شنبه 18 دی 1395   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


پرخواننده ترین ها

ترامپ بزرگترین فروشنده تاریخ- بخش دوم، محمد برقعی

محمد برقعی
این فروشنده نابغه ، چنان در کار خود ورزیده و خوب بود ،که یک تنه توانست بر خلاف دوحزبی که تمام صحنه سیاست را به دست دارند حرکت کند ،وبرای پیروزیش سرش زیر بار منت کسی نباشد. و هر چه به دست آورده حاصل قدرت فروشندگی خودش بوده . اوانسان هار ا بهتر از خودشان می شناخت ،لذا توانست در جامعه ای باز، و در برابر دیدگان تمام وسایل ارتباط جمعی ،گنجشک را رنگ کرده و به اسم قناری بفروشد.

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


حدود چهل سال پیش با تنی چند از بازرگانان نشسته بودیم و صحبت از مهارت فروشندگی بود یکی گفت فروشنده خوب می تواندهر چیزی را بفروشد .گفتم البته هر چیز مورد نیاز گفت نه ، این که دیگر هنری نیست ، بلکه یک فروشنده خوب نیازش هم را ایجاد می کند .او حتی می تواند گنحشک را رنگ نکند و به اسم قناری بفروشد . آن هم به کسانی که هم قناری را می شناسند و هم گنجشک را. گفتم قابل قبول نیست . مثلایک فروشنده می تواند آب را ،که به قول معروف سبیل الله است ، هم مثل پپسی بفروشد. گفت بله .سالی چند کشید تا کلامش را باور کنم.
سی سال بعد در کنار دریاچه ای در اطریش بودم . بهشتی که صدای آبشارها فضا را سرشار کرده بود. و همه از چشمه سارانی می آمدند که از آن ها خورده بودم. آب های همه چنان گوارا بودند که همگی ما بر ساکنان آن محل حسرت خوردیم که ازچنین آبی می نوشند. برای خوردن غذا به رستوران زیبایی بر لب دریاچه رفتیم ،که آبشاری بر پشت سرش روان بود. آب که آوردند بطری هایی بود تجارتی که در همه شهر به فروش می رفت .با شگفتی پرسیدم که این همه آب گوارا وشما آب از کشوری و شهری دیگر در بطری می آورید .خندید که بله مردم می خواهند .و بعد که تنها دیدمش گفت البته ما همان آب محل را می خوریم .دیدم وقتی صاحب رستوران از فروش هر بطری یک یورو سودمی برد ،چرا آب مجانی بدهد
سالها بعد از یک فروشنده بسیار موفق املاک پرسیدم رازموفقیتش در چیست ، کفت شناخت انسان . گفت کیفیت ملک نقش چندانی در فروش ندارد ، بلکه آن چه بسیار مهمتر است درجه شناخت تو از ویژگی های انسان و نفسانیت بشراست . پرسیدم یعنی چه . گفت انسان ها در اکثر موارد برعکس تصورشان تصمیم هایشان را احساسی می گیرند نه عقلانی .منتهی هیچ کس نمی خواهد اعتراف کند که عاقلانه تصمیم نمی گیرد. گفتم مثالی بزن .گفت من دهها خانه گران قیمت در حومه شهر فروخته ام ،همه دارای چمنزاری وسیع و برکه آبی شفاف ، کنار جنگلی یا در دامنه کوهساری .مشتری را در یک روز زیبای آفتابی می برم ،و او عاشق آن بهشت خلوت می شود . و به امید گریز ازسر و صدای ترافیک و هوای آلوده شهر،و دیوار های بلند سیمانی آن خانه را می خرد. گفتم ایرادش چیست .گفت به نظرخریداران از روی عقل تصمیم گرفته اند . اما این خریداران نمی اندیشند که هرروز یک تا دو ساعت باید بروند و بیایند. لذا در تاریکی میروند و در تاریکی می آیند. بعد هم زدن چمن و نگهداری خانه و فضای وسیع بیرون وقتی برای استراحت و لذت نمی گذارد . من آگاهم که به آنها خانه نمی فروشم ،بلکه رویا و خیال می فروشم .لذا کمتر ساختمان را نشان میدهم ، وبیشتر می گذارم مسحور طبیعت زیبا شود . حتی گاهی چند اسب هم می آورم و در چمن رها می کنم تا تصویر کامل شود.

