گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
14 شهریور» نایب رئیس مجلس: حضور نظامی روسیه در همدان با مجوز رهبری بود10 شهریور» جهت ثبت در تاریخ، بیانیه جبهه ملی ایران در مخالفت با دادن پایگاه نظامی کشور به روسیه
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! کرملین از اعراب دور و به ایران نزدیک میشودشیفت پارادایمی سیاست خاورمیانهای روسیه نویسنده: سید احمد حسینی، کارشناس ارشد مسائل اورآسیا سایت دیپلماسی ایرانی - تهران معمولا رسم بر این بوده که روسیه سیاست خاورمیانه ای خود را از دریچه کشورهای سنی عربی تنظیم و کشورهائی مانند یمن، لیبی، عراق، سوریه و تا حدودی مصر پایه های این رویکرد را تشکیل می دادند. در آن دوران، تعامل با نیروهایی خارج از این چارچوب مانند شیعیان برای آنان دشوار و غیرقابل هضم بود چرا که اصولا شناختی از ماهیت، میزان نفوذ و اندیشه های آنان نداشتند. با گذشت زمان و سیر رخدادها، وضعیت تغییر کرده و روسیه همکاریهای خود را با محور ایران، عراق و سوریه تنظیم و مواضع راهبردی خود را از این طریق جستجو می نماید که شاید بتوان با احتیاط و اغماض نام شیفت پارادایمی بر این تغییر نهاد. هر چند نمی توان ادعا کرد که روسیه اهداف خود را صرفا از طریق این مجموعه دنبال می کند و به پتانسیل و ظرفیت های خارج از این مجموعه توجهی ندارد اما می توان بر این امر اشاره داشت که در حال حاضر، امنیت اصلی ترین دغدغه است و بازیگران در تلاشند نقش خود را تثبیت نمایند. در مورد روسیه، اصولا یکی از ویژگی های سیاست خارجی این کشور، تعامل همزمان با همه عناصر قدرت و کشورهای منطقه است اما واضح است اهداف راهبردی و ژئوپلتیک این کشور از طریق ائتلاف مذکور، دنبال می گردد. نظر به اهمیت موضوع و با تاکید بر اینکه شکافتن دقیق این جهت گیری، نیاز به بررسی همه جانبه و عمیق دارد اما در فرصتی در حد این مقاله تلاش می گردد دلایل، زمینه ها و چرائی این رفتار مسکو به شرح زیر مورد بررسی و کنکاش قرار گیرد: الف- بسترسازی: تغییر نگرش خاورمیانه ای روسیه یک شبه اتفاق نیافتاده و نتیجه فرآیندی است که از فروپاشی شوروی و چالش های جدی این کشور در آن دوران و نحوه عمل کشورها خصوصا کشورهای اسلامی آغاز گردید. در آن مقطع، در حالیکه روس ها با مشکلات بسیار از جمله جریان های واگرائی در بحران چچن مواجه بودند، برخی کشورها همانند ترکیه، عربستان، امارات متحده و پاکستان، هماهنگ با سناریوی غرب در اندیشه عقب راندن مسکو از مرزهای داخل فدراسیون بودند. در چنین وضعی، ایران ضمن توجه به خواست و حقوق مسلمانان روسیه، به این موضوع توجه داشت که در پشت این ماجرا، اندیشه فشار بر روسیه وجود دارد و طبعا این کشور قادر خواهد بود این چالش ها را پشت سر گذاشته و رفتارهای کشورهای غربی و هم پیمانان آنان را مدیریت نماید. غیر از این نمونه، می توان به موضوعاتی همانند بحران تاجیکستان، مدیریت بر کشورهای اسلامی هنگام ریاست بر سازمان کنفرانس اسلامی در خصوص مسائل مسلمانان روسیه، تجربه دیپلماسی در موضوع رژیم حقوقی دریای