یکشنبه 9 آبان 1395   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


پرخواننده ترین ها

ما چیزی جز مغز و ژنهای خود نیستیم، حمید آقایی

حمید آقایی
اگرچه گرایشات جنسی به کودکان اساسا قابل مقایسه با گرایشات جنسی یک فرد بالغ به هم جنس خود، از نظر حقوقی و اجتماعی، نیستند. به این معنی که رابطه جنسی بین یک بزرگسال و کودک و یا نوجوان، که هنوز به سن قانونی و حقوقی از نظر حق انتخاب مستقل نرسیده است، رابطه ایست کاملا یکطرفه، قدرت طلبانه و تحمیلی و بنابراین ناقض حقوق کودک و نوجوان می باشد؛ اما در نظام جمهوری اسلامی، حتی گرایشات جنسی همجنسگرایان نیز گناه و بنابراین شیطانی محسوب می شوند. گناهی که یا حکم آن اعدام و زندان است و یا تغییر جنسیت از تغییر عمل جراحی.

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


بسیاری از هموطنان مصاحبه تلفنی سعید طوسی، یکی از قاریان معروف جمهوری اسلامی و بیت علی خامنه ای، را با برنامه تلویزیونی صفحه آخر صدای امریکا شنیدند. وی در این تماس تلفنی کوتاه گفت: "در ایران حیثیتی برایم نمانده است. البته آبرو و عزت دست خداست، اما من الان می خواهم بروم سر کوچه نان بخرم، اذیت می شوم."

اگرچه با توجه به اسناد منتشر شده و پیگری های قضایی و نیز مصاحبه های نوجوانانی که مورد تعرض جنسی قرار گرفته اند، دیگر نمی توان شکی در صحت اتهامات به این قاری قران داشت، اما نگارنده در لحن و عمق صدای او علاوه بر یک مجرم، صدای یک بیمار روانی را نیز شنید. بیماری که سالها است با گرایشات جنسی به نوجوانان دست بگریبان است و نتوانسته است این گرایشات را تحت کنترل در آورد و یا معالجه شود.

در بسیاری از کشورهای پیشرفته و مدرن امروزی که به علوم روانشناسی و حالات روانی انسان توجه ویژه ای می شود، و تحقیقات علمی دانشمندان در این زمینه و مطالعات روانشناسانه روی مجرم مورد استفاده دستگاه قضایی قرار می گیرند، به این گونه مجرمین که گرایش جنسی به کودکان دارند، بعنوان یک "بیمار روانی" نیز نگاه می شود. به این معنی که در هنگام تعیین و اجرای حکم، علاوه بر حفاظت از سلامت اجتماعی و دور نگاه داشتن مجرم از روابط و مناسبات اجتماعی، معالجات روانی مجرم نیز مد نظر قرار میگیرند. به همین دلیل این چنین مجرمین علاوه بر حکم زندان، حکم نگاهداری در مراکز روانی را نیز میگیرند. این گرایسات خاص و نامتعارف جنسی به کودکان به این دلیل بعنوان یک انحراف شناخته می شود، که رابطه بین بالغ و کودک و یا نوجوان، رابطه ایست مبتنی بر اعمال قدرت بر کودک و نوجوانی که هنوز به مرحله تشخیص و انتخاب مستقل و آزاد نریسده است.

