشتند، این بار نیز کوشش های تئوریک و عملی مسعود رجوی بود که یک بار دیگر سازمان مجاهدین خلق را از فروپاشی یا درغلتیدن به کام آن گروه مارکسیست نجات داد.

مسعود رجوی: جدال سیاسی با خمینی

در دوره دو سال و اندی از سقوط شاه تا سی خرداد ۱۳۶۰، سازمان مجاهدین به صورتی گذرا از پوسته یک سازمان چریکی مخفی بیرون آمد و در شکل و شمایل یک سازمان سیاسی درتلاش برای ایجاد تغییر از طریق روشهای سیاسی نظیر شرکت در انتخابات و کوشش برای ورود در نهاد های دولتی ظاهر شد۰ در این دوره کوتاه، و با وجود تحمل ضربه های مالی و جانی بسیار، مجاهدین توانستند از یک گروه چند صد نفره که بسیاری شان تازه از بند رسته بودند به یک تشکیلات سراسری چند صد هزار نفره تبدیل شوند که همراهی و همدلی بخش قابل توجهی از ایرانیان به ویژه دانشجویان و دانش آموزان، معلمان و دانشگاهیان را با خود داشتند۰ این همه در شرایطی صورت گرفت که مجاهدین خود را رویاروی خمینی می دیدند که عوام به تازگی عکس او را در ماه دیده بودند: کسی که در عین خشونت بی اندازه، از توانایی بسیار بالایی برای فریب و نیرنگ برخوردار بود۰ کار سترگ مجاهدین در آن دوران کوتاه بدون تردید حاصل هدایت نظری و عملی مسعود رجوی بود۰

مسعودرجوی: کلان تئوری اصلاح ناپذیری نظام و ضرورت سرنگونی

علیرغم عظمت کار مجاهدین در دوره رویارویی سیاسی با خمینی، کار بزرگ مجاهدین و مسعود رجوی اقدامات انجام شده تحت رهبری او پس از سی خرداد ۱۳۶۰ و آغاز سرکوب تمام عیار توسط رژیم بود۰ آنگاه که دیو استبداد برای نابودی هر فرد و سازمان مخالف همه حد و مرزهای قانونی، اخلاقی و انسانی را کنار گذاشت تا حاکمیتش را بر ایران تثبیت کند، مسعود رجوی شورای ملی مقاومت را بنیان نهاد تا زیر چتر آن همه نیروهای آزادی خواه گرد آمده و توان شان را برای ایستادگی در برابر خمینی و اعوان و انصارش متحد کنند۰ شالوده نظری این اقدام، باور به اصلاح ناپذیری ولایت فقیه و ضرورت مقاومت همه جانبه و با همه توش و توان علیه حاکمان ایران به عنوان دشمن اصلی ایران و ایرانی بود۰ این دیدگاه که جمهوری اسلامی از درون استحاله پذیر نیست و امکان هیچ گشایش سیاسی در آن وجود ندارد، و این که نیروهای آزادی خواه از هر طیف و خاستگاهی باید همه توان خود را صرف سرنگونی آن کنند، اساس نظری و عملی تصمیم ها و اقدامات سازمان مجاهدین خلق و شورای ملی مقاومت در چند دهه گذشته بوده است۰برمبنای این شالوده نظری همه اقدامات سازمان مجاهدین خلق وشورای ملی مقاومت درطی چند دهه گذشته قابل فهم وموجه میشود۰از تشکیل شورای ملی مقاومت در سال ۱۳۶۰ در برابر حکومت فقها، تا آغاز کارزار بین المللی علیه استبداد حاکم بر ایران، تا استقرار در خاک عراق و مبارزه نظامی رو در رو با نیروهای خمینی، و ایفای نقش تعیین کننده در پایان دادن به جاه طلبی های منطقه ای خمینی؛ تا مقابله مؤثر با برنامه هسته ای رژیم از طریق افشاگری های پی در پی، به ویژه آشکار کردن تأسیسات مخفی نطنز و اراک در سال ۱۳۸۱ که چکاننده ماشه سلسله ای از اقدامات بین المللی برای مهار برنامه هسته ای ایران بود که در نهایت به تن دادن ایران به توقف برنامه هسته ای در چارچوب برجام انجامید؛تا راه اندازی یک کارزار دیپلماتیک برای افشای نقض گسترده حقوق بشر در ایران در مجامع بین المللی و به تصویب رساندن قطعنامه های بسیار در محکومیت رژیم در سازمان ملل متحد و دیگر نهادهای بین المللی؛ تا راه اندازی یک کارزار دیپلماتیک منطقه ای و بین المللی برای جلب افکار عمومی، سیاستمداران، و نمایندگان کشورهای جهان در جهت مقابله با رژیم ولایت فقیه و حمایت از مقاومت مشروع مردم ایران، که نتیجه و برآیند این اقدامات در گردهمایی های سالانه مقاومت در پاریس به شکلی نمادین در معرض دید همگان قرار می گیرد۰ همگی این اقدامات بر اساس همان شالوده نظری است که مسعود رجوی در سال ۱۳۶۰ با تأسیس شورای ملی مقاومت آن را بنا کرد۰ بنا بر این، برای داوری در باره کارنامه مسعود رجوی باید درستی یا نادرستی این شالوده و بنیان نظری را سنجید۰

