پنجشنبه 20 آبان 1395   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


پرخواننده ترین ها

اصول سازماندهی یک کمپین اجتماعی، برگردان: آزاده مولوی

بیدارزنی: در سازماندهی فعالیت‌های اجتماعی، واژه «کمپین[۲]» معانی بسیاری دارد. یک کمپین «موضوعی[۳]»، در پی کسب پیروزی در رابطه با موضوعی خاص است. این نوع کمپین، با یک کمپین انتخاباتی که برای مبارزه بر سر مسائل سیاسی رخ می‌دهد، متفاوت است؛ همچنین با یک کمپین آموزشی برای ارتقای آگاهی عمومی؛ یا کمپین جمع‌آوری اعانه برای حمایت از یک گروه؛ یا یک کمپین ارائه خدمات مانند تهیه پناهگاه برای بی‌خانمان‌ها نیز فرق دارد. «کمپین موضوعی» با نتایج خاص به پایان می‌رسد. مردم به چیزی دست می‌یابند که پیش از آن نداشته‌اند. فرد قدرتمندی با انجام کاری موافقت می‌کند که قبلاً از انجام آن خودداری می‌کرده است. کلمه «کمپین» به یک سری از رویدادهای متصل به هم در طول یک دوره زمانی دلالت دارد که هرکدام، سازماندهی مردمی را قدرتمندتر می‌سازد و آن را به پیروزی نزدیک‌تر می‌کند.

هنگامی‌که در سازماندهی فعالیت‌های اجتماعی، واژه «موضوع» به کار می‌رود، معنای متفاوتی از استفاده روزمره آن دارد. موضوع یک راه‌حل خاص، برای یک مسئله اجتماعی است. به‌عنوان مثال، تصویب یک قانون برای حمایت از کودکان، راه‌حلی برای مشکل کودک‌آزاری است. این قانون یک «موضوع» است. بدین ترتیب، تمایزی بین مسئله (مشکل یا چیزی که اشتباه است) و موضوع (راه‌حلی برای مشکل) ایجاد می‌شود تا به جای آن‌که گروه صرفاً به شرح مشکل بپردازد، برای به دست آوردن هدفی مشخص متمرکز شود. یک کمپین موضوعی یک شروع، میانه و پایان دارد. به‌ندرت می‌تواند یک رویداد یک‌باره باشد و به همین سادگی هم مجموعه‌ای از وقایع مرتبط با یک زمینه مشترک نیست؛ بلکه روشی برای ایجاد قدرت و بدنه سازمانی است.

به‌کارگیری قدرت در یک کمپین موضوعی

قدرت به‌طور کلی شامل داشتن مقدار زیادی سرمایه مالی «یا» انسانی است. سازمان‌های جامعه مدنی بیشتر به بسیج نیروی انسانی تمایل دارند تا جمع آوری پول؛ بنابراین، موفقیت سازمان های مردم نهاد، بستگی به آنها در انجام کارها با کمک نیروهای داوطلب دارد که در طرف مقابل با پول میسر می‌شود. برای سازمان‌های مدنی، قدرت معمولاً به دو صورت به کار برده می‌شود:

شما می‌توانید طرف مقابل را از چیزی که می‌خواهد محروم کنید؛ مانند یک مقام دولتی که به‌طور مستقیم یا غیرمستقیم از رای محروم می‌شود. یا شهردار، فرماندار یا استاندار وقتی که بی‌کفایتی‌اش روشن می‌شود، از کار محروم می‌شود. به عبارتی، مسئولان فاسد از توانایی انجام کسب و کار به‌طور معمول محروم می‌شوند، یا از آن بهتر به زندان فرستاده می‌شوند.

شما می‌توانید به‌طرف مقابل چیزی را که می‌خواهد بدهید؛ مانند حمایت از نمایندگان در انتخابات به‌شرط آنکه پیش‌تر مطالبات شما را در نظر گرفته باشند. در واقع، شما آن‌ها را تشویق به انجام کارهایی می‌کنید که برای ذینفعان شما مفید استو در سطحی بالاتر اصلاً سازمان شما می‌تواند کسی را انتخاب کند که پشتیبان خواسته‌های شماست.

