چهارشنبه 26 آبان 1395   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


پرخواننده ترین ها

ترورهای اسلامی در پاریس و منشا خشونت، جلال ایجادی

جلال ایجادی
تاکتیک روشنفکران غیردینی مدافع اسلام همیشه فرار از بحث است. آنها در تکنیک مغلطه کاری خود گفتگو در باره ماهیت دین اسلام را متوقف کرده و جدل فکری را به بحث در باره شهروند مسلمان جهت می دهند. حال آنکه بحث در باره میلیونها شهروند مسلمان صلح دوست و آرام دنیا نیست، آنها با شرافت انسانی خود و با برداشت صلحجویانه از دین در اجتماع، به زندگی خود ادامه می دهند

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 



سالگرد ترورهای پاریس است. در ژانویه ۲۰۱۵ هنرمندان و روزنامه نگاران «شارلی ابدو» و یهودیان ترور شدند و در ۱۳ نوامبر ۲۰۱۵ هنردوستان و عاشقان زندگی در سالن «باتاکلان» پاریس و کافه های پاریس توسط اسلامیست ها قتل عام شدند. این شهروندان می خواستند آزاد باشند و بگویند و بنوشند و زندگی کنند، ولی اسلامیست ها که در پی نابودی دمکراسی و آزادی بوده و میباشند، آنها که دشمن لائیسیته و نقد دین هستند، آنها که زندگی را لعنت میکنند، جز کشتار و سرکوب پاسخ دیگری ندارند. از زمان هجوم به شارلی ابدو تا امروز ۲۳۸ نفر شهروند در فرانسه ترور شده اند و مطمئن باشید که اسلامیست ها به جنایت خود ادامه می دهند.

چرا انسانها ترور شدند؟ از نظر تروریست ها روزنامه نگاران هفته نامه شارلی ابدو «متهم» بودند زیرا با کشیدن کاریکاتور او به پیامبر اسلام «توهین» می کنند. آنها معتقدند الله خدای یگانه، اسلام دین نهایی و محمد، پیامبر اسلام آخرین پیامبر است. آنها برآنند هرگونه انتقاد به این سه رکن سزاوار مرگ و جهنم است. تروریست ها می افزایند طبق سنت قرآن یهودی ها توطئه گر هستند و آنها را باید کشت و بالاخره در سرزمینی مانند فرانسه فقط کفار هستند و کافرین را باید ریشه کن نمود. روحانیت شیعه و سنی و اصلاح طلبان دینی برآنند که احترام سه رکن نامبرده را باید نگهداشت در غیر اینصورت توده ها تحریک شده برای دفاع از مذهب شان واکنش مشروع نشان می دهند. روشنفکران «اسلاموفیل» و روزنامه نگاران مدافع اسلام و سیاسیون فرصت طلب نیز می گویند نباید به توده ها توهین کرد و خطاکاری ناشی از هنرمندان است. البته غیر از تروریست ها، همه این افراد زمانی که یهودی و دیگر افراد ترور می شوند سکوت میکنند و یا به یک موضع گیری بیجان بسنده می کنند. منشا این خشونت در کجاست؟ این خشونت از ایدئولوژی قرآنی و از سیاست مذهبی و روانشناسی در گسست با تمدن مدرن می آید. ما می دانیم که اسلام از ابتدای وجودش با متن قرآن، جزمیات و تعصبات خشونتگرا و جنگ های پیامبر، همیشه با قهر عجین بوده و خشونت دینی یک وظیفه مقدس است. همین سنت در ۱۴۰۰ سال پیش در حمله به سرزمین ایرانیان و در قدرت سیاسی جمهوری اسلامی ایران، در سیاست داعش جنایتکار و عملیات تروریست های مقیم اروپا به اجرا درآمده است.