شالوده نظری در ترازوی نقد

در عرصه داخلی و علیرغم چند دهه سرکوب گسترده و هولناک هرگونه مخالفت و مقاومت، در چند مقطع امید به بهبود اوضاع و تغییر از درون حاکمیت در ذهن گروهی از مردم ناراضی قوت گرفت۰ نخست، با پایان جنگ و روی کار آمدن رفسنجانی به عنوان چهره ای "میانه رو" و تلاش او برای ارائه تصویری متفاوت از حاکمیت، چنین می نمود که اندیشه اصلاح ناپذیری ولایت فقیه ابطال شده است۰ اما دیری نپایید که ماهیت واقعی رفسنجانی با سر به نیست کردن ناراضیان و روشنفکران در داخل کشور که بعدها به قتل های زنجیره ای معروف شد، و نقش او در هدایت عملیات ترور مخالفان و اعضا مقاومت در خارج از ایران از پرده برون افتاد و آشکار شد۰ این همان چهره ای از رفسنجانی است که در دوره موسوم به "اصلاحات" به بخشی از گفتمان رایج در خصوص تاریخ جمهوری اسلامی بدل شد و همگان او راعامل پشت پرده بسیاری جنایات در گذشته به شمار می آوردند۰ کوتاه سخن، حاکمیت رفسنجانی یکی از سیاه ترین دوره های کارنامه جمهوری اسلامی از نظر سرکوب و کشتار مخالفان و رکورددار عملیات تروریستی برون مرزی علیه اعضای گروه های مخالف بود۰ به عبارت دیگر، داعیه اصلاح امور و میانه روی او پوچ از آب در آمد و این یعنی اندیشه اصلاح ناپذیری نظام و ضرورت تلاش برای سرنگونی آن برای هر گونه گشایش واقعی در امور قوت گرفت۰

خاتمی و آزمون تئوری اصلاح ناپذیری نظام

اما مهمترین دوره گسترش امید به اصلاحات از درون نظام بی تردید دوره موسوم به "اصلاحات" و روی کار آمدن خاتمی بود۰ سال ۱۳۷۶ و ماه های آغازین ریاست جمهوری خاتمی بدون شک نقطه اوج باور به امکان پذیر بودن تغییرات از درون نظام بود۰ این امید در داخل کشور به شکل اعتماد و حمایت بخش قابل توجهی از مردم به خاتمی و "اصلاح طلبان" همراه او ابراز شد۰ این دوران نقطه اوج امید قدرت های غربی به تغییر رفتار نظام نیز بود۰ به عنوان نمونه، دولت بیل کلینتون گام های بسیاری برای بهبود روابط با ایران برداشت که مهم ترین آنها قرار دادن نام سازمان مجاهدین خلق ایران، نیروی اصلی مقاومت علیه جمهوری اسلامی، در فهرست گروه های تروریستی وزارت خارجه آمریکا بود۰