اغلب، قدرت داشتن بدان معناست که سازمان شما راهی پیدا کند و تا آنجا فشار بیاورد که به آنچه می‌خواهد دست یابد. البته نباید فکر کنیم که این‌ یک اخاذی است، ما هم از رفتار با مردم به چنین سبکی لذت نمی‌بریم؛ هدف این تاکتیک‌ها مقاماتی هستند که نسبت به رفاه مردم کاملاً بی‌توجه‌اند، یا بدتر از آن به مردم آسیب و زیان می‌رسانند.



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


البته در زندگی واقعی یک کمپین موضوعی با چنین فعالیت‌های سنگینی شروع نمی‌شود. بلکه این‌گونه آغاز می‌شود که افرادی منطقی به طور شایسته چیزهایی را مطالبه می‌کنند که خود را مستحق آن می‌دانند. تلاش‌هایی که برای متقاعد کردن صورت می‌گیرد بر شایستگی، ویژگی‌ها و اخلاقی بودن آن خواسته استوار است. هنگامی باید از قدرت استفاده کرد که نیازهای اولیه و حقوق بنیادین مردم از آن‌ها دریغ شده و مقامات نسبت به خواسته‌ها و مطالبات پاسخگو نیستند.

یک سازمان اجتماعی، چه میزان قدرت دارد؟

معمولاً سازمان‌دهندگان فرضیات متزلزلی در مورد قدرت سازمان‌هایشان دارند: «ما قدرت مردم را داریم»؛ «ما قدرت مصرف‌کننده‌ها را داریم»؛ «قانون، طرفِ ماست». چنین فرضیاتی بر اساس اصولی ابتدایی ساخته می‌شود که به‌طورکلی درست است اما ممکن است در یک وضعیت خاص اثر نکند. در ادامه سؤالاتی برای اندازه‌گیری انواع قدرت، آمده است:

قدرت قانون‌گذاری: آیا قدرت به تصویب رساندن طرحی در شورای شهر یا پارلمان را داریم؟
قدرت مصرف‌کننده: آیا توانایی تحریم یا بایکوت کردن کالا یا خدماتی را داریم؟
قدرت حقوقی: آیا توانایی کسب پیروزی در دادگاه یا در فرآیند دادرسی را داریم؟
قدرت اعتصاب: آیا توانایی نافرمانی، اختلال در کار یا توقف کار را داریم؟ آیا می‌توانیم ضربه محکمی با متوقف کردن کار (اعتصاب) یا اخلال در کار یا فروش (معمولا با نافرمانی مدنی) بزنیم؟ آیا منابع مالی کافی برای دوام آوردن گروه اعتصاب‌کنندگان داریم؟

توهمات در مورد قدرت

اغلب اوقات، گروه‌ها بر این باورند که برنده خواهند شد به این دلیل که: از نظر اخلاقی حق با آن‌هاست؛ بهترین اطلاعات را دارند و همه را به‌درستی به دست آورده‌اند؛ یا نماینده تعداد زیادی از مردم هستند. البته ما نیاز داریم همه این کارها به نفع ما پیش برود، اما اغلب، مخالفان ما که هیچ‌کدام از شرایط بالا را ندارند، در هر صورت پیروز می‌شوند. آنچه مهم است توانایی فشار مستقیم بر تصمیم‌گیرندگان است.

هنگامی که مدعی هستیم از سوی تعداد زیادی از مردم صحبت می‌کنیم، باید نشان دهیم توانایی بسیج آن تعداد از مردم را داریم و آن‌ها به ما از طریق تجمعات و تظاهرات، کمپین‌های نامه‌نگاری، بیانیه‌ها و رأی ایشان پاسخ می‌دهند. در عین حال، ما باید از تصور غلط رایج دیگری که در مورد قدرت وجود دارد بپرهیزیم، یعنی این‌که مردم نمی‌توانند قدرتی بیش از سازمان‌های دولتی و شرکت‌های بزرگ به دست آورند. دست کم گرفتن قدرتمان همان‌قدر بد است که مبالغه درباره آن. درست است که مبارزه بزرگ‌تر برای تضمین اجرای عدالت اقتصادی و پایان دادن به بهره‌کشی خواهد توانست نیروهایی که حتی امروز نمی‌توانیم تصور کنیم را بسیج کند؛ با این حال، زمانی که قدرتی را که هم اکنون داریم بسیج کنیم، به قطع می‌توانیم بر مسائل کوچک‌تر غلبه کنیم.