اگرچه تنها در چند دهه اخیر توجه ویژه ای، در حوزه روانشناسی علمی و تجربی، به این نوع از گرایشات جنسی خاص، بعنوان یک انحراف شخصیتی، می شود، اما مسلما این نوع از گرایشات خاص جنسی پدیده جدیدی نیستند؛ و شاید بتوان گفت که بطول حیات انسان قدمت دارند. منتها در دورانهای زمانی پیش از مدرنیته، بخاطر تسلط ثنویت، اعتقاد به وجود ماده و معنا و یا روح و جسم، بعنوان دو پدیده مستقل، بر افکار و گرایشات فلسفی و پایبندی سخت سرانه ادیان الهی بوجود روح؛ گرایشات جنسی مزبور به رسوخ ارواح بد و یا شیطان به درون انسان نسبت داده می شدند؛ و البته همانطور که می دانیم، امروزه همچنان اصحاب کلیسا، علما و روحانیون مسلمان این نوع از گرایشات خاص جنسی را از نوع گناه و تمایلات شیطانی می دانند. تمایلاتی که توسط شیطان در درون انسان کاشته شده اند، وگرنه خود انسان از یک روح پاک و خدایی برخوردار است.

در واقع به همین دلیل است که این نوع از گرایشات خاص جنسی یا همواره کتمان شده اند و یا به پندار غلبه روح شیطانی بر مجرم، موجب تصویب حکم اشد مجازات برای مجرم گردیده اند؛ همانطور که در قرون وسطا نیز بسیاری از مجرمین، بعلت رسوخ روح شیطانی در وجودشان، یا به دست آتش سپرده می شدند و یا تیغ گیوتین.

اگرچه گرایشات جنسی به کودکان اساسا قابل مقایسه با گرایشات جنسی یک فرد بالغ به هم جنس خود، از نظر حقوقی و اجتماعی، نیستند. به این معنی که رابطه جنسی بین یک بزرگسال و کودک و یا نوجوان، که هنوز به سن قانونی و حقوقی از نظر حق انتخاب مستقل نرسیده است، رابطه ایست کاملا یکطرفه، قدرت طلبانه و تحمیلی و بنابراین ناقض حقوق کودک و نوجوان می باشد؛ اما در نظام جمهوری اسلامی، حتی گرایشات جنسی همجنسگرایان نیز گناه و بنابراین شیطانی محسوب می شوند. گناهی که یا حکم آن اعدام و زندان است و یا تغییر جنسیت از تغییر عمل جراحی.

امروزه اما بسیاری از بیولوژیست ها و روانشناسان معتقدند که منبع اصلی همه گرایشات و تمایلات انسانی چیزی جز مغز انسان و رابطه ها و شبکه های مادی و فیزیکی بین نورونهای مغز نمی باشند. در این زمینه نورون-بیولوژیست هلندی دیک سواب (Dick Swaab) در کتاب معروف خود تحت عنوان "ما مغز خود هستیم" (we are our brains) در فصلی که بطور ویژه به پدیده پدوفیلی اختصاص داده است می نویسد که ما باید علت گرایشات جنسی افراد بالغ به کودکان و نوجوانان را در لایه های مغز این افراد جستجو کنیم. وی حتی ادعا می کند که بطور کلی همه انواع گرایشات جنسی ما انسانها ریشه در پیش زمینه های ژنتیک ما دارند، که یا از بدو تولد در ما وجود داشته اند و یا در سالهای اول زندگی، تحت تاثیر حوادث، نوع تربیت و عوامل خارجی، مسیر خاصی از رشد و تکامل را طی کرده اند و نورونهای مغز ما را تحت تاثیر قرار داده اند. بعبارت دیگر، آنچه که گرایشات جنسی ما را تعیین می کنند، تحولات خاصی هستند که ژنهای ما پشت سر گذاشته اند، ژنهایی که بسیاری از رفتارهای ما شکل می دهند و جهت می بخشند.

وی در کتاب خود نمونه های فراوانی از آزمایشات مختلف روی مغز می آورد که تائید کننده نظریه وی می باشند، برای مثال فردی که پس از مبتلا شدن به یک تومور مغزی، به یکباره گرایشات جنسی به کودکان پیدا می کند، گرایشی که تا قبل از آن در او وجود نداشته است. همچنین وی در فصل پدوفیلی کتاب خود می افزاید که در درصد نسبتا بالایی (٪۱۸) از نسلهای اول و دوم پدوفیل ها آثاری از گرایشات جنسی به کوکان پیدا شده است، که باز هم نظریه وی مبنی بر وجود ریشه های ژنتیک برای این گرایش خاص جنسی را تائید می کند.

وی در ادامه می نویسد که با وجود تحقیقات بسیار که بر مبنای داده های غیر قابل انکار استوار هستند، تحقیقاتی که وجود ریشه های ژنتیکی این نوع از گرایشات را اثبات می کنند، همچنان به گرایشات جنسی افراد بالغ به کودکان و نوجوانان بعنوان تابو برخورد می شود، بطوری که کسی جرات نمی کند که اعلام کند که گرایشات خاص جنسی به افراد کم سن و سال دارد و در این رابطه طلب کمک های تخصصی نماید.

در این واقعیت که سوء استفاده جنسی از کودکان و نوجوانان بسیار خسارت آور است و بنابراین فرد مجرم مستحق مجازات می باشد، شکی نیست، اما تابوی گرایشات "نامتعارف" جنسی مانع از آن می شوند که بطور اصولی و قانونمند با این گرایشات برخورد شود.

به سخن دیگر، نفی این واقعیت که ما چیزی جز مغز و ژنهای خود نیستیم و نیز پندار وجود روح مستقل از جسم که تحت تاثیر امیال شیطانی قرار می گیرد، موجب گردیده اند که نظام جمهوری اسلامی، روحانیت حاکم و قوه قضایی به همه این گرایشاتِ به اصطلاح نا متعارف جنسی بعنوان یک بیماری روحی و شیطانیِ خطرناک نگاه کنند و راه علاج آنرا یا اعدام و یا بطور کلی قطع ارتباط مجرم از جامعه از طریق زندانهای بسیار طولانی مدت اعلام نمایند. در حالیکه امروزه برای برخی از جرمها، که پس ازتحقیقات روانشناسان متخصص در امور جزایی وجود محرکهای روانی برای تحقق جرم به اثبات رسیده اند، معالجات روانی در کنار زندان، با هدف فراهم کردن امکان بازگشت مجرم به جامعه و برخورداری از زندگی معمولی، تجویز می شوند.

در هر صورت، جمهوری اسلامی مانند همیشه یا بدلایل سیاسی و یا اعتقادی و دینی، وجود این گرایشات را رد کرده است و یا با خشونت و اعدام خواسته است نمونه های آنرا از صحنه جامعه حذف نماید. داستان قاری قران بیت رهبری نیز مستثنایی بر این روش برخورد نیست. اگرچه وجود مدارک کافی در این مورد حتی برخی از روزنامه های حکومتی را بر آن داشت که از او فاصله بگیرند و خواستار تحقیقات بیشتر قضایی گردند.

البته باید افزود که توقع برخورد صحیح با این نوع خاص از گرایشات جنسی، از جمهوری اسلامی و دستگاه قضایی آن، توقع بسیار بیهوده ایست. نظامی که امام آن در توضیح المسائل خود احکامی در مورد رابطه جنسی با کودکان و حتی حیوانات آورده است. برای نمونه روح الله خمینی در تحریرالوسیله باب النکاح، مسئله 12 می نویسد:"کسیکه زوجه اى کمتر از نه سال دارد وطى او براى وى جایز نیست چه اینکه زوجه دائمى باشد، و چه منقطع ، و اما سایر کام گیریها از قبیل لمس بشهوت و آغوش گرفتن و تفخیذ اشکال ندارد هر چند شیرخواره باشد. "

وقتی از نظر مرجع تقلید این نظام رابطه شهوانی با یک شیرخوار اشکالی ندارد، طبیعی است که یک قاری قران نیز بدون هیچ تناقضی می تواند به امیال و گرایشات خاص جنسی اش پاسخ دهد، زیرا که امامش از قبل حکم بی گناهی او را اعلام نموده است.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016