پنجشنبه 21 مرداد 1395   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


پرخواننده ترین ها

جعبه‌ی سیاه، مهدی اصلانی

mehdi-aslani.jpg
آیت‌الله منتظری را به مقتضای تخصص و جایگاه‌‌اش در کسوت یک فقیه هرگز نمی‌توان یک چهره‏ی حقوق بشری خواند چرا که باورمندی و اعتقاد به آسمان و فقه شیعه با حقوق بشر تعارض بنیادین دارد.

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


انتشارِ فایل صوتی و بازگشایی جعبه‌ی سیاهِ حکومتی دیدار آیت‌الله منتظری با اعضای هیئت مرگ منصوب از جانب خمینی در تاریخ 24 مراداد ماه 1367 در قم بار دیگر سند تباهی اسلام سیاسی را توسط یکی از معماران ولایت فقیه و حکومت اسلامی به عینه در برابر وجدان‌های بیدار قرار داد.

ابتدا سر فصل‌های مهم این فایل صوتی را دوباره‌خوانی می‌کنیم:

-دیدار در تاریخ 24 مرداد 67 و آغاز محرم این سال در قم رخ داده است. این زمان بر مبنای روایت و شهادت زنده‌‌مانده‌گان هنگامه‌ای است که مجاهد‌کُشی به پایان رسیده است و هیئت مرگ در تدارک چپ‌کشی که از هفته‌ی اول شهریور کلید خورد به قم احضار شده‌اند
-این کشتار به اعتراف فرد دوم نظام بی‌هیچ اما و اگر جنایت از نوع "بزرگ‌"‌اش می‌باشد و انگشت اشاره به سمت آمر اصلی "آیت‌الله خمینی" نشانه رفته است.
-همه‌کشی تابستان 67 برنامه‌ای از قبل تدارک شده بوده است
-تمامی کاربه‌دستان حکومت اسلامی از وقوع آن با اطلاع بوده‌اند
-افزن از کارورزان اصلی نظام(رؤسای سه قوه، هاشمی‌رفسنجانی، موسوی اردبیلی، خامنه‌ای، موسوی) تیم جمارانی‌ها (احمد خمینی، حمید روحانی، امام‌جمارانی و ...) مشارکت و آمریت داشته اند.

-عملیات فروغ جاودان مجاهدین یا مرصاد حکومتیان نه علت اصلی کشتار که بهانه‌ی کشتار بوده است.

-سریت و پنهان‌کاری جان‌مایه‌ی تابستان‌کشی بوده است. آن‌گونه که خود آیت‌الله به عنوان فرد دوم نظام از آن بی‌اطلاع بوده است و ایشان از طریق حجت‌الاسلام احمدی یکی از حکام شرع خوزستان و نزدیکان فکری آیت‌الله از ماجرا مطلع می‌شود
-دروغ‌پردازی اعضای هیئت مرگ در دیدار قم و تلاش جهت هم‌نوا کردن آیت‌الله با خود. آن‌جا که یکی از اعضای هیئت از تلاش برای اعدام نکردن تک فرزند‌ها و خانواده‌ها می‌گوید. حال آن‌که در همان زمان هیئت مرگ حکم بر اعدام افراد زیر داده بود.
دو برادر از خانواده‌ی بهکیش‌ها محمود و محمدعلی با دو خط فکری متفاوت(اقلیت و اکثریت) را در اولین روز چپ‌کشی در گوهردشت خاورانی کردند.

مریم گلزاده غفوری تنها بازمانده‌ی خانواده‌ی گلزاده غفوری به هم‌راه همسرش علیرضا حاج‌صمدی
منوچهررضایی‌جهرمی‌ تنها برادر باقی‌مانده‌ی خانواده‌ی رضایی ها
صادق و جعفر دو برادر زنده‌مانده از خانواده‌ی ریاحی‌‌ها
سهیلا و فرنگیس محمد‌رحیمی دو خواهر از خانواده‌ای که 6 تن از اعضایش اعدام شدند
و موارد بی‌شماری دیگر.