مراحل یک کمپین موضوعی

قدرت از طریق کمپین موضوعی، بسیج می‌شود. کمپین‌ها مدت زمان‌های مختلفی تداوم می‌یابند و یک سازمان می‌تواند از طریق دقت در انتخاب موضوع، مدت ‌زمان کمپین را تعیین کند. غالباً سازمان‌های جدید، کمپین‌های کوتاه مدت می‌خواهند و بعضی اوقات برای اولین موضوع، یک مبارزه کوتاه‌مدت را انتخاب می‌کنند چرا که هدف مبارزه، داشتن یک پیروزی آشکار است. این موفقیت‌های سریع، اعتماد به نفس اعضا به توانایی خود برای انجام کارها را بالا می‌برد. همچنین برای یک سازمان جدید، مشروعیت و رسمیت نزد افکار عمومی ایجاد می‌کند. سپس، کمپین‌های طولانی مدت‌تر، مثلاً با مدت زمان شش ماه، زمینه را برای جذب داوطلبان، ایجاد ساختار کمیته‌ای و کسب تجربه برای رهبران سازمان فراهم می‌کنند. هر دو کمپین موضوعی بلندمدت و کوتاه‌مدت مراحلی را طی می‌کنند. هرچند کمپین‌های کوتاه ‌مدت‌تر، تاکتیک‌های کمتری را نسبت به موارد توضیح داده شده نیاز دارند:

موضوع را انتخاب کنید و یک استراتژی را بسط دهید: افرادی که با توافق روی یک راه حل و روش دستیابی به آن مشکل دارند، ممکن است تصمیم بگیرند که موضوع را با دقت تعریف یا آن را «محدود» کنند. استراتژی، طرح کلی برای پیروزی در یک موضوع، ساختن سازمان و بر هم زدن مناسبات قدرت است.

راهی برای ارتباط با تصمیم‌گیرندگان پیدا کنید: در مرحله بعد، لازم است به طریقی با مقامی که این قدرت را دارد تا به گروه چیزی را که می‌خواهد بدهد، ارتباطی برقرار شود. بعضی اوقات، در اولین ارتباط خواسته‌های سازمان برآورده می‌شوند، اما اگر مشکل حل نشود مقام دارای قدرت به گروهِ مخاطب یک کمپین موضوعی تبدیل می‌شود. صاحب‌مقام یا تصمیم‌گیرنده همیشه کسی است که قدرتِ دادن آنچه را می‌خواهید داشته باشد. (اگر کسی با این قدرت وجود نداشته باشد پس شما موضوع را به درستی تعریف نکرده‌اید). تصمیم‌گیرنده همیشه یک فرد است، هیچ‌وقت به‌طور مثال یک دولت، یک شرکت، یک بانک، مجلس، هیئت‌مدیره و یا نمایندگی نیست. حتی پرقدرت‌ترین نهادها هم از افراد تشکیل شده‌اند. کمپین با مخاطب قرار دادن نهاد از طریق کانال‌های رسمی، به جای متمرکز کردن فشار روی یک یا چند نفر به‌صورت انفرادی که نهاد را تشکیل می‌دهند و این قدرت را دارند تا آنچه را می‌خواهید به شما بدهند، از مسیر اصلی خارج می‌شود. در واقع، افراد نقطه ضعف نهادها هستند. چراکه به صورت انفرادی اهداف، آرزوها و علایقی دارند که به‌طور کامل با اهداف، آرزوها و علایق نهاد منطبق نمی‌شود، از این رو می‌خواهد یک ظاهر مستقل از خود نشان دهد.

