پنجشنبه 31 تیر 1395   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


پرخواننده ترین ها

خنده و خاموشى و ضد فراموشى! ف. م. سخن

همين كه محمود فرجامى ياد دورانِ صد سال قبل را در اين كتاب‌ها محفوظ نگه داشته تا مردمانِ صد سالِ بعد ببينند اجدادشان چه بدبختى‌هاى مسخره‌اى را متحمل شده‌اند، و طنزنويسان شان چه آدم‌هاى با حالى بوده‌اند كه در آن اوضاع مى‌توانسته‌اند، رو در روى قدرت‌هاى حاكم بايستند و آن‌ها را با كلمات خود نمدمال كنند، بزرگ‌ترين خدمتى‌ست كه يك نويسنده مى‌تواند به آيندگان بكند!

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


اگر از شخص كتابخوان و با فرهنگى سوال كنيم كه شما از طنز دهخدا و كتاب «چرند و پرند»اش چه مى فهميد، احتمالا پاسخ صادقانه اى به شما نخواهد داد. دهخدا را همه ى ما مى شناسيم و با لغت نامه و چرند و پرندش آشناييم. مى گويم آشناييم به اين معنى نيست كه اين كتاب ها را حتما ديده ايم و يا در دست گرفته و خوانده ايم. نه. اسم دهخدا و لغت نامه اش و چرند و پرندش، چيزى ست در حد اسامى ارسطو و افلاطون و سقراط، كه به هر كه بگوييم، خواهد گفت آن ها را مى شناسم، ولى اگر بپرسيم خب اين ها كه بوده اند و چه كرده اند و چه گفته اند و كدام كتاب ها را نوشته اند، از هر ١٠٠ نفر تقريبا ٩٩ نفر در گِل چسبنده ى اين سوال خواهند ماند...

در تعريف طنز، انواع آن را بر مى شمارند و به صورت هاى مختلف دسته بندى مى كنند. در يكى از انواع دسته بندى، مى توان گفت كه طنز روز داريم و طنز تاريخى. طنز روز هم آن است كه بيشتر در روزنامه ها و وب سايت ها و وب لاگ ها و صفحات فيس بوك و غيره مى خوانيم. اين طنز مثل نان سنگك است، يعنى بايد درجا خوانده و به عبارتى خورده شود والّا بيات آن، نه خوشمزه است و نه خوردنى. فهم اين طنز، به در ذهن داشتن وقايع روز بستگى دارد، يعنى چنين طنزى را وقتى مى توان فهميد و از آن لذت برد كه خبرهاى روز را در ذهن داشته باشيم. مثلا امروز كه احمدى نژاد و خل بازى هايش را مى بينيم، وقتى طنزى در باره ى او مى خوانيم، آن خل بازى ها را كه به صورت نوشته و تصوير در ذهن داريم بر آن طنز منطبق مى كنيم و آن طنز جلوى چشم ما زنده مى شود و تا اعماق جان ما نفوذ مى كند. يا همين سلطان اردوغان كه اين روزها بر صدر اخبار نشسته است و راست و چپ هنرنمايى ى سياسى مى نمايد، وقتى «همين امروز» چند خط در باره اش مى نويسيم، مثل يك مايع لزج مى آيد وسط كلمات ما را پر مى كند و نوشته ى ما را تبديل به چيزى ديدنى و فهميدنى مى كند.

حالا بياييم دفتر تاريخ را ورق بزنيم و برويم به صد سال بعد كه نه اسمى از احمدى نژاد در ميان است نه ردّ و اثرى از سلطان رجب عثمانى و زياده خواهى هاى او باقى ست. جوانان صد سال بعد كه به سياق جوانان امروز و جوانان ديروز پاى رايانه هايى كه بيوچيپ در آن ها كار گذاشته شده و با سرعت هزار تريليون عمل در ثانيه به كار پروسس اطلاعات مشغول است و با سرعت ٤٠٠ پتا بيت بر ثانيه در فضاى «مجازى-واقعى» اطلاعات رد و بدل مى كند و تصاويرش هم به صورت «هولوگرام لمسى» توليد مى شود، نشسته اند، «حال اش» را ندارند كه بروند سراغ تاريخ ١٠٠ سال قبل و قيافه ى آدم هاى وحشتناكى مثل احمدى نژاد و اردوغان را به صورت هولوگرافيك تماشا كنند و طنزهايى كه در باره ى آن ها نوشته شده است و با نثر و زبانِ كهنه و غير قابل فهم ١٠٠ سال قبل بخوانند! «برو بابا! الان بشينم طنز اون طنزنويس رو كه اسم اش هم يادم نمياد در باره ى احمدى نژاد بخونم؟! كه چى بشه!»

