شنبه 13 آذر 1395   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


پرخواننده ترین ها

آقاى ابراهيم گلستان لطفا در صورت امكان پاسخ دهند؛ ف. م. سخن

IMG_4624.JPG

موضوع عقد فروغ فرخزاد با آقاى ابراهيم گلستان، كه اخيرا توسط استاد ارجمندم، جناب آقاى مسعود بهنود مطرح شد، انعكاس بسيار گسترده اى در سطح جامعه فرهنگى ايران داشت.
تصور شخص من اين بود، كه بعد از فروكش كردن هياهوها و اظهار نظرهاى مثبت و منفى، اين موضوع اثر امروزى خود را از دست مى دهد، و فروغْ مجددا همان فروغى مى شود كه هر يك از ما در ذهن خود داريم.
اما با كمال تعجب مشاهده مى شود كه هر چه پيش تر مى رويم، گره هاى اين ماجرا بيشتر مى شود...



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


ابتدا احساسات دوستداران فروغ است كه به شدت بعد از طرح اين موضوع بر انگيخته شده. در ذهن بسيارى از اين افراد، فروغ، زنى ست عاصى و عاشق، كه زندگى اش مثل شعرش، بى غل و غش بوده و امكان تن دادن او به ازدواج، آن هم از نوع عقد و صيغه، غير ممكن است. آن ها مى گويند چطور مى توان باور كرد كه فروغ عصيانگر، كه در زمان خود، رو در روى هنجارهاى اجتماعى ايستاد و بابت آن هم ضربه ها خورد و حرف هاى درشت شنيد، تن به كارى دهد كه زشتى آن بر عالم و آدم پوشيده نيست و حتى اشخاص سنتى و مذهبى، تن دادن به چنين كارى را خفت مى دانند. اين علاقمندانِ به فروغ، كه نه فقط به شعرهاى او، بلكه به موجوديت فروغ در ذهن شان عشق مى ورزند و او را همچون سمبلى براى رهايى و آزادى زن مى بينند، برخى به خشم آمده اند و برخى رنجيده خاطر شده اند.

بروز اين خشم و رنجيدگى، در كلام تندشان به آقاى بهنود، كه راوىِ اين ماجراست انعكاس پيدا مى كند. مخالفان آقاى بهنود هم از فرصت استفاده كرده، هر رطب و يابسى كه به ذهن شان مى رسد، به ايشان نسبت مى دهند، گويى نويسنده ى صاحب نامى چون ايشان، نياز به شهرت بيشتر، آن هم از اين طريق پر دردسر و پر حرف و حديث دارد.

اما موضوع در همين چهارچوب باقى نمى ماند. خواهر فروغ، پوران خانم، چنان از مطرح شدن اين مساله به خشم مى آيد، كه به راوىِ ماجرا توصيه مى كند مانند ارنست همينگوى، هفت تير در زير گلوى خود قرار دهد و ماشه را بچكاند. البته اين صحبت بيشتر در سايت هاى وابسته به حكومت منتشر شده كه سوژه ى خوبى براى كوبيدن آقاى بهنود پيدا كرده اند و به رغم اين كه عقد كردن فروغ با آقاى گلستان بايد مورد تشويق و تاييد اين سايت ها قرار گيرد، بر عدم وقوع آن اصرار مى ورزند. به هر حال تا منبعى مطمئن سخنان اخير خانم فرخزاد را منعكس نكند، نمى توان به صحت آن اطمينان داشت.
هنوز هستند كسانى كه فروغ و گلستان را از نزديك مى شناخته اند و با نحوه ى زندگى آن ها و كارهاى كرده و نكرده شان آشنايى دارند، پس بايد همچنان منتظر پس لرزه هاى اين زلزله ى شديد فرهنگى بمانيم و از زبان و قلم آن ها نيز، نگارش هاى ديگر اين ماجرا را بشنويم و بخوانيم.