اعلام موجودیت کمپین: غالباً یک رویداد رسانه‌ای شروع یک کمپین را اعلام می‌کند. یک پژوهش ممکن است منتشر شود و یا افراد ممکن است به سادگی تجربیات خود و تلاش‌هایشان را برای حل مشکل بگویند. اگر قرار است کمپین یک تلاش ائتلافی باشد، پس اکثر اعضای سازمان‌های ائتلافی نیاز است که قبل از انتشار، کمپین را امضا کنند و در رویداد حضور داشته باشند.
فعالیت‌های اطلاع‌رسانی را آغاز کنید: به این دلیل که هر کمپین یک فرصت برای دستیابی به افراد جدید است، فعالیت‌های اطلاع‌رسانی از ابتدا باید آغاز شود. در کمپین‌های ملی یا منطقه‌ای، سازمان‌های دیگری نیز ممکن است تمایل به همکاری نشان دهند. وقتی یک سازمان تمرکز محلی دارد، گروه‌های فردی و محلی وارد می‌شوند. غالباً یک بیانیه هم برای پیدا کردن حامیان و هم برای ایجاد یک گروه از داوطلبان فعال که بیانیه را توزیع می‌کنند، استفاده می‌شود. سخنگوها ممکن است به نشست‌های گروه‌هایی مثل باشگاه‌های مقام‌های ارشد، کلیساها، اتحادیه‌ها، یا انجمن‌های اولیا و مربیان فرستاده شوند. آغاز هر کدام از این فعالیت‌ها می‌تواند تنها یک رویداد مطبوعاتی باشد. حداقل برای شهرهای کوچک‌تر که دسترسی به مطبوعات آسان‌تر است. اطلاع‌رسانی راه را به‌سوی رویدادی با حضور افراد هموار می‌سازد به طور مثال یک جلسه عمومی که توسط سازمان حمایت شده باشد. این رویداد مشروعیت ایجاد می‌کند و متحدان و داوطلبان بیشتری را جذب می‌کند. هم تفریح است و هم یک رویداد رسانه‌ای.

ترتیب دادن مواجهه مستقیم با تصمیم‌گیرندگان: اکنون سازمان برای رویارویی و مواجهه مستقیم با کسانی که قدرت این را دارند که به شما آنچه را می‌خواهید بدهند، آماده است. نوبت آن است تا اقدامات و ملاقات رو در رو با تصمیم‌گیرندگان تدارک دیده شوند. در این مرحله، اعضای سازمان با دقت این را در نظر می‌گیرند که چه سازمانی، چه میزان قدرت بر تصمیم‌گیرندگان دارد. سازمان‌های مدنی معمولاً قدرت بیشتری روی سمت‌های انتخابی نسبت به مقامات انتصابی دارند؛ و هم‌چنین قدرت بیشتری بر هر مقام دولتی دارند تا نسبت به یک شرکت خصوصی. مگر این که شرکت‌ها به مشتریان محلی بسیار وابسته باشند. ممکن است ماه‌های بسیاری از آغاز به کار کمپین گذشته باشد، اما هنوز زود است یا گروه آن‌قدر قدرتمند نشده باشد که تصمیم‌گیرنده اصلی را به طور مستقیم به چالش بکشد. بنابرابن، توجه‌ها به سمت «مخاطبان ثانوی» (دست‌اندرکاران غیرمستقیم) جلب می‌شود، یعنی افرادی که سازمان بر آن‌ها قدرت بیشتری نسبت به تصمیم‌گیرندگان اصلی دارد. مخاطبان ثانوی به نوبه خود نسبت به سازمان قدرت بیشتری بر تصمیم‌گیرندگان اصلی دارند. برای مثال شهردار ممکن است مخاطب اصلی باشد و رهبری بخش محلی مخاطب ثانوی باشد. از آن جا که اعضای سازمان درصد زیادی از رایدهندگان در حوزه مدیریت محلی را شامل می‌شوند و در سطح انتخابات شهری فقط درصد کمی از رای دهندگان هستند، سازمان معمولا قدرت بیشتری بر منتخبین محلی نسبت به کسانی که در سطح شهر انتخاب شده‌اند، دارد و به دلیل این‌که مقام رسمی محلی به انتخاب شهردار کمک می‌کند، او نسبت به گروه تاثیر بیشتری روی شهردار دارد. به همین دلیل سازمان فشار را روی رهبر محلی اعمال می‌کند تا او را وادار به فشار آوردن روی شهردار برای مواجه شدن با مطالبات گروه کند.