کار هنرمند در خلاقیت و آزادی امکان پذیر است. در قانون فرانسه طنز و فکاهی یک حق روزنامه نگارانه است و طراحی های انتقادآمیز و شوخی و طنز نسبت به شخصیت های سیاسی و دینی و اجتماعی آزاد است. در یک جامعه پیشرفته سکولار، نقد دین آزاد است و هیچگاه احترام به خرافات مذهبی قاعده زندگی نیست و بطور مشخص احترام به حقوق بشر همطراز احترام به آزادی بیان و اندیشه و خلاقیت هنری است. پس روان هنر و انتقاد آزاد در برابر فناتیسم دینی قرار می گیرد. اسلام هرگز با آزادی و دمکراسی خوانایی ندارد. همه آزاد اندیشان و منقدان اسلام می دانند که راه دیگری جز افشا و مبارزه سیاسی علیه متعصبها و تروریستها وجود ندارد و در برابر دین خرافه اسلامی و هر خرافه دینی دیگر خاموش نمی توان نشست. البته روشنفکران اپورتونیست و روزنامه نگاران فرصت طلب زیادی هستند که مرتب بدفاع از متعصب ها و «دین توده» ها می پردازند. این روشنفکران با درک عقب مانده و استعماری، بجای پشتیبانی از آزادی نقد در همه عرصه ها، به دفاع از اسلام پرداخته و آنرا بدورغ بعنوان «دین صلح و توده» معرفی کرده و مبارزه علیه فناتیسم و خرافه و شیعه گری را «چپ روی» معرفی می کنند. از نظر من تمام تلاشهای فکری و سیاسی علیه ایدئولوژی هیتلری، فاشیسم، توتالیتاریسم استالینی و اسلام درست و بجا می باشد. قرآن بمراتب از کتاب «نبرد من» هیتلر خطرناکتر است. جامعه ما به اندیشه آزاد و حکومت لائیک و سکولار نیازمند است و اسلام عامل ازخودبیگانگی ایرانیان است. دفاع از آزادی جز مبارزه با ایدئولوژی های تبعیض آمیز و سرکوبگر معنای دیگری ندارد. ایدئولوژی اسلامی و ترورستهای اسلامی در هرکجای این زمین هستند دشمنان آزادی میباشند. تمام جوامعی که زیرا کنترل و تسلط اسلامی هستند و تمام شهروندان مسلمانی که در جهان هستند، نیازمند آزادی نقد علیه ایدئولوژی اسلام هستند، تا ارزش های انسانی شکوفا گردد. هنرمندان آزادفکر یاران آزادگی می باشند.

تروریسم اسلامی بزرگترین خطری است که دمکراسی و افراد آزاد اندیش را تعقیب میکند. این تروریسم هم نظامی و سیاسی است و هم دینی و ایدئولوژیکی است. این تروریسم محصول اسلام است، زیرا از همان ابتدای پیدایش این دین تا امروز این خصوصیت ماهوی و پایدار است. روشنفکران اسلاموفیل ایراد می گیرند که «امپریالیسم منشا خشونت» است. بطور مسلم سیاست استعماری در طول تاریخ با جنگ و خشونت همراه بوده است. ولی بحث ما در اینجا در باره اسلام است. تاکتیک روشنفکران غیردینی مدافع اسلام همیشه فرار از بحث است. آنها در تکنیک مغلطه کاری خود گفتگو در باره ماهیت دین اسلام را متوقف کرده و جدل فکری را به بحث در باره شهروند مسلمان جهت می دهند. حال آنکه بحث در باره میلیونها شهروند مسلمان صلح دوست و آرام دنیا نیست، آنها با شرافت انسانی خود و با برداشت صلحجویانه از دین در اجتماع، به زندگی خود ادامه می دهند. هرچند آنان در توهم نسبت به اسلام قرارداشته و دارای ذهنیتی ازخودبیگانه می باشند، ولی تمایل به آدم کشی ندارند. در اینجا بحث درباره اسلام و آیات قرآنی خشونتگرا میباشد که یکی از انگیزهای بزرگ آشوب در جهان میباشد و این ایدئولوژی در بستر خود تروریسم پرور است. این آشوبگری برای تامین استیلای اسلام در جهان است و همه تروریست ها در این مسیر جنگ میکنند. کشتار ۲۳۸ شهروند فرانسوی بنام اسلام و پیامبر اسلام صورت گرفت و در این کشور جز شرمساری برای این دین چیز دیگری باقی نمی ماند.