ترامپ

این فروشنده نابغه ، چنان در کار خود ورزیده و خوب بود ،که یک تنه توانست بر خلاف دوحزبی که تمام صحنه سیاست را به دست دارند حرکت کند ،وبرای پیروزیش سرش زیر بار منت کسی نباشد. و هر چه به دست آورده حاصل قدرت فروشندگی خودش بوده . اوانسان هار ا بهتر از خودشان می شناخت ،لذا توانست در جامعه ای باز، و در برابر دیدگان تمام وسایل ارتباط جمعی ،گنجشک را رنگ کرده و به اسم قناری بفروشد.

همان طور که گفته شد یک فروشنده خوب با شناخت ماهیت انسان ، و با استفاده ازتضاد پنهان در شخصیت او ،وی را به راهی که می خواهد می برد .از این روی مرسوم است که محققین ، با تحلیل شرایط ،نشان می دهند که چه گونه رهبری عوام گرا ، با بهره گیری از فرصت مناسب ، مردم را به سوی سراب کشانده است . از جمله نسان می دهند که هیتلر با استفاده از روحیه شکست خورده مردم آلمان ،نازیست را ایجادکرد . یا آقای خمینی با بهره گیری از دلزدگی مردم از حکومت شاه ،به مردم ولایت فقیه را فروخت ،نظریه ای من در آوردی ،که کمتردین داری شناختی از آن داشت چه رسد به ملیون هامردمی که انگیزه دینی نداشتند.

اما همان گونه که گفته آمد یک فروشنده نابغه و استثنایی می تواند شرایطی را که وجود ندارد ایجاد کند ، وسپس برمبنای این نیاز مصنوعی به شیوه ای ، که در مورد اول گفته شد مردم را به خود جذب کرده و به آنها رویا بفروشد .
با این مقدمه نخست به نیازهای مصنوعی که ترامپ برای جامعه آمریکا ایجاد کرد اشاره کرده و بعد به مهارت او در جذب مردم می پردازم.

1-خطر مهاجرین

پدیده مهاجرت که در اروپا مشکل عظیمی شده است، هیچ ارتباطی با آمریکا ندارد. مهاجرت در آمریکا از آمریکای لاتین و از مرز مکزیک است ،که سابقه ای طولانی دارد ، و هیچ ربطی به این سیل مهاجرت از خاورمیانه و شمال آفریقا ندارد. و تمام سهم آمریکا از این موج مهاجرت در سال 2016 پانزده هزار نفر است ،که کمتر از مقدار مهاجرت این چنینی به یک شهر کانادا است . و این جماعت هم به دقت برگزیده شده و با کنترل کامل به آمریکا آورده شدند.
اما ترامپ با بهره گیری از اخبارجهانگیر مهاجرت به اروپا ، که شب وروز از وسایل ارتباط جمعی پخش می شود ، ومربوط به مهاجرین خاورمیانه و آفریقا به اروپا است، مهاجرت دیر پای از مکزیک را به مسئله روز تبدیل کرد. وبعد هم مرتبا تکرار کرد که این مهاجرین سبب بیکاری آمریکائیان شده اند،.در حالی که آمریکائیان میدانند کارهای سخت ساختمانی یا میوه چینی فصلی با مزد کم را کمتر کارگر آمریکایی می خواهد بکند ، و اگر هم بکند با مزدی که می گیرند زندگی نمی توانند بکنند.

2-امنیت

خبرترورهای در اروپا همه خبرگزاری ها را اشغال کرده است ، و وحشت بسیاری را سبب شده است. اما آین ترورها ربطی به آمریکا ندارد. آمریکا از این بابت از امن ترین کشورهای جهان است . درتمام سالها ی پس از یازدهم سپتامبر 2001تنها دو مورد از این گونه ترورها در آمریکا انجام شده است یکی در سن برناردینوی کالیفرنیادر سال 2015که منجر به مرگ 18 نفر شد و یکی دو نوجوان چچنی در دو ماراتن بوستون در آوریل 2013 با بمب دست ساز سه نفر را کشتند.