سازمان را بسازید: یک سری دیدارها با گروه مخاطب ثانویه، برای موضوع حمایت جلب می‌کند. هر دیدار یک فرصت برای به دست آوردن حامیان جدید، آموزش سخنگویان و تلاش برای پوشش رسانه‌ای است. چنین دیدارهایی سرگرم‌کننده نیز هستند. برای نشان دادن قدرت، ممکن است به یک منتخب رسمی بیانیه‌ای با امضاهای بیشتری نسبت به تعداد رای‌های آن فرد در انتخاب گذشته نشان داده شود. در این مرحله، قدرت واقعی نشان داده شده است، نه فقط واقعیات و استدلال‌های جالب. لازم نیست هر رویدادی تبدیل به مواجهه مستقیم شود، یک تجمع در سطح اجتماع محلی، یک پیک نیک یا یک مهمانی برای جشن گرفتن یک موفقیت نیز می‌تواند گروه را شکل دهد و تعداد نفرات را به نمایش بگذارد. دلیل اصلی برای برگزاری این رویدادها غالباً افزایش قدرت سازمان است. هر جلسه برنامه‌ریزی برای یک رویداد، باید شامل بحث بر سر چگونگی استفاده از رویداد برای شکل یافتن گروه باشد. غالبا افراد روی این که چه چیزی به تصمیم‌گیرنده اصلی خواهند گفت بسیار متمرکز می‌شوند، به طوری که شکل یافتن سازمان فراموش می‌شود. برنامه‌ریزی برای شکل یافتن سازمان باید دقیق باشد. به طور کلی هر رویداد باید از رویداد قبلی بزرگ‌تر باشد. اگر این اتفاق نمی‌افتد پس شما در حال شکل دادن به یک سازمان نیستید. معیار دیگر اندازه‌گیری قدرت سازمانی، سطح تجربه رهبران و اعضای آن است. یک سازمان محلی که می‌تواند دو رویداد را هم‌زمان برگزار کند، بسیار خوب توسعه‌یافته است.

در طول یک کمپین موضوعی ممکن است انتخابات اتفاق بیفتد. این موضوع به سازمان یک فرصت مناسب می‌دهد تا قدرت بیشتری کسب کند. در طول مدت فصل انتخابات می‌توانید نشستی با حضور کاندیداها برگزار کنید و از آن‌ها بخواهید تا در رابطه با مطالبه سازمان موضع‌گیری کنند. این اتفاق حتی اگر برنده انتخابات نتواند در عمل به گروه چیزی را که می‌خواهد بدهد، مفید است. کاندیداها در حمایت از هر مسئله‌ای موضع‌گیری‌های نمادین می‌کنند. اعضا نیز می‌توانند در سایر نشست‌های عمومی با کاندیداها که توسط گروه‌های دیگر برگزار شده، حضور داشته باشند و موضوع را آنجا مطرح کنند. می‌توان از کاندیداهای متحد خواست که مسئله مورد نظر شما را موضوع کمپین خود قرار دهند و در سخنرانی خود به آن اشاره کنند.

یا پیروز شوید یا گروه خود را دوباره تشکیل دهید: بعد از یک سری رویدادهای تجمعی موفقیت‌آمیز، سازمان به سراغ تصمیم‌گیرنده اصلی می‌رود. بعضی اوقات از طریق یک اقدام یا رویارویی و بعضی اوقات از طریق مذاکره این اتفاق می‌افتد. اغلب یک پیروزی، برنده شدن و یا رسیدن به سازش است. در غیر این صورت سازمان باید برای تشدید ترفندها و تاکتیک‌هایش آماده باشد. این ممکن است به معنای تظاهرات و اعتصاب عظیم، بازگشت به مخاطبان ثانویه دیگر، یا انتخاب مخاطب اصلی جدید باشد. بعضی اوقات موضوع باید بسط یابد تا همچنان حامیان بیشتری را جذب کند و کمپین به مرحله جدیدی وارد شود. در زمان‌های دیگر سازمان ممکن است تصمیم بگیرد که به پایان قدرت خود رسیده است و حالا باید مطالبات خود را پایین بیاورد و به کم راضی باشد. در هرکدام از این مراحل، سازمان از درون تقویت می‌شود و درعین‌حال قدرت شکل می‌گیرد. رهبری رشد پیدا می‌کند و تجربه و مهارت کسب می‌کند و از سوی رسانه‌ها به رسمیت شناخته می‌شود. سازمان‌های دیگر به متحدان نزدیک متمایل می‌شوند. پول جمع‌آوری می‌شود. اعضا در سازماندهی و تاکتیک‌های انتخاباتی باتجربه می‌شوند.