اما يك نفر هست كه حرف و گفتار او مى تواند به اين موضوع صورت قطعى و بدون شك و شبهه بدهد. اين يك نفر، متاسفانه يا خوشبختانه (و در اين مورد خاص متاسفانه) عادت ندارد خود را به دست امواج افكار عمومى بسپارد و به خاطر خواست آن ها خود را ملزم به پاسخگويى ببيند. اين يك نفر، با اين كه همه چيز را در باره ى فروغ مى داند، اين «همه چيز» را لااقل تا چند ماه پيش براى خود نگه داشته و به آن به شكل شخصى نگاه مى كند. چه بسا بيان واقعيت توسط اين يك نفر، كلا تصوير فروغ را در ذهن علاقمندان و غير علاقمندان او تغيير دهد و باور آن ها را زير و رو كند.

اين يك نفر، كسى نيست جز نويسنده ى بزرگ ما، آقاى ابراهيم گلستان.

آقاى گلستان، نحوه ى زندگى و برخوردش با اجتماع، نحوه اى خاص است، همان طور كه نحوه ى نوشتن ايشان، نحوه اى خاص است. صراحت آقاى گلستان به نظر من ستودنى ست و ايشان جزو شخصيت هاى كميابى ست كه ذهن و زبان اش يكى ست.

آقاى گلستان همان طور كه صريح مى نويسد و صريح مى گويد، مى تواند به شكلى صريح و بدون رو در بايستى نيز سكوت كند! سكوت خودخواسته اى كه جزو عادات ما ايرانى ها نيست. شايد بى نيازى آقاى گلستان، اين خصلت هاى خاص را در ايشان به وجود آورده و يا تقويت كرده است، والّا هر كس ديگر، مجموعه ى اطلاعات ايشان را داشت و گنجينه ى اسرار بسيارى از جمله اسرار زندگى فروغ در اختيارش بود، بى ترديد، شناخت فروغ در حدّ نازل امروز نبود.

فقط يك قلمْ نامه هايى كه آقاى گلستان در اختيار محقق ارجمند، سركار خانم فرزانه ميلانى قرار داد، فروغ را از زاويه اى كه هرگز نديده بوديم به ما نشان داد. گيرم بسيارى، از جمله پوران خانم ارجمند، انتشار اين نامه ها را درست ندانستند و مخالفت صريح خود را با اين كار اظهار داشتند.

بارى، از نظر من امكان اين كه آقاى بهنود، كه از دوستان نزديك خانواده ى گلستان هستند، بدون صحبت و گفت و گو با آقاى گلستان، موضوع عقد فروغ را مطرح كرده باشند، تقريبا غير ممكن است. بنابراين كسى كه بايد بر اين موضوع نقطه ى پايانى بگذارد و جوابى به احساسات بر انگيخته شده ى دوستداران فروغ بدهد، شخص آقاى گلستان است.

درخواست پاسخ، طورى كه گويى آقاى گلستان «وظيفه»ى پاسخگويى دارند، بيجاست. هر چند ما در اينجا با شخص يا اشخاص يا اشخاصى كه در دوران حاضر زندگى مى كنند رو به رو نيستيم بلكه با بخشى از تاريخ ادبيات معاصرمان سر و كار داريم، اما حريم شخصى و زندگى خصوصى افراد، بر همه ى اينها ارجحيت دارد و نمى توان كسى را به خواهش يا به اصرار وادار كرد از داخلِ اين حريم با جامعه سخن بگويد. بنابراين بايد به ميل و امكان پذير بودنِ پاسخگويى توجه كنيم و اميدوار باشيم همان طور كه ايشان بعد از سال ها انتشار برخى از نامه هاى فروغ را بى اِشكال ديدند، بيانِ ماوقع را نيز در زمينه ى عقد و غيره بى اِشكال ببينند خاصه آن كه حرف و حديث هايى در علل آزاد كردن نامه هاى فروغ و نيز مطرح كردن همين موضوع عقد، به گوش مى رسد كه شايد ورود آقاى گلستان به اين بحث پر سر و صدا، نقطه ى پايانى هم بر اين حرف و حديث ها باشد.

اميدوار باشيم كه چنين شود.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016