من و شما، اگر امروز سراغ «چرند و پرند» مى رويم يا با عبيد زاكانى حال مى كنيم، علت اش بيشتر افزودن به دانايى و نشان دادن دانايى و توانايى به دوستان و رفقاست والّا ما را چه به طنز ١٠٠ سال به بالاي دهخدا و عبيد! عبيد هم بامزه است براى اين كه اولا موجوداتى را ترسيم كرده كه امروز هم آن ها را مى بينيم بنابراين حرف عبيد را مى فهميم ثانيا ايشان خجالت-مجالت سرش نمى شده و از كلمات خطرناك استفاده ى بهينه مى كرده است...

مرا ول كنيد تا صبح در اين باب مى نويسم و دست آخر هم يادم مى رود كه مى خواهم در اينجا دو جلد كتاب مستطاب و بسيار خواندنى طنزپرداز معاصر، جناب محمود فرجامى را معرفى كنم كه جلد اول «خنده و خاموشى» نام دارد و جلد دوم «ضد فراموشى»...

خنده و خاموشىِ محمود خان فرجامى، گزيده ى ده سال طنزنوشته هاى سياسى و اجتماعى ايشان را كه مربوط به سال هاى ١٣٨٣ تا ١٣٨٩ مى شود در بر مى گيرد. ضد فراموشى هم گزيده ى طنزنوشته هاى سال ١٣٩٠ تا ١٣٩٣ و دوران پس از خروج طنزپرداز عزيز ما از ايران را با چاپى زيبا و دلپذير در اختيار خوانندگان علاقمند قرار مى دهد.

اين دو جلد كتاب، با حروفچينى خوب و تميز، و با طرح روى جلد بسيار گويا به وسيله ى «انتشارات اچ اند اس مديا»ى لندن، همين امسال به دو صورت كاغذى و ديجيتالى منتشر شده كه علاقمندان مى توانند در هر جاى دنيا كه هستند آن را تهيه كنند و از خواندن اش لذت ببرند.

وقتى قلم به دست گرفتم و شروع به نوشتن اين مطلب كردم، نمونه هايى از اين دو جلد كتاب را يادداشت كردم، ولى بعد ديدم مطالب آقاى فرجامى، اين قدر متنوع و گوناگون است كه اگر يك نمونه را بياورم و از نمونه هاى ديگر ياد نكنم، به نمونه هاى يادنشده جفا كرده ام.

ولى مگر مى شود از دو جلد كتاب، با حجم حدود ٦٠٠ صفحه، آن قدر نمونه آورد كه مخاطب اين مطلب بتواند به رنگارنگى اين باغ پر گل پى ببرد. نه! چنين كارى شدنى نيست. اما به عنوان كسى كه اين ٦٠٠ صفحه را ورق زده و از مطالب متنوع و بديع آن خوشه چيده مى توانيد بشنويد و اگر خواستيد قبول كنيد كه خواندن اين كتاب با اين حجم شما را خسته نخواهد كرد.

