گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
14 شهریور» اسطوره سازی از دکتر عبدالکریم سروش و پیامدهای آن، محمد سهیمی9 شهریور» "سخنشناس نهای، جان من خطا اینجاست"، درباره نقدهای اکبر گنجی و محمد سهیمی به دکتر سروش، پیام هدایت
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! اسطوره سازی از دکتر عبدالکریم سروش و پیامدهای آن، محمد سهیمی-بخش دومبخش اول این نوشته را از اینجا بخوانید خوانندگان گرامی حتماً توجه دارند که آقای دکتر سروش مخالف تفسیر صوفیانه و عارفانه دیوان حافظ است. به همین دلیل منتقدان نمی توانند در اینجا به آرای مفسرانی ارجاع دهند که این ابیات را عارفانه تفسیر کرده اند. مطابق متدولوژی آقای دکتر سروش باید اینها را دنیایی و زمینی تفسیر کرد، چون حافظ صوفی و عارف نیست. حافظ بهشت نقد دنیا را فدای بهشت نسیه آخرت دین نمی کرد. بر طبق آنچه که نگارنده از دوست حافظ شناس آموخت، حافظ می گفت : پدرم روضه رضوان به دو گندم بفروخت مرید پیر مغانم، ز من مرنج ای شیخ دی پیر میفروش- که یادش بخیر باد می ده که سر بگوش من آورد سرو و گفت اگر این شعرها را مطابق رویکرد آقای دکتر سروش تفسیر کنیم، راهی جز فروکاست آنها به شراب دنیوی حرام شده در دین محمدی وجود ندارد. آیا پیامبر گرامی اسلام به عنوان پیرمغان حافظ را به شرابخوری و دیگر گناهان دعوت می کرد؟ اگر هم پیرمغان حافظ پیامبر گرامی اسلام باشد، با استناد به خواب آقای دکتر سروش یا خواب بیننده مورد اعتماد او نمی توان این مدعا را تأیید و تثبیت کرد. کدام حافظ شناس برجسته ای، آن هم در قرن بیست و یکم ، مصداق پیرمغان حافظ را از طریق خواب حل می کند؟ طولانی شدن بحث نباید موجب فراموشی موضوع شود: موضوع بحث حل مسائل دیوان حافظ از طریق خواب است. نگارنده در عجب است که چرا آقای دکتر سروش سعی دارند برخی ازمسائل را با خواب حل می کنند. احضار روح مولانا آقای دکتر سروش در متنی که به مناسبت درگذشت مرحوم دکتر سید جعفر شهیدی، رئیس موسسه لغتنامه دهخدا و استاد دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران نوشت، از ایشان انتقاد کرد که چرا به مدعیات کشف های عرفانی و روحانی باور نداشت، و به همین سبب ایشان را "پوزیتیویست" قلمداد کرد. سپس افزود که برای کشف معنای یک بیت مثنوی به جلسه احضار روح مولانا رفته و از طریق واسطه پرسش های خود را از به اصطلاح روح مولانا پرسید. ایشان چنین نوشت : آقای دکتر سروش مثنوی شناس فقط مشکلات دیوان حافظ را از طریق خواب حال نمی کند، مشکلات مثنوی را هم به واسطه یک دختر جوان از روح مولانا می پرسد. وقتی اسلام شناس فرهیخته و در سطح بالایی چون مرحوم آقای دکتر شهیدی (که درجه اجتهاد را هم از حوزه نجف دریافت کرده بود و شخصیت هایی چون زنده یاد آیت الله منتظری هم برای او احترام بسیار قائل بودند) مخالف خرافه گرایی است، توسط آقای دکتر سروش به "پوزیتیویست" بودن متهم می شود. با چنین رفتاری از مریدان چه انتظاری میتوان داشت؟ لابد مریدان که مطابق فرمایش مراد خود باید تابع محض او باشند، اگر بخواهند به این تکلیف عمل کنند، باید جلسات احضار روح تشکیل دهند. کلام پایانی اسطوره، و مرید و مراد سازی نتیجهای بجز این ندارد که هر کسی که از اسطوره و مراد انتقاد نمود، توسط مریدان هدف شدید ترین، وحشیانه ترین، و غیر منصفانهترین حملات واقع شود. نگارنده در سه مقاله قبلی خود فقط به واکنش آقای دکتر سروش دربرابر منتقدان خود پرداخت، و با زبانی بس احترام آمیز از ایشان خواست که نثر زیبای خود را به جای زبان تند بکار ببرند، و پاسخ منتقدان خود را بدهند. نگارنده انتظار پاسخ مستقیم از آقای دکتر سروش نداشت، ولی تصور هم نمینمود که چنین واکنشی از طرف مریدان ایشان در اینترنت پخش شود، واکنشی که بجز فحاشی، دروغ گویی، و اتهام در آن چیز دیگری نیست. اینگونه رفتار دقیقا به دلیل آن است که مریدان از آقای دکتر سروش اسطورهای برپا کرده اند، و در نتیجه تاب تحمل کوچکترین انتقادی، هر چقدر هم که با اساس و مستدل باشد، را ندارند. سی و هفت سال تجربه روحانیت مروج خواب و خرافات و هشت سال دوران آقای محمود احمدی نژاد، که دوران جن گیران و فال گیران بود، برای مردم کشور ما کافی است. اینک نوبت عقلانیت، علم و نقد است. برای نجات ایران و مردمش، همه را بیدار سازیم، نه خواب گرا. فال گیری و احضار ارواح کار روشنفکران نیست، چه رسد به آنان که خود را مدافع فلسفه تحلیلی و علوم تجربی مدرن قلمداد می کنند. اگر قرار بود پیرو خواب زدگان شویم و از آنان اسطوره بسازیم، احتیاجی به علم و فلسفه نبود. برخورد شدیدا تخریبی با منتقدان هیچ کس را متقاعد نخواهد کرد که آقای دکتر عبدالکریم سروش و مریدان پایبند به اصول اخلاقی هستند، چه رسد به ادعای "ولی خدا" و "سروش قدسی افلاکیان" و "مشاهده خدای مطلق بی صورت" از طرف ایشان. جنبش آزادیخواهی ایرانیان را "جنبش بیداری ایرانیان" نامیده اند. در بیش از یکصد سال گذشته روشنفکران شجاع ایرانی کوشیدند تا همه را از "خواب"، "بیدار" کنند. وقتی به سخنان چند سال گذشته آقای دکتر سروش گوش می کنیم، "خواب" به اساس و محور نظریات ایشان تبدیل شده است. عموم مسلمانان قرآن را سخنان خداوند بشمار می آورند. آقای دکتر حسین کمالی در نقد آقای گنجی نوشته بودند که کلام الله بودن قرآن "اصل موضوعه مسلمانی" است. آقای دکتر سروش در گامی رادیکال قرآن را به خواب های پریشانی که خود پیامبر گرامی اسلام تولید کرده (به گفته ایشان در برنامه پرگار بی بی سی، فاعلیت تام و تمام در تولیدشان داشته) تبدیل کرد. از چند سال پیش از طرح این ادعا، و خصوصاً پس از طرح این ادعا، آقای دکتر سروش خواب های بسیاری از خودشان تعریف کرده اند و حتی در یکی از سخنرانی های عمومی به مخاطبان و مریدان خبر می دهند که در زندگینامه شان توضیحات مفصلی در این خصوص داده اند. اینک که به گذشته مینگریم، آیا حق نداریم بپرسیم این تقارن چه معنایی دارد؟ آقای دکتر سروش می فرمایند پس از مشاهده خدای بی صورت در خواب فهمیدند که معنای دقیق بی صورتی مطلق خداوند چیست. ایشان می فرمایند که ادعای "رویاهای رسولانه" را در خواب به ایشان وحی کرده اند. یعنی خود نظریه "رویاهای رسولانه" محصول خواب های ایشان است. آیا نگارنده به عنوان یک فرد عامی، نه استاد دانشگاه با سابقه طولانی در پژوهشهای علمی و سیاسی که از جوانی خواننده جدی آثار بزرگان نواندیشی دینی بود، حق ندارد بپرسد هدف آقای دکتر سروش از تبدیل وحی به خواب و طرح خواب های بسیار شخص خودشان ، به طور همزمان، چیست؟ این تقارن تصادف محض است ویا شخصیت بسیار هوشمند و زیرکی چون آقای دکتر سروش آگاهانه طرحی را دنبال میکنند؟ پذیرش اینکه این تقارن ناآگاهانه و تصاوفی است، از عوام پذیرفتنی است، اما از شخصیت برجسته ای که خود را "ولی خدا" و "سروش قدسی افلاکیان" می نامد، پذیرفتنی نیست. پاسخ هرچه که باشد، دعوت به خواب و فال گیری و احضار ارواح، در جهت خلاف زحمات کل جریان روشنفکری ایران و نواندیشی دینی در یکصد سال گذشته است. دعوت به انتخاب بدون وسواس یک "ولی" و سرسپاری محض و مطلق از او نیز برخلاف حرکت روشنفکری ایرانی و نواندیشی دینی است. روشنفکری ایرانی و علی الخصوص نواندیشی دینی باید "بیدارسازی" را تعقیب کند و باید از اساس با ولی سازی و تقلید مخالفت کند. برای من واقعاً گریه آور است که فقها به دروغ خود را جانشینان سیاسی امام زمان قلمداد می کنند. آیت الله خمینی هم به صراحت گفت که این جانشینی، جانشینی سیاسی است و مطلقا ربطی به ابعاد معنوی پیامبر و ائمه و امام زمان ندارد. آنان مام زمان را "ولی خدا" معرفی می کنند، اما گریه آور است که آقای دکتر سروش خودشان را "ولی خدا" معرفی کرده و خواهان تقلید مطلق هستند. Copyright: gooya.com 2016
|