خزر و نیز به مقوله بحران سوریه اشاره نمود. در همه این موارد، نگاه درازمدت و راهبردی ایران و روسیه منجر به شکل گیری اعتماد در مواجهه با چالش های امنیتی بین تهران و مسکو گردیده که اکنون در سطح گسترده تری در خاورمیانه منجر به تعمیق همکاری ها در ابعاد نظامی و امنیتی بین دو کشور و شرکای جدید مانند عراق و سوریه گردیده است. ب- روسیه و تهدید تروریسم: روسیه با تهدید جدی از سوی تروریست ها چه در داخل و چه در مناطق و کشورهای پیرامونی مواجه می باشد. در سال 2000 با روی کار آمدن پوتین و سیاست مشت آهنین وی، این کشور توانست به سختی از عهده این چالش آزاردهنده برآید اما هنوز هم، هر از گاهی اقداماتی در گوشه و کنار این کشور صورت می گیرد. ارزیابی روسیه این است که باید سرشاخه ها و عناصر فکری، لجستیکی و معنوی این جریانات را مورد هدف قرار داد. از آنجا که بحران سوریه، بهانه ای برای جمع شدن عناصر تروریستی شده و گروه های وابسته به این جریانات از گوشه و کنار خود را به این منطقه رسانده اند و از همه مهمتر، اجماع بین المللی برای برخورد با آنها بوجود آمده است لذا باید فرصت را مغتنم شمرد و ضربه های سنگینی به آنها وارد ساخت. برای روسها مشخص است که کشورهای عربی بخصوص کشورهای ثروتمند حاشیه جنوبی خلیج فارس در پشت این ماجرا قرار دارند لذا نمی توان تا یافتن راه حلی بر بحران با این کشورها همکاری یا اقدامات مشترک در منطقه انجام داد. ارزیابی روس ها این است که این کشورها غیرمسئولانه و ماجراجویانه عمل می کنند و لذا احتمال این وجود دارد که در صورت موفقیت در سوریه، مناطق همجوار با مرزهای روسیه را به سوی بی ثباتی و ماجرائی بکشند. ج- تهدیدات مشترک: ایران و روسیه دو کشوری هستند که در بسیاری از موضوعات منطقه ای و بین المللی دارای اشتراک مواضع هستند. هر دو کشور با سیاست های تهاجمی غرب از طریق پیشروی ساختارهای سیاسی، نظامی و امنیتی مواجه هستند و گذر زمان نیز بر شدت تقابل با غرب در این حوزه ها افزوده است. ناگفته پیداست یکی از راهبردهای غرب، جدا ساختن تهران و مسکو از یکدیگر به هر وسیله ممکن می باشد. یکی از زمینه های نیل به این هدف، فضای رسانه ای و تبلیغاتی بوجود آمده پس از توافق هسته ای برجام بود که قصد القاء این امر را داشتند که ایران اکنون با سرعت به سمت غرب حرکت کرده و روابط تهران مسکو از اهمیت و جایگاه کنونی فاصله خواهد گرفت. برخلاف تصور، شرایط منطقه خاورمیانه بخصوص موضوع سوریه، موجب پافشاری ایران بر مواضع و جایگاه منطقه ای خود گشته و روسیه نیز در مسیر همکاری نزدیک با ایران قرار گرفت. آنچه مشخص است روند تحولات کنونی نه تنها ضرورت های همکاری نردیک طرفین را کاهش نداده بلکه ضرورت آن را بیش از پیش ساخته است. د- عبرت های روسیه: روسیه پس از فروپاشی، رویکردهای مختلفی از همگرائی پر شدت با آمریکا و غرب تا گرایش به شرق را در سیاست خارجی خود بخصوص در مناطق پیرامونی و منطقه خاورمیانه تجربه کرده است. بر خلاف تصور، روسها نه تنها از گرایش به غرب نتیجه ای نگرفتند بلکه بسیاری از مواضع سنتی و