گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
14 آبان» تکنولوژی اینترنتی و تغییر هویت و اومانیسم در جامعه، جلال ایجادی6 مهر» جامعهشناسی سیاسی اپوزیسیون ایران و عربستان، جلال ایجادی
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! ترورهای اسلامی در پاریس و منشا خشونت، جلال ایجادیتاکتیک روشنفکران غیردینی مدافع اسلام همیشه فرار از بحث است. آنها در تکنیک مغلطه کاری خود گفتگو در باره ماهیت دین اسلام را متوقف کرده و جدل فکری را به بحث در باره شهروند مسلمان جهت می دهند. حال آنکه بحث در باره میلیونها شهروند مسلمان صلح دوست و آرام دنیا نیست، آنها با شرافت انسانی خود و با برداشت صلحجویانه از دین در اجتماع، به زندگی خود ادامه می دهند
کار هنرمند در خلاقیت و آزادی امکان پذیر است. در قانون فرانسه طنز و فکاهی یک حق روزنامه نگارانه است و طراحی های انتقادآمیز و شوخی و طنز نسبت به شخصیت های سیاسی و دینی و اجتماعی آزاد است. در یک جامعه پیشرفته سکولار، نقد دین آزاد است و هیچگاه احترام به خرافات مذهبی قاعده زندگی نیست و بطور مشخص احترام به حقوق بشر همطراز احترام به آزادی بیان و اندیشه و خلاقیت هنری است. پس روان هنر و انتقاد آزاد در برابر فناتیسم دینی قرار می گیرد. اسلام هرگز با آزادی و دمکراسی خوانایی ندارد. همه آزاد اندیشان و منقدان اسلام می دانند که راه دیگری جز افشا و مبارزه سیاسی علیه متعصبها و تروریستها وجود ندارد و در برابر دین خرافه اسلامی و هر خرافه دینی دیگر خاموش نمی توان نشست. البته روشنفکران اپورتونیست و روزنامه نگاران فرصت طلب زیادی هستند که مرتب بدفاع از متعصب ها و «دین توده» ها می پردازند. این روشنفکران با درک عقب مانده و استعماری، بجای پشتیبانی از آزادی نقد در همه عرصه ها، به دفاع از اسلام پرداخته و آنرا بدورغ بعنوان «دین صلح و توده» معرفی کرده و مبارزه علیه فناتیسم و خرافه و شیعه گری را «چپ روی» معرفی می کنند. از نظر من تمام تلاشهای فکری و سیاسی علیه ایدئولوژی هیتلری، فاشیسم، توتالیتاریسم استالینی و اسلام درست و بجا می باشد. قرآن بمراتب از کتاب «نبرد من» هیتلر خطرناکتر است. جامعه ما به اندیشه آزاد و حکومت لائیک و سکولار نیازمند است و اسلام عامل ازخودبیگانگی ایرانیان است. دفاع از آزادی جز مبارزه با ایدئولوژی های تبعیض آمیز و سرکوبگر معنای دیگری ندارد. ایدئولوژی اسلامی و ترورستهای اسلامی در هرکجای این زمین هستند دشمنان آزادی میباشند. تمام جوامعی که زیرا کنترل و تسلط اسلامی هستند و تمام شهروندان مسلمانی که در جهان هستند، نیازمند آزادی نقد علیه ایدئولوژی اسلام هستند، تا ارزش های انسانی شکوفا گردد. هنرمندان آزادفکر یاران آزادگی می باشند. ترورهای اسلامی در جهان فقط در خدمت اسارت انسان و بسط توتالیتاریسم ذهنی و سیاسی است. اسلام توتالیتر است و با تبعیض گره خورده است. بر اساس قرآن بشریت باید به اسلام درآید تا مومن گردد و به بهشت برود. طبق این بینش، بشریتی که در اسلام نیست باید نابود شود یا جزیه بدهد و برده اسلام گردد. در این دین فقط تبعیت و تسلیم در برابر الله قاعده اصلی است و هیچ فکر فلسفی و باز و آزادی هنری قابل تحمل نیست. خمینی فتوا برای کشتن نویسنده سلمان رشدی داد و در ایران ما هنرمندان و آزادگان بسیاری کشته و شکنجه شدند. در ذات این دین، هیچ هنری نمی روید و ضدیت با هنرمند در سرشت اعتقاد قرآنی است. شارب سردبیر «شارلی ابدو» یک هنرمند بود که توسط اسلامیست ها به خون کشیده شد. روزی که دو تروریست اسلامی با مسلسل وارد دفتر گروه مسئولان نشریه شدند در ابتدا پرسیدند «شارب کدام یک از شما می باشد» و ابتدا او کشتند و سپس، غیر از یک نفر که جان سالم بدربرد، بقیه روزنامه نگاران بنام «اسلام» ترور شدند و زمانی که تروریست ها از ساختمان گریخته به خیابان رسیدند فریاد زدند: «انتقام پیامبر را گرفتیم.». زمانی که یکی از تروریست به فروشگاه یهودی ها رسید گفت: «شما را می کشم چون یهودی هستید». زمانی که یک تروریست اسلامی سر کارفرمای خود را از تن او جدا می کند، سر بریده را در محل وردی کارخانه روی نیزه می گذارد تا «کفار» درس بگیرند. در باتاکلان تروریست ها افراد را بطور گروهی به رگبار مسلسل بسته و یا افراد را تک به تک به زانو نشانده و آنها را با «الله اکبر» به مسلسل می بندند. در شهر نیس، یک تروریست اسلامی با کامیون سنگین ۸۴ نفر را بنام «الله اکبر» در زیر چرخها له می کند. این شقاوت از کجا می آید؟ ایدئولوژی و تعصب اسلامی افراد را به برده روانی تبدیل کرده، ذهن یک تروریست را با تمام «سمبولهای روانی» دینی و «فانتاسم های لذت دهنده» آماده سازی نموده و کشتن یک انسان را همچون یک «افتخار هویت دهنده» جا می اندازد. این روند برده سازی دینی، به تروریست می قبولاند که کشتار انسان « وظیفه مقدس» است و راهی برای «بهشت و زندگی جاودانه» می باشد.
جلال ایجادی - جامعه شناس Copyright: gooya.com 2016
|