توجه شود این دو کشتار با توجه به جامعه آمریکا اتفاق قابل توجهی نیست . زیرا هفته ای نیست که در گوشه ای از آمریکا تروری صورت نگیرد . و کمتر ماهی می گذرد که کسی با مسلسل دست به کشتار دست جمعی نزند، آن هم نه تنها در خیابان و اماکن عمومی ،بلکه در مدرسه وکلیسا و دانشگاه ، و تقریبا هم همه به دست سفید پوستان بومی . جامعه ای که حمل اسلحه در آن چنان فراگیرو فاجعه بار است ،وداشتن اسلحه در این فرهنگ چنان ریشه دارد که بسیاری در مصاحبه های تلویزیونی چاره این همه نا امنی وکشتار را در آن می بینند که حتی پرستاران و دکترها و کشیشان مسلح شوند ، تا تروریست را بلافاصله بکشند .

فتو شاپ سیاسی

این فروشنده توانا از هنر فتوشاب با مهارت قابل تقدیری در صحنه سیاست استفاده کند. نمونه برجسته آن همان گونه که آمد دو مسئله"تروریست" و "مهاجرت "بود وی ماهرانه و با آشفته کردن اذهان ، ترورهای جهانی را تبدیل به نا امنی در آمریکا کرد..چنان که گویی این فجایع در این کشور اتفاق می افتد. بدین سان توانست چنان مردم را نگران ناامنی کند ،که مسئله هراس از ترور بیگانگان ، حربه مهمی در مبارزه انتخاباتی اش شود. لذا هر تروری در هرجای دنیا می شد ، ترامپ با آب و تاب آن را مسئله آمریکا می کرد، وبرای جلب نظر مسیحیون متعصب ،آن را تبدیل به دعوای میان اسلام ومسیحیت می کرد.در حالی که این ترورها تقریبا تمامی به دست خود آمریکائیان مسیحی انجام می شود.جالب تر آن که وی درهمان حال از داشتن اسلحه ، که عامل بیش از نود درصد این ترورها است ، حمایت می کند.

سپس آن مسئله قلابی مهاجرت را ، به این مسئله ساختگی ترور وصل می کرد ،وبا مهارت یک فروشنده توانا به طرفدارانش قبولاند که مهاجرین غیر قانونی آمریکای لاتین ،عامل اصلی کشتارها و تجاوزها و جنایات در آمریکا هستند. امری که تمام مقامات امنیتی کشور به شدت آن را نادرست میدانند.

این دونمونه از چندین مسئله مصنوعی است که ترامپ خلق کرد ، و بعد با هنرمندی آن دومسئله قلابی را مسئله اساسی جامعه کرد ، ودر مبارزات انتخاباتیش از آنها بهره برداری بسیار کرد.

در ذیل نشان داده می شود که چه گونه مثل ورق بازان ماهر،وچشم بندهای خال بازها ،با جا به جا کردن سریع کارت ها ،مشتری را چنان سر در گم کرد که کارت قلابی را بجای کارت برنده برگزینند. به چند نمونه از این ترفنده اشاره کنم

بیکاری

ترامپ مرتب تکرار کرد که بیکاری بلای بزرگ جامعه شده است ،واز آنجا که کار اوشعبده بازی بسیار ماهرانه است ، می داند همان گونه که گوبلر، مسئول دستگاه تبلیغاتی هیتلر گفت ، دروغ هرچه بزرگتر باشد ، آسان ترجا می افتد است، به شرط آن که مدعی آن را با قاطعیت تمام ، و در برابر چشم همگان پیوسته تکرار کند. از جمله وقتی تمام آمارها رسمی نشان می دهند که نرخ بیکاری به پائین ترین رقم خود در دهه گذشته یعنی به 4.6%رسیده است ، وی در نقش یک کاندیدای ریاست جمهوری ، در رسمی ترین مناظرات ، ودر حضور همه وسایل ارتیاط جمعی ،بگوید بیکاری در آمریکا در بالاترین حد خود درتاریخ است . ودر حالی که اوباما حامی سیاهان است با قاطعیت مرتبا تکرار کند که سیاهان هیچ گاه این همه بیکار وفقیر نبوده اند ، به طوری که نرخ بیکاری آنان به 57 در صد رسیده است. به عبارتی دروغ اگر چنان بزرگ وبی پرواباشد باشد که از حد تصور مردم بالاتر باشد آسان تر جا می افتد ،تا دروغی که به ذهن مردم نزدیک تر است.