چراى آن را الان خدمت تان عرض مى كنم. محمود فرجامى اين استعداد را دارد كه در عرصه ى پهناور طنز، در يك جا مستقر نشود و اتراق نكند. حتى طنزنويسان نامدار گذشته، گرفتار اين مصيبت شده اند كه توانايى تغيير سَبْكْ پيدا نكرده اند و نوشته هاى شان از همان بدو تولد، مُرده و بر خواننده بى اثر بوده اند. تكرار بى رويه ى سبك، براى يك طنز پرداز حكم هلاهل دارد. چنين طنزى مثل هر چيز تكرارى، دل خواننده را مى زند و بوى ناى اش از چند فرسخى به مشام مى رسد. طنزنوشته هاى ارائه شده در دو جلد كتاب «خنده و خاموشى» و «ضد فراموشى» دچار اين مصيبت نيست و هر طنزى در جاى خودش خواندنى و دلپذير است.

البته اين همه تعريف مى كنيم معنى اش اين نيست كه در ميان طنزنوشته ها، تك و توك، نوع ضعيف يا نادلپذير وجود ندارد. چرا وجود دارد ولى اين موضوع بيشتر سليقه اى ست تا مبتنى بر نقض اصول مسلم طنزپردازى (اگر وجود چنين اصولى را اصولا قبول داشته باشيم.)

حُسن دوم اين دو جلد كتاب، كه حُسن بسيار بزرگى هم هست، اين است آقاى فرجامى، ما را با طنزنوشته هايش وسط تاريخ امروز رها نكرده است و به ما نگفته است كه برويد خودتان ببينيد اين فلان كس و بهمان كسى كه من در باره شان نوشته ام چه مى كرده اند و چه مى كنند. به عبارتى ما را براى خواندن طنزنوشته هايش زجر كش نكرده است. همان بدبختى يى كه موقع خواندن طنز دهخدا داريم و نمى دانيم كه اين «وزير جنگ» و آن «ركن السلطنه» و «سالار الدوله» كه از آن ها نام مى بَرَد كيستند و در نوشته هاى او چه مى كنند.

اما محمود خان -مثل مولفان آثار فرخى يزدى و ملك الشعراء بهار- كار بسيار پسنديده و نيكويى انجام داده و زحمت كشيده در پانويسِ شروعِ هر طنز، توضيح مختصرى، در باره ى رويدادهاى آن روز و اشخاص دخيل در اين رويدادها و ياد شده در طنزها داده و خواننده دقيقا مى تواند بفهمد كه جريان از چه قرار بوده و موضوع طنز چيست. بعضى وقت ها اين توضيحات از خودِ طنز خواندنى تر و لذت بخش تر مى شود كه البته اين را شوخى مى كنم و اين اخبار بدون طنز فرجامى جز درد و رنج و كمدى - كلاسيكِ اشك آور چيزى به ما نمي دهد.

حالا با اين طنزهايى كه به امروز مربوط است، صد سال ديگر چه كنيم؟!...

اى خانم! اى آقا! صد سال ديگر ما مرده ايم و ممكن است نه از تاك نشانى باشد و نه از تاك نشان! مردم صد سال بعد هم لابد براى خودشان فكرى مى كنند و لازم نيست ما زياد نگران حال آن ها باشيم. همين كه آقاى فرجامى ياد دورانِ صد سال قبل را در اين كتاب ها محفوظ نگه داشته اند تا مردمانِ صد سالِ بعد ببينند اجدادشان چه بدبختى هاى مسخره اى را متحمل شده اند، و طنزنويسان شان چه آدم هاى با حالى بوده اند كه در آن اوضاع مى توانسته اند، رو در روى قدرت هاى حاكم بايستند و آن ها را با كلمات خود نمدمال كنند، بزرگ ترين خدمتى ست كه يك نويسنده مى تواند به آيندگان بكند!

ما هم در حال حاضر مى توانيم اين كتاب ها را بخوانيم و از اين كه چنين ابراهيم وار، در آتشى عظيم، جلز و ولز مى سوزيم و جز لبخند زدن و «لبخنداندن» كارى از دست مان بر نمى آيد، با خواندن نوشته هاى فرجامى، به لبخند زدن مان ادامه دهيم، بلكه خداوند رحمى به حال ما بكند و آتش، گلستان شود!

نمونه ى اين دو جلد كتاب را مى توانيد [در اين جا] مطالعه كنيد:


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016