ترفندهایی که طرف مقابل استفاده می‌کند

در طی سال‌ها، سازمان‌های مدنی خلاق‌تر و باتجربه‌تر شده‌اند؛ درعین‌حال مخالفان هم برای مقابله با تلاش‌های ما مهارت بیشتری پیدا کرده‌اند. تعدادی از ترفندهای آن‌ها را بیان می‌کنیم:

بیایید مذاکره کنیم. اغلب، چیزی که مخالفان بیشتر از همه می‌خواهند این است که شما را وادار به توقف سازماندهی در جماعت‌ها کنند و همچنین شما را مجبور می‌کنند تا ساعت‌ها دور یک میز با آن‌ها بنشینید. البته آن‌ها می‌گویند شما نمی‌توانید افراد جدید را به جریان مذاکرات اضافه کنید؛ زیرا افراد جدید پیش‌زمینه را نمی‌دانند. یا از شما می‌خواهند با مطبوعات یا هر کس دیگر صحبت نکنید، چون به اعتماد آن‌ها ضربه می‌زند. یا از شما می‌خواهند که اقدامات و رویدادهای عمومی را پایان دهید، زیرا این نوع اقدامات برای مذاکرات فضای بدی ایجاد می‌کند. در نتیجه، کمپین رو به توقف می‌رود. در همین حین هفته‌ها طی می‌شود، توان حرکت خود را از دست می‌دهید. طرف مقابلِ شما مذاکره‌کنندگانی را استخدام می‌کند تا بنشینند و با شما صحبت کنند، در حالی که شما مجبورید وقت رهبران و سازمان‌دهندگان خود را تلف کنید. اعضایی که «سر میز مذاکره» نیستند، احساس می‌کنند کنار گذاشته شده‌اند و وقتی می‌شنوند که شما مخالفان خود را با اسم کوچک مورد خطاب قرار می‌دهید، تصور می‌کنند که شما دارید خود را به طرز وحشتناکی می‌فروشید. در نتیجه متحدان شروع به پا پس کشیدن می‌کنند.

در این تصویر چه چیزی اشتباه است؟ اشتباه این است که شما بدون قدرت، شروع به مذاکره کرده‌اید. مذاکره آن چیزی است که میان دو طرف با قدرت برابر می‌گذرد؛ هرکدام چیزی دارد که طرف دیگر می‌خواهد و آن طرف هم آماده است که از چیزی برای به دست آوردن چیز دیگر بگذرد. اگر این شرایط واقعی باشد، عیبی ندارد به مذاکره بپردازید. در واقع، در کمپین‌های اجتماعی موفق بعد از این که سازمان واقعاً به پیروزی رسید، برای اتمام کار، مذاکره انجام می‌شود. در هر حال، پیشنهاد زودهنگام مذاکره در کمپین‌ها، معمولاً تاکتیکی برای به تعویق انداختن کار و جدایی میان شماست. هم‌چنین به مخالفان شما این شانس را می‌دهد که شرایط شما را ارزیابی کنند، ضعف‌های ائتلاف شما را پیدا کنند، به رهبران شما رشوه دهند.

شما را به نشست با حضور دست‌اندرکاران دعوت می‌کنند. به شما گفته می‌شود که نشست برای توافق میان همه ذینفعان است تا «همه راضی شوند». چرا شما دعوت می‌شوید؟ چرا برای آن‌ها مهم است که شما راضی شوید یا خیر؟ خب، برایشان مهم نیست! آن‌ها به‌سادگی سکوت شما را برای یک سال که حدوداً مدت زمانی است که تصمیماتشان نهایی شود، می‌خرند. شما بر اساس قواعد آن‌ها بازی می‌کنید به این امید که قسمت کوچکی از برنامه شما در تصمیم‌گیری آن‌ها محقق شود. حتی ممکن است موفق شوید ولی درعین‌حال زمان نیز از دست می‌رود، زمانی که می‌توانستید طی آن مردم را بسیج کنید و یا صدایتان را به گوش آن‌ها برسانید. ممکن است در نتیجه چنین جلساتی حتی لایحه‌ای برای قانون‌گذار فرستاده ‌شود ولی وقتی در حین مذاکرات پایگاهی برای خود نساخته‌اید برای مبارزه آماده نیستید. بعضی از افراد شما می‌خواهند به خاطر امتیازهای کوچکی که به شما داده شده است و این که بسیار سخت روی لایحه کارکرده‌اند، از آن حمایت کنند. بقیه می‌خواهند با آن مخالفت کنند چون آن امتیازات کوچک با تصویر بزرگ‌تر جور در‌ نمی‌آید.