کلیدی خود را نیز از دست دادند. تصور روس ها بر این بود که از طریق مماشات و برجسته کردن موضوعات مشترک مانند تروریسم می توانند توجه کشورهای غربی از جمله ایالات متحده را از خود دور ساخته و خود را در امر مبارزه با پدیده های نوین با غرب، همراه سازند اما تجاربی مانند گرجستان، اوکراین و سوریه نشان داد که غربی ها به چیزی کمتر از عقب راندن روسیه از مواضع سنتی خود راضی نبوده و تضعیف روزافزون این کشور و تنگ کردن حلقه بر آن را در دستور کار دارند. این نتیجه برای روس ها بسیار عبرت آموز بود و آن اینکه نمی توانند روی شرکایی در منطقه حساب کنند که روسیه را از شرایط دشوار کنونی خارج سازد و منافع ملی روسیه ایجاب می نماید که با کشور و نیروهایی کار کنند که مقاومت از عناصر مهم رفتار و سیاست خارجی آنان است. همین عامل باعث مشخص شدن شرکای واقعی روسیه در منطقه گردید. ه- غیر قابل معامله بودن اهداف ژئوپلتیک: یکی از ویژگی های کشورهای عربی خصوصا عربستان، سیاست چک سفید برای حل مسائل اختلافی و چالشی است. سعودی ها پس از حادثه 11 سپتامبر، بارها با این شگرد به سمت روس ها آمده و تصور کردند می توانند با پیشنهادات وسوسه انگیز و تزریق دلار در مواضع اصولی روسیه در موضوعاتی مانند همکاری با ایران یا سوریه تاثیر بگذارند اما هر بار این پیشنهاد بی نتیجه ماند چرا که مسکو هنوز تلخی این اقدام در واگذاری سرزمین آلاسکا به آمریکائی ها را در حافظه تاریخی خود دارد و می داند اهداف ژئوپلتیک و راهبردی به هیچ وجه، قابل معامله نیستند. روسها نه تنها در موضوع خاورمیانه بلکه در مواجهه با شرکای اروپائی و ژاپنی حاضر به نرمش در برابر این قبیل پیشنهادات نشده چرا که به این جمع بندی رسیده اند کوتاه آمدن از مواضع راهبردی و استراتژیک هم دستاوردها و اهرم های قدرت آنها را از دست می دهد و هم بعید است پس از آن، رقبا حاضر باشند به وعده های خود عمل نمایند. این وضع باعث فاصله گرفتن روسیه از مواضع کشورهائی شده است که نگاه سوداگرانه ای نسبت به روسیه دارند ضمن اینکه اهداف این دو طیف نیز کاملا با یکدیگر برخورد دارد. و- اهمیت سوریه در حوزه نفوذ روسیه: روسیه پس از ناکامی ها در سیاست خاورمیانه ای، سوریه را نقطه بازگشت به منطقه می داند که هر چه می گذرد هزینه های نظامی، سیاسی و پرستیژی آن برایش بیشتر می شود. طبعا موفقیت روسیه بسته به آن است که بتواند دستاورد روشن و ملموسی برای خود داشته باشد. چرا که برخلاف دوران مماشات، غربی ها و شرکای منطقه ای و عربی آنها نه تنها روی مسکو حساب باز می کنند بلکه فراتر از آن، این کشور را طرف اصلی حکومت سوریه در هر راه حلی برای بحران می دانند. آثار مثبت این این رفتار، حتی موقعیت های بهتری برای روسیه در برابر همسایگان و شرکای شرقی مانند ژاپن و کره جنوبی ایجاد نموده است. بحران سوریه نقطه کانونی برای روسیه است و باید همه ظرفیت های خود را برای این امر به کار گیرد. مهره ها تا اینجا خوب حرکت کرده اند اما مرحله پایانی و میوه چینی، حساسیت خود را دارد و روسیه باید همه حواس و انرژی خود را