اگر میانه روی و تغییر رفتار جمهوری اسلامی بختی برای توفیق داشت، در دوره خاتمی بهترین شرایط برای تحقق آن فراهم بود۰ اگر اصلاح طلبی فراتر از حوزه شعارو وعده های لفظی، موضوعی جدی برای ایجاد تغییر واقعی در رفتار جمهوری اسلامی بود، در دست داشتن کنترل دو قوه مجریه و مقننه، پشتیبانی بخشی از مردم و دانشجویان در داخل کشور، و حمایت توأم با خوشبینی دولت های غربی از جمله ایالات متحده امریکا فرصتی تکرار ناشدنی برای اثبات تغییرپذیری نظام از درون فراهم کرد۰ اما در عمل آن چه واقع شد ادامه سیاست سرکوب، تعقیب و کشتار ناراضیان در داخل و حمایت پیگیر از گروه های تروریستی در منطقه بود۰ در عرصه داخلی، قیام دانشجویان در هجدهم تیر ماه ۱۳۷۸ به مثابه نخستین آزمون جدی برای سنجش ادعاهای مربوط به جامعه مدنی و مدارا، ماهیت خاتمی و "اصلاح طلبان" و یگانگی شان با حاکمیت و دشمنی با مردم و دانشجویان را آشکار ساخت۰ این امر به نوبه خود موج بزرگی از سرخوردگی به ویژه در میان دانشجویان را موجب شد که افزایش بی سابقه فرار نخبگان به خارج کشور یکی از عوارض و نشانه های آن بود۰
همچنین، به برکت افشاگری های هسته ای شورای ملی مقاومت در سال ۱۳۸۱ و باز شدن مشت خاتمی در عرصه هسته ای، عدم تمایز میان اصلاح طلبان و تندروها در این موضوع محوری و حساس نیز روشن شد۰ به دیگر سخن، در زمینه نیاز به سرکوب داخلی و ادامه برنامه هسته ای برای بقای رژیم، تفاوتی میان اصلاح طلبان و تندروها نبود۰ در عرصه سیاست خارجی نیز به رغم حمایت های جدی اروپا و امریکا و قرار دادن نام مجاهدین در لیست های تروریستی و ایجاد محدودیت های بسیار برای اعضا و هواداران مقاومت، گشایشی جدی در رابطه رژیم با غرب روی نداد۰ به طور خلاصه، خاتمی و اصلاح طلبان را نیز نمی توان موردی برای نفی یا ابطال کلان تئوری ارائه شده توسط مسعود رجوی در خصوص اصلاح ناپذیری رژیم و ضرورت سرنگونی به حساب آورد۰

روحانی و آزمون تئوری اصلاح ناپذیری نظام

ریاست جمهوری روحانی در سال ۱۳۹۲ عرصه آزمون دیگری برای سنجش تئوری اصلاح ناپذیری نظام بود۰ جمهوری اسلامی به خاطر مجموعه ای از عوامل از جمله جدی شدن خطر حمله نظامی اسرائیل به تأسیسات هسته ای ایران و فشار تحریم های مالی، نفتی و تسلیحاتی به حصول توافق با کشورهای ۵+۱ نیاز مبرم داشت۰ این امر موجب شد که در اوج شعارهای بی دنده و ترمز هسته ای در سال ۲۰۱۱ میلادی و با کمک عمان به عنوان میانجی به پای میز مذاکره هسته ای بازگشت و برای راحت کردن خیال غربی ها از بابت جدی بودن تغییر سیاست ایران در سال ۱۳۹۲ جای احمدی نژاد را به روحانی "مدره" دادند تا مذاکراتی که در زمان احمدی نژاد آغاز شده بود را به سرانجام دلخواه رژیم یعنی توافق هسته ای، رفع خطر حمله نظامی و رفع تحریم ها برساند۰اما علیرغم آن که رژیم به بخش اصلی آنچه می خواست دست یافت، نه تنها هیچ بهبود ملموسی در سیاست داخلی یا خارجی جمهوری اسلامی در دوره روحانی دیده نمی شود بلکه حتی سرکوب داخلی و دخالت های زیانبار منطقه ای رژیم افزایش هم یافته است۰ کوتاه سخن، همچنان شالوده نظری ارائه شده از سوی مسعود رجوی ابطال نشده و استوار باقی مانده است۰ هنوز پس از گذشت چند دهه از طرح این نظر، همچنان جمهوری اسلامی اصلاح ناپذیر است و تنها راه ایجاد تغییر واقعی در ایران تلاش برای سرنگونی آن است۰

سخن پایانی

سیاست ها و عملکرد سازمان مجاهدین خلق و شورای ملی مقاومت در طی چهار دهه گذشته آشکارا مبتنی بر یک شالوده نظری یا تئوریک بوده است: اصلاح ناپذیری رژیم ولایت فقیه و ضرورت تلاش همه جانبه برای سرنگونی۰ همه سیاست ها و برنامه های خرد و کلان مجاهدین و شورا در طی این مدت با عطف نظر به این شالوده واساس تئوریک قابل فهم و قابل دفاع است۰ با وجود همه تلاش های صورت گرفته از سوی رژیم برای ایجاد امید به تغییر از درون، تاکنون هیچ شاهد جدی برای اصلاح پذیری نظام ولایت فقیه پیدا نشده و همچنان راه تغییر واقعی از سرنگونی رژیم می گذرد۰ درک تئوریک مسعود رجوی از ماهیت رژیم ولایت فقیه، اصلاح ناپذیری آن، و نیاز به تلاش همه جانبه برای سرنگونی رژیم همچنان پس از گذشت چند دهه نه تنها ابطال نشده بلکه بیش از پیش استوار، روشن، و راهگشاست۰ به این دلیل است که مسعود رجوی زنده است.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016