گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
13 آذر» پاسخ به سوال «اون پوله كجا رفت؟» آقاى رييس جمهور!؛ ف. م. سخن11 آذر» جناب رييس جمهور! حالا منظور؟!؛ ف. م. سخن
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! آقاى ابراهيم گلستان لطفا در صورت امكان پاسخ دهند؛ ف. م. سخنموضوع عقد فروغ فرخزاد با آقاى ابراهيم گلستان، كه اخيرا توسط استاد ارجمندم، جناب آقاى مسعود بهنود مطرح شد، انعكاس بسيار گسترده اى در سطح جامعه فرهنگى ايران داشت. ابتدا احساسات دوستداران فروغ است كه به شدت بعد از طرح اين موضوع بر انگيخته شده. در ذهن بسيارى از اين افراد، فروغ، زنى ست عاصى و عاشق، كه زندگى اش مثل شعرش، بى غل و غش بوده و امكان تن دادن او به ازدواج، آن هم از نوع عقد و صيغه، غير ممكن است. آن ها مى گويند چطور مى توان باور كرد كه فروغ عصيانگر، كه در زمان خود، رو در روى هنجارهاى اجتماعى ايستاد و بابت آن هم ضربه ها خورد و حرف هاى درشت شنيد، تن به كارى دهد كه زشتى آن بر عالم و آدم پوشيده نيست و حتى اشخاص سنتى و مذهبى، تن دادن به چنين كارى را خفت مى دانند. اين علاقمندانِ به فروغ، كه نه فقط به شعرهاى او، بلكه به موجوديت فروغ در ذهن شان عشق مى ورزند و او را همچون سمبلى براى رهايى و آزادى زن مى بينند، برخى به خشم آمده اند و برخى رنجيده خاطر شده اند. بروز اين خشم و رنجيدگى، در كلام تندشان به آقاى بهنود، كه راوىِ اين ماجراست انعكاس پيدا مى كند. مخالفان آقاى بهنود هم از فرصت استفاده كرده، هر رطب و يابسى كه به ذهن شان مى رسد، به ايشان نسبت مى دهند، گويى نويسنده ى صاحب نامى چون ايشان، نياز به شهرت بيشتر، آن هم از اين طريق پر دردسر و پر حرف و حديث دارد. اما موضوع در همين چهارچوب باقى نمى ماند. خواهر فروغ، پوران خانم، چنان از مطرح شدن اين مساله به خشم مى آيد، كه به راوىِ ماجرا توصيه مى كند مانند ارنست همينگوى، هفت تير در زير گلوى خود قرار دهد و ماشه را بچكاند. البته اين صحبت بيشتر در سايت هاى وابسته به حكومت منتشر شده كه سوژه ى خوبى براى كوبيدن آقاى بهنود پيدا كرده اند و به رغم اين كه عقد كردن فروغ با آقاى گلستان بايد مورد تشويق و تاييد اين سايت ها قرار گيرد، بر عدم وقوع آن اصرار مى ورزند. به هر حال تا منبعى مطمئن سخنان اخير خانم فرخزاد را منعكس نكند، نمى توان به صحت آن اطمينان داشت. اما يك نفر هست كه حرف و گفتار او مى تواند به اين موضوع صورت قطعى و بدون شك و شبهه بدهد. اين يك نفر، متاسفانه يا خوشبختانه (و در اين مورد خاص متاسفانه) عادت ندارد خود را به دست امواج افكار عمومى بسپارد و به خاطر خواست آن ها خود را ملزم به پاسخگويى ببيند. اين يك نفر، با اين كه همه چيز را در باره ى فروغ مى داند، اين «همه چيز» را لااقل تا چند ماه پيش براى خود نگه داشته و به آن به شكل شخصى نگاه مى كند. چه بسا بيان واقعيت توسط اين يك نفر، كلا تصوير فروغ را در ذهن علاقمندان و غير علاقمندان او تغيير دهد و باور آن ها را زير و رو كند. اين يك نفر، كسى نيست جز نويسنده ى بزرگ ما، آقاى ابراهيم گلستان. آقاى گلستان، نحوه ى زندگى و برخوردش با اجتماع، نحوه اى خاص است، همان طور كه نحوه ى نوشتن ايشان، نحوه اى خاص است. صراحت آقاى گلستان به نظر من ستودنى ست و ايشان جزو شخصيت هاى كميابى ست كه ذهن و زبان اش يكى ست. آقاى گلستان همان طور كه صريح مى نويسد و صريح مى گويد، مى تواند به شكلى صريح و بدون رو در بايستى نيز سكوت كند! سكوت خودخواسته اى كه جزو عادات ما ايرانى ها نيست. شايد بى نيازى آقاى گلستان، اين خصلت هاى خاص را در ايشان به وجود آورده و يا تقويت كرده است، والّا هر كس ديگر، مجموعه ى اطلاعات ايشان را داشت و گنجينه ى اسرار بسيارى از جمله اسرار زندگى فروغ در اختيارش بود، بى ترديد، شناخت فروغ در حدّ نازل امروز نبود. فقط يك قلمْ نامه هايى كه آقاى گلستان در اختيار محقق ارجمند، سركار خانم فرزانه ميلانى قرار داد، فروغ را از زاويه اى كه هرگز نديده بوديم به ما نشان داد. گيرم بسيارى، از جمله پوران خانم ارجمند، انتشار اين نامه ها را درست ندانستند و مخالفت صريح خود را با اين كار اظهار داشتند. بارى، از نظر من امكان اين كه آقاى بهنود، كه از دوستان نزديك خانواده ى گلستان هستند، بدون صحبت و گفت و گو با آقاى گلستان، موضوع عقد فروغ را مطرح كرده باشند، تقريبا غير ممكن است. بنابراين كسى كه بايد بر اين موضوع نقطه ى پايانى بگذارد و جوابى به احساسات بر انگيخته شده ى دوستداران فروغ بدهد، شخص آقاى گلستان است. درخواست پاسخ، طورى كه گويى آقاى گلستان «وظيفه»ى پاسخگويى دارند، بيجاست. هر چند ما در اينجا با شخص يا اشخاص يا اشخاصى كه در دوران حاضر زندگى مى كنند رو به رو نيستيم بلكه با بخشى از تاريخ ادبيات معاصرمان سر و كار داريم، اما حريم شخصى و زندگى خصوصى افراد، بر همه ى اينها ارجحيت دارد و نمى توان كسى را به خواهش يا به اصرار وادار كرد از داخلِ اين حريم با جامعه سخن بگويد. بنابراين بايد به ميل و امكان پذير بودنِ پاسخگويى توجه كنيم و اميدوار باشيم همان طور كه ايشان بعد از سال ها انتشار برخى از نامه هاى فروغ را بى اِشكال ديدند، بيانِ ماوقع را نيز در زمينه ى عقد و غيره بى اِشكال ببينند خاصه آن كه حرف و حديث هايى در علل آزاد كردن نامه هاى فروغ و نيز مطرح كردن همين موضوع عقد، به گوش مى رسد كه شايد ورود آقاى گلستان به اين بحث پر سر و صدا، نقطه ى پايانى هم بر اين حرف و حديث ها باشد. اميدوار باشيم كه چنين شود. Copyright: gooya.com 2016
|