این آزمونی است برای فهم این که آیا باید در چنین روندهایی شرکت کرد یا نه. به هر کس که شما را دعوت کرد بگویید که به نشست می‌آیید، ولی قصد دارید که به مبارزه عمومی برای موضوع خود ادامه دهید و این که چون شما نماینده یک گروه مدنی هستید هیچ‌چیز نمی‌تواند محرمانه بماند. در واقع، این وظیفه شماست که هر چه را در نشست می‌شنوید، عمومی کنید. اگر دعوت همچنان پا بر جا بود و شما واقعاً هم‌زمان قادر به هدایت یک کمپین عمومی بودید، پس بروید و شرکت کنید. حال اگر از اطلاعاتی که در نشست «دست اندرکاران» کسب کرده‌اید برای پشتوانه کمپین خود استفاده کنید، این دستاورد می‌تواند یک استراتژی بسیار قدرتمند باشد. فقط به خاطر داشته باشید وقتی با شرکت‌های قدرتمند وارد جایی می‌شوید، شما یک ذینفع در یک جمع برابر نیستید و هرگز نخواهید بود.

من می‌توانم شما را به فلان کمیسیون وارد کنم: کمیسیون‌ها، گروه‌های مطالعاتی، میزگردها و پنل‌ها در همه سطوح دولت وجود دارند. خیلی از آن‌ها در اصل برای بحث درباره سیاست‌های عمومی و رسیدن به اجماع تاسیس می‌شوند. زمانی که سازمان شما موفق شود بر مسئولان منتخب فشار وارد کند، احتمال دارد به شما پیشنهاد کرسی در چنین ساختاری شود. از خودتان بپرسید، آیا نظر ما به درستی تامین شده است یا این‌ یک اقدام برای سوق دادن ما به سمت یک رایزنی داخلی است؟ آیا این باز هم راه دیگری برای گیر انداختن ما در بحث‌های بی‌سرانجام نیست؟ گاهی از شما خواسته می‌شود در ملاء عام درباره کار کمیسیون بحث نکنید و حتی در مورد سمت و سوی آن نیز نظر ندهید. ممکن است ماه‌ها صرف تهیه گزارشی شود که در آخر به سرانجام نمی‌رسد. گروه شما به دو دسته تقسیم می‌شود؛ افرادی که فکر می‌کنند واقعاً در حال سیاست‌گذاری هستند و عده‌ای که می‌خواهند به طور مستقل کار کنند.

من شخص مناسب نیستم: ممکن است به شما گفته شود: «من بسیار دوست دارم کمک کنم، ولی شما به دیدن شخص درستی نیامده‌اید». این جواب معمولاً یک ترفند نخ نما برای این است که شما احساس حماقت کنید از این که نمی‌دانید پیش چه کسی بروید. اغلب این شروع روندی است که در آن هیچ‌کس شخص مناسب بودن را قبول نمی‌کند و شما از این دفتر به آن دفتر فرستاده می‌شوید. پلیس ممکن است بگوید این مشکل شهرداری است. شهرداری خواهد گفت که این در واقع مشکل اداره دیگری است و به همین ترتیب؛ اما زمانی که همه آن‌ها در یک اتاق هستند، برایشان بسیار سخت‌تر است که مسئولیت را به گردن هم بیندازند.

شما منطقی هستید ولی متحدان شما نیستند، نمی‌شود فقط با شما سر و کار داشته باشیم؟ این حرف باید همان‌طور که هست فهمیده شود، تلاشی برای از بین بردن ائتلاف شما و وادار کردن شما به این‌که اگر شرکای مبارزه‌جوتر خود را ترک کنید پیروزی به دست خواهید آورد.

ـــــــــــــــــــــــــــ
[۱] Bobo, Kimberley A. (2001) Organizing for Social Change: Midwest Academy manual for activistsl, 3rd Ed, California: Seven Locks Press.

این متن، ترجمه و تلخیص قسمتی از بخش نخست این کتاب است.

[۲] Campaign به «کارزار» نیز معادل‌سازی شده است

[۳] Issue به‌عبارت‌دیگر، موضوع همان خواسته یا مطالبه مشخصی است که مطرح می‌شود


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016