آیت‌الله منتظری را به مقتضای تخصص و جایگاه‌‌اش در کسوت یک فقیه هرگز نمی‌توان یک چهره‏ی حقوق بشری خواند چرا که باورمندی و اعتقاد به آسمان و فقه شیعه با حقوق بشر تعارض بنیادین دارد.

وی در رده‌ی انسان‌هایی بود که به آن‌چه می‌گفت اعتقاد داشت و بدان عمل می‌کرد. او تا آخرین روزهای حیاتش جمهوری اسلامی و اسلام سياسى را با قرائتی که وی از مبانى آن داشت، تنها بدیل معنوی انسان‌ها می‌پنداشت. وی به عنوان یک فقیه به آرمان‌شهری باور داشت که مى‌توان بر مبنای آن فقه شيعه را با یک نظام سیاسی برپايه‌ى قوانین مدنی و حقوق شهروندی آشتی داد.

ایشان اما غم‌خوار انسان بودند و مهربانی در ذات داشتند؛ این مهرورزی با جهان‏نگری او به‏شدت در تعارض بود. به‏ویژه هنگامی که این جهان‏نگری در یک نبرد آلوده‏ی قدرت درگیر می‏شود و در کنار ماده‏ی منفجره‏ای که اسلام سیاسی نام دارد قرار می‌گیرد. عمل سیاسی منتظری در تابستان 67 نشان از شجاعت در بیان اعتراض دارد. بازگشایی این جعبه‌ی سیاه در ميانِ لال‌مانی عمومی ‌همه‌ی جناح‌های درگير حکومتی و از آن‌جا که هنوز تابستان 67 به عنوان یک راز دولتی باقی مانده اهميتی دوچندان دارد. هیچ دولت‌مردی و مطلقاً هیچ‌یک از کارورزان اصلی نظام کلامی از آن همه‌کشی‌ی بی‌بدیل نگفته‌اند. اهميتِ اعتراضِ آيت‌الله منتظری در آن بود که وی کاريزمای خمينی را در گردونه‌ی‌قدرت و در سال خون، زير گرفت و کاسه‌ی خود را در فرازی مهم از زنده‌گی سیاسی‌اش از وی جدا کرد.

یکی از وجوهی که به اعتبار آن می‌توان شجاعت و ایستاده‌گی آیت‌الله منتظری را در کفه‌ی داوری قرار داد، همانا اعتراض وى به کشتار سراسری زندانیان سیاسی در سال 67 به دستور مستقیم خمینی است. او در تاریک‌مکانی که نماد بی‌اخلاقی و زیر گرفتن کرامت انسانی است، اخلاقی که بدان پای‌بند بود را با قدرت تاخت نزد.

حصر خانگی و کنار گذاشته شدن از قدرت، تاوان آن اعتراض و ایستاده‌گی بود. اعتراض به هنگام و برخاستن از صندلی‌ی قدرت و پشت کردن بدان عیاری دارد که نمی‌توان آن‌را با هیچ الماسی در جهان تاخت زد. او در هنگامه‌‌ی خمینی‌پرستی و در دورانی که حضور خمینی شهامتِ اعتراض به محاق کشانده بود رو در روی وی ایستاد و با صدای بلند اعتراضش را به گوش وی رساند. اخلاق سیاسی حکم می‌کند سهم وی را از این رویارویی در نظر گرفت. چرا که اعتراضی که به گوش نرسد و بیان عمومی نیابد را نمی‌توان اعتراض نام نهاد.

و می‌ماند این پرسش از کسانی که فرصت‌طلبانه آیت‌الله منتظری را پدر معنوی خود خوانده و هنوز با احترام از "اندیشه‌ها و آرمان‌های امام راحل و دوران طلایی" سخن می‌گویند. از موجودی که وهن آدمی بود و در فقدان اندیشه به قلب و روح بی‌دردان بدل شد.

همه‌کشی‌ی تابستان 67 یک راز دولتی است و نیز هنجار جنایت در حکومت فقها.
تابستان 67 هم‌چنان پرونده‌ای است ناگشوده در مقابل وجدان‌های بیدار


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016