برای این مرحله، متمرکز نماید. ز-نقش محوری ایران: بدون تردید، ایران نقطه کانونی در موفقیت ایستادگی و مقاومت در ائتلاف شکل گرفته با روسیه و کشورهای منطقه دارد. تهران به تنهائی در طول سال های گذشته رنج بسیار برده و هزینه های بسیار پرداخته است و حاصل این تلاش هاست که جاذبه و چشم انداز آن را برای روس ها و کشورهای غربی نمایان ساخته است. باید با نگاه واقع بینانه ای به تحولات نگریست. تهران حتی در پیشبرد و موفقیت این راهبرد، جایگاه الهام بخشی داشته چرا که مدت ها روس ها اصولا به مقاومت و نتیجه بخش بودن آن در برابر غرب تردید داشتند و حتی در موضوع سوریه این ایران بود که توانست روس ها را مجاب نماید که می توان ایستاد و صحنه و میدان را از بدترین حالت به امیدوارترین مرحله تغییر داد. اقدامات اخیر ایران در فراهم ساختن امکان پرواز جنگنده های روسی از پایگاه ایران با تعاریف و اهداف مشخص و چارچوب های تعریف شده نه اقدامی از سر ضعف بلکه راهبردی برخوردار از اعتماد به نفس، ابتکار و پوست اندازی ایران برای ایفای یک نقش بزرگ است. نکته مهم این است که روسیه نیز در موضعگیری های آشکار که در مواضع پوتین در نشست شرق آسیا دیده شد اعلام می کند نتایج مذاکرات و پیشرفت ها را با ایران و دولت سوریه در میان گذاشت و با آنها تبادل نظر نمود، این نقطه خوبی است و نشان از درک واقعیت ها از سوی بازیگران درون ائتلاف دارد. جمع بندی: منطقه خاورمیانه فراتر از نگاه سنتی، برای روسیه اهمیت بسیاری یافته و مسکو هم به دلیل امنیت و منافع ملی خود و نیز بدست آوردن سهمی از خلا قدرتی که در منطقه پیدا شده در این حوزه نقش آفرینی بیشتری خواهد کرد. اینکه شرایط به گونه ای شده است که مسکو روی ایران حساب باز کرده و با بالاترین مشورت ها و رایزنی ها، راهبرد مشترک در منطقه پیدا می کنند نیز یک تحول بزرگ و موفقیت است چرا که کشورهای عربی منطقه بویژه عربستان سعودی چندبار مسکو را محک زدند تا معامله ای پولی با این کشور صورت دهند اما نتوانستند. باید این نقطه و مزیت را قدر دانست اما در عین حال باید حرکت کرد. تحولات بسیار شتابان و یارگیریها و ائتلاف ها بسیار شکننده است و هیچ کشوری هم همه تخم مرغ های خود را در سبد یک کشور قرار نمی دهد. ایران به همان نسبت که در ابعاد نظامی و امنیتی با روسیه حرکت می کند از نقطه آسیب داشتن یک رابطه مستحکم اقتصادی، تجاری و پیوند نخوردن منافع اقتصادی و غیبت در سهمین ساختن دو کشور از بازارهای یکدیگر رنج می برد. توجه داشته باشیم که تراز تجاری ایران با روسیه کمتر از یک میلیارد دلار است. در روابط دو کشور، این رقم یعنی هیچ و پیام آن این است که هر طرف به راحتی می تواند پس از ضرورتها از دیگری فاصله گرفته و پیوندهای جدید برقرار سازد. باید نسبت به طرح هایی مانند کریدور شمال ـ جنوب، ایجاد مناطق آزاد تجاری بین دو کشور، گسترش گردشگری و استفاده از ظرفیت های این بخش و نیز گسترش ارتباط در دریای خزر و پیوند زدن کشورهای ساحلی و مواردی از این قبیل اقدام عاجل بعمل آوریم. Copyright: gooya.com 2016
|