ترورهای اسلامی در جهان فقط در خدمت اسارت انسان و بسط توتالیتاریسم ذهنی و سیاسی است. اسلام توتالیتر است و با تبعیض گره خورده است. بر اساس قرآن بشریت باید به اسلام درآید تا مومن گردد و به بهشت برود. طبق این بینش، بشریتی که در اسلام نیست باید نابود شود یا جزیه بدهد و برده اسلام گردد. در این دین فقط تبعیت و تسلیم در برابر الله قاعده اصلی است و هیچ فکر فلسفی و باز و آزادی هنری قابل تحمل نیست. خمینی فتوا برای کشتن نویسنده سلمان رشدی داد و در ایران ما هنرمندان و آزادگان بسیاری کشته و شکنجه شدند. در ذات این دین، هیچ هنری نمی روید و ضدیت با هنرمند در سرشت اعتقاد قرآنی است. شارب سردبیر «شارلی ابدو» یک هنرمند بود که توسط اسلامیست ها به خون کشیده شد. روزی که دو تروریست اسلامی با مسلسل وارد دفتر گروه مسئولان نشریه شدند در ابتدا پرسیدند «شارب کدام یک از شما می باشد» و ابتدا او کشتند و سپس، غیر از یک نفر که جان سالم بدربرد، بقیه روزنامه نگاران بنام «اسلام» ترور شدند و زمانی که تروریست ها از ساختمان گریخته به خیابان رسیدند فریاد زدند: «انتقام پیامبر را گرفتیم.». زمانی که یکی از تروریست به فروشگاه یهودی ها رسید گفت: «شما را می کشم چون یهودی هستید». زمانی که یک تروریست اسلامی سر کارفرمای خود را از تن او جدا می کند، سر بریده را در محل وردی کارخانه روی نیزه می گذارد تا «کفار» درس بگیرند. در باتاکلان تروریست ها افراد را بطور گروهی به رگبار مسلسل بسته و یا افراد را تک به تک به زانو نشانده و آنها را با «الله اکبر» به مسلسل می بندند. در شهر نیس، یک تروریست اسلامی با کامیون سنگین ۸۴ نفر را بنام «الله اکبر» در زیر چرخها له می کند. این شقاوت از کجا می آید؟ ایدئولوژی و تعصب اسلامی افراد را به برده روانی تبدیل کرده، ذهن یک تروریست را با تمام «سمبولهای روانی» دینی و «فانتاسم های لذت دهنده» آماده سازی نموده و کشتن یک انسان را همچون یک «افتخار هویت دهنده» جا می اندازد. این روند برده سازی دینی، به تروریست می قبولاند که کشتار انسان « وظیفه مقدس» است و راهی برای «بهشت و زندگی جاودانه» می باشد.



شارب رفیقم بود، یکبار در نمایشگاه کتاب پاریس، بمن گفت اسلامیست ها بارها تلاش کرده اند که در دفتر هفته نامه بمب بگذارند و ما را بکشند، ما علیه آنها حتا شکایت نکرده ایم ولی آنها از تهدید به مرگ دست برنمی دارند و به این خاطر پلیس ما را بارها مجبور کرده تا نیروی محافظت پلیسی را قبول کنیم. گفتم شارب تصویرهای فکاهی شوخی و طنز تو روح این افراد فناتیک و بیمار را آرام نمی گذارد و راه حل برای آنها نابودی فیزیکی شما است. به شارب گفتم گناه بزرگ تو هنر توست و حتا اگر امروز سکوت کنی «مرتکب خطای کبیر» شده ای و برای تروریستها حکم اللهی باید اجرا شود و کشور تو باید تنبیه شود. به شارب گفتم حاضری هنرت را رها کنی؟ او گفت هنر من، هستی من است. سپس شارب گفت اسلامگرایان این حکم را از کجا آورده اند؟ گفتم این حکم در ۱۴۰۰ سال پیش در قرآن آمده است.

آنها را می شناختم، «شارب» و رفیق اش «کابو»، همیشه آرام بودند، آرام سخن می گفتند، همیشه لبخند می زدند یا می خندیدند. روز تراژدی در دانشگاه بودم و زمان تنفس بود، یکی از همکاران گفت در پاریس حمله تروریستی صورت گرفته است. با موبایل تلویزیون را نگاه کردم و گزارش از حمله به شارلی ابدو بود. زمانی که خبر کشتار روزنامه نگاران شارلی ابدو را شنیدم نمی توانستم بفهمم، گیج شده بودم، پیش خود گفتم چه کنم، درس را از سربگیرم یا رها کنم. بخود گفتم به آمفی تئاتر برمیگردم تا خبر را به دانشجویان بدهم. حالم خوب نبود، آهسته و دردناک از پله های آمفی پائین آمدم، خشم و اندوه مرا گرفته بود، لحظه ای سکوت کردم، همه دانشجویان متوجه حال بدم بودند، با صدای لرزان چند جمله کوتاه در باره ترورها در دفتر شارلی ابدو گفتم و سپس بی اختیار در برابر آنها گریستم. شارب مانند سایر همکارانش، مردی مهربان و آزاداندیش و صلح دوست بود. یادش همیشه پایدار.

جلال ایجادی - جامعه شناس


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016