بنابراین بی کاری عامل مهمی در این خشم عمومی نسبت به فقر و محرومیت اقتصا دی نیست ، بلکه از مسایل اجتماعی که بگذریم ،زمینه فشارهای اقتصادی و و طغیان علیه قدرت حاکم را در جای دیگری باید جستجو کرد .در این مورد چند دلیل از همه عوامل برتر است.

1-توزیع ناعادلانه ثروت و افزایش پیوسته نابرابری های طبقاتی . این که درآمد ده درصد بالای اجتماع به سرعت رو به افزایش است ، در حالی که قشر متوسط جامعه هرروز کوچک تر ،و قشر های پائین تر هروز فقیر تر می شوند .

اگر در دهه هفتاد کار یک عضو خانواده زندگی قابل قبول یک خانواده را تامین میکرد، امروز هم مرد و هم زن خانواده باید کارکنند ،حتی در بسیاری از موارد دو کار، و باز هم به سختی مخارج خانواده تامین می شود .

2- رشد روز افزون تکنولوژی و در نتیجه مشکل کاریابی روز افزون طبقات محروم که دانش لازم را برای نظام تولیدی جدید ندارند . به دیگر سخن تولیدات صنعتی هرروز کمتر، و تولیدات خدماتی ،که نیازمند آشنایی با تکنولوژی جدید دارد ، هر روز بیشتر می شود.. همین عقب ماندگان از دانش روز ناراضیانی هستند که بخش فعال حامیان آقای ترامپ را تشکیل می دهند،واین امر بیش از همه سفید پوستان کم سواد را ،که روزگاری صاحب قدرت وسیعی بودند ، خشمگین و عاصی کرده است.

3- تغیییر رشته های کاری از جمله صنعت های رو به مرگ تولید ذغال سنگ یا ماشین سازی . گفتنی است که کسانی به بخش 2 و3 تعلق دارند به خوبی آگاهند که این راه بی بازگشت است ، و باز گشت به دوران رونق این صنایع ،یا کاریابی برای کسانی که از دانش روز عقب هستند ممکن نیست ، فارغ از آن که چه کسی به کاخ سفید برود .

4-افزایش روز افزون سود سرمایه در مقایسه با سهم کار. از چنددهه پیش مقررات کار هروز بیشتر دست سرمایه دار را باز تر کرده ،و امنیت شغلی کارمندان وکار گران راکمتر کرده است .این روند اززمان دولت ریگان شدت یافته ، ومثل یک ماشین بدون ترمز درجاده سرازیر هر ساعت شتاب بیشتری می گیرد، تا جایی که دیگر یک ترم جا افتاده برای این مشاغل بدون امنیت ،که در چند سال اخیر از مرز 50 درصد نیروی شاغل گذشته ،ایجاد شده است precariat
در بخش دوم به این پرداخته می شود که چه گونه اقشار محروم دشمن طبقاتی خود را بر گزیدند.

چرایی حمایت مردم

سوال بنیانی

یک سوال اساسی کمتر مطرح می شود و مورد تحلیل دقیق قرار می گیرد ،آن که چرا این اقشار زیر فشار، به جای حمایت از دولت اقای اوباما ، که در جهت منافع آنان تلاش کرده ،و کوشیده است با برنامه های رفاهی به اقشار محروم یاری برساند، جانب ترامپ را گرفته اند ،که می خواهدمسیر مخالف او را برود. کسی که می گوید مخالف افزایش حد اقل دستمزد است ،در برابر دولت اوباما که می کوشد حد اقل دست مزدها رااز ساعتی کمترا ز 8 دلار، به ساعتی 15 دلار افزایش دهد .یا بیمه سلامتی را همگانی کند ،تا در نتیجه نزدیک به 50 ملیون افراد راکه بیمه ندارند صاحب بیمه کند. و یا شهریه دانشگاه را کمتر ،و کالج های محلی را ،که عموم فرزندان این اقشار به آن کالج ها می توانند بروند ،مجانی کند .درحالی که ترامپ به روشنی تمام این ها رانفی کرده ، ومدعی شده که تمام این دست آوردها را لغو می کند.

سوال آن است که چه گونه همین اقشار زیر فشار به اوباما پشت کرده ،وبیلیونری را بر می گزینند که باهمه این مزایا مخالفت می کند .وی حتی اعلام می کند که مالیات قشