گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
12 شهریور» توضیحی چند در مورد گفتگوی مهدی خزعلی با صدای آمریکا ، ایرج مصداقی11 شهریور» گفتگو با آوایی بازرس ویژه روحانی و خلفرضایی قاضی دیوان عالی کشور، عاملان کشتار دهه۶۰ (بخش دوم)، ایرج مصداقی
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! فیلم کامل گفتگوی ایرج مصداقی با معاون مصطفی پورمحمدی در ژاپنمن میکروفون مخفی همراه داشتم و اعضای هیئت متوجه آن نشدند به همین دلیل به ادامهی گفتگو تن دادند. بلندیان فکر نمیکرد گفتگو با او را ضبط میکنم و مطلقا متوجهی دوربینی که روی میز تنظیم شده بود هم نشدفیلم کامل گفتگو با غلامحسین بلندیان معاون مصطفی پورمحمدی را در این جا ببینید: فیلم کامل «آنها که گفتند نه» را در اینجا ببینید در سال ۲۰۱۱ همراه با نیما سروستانی مستندساز میهنمان، برای انجام گفتگو با مصطفی پورمحمدی به ژاپن رفتیم. میخواستیم از این گفتگو در فیلم «آنها که گفتند نه» استفاده کنیم. پیشتر قصدمان این بود که در سال ۲۰۰۹ این گفتگو را در بیشکک قرقیزستان انجام دهیم که متأسفانه در آخرین لحظات امکان سفر مهیا نشد. از همان موقع فکر میکردیم از میان اعضای هیئت، امکان سفر پورمحمدی به خارج از کشور میرود، برای همین کلیه ترددهای او را زیر نظر گرفتیم. عاقبت نیما متوجه شد که او عازم سفر به ژاپن برای شرکت در اجلاس مسئولان سازمانهای بازرسی کشورهای آسیا- پاسفیک است. متأسفانه زلزلهی ژاپن اجلاس را به تعویق انداخت و ۶ ماه بعد که اجلاس تشکیل شد، پورمحمدی به علت آن که ناماش در لیست ناقضان حقوق بشر اتحادیه اروپا بود در آخرین لحظه به ژاپن سفر نکرد و به جای وی معاونش غلامحسین بلندیان که معاون امنیتی وزارت کشور در دههی سیاه ۶۰ بود راهی این کشور شد. گرفتن اجازهی شرکت در اجلاس ساده نبود. برای مقامات محافظه کار ژاپنی عجیب بود که دو خبرنگار سوئدی قصد تهیه برنامه از اجلاس مسئولان سازمان بازرسی کشورهای آسیا – پاسفیک را دارند. عاقبت آنها پس از تحقیق بسیار از دوایر گوناگون، توجیه ما برای شرکت در اجلاس و تهیه گزارش از آن و انجام مصاحبه با رئیس ژاپنی اجلاس را پذیرفتند. حتی متن سؤالات گفتگو هم از پیش برای آنها ارسال شد. ادعای ما این بود که کلمهی «آمبودزمان» (معادل سازمان بازرسی) سوئدی است و برای بینندگان سوئدی ما جالب است که ببینند این کلمهی سوئدی چگونه در جهان جا افتاده و تا شرق دور پیش رفته است. تلاش ما برای انجام این سفر طولانی هم به خاطر این است که نشان دهیم این کلمه تا کجا نفوذ کرده است. در جریان برگزاری اجلاس هم طبق برنامهریزیای که کرده بودیم میخواستیم در بهترین شرایط گفتگو با بلندیان را انجام دهیم. نمیخواستیم این گفتگو در راهرو یا هنگام عبور وی باشد. در جشن افتتاحیه اجلاس، اعضای هیئت به خاطر همزمانی آن با مراسم عاشورا و سرو مشروبات الکلی، حضور کوتاه مدتی در مراسم داشتند و به سرعت محل را ترک کردند. همان شب متوجه شدیم که اجلاس روز بعد در یک هتل در دو ساعتی توکیو برگزار خواهد شد. طبق برنامهای که ریخته بودیم قرار شد گفتگو هنگام صرف ناهار در رستوران هتل صورت گیرد که امکان تحرک بلندیان کمتر باشد و نتواند محل را به سرعت ترک کند. همراه با قطاری که شرکتکنندگان را به اجلاس میبرد، به شهر مزبور رفتیم. حواسمان بود که اعضای هیئت متوجه حضور ما در قطار نشوند، تا مبادا مورد شناسایی قرار بگیریم. به همین دلیل در واگنی متفاوت از آنها جا گرفتیم. حتی مسافت ایستگاه قطار تا هتل محل اجلاس را نیز با مینیبوسی متفاوت از آنها طی کردیم. نیما، پیش از من به رستوران هتل رفت و دوربین را در فاصلهای دور از میز اعضای هیئت، روی آنها تنظیم کرد و خود از آن فاصله گرفت. روز قبل هم به گونهای رفتار کرده بودیم که شرکتکنندگان ما را به عنوان فیلمبرداران اجلاس میشناختند و کسی نسبت به دوربین حساسیتی نداشت. من میکروفون مخفی همراه داشتم و اعضای هیئت متوجه آن نشدند به همین دلیل به ادامهی گفتگو تن دادند. بلندیان فکر نمیکرد گفتگو با او را ضبط میکنم و مطلقا متوجهی دوربینی که روی میز تنظیم شده بود هم نشد. در طول گفتگو اعضای هیئت همراه بلندیان، با تعجب ما را نگاه میکردند و صدایشان در نمیآمد و بلندیان سعی میکرد آنها را با توضیحاتش توجیه کند تا مبادا فکر کنند با یک جنایتکار همراه هستند. او و مترجماش که به شدت جا خورده بودند، دائم میگفتند که ما در جریان این امور نیستیم. من با خونسردی در پاسخ گفتم میدانم، فقط میخواستیم حالا که تا اینجا آمدهایم، شما را در جریان ماهیت همکارانتان در اجلاس بگذاریم. من و نیما در جریان دیداری که با او در یک کافه تریا داشتیم برای او توضیح دادیم که تو کارت را بایستی انجام میدادی و ما هم وظیفه داشتیم کارمان را انجام بدهیم. نه ما از تو به خاطر سختگیریهایت گلهای داریم و نه قاعدتاً تو میتوانی از ما گلهمند باشی که چرا موضوع را از قبل با تو در میان نگذاشتیم. او اصرار داشت که اگر از قبل میدانست به خاطر علاقهای که به دفاع از حقوق بشر دارد با ما همکاری لازم را میکرد. پس از این گفتگو، تلاش برای گفتگو با عاملان کشتار ۶۷ همچنان ادامه یافت. ایدهی گفتگو با آوایی و خلفرضایی در ایران، پس از این دیدار و پس از انتشار مقالهی من راجع به این دو جنایتکار شکل گرفت. http://www.pezhvakeiran.com/maghaleh-44063.html اما این همهی ماجرا نبود. فرقه رجوی که «روح پلید» او در آن دمیده شده، پس از نمایش موفقیت آمیز فیلم «آنها که گفتند نه» در فستیوالهای بینالمللی و تلویزیونهای اروپایی، بیش از رژیم به دست و پا افتاد و هر رذالتی که میتوانستند به خرج دادند تا بلکه کمی از خشمشان بکاهد. در یادداشت «مسعود رجوی بیش از رژیم جمهوری اسلامی از نمایش جهانی فیلم «آنها که گفتند نه» در هراس است »، به واکنش جنون آمیز این فرقه و شخص رجوی در ارتباط با موفقیت جهانی این فیلم اشاره کردم. http://pezhvakeiran.com/maghaleh-68594.html این فرقه در آذرماه ۱۳۹۳ با راهاندازی یک وبلاگ جعلی به نام «پژواک ایران زمین» و با سرقت نام سایت «پژواک ایران» که توسط همسرم اداره میشود، همین گفتگوی من را همکاری و ارتباط با پورمحمدی جا زده و آنچه را که شایستهی رهبری عقیدتیشان بود به من نسبت دادند. آنها با انتشار مقالهی زیر تحت عنوان «اعتراف تواب تشنه به خون به رابطه با جلادان و قاتلان قتلعام های دهه ۶۰»، پستی از حد گذرانده و عکس من را در کنار جانیان گذاشته و به عنوان «هیئت مرگ و برخی از عاملان و دستاندرکاران کشتارهای دههی ۶۰» از آن یاد کردند. لازم به ذکر است که عکس کلیه جنایتکاران توسط همسر من با صرف ساعتها وقت تنظیم شده است و فرقه رجوی با سرقت آنها، عکس من را نیز به آنها اضافه کردند. در لینک زیر میتوانید اصل عکسها را ملاحظه کنید: http://pezhvake-iranzamin.blogspot.se/2014/12/blog-post_70.html آنها به همین هم بسنده نکردند. این فرقه با دستبردن در نوار صوتی دیدار آیتالله منتظری با اعضای هیأت کشتار ۶۷ و تغییر بخشی از آن، مدعی شد که در جریان کشتار ۶۷ من به اعضای هیأت کشتار ۶۷ در مورد اعدام زندانیان «مشورت» دادهام و مرا به عنوان یکی از «عاملان و دستاندرکاران قتلعامهای دهه ۶۰» معرفی کرد.
مسئولان این فرقه، با انتشار عکس من در میان عکس اعضای هیأت کشتار ۶۷ متن نوشتاری فایل صوتی آیتالله منتظری را به صورت زیر دستکاری کردند: در نوار گفتگوی آیتالله منتظری با اعضای هیأت کشتار آمده است: «ما با برادرانی که در زندان بودند مشورت میکردیم» منظور اعضای هیئت از «برادران»، بازجویان، دادیاران، مسئولان امنیتی زندانها و کارشناسان وزارت اطلاعات است. و این سیاهدلان با تبدیل آن به «نفراتی» مدعی شدند که من مبادرت به چنین کاری کردهام. در مقالهی زیر به موضوع پرداختم «یکی از نفرات هیئت مرگ میگوید : «ما با نفراتی كه در زندان بودند مشورت می كردیم» این نفرات چه کسانی بودند. اینها همه زوایای ناشناخته و خاموش حماسه سربداران میباشد که بدون شک روزی نقاب از چهره بسیاری برخواهد کشید. این صحبت ها نشان میدهد که این رژیم باید در تمامیت آن و همه جناحهای درونی آن سرنگون بشود و دل بستن که تحول دریکی از جناحهای رژیم، نادیده گرفتن و پایمال کردن خون شهدای قتلعام سال ۶۷ و آرمان آنها میباشد. http://pezhvake-iranzamin.blogspot.se/2016/08/67.html ایرج مصداقی ۱۶ شهریور ۱۳۹۵ Copyright: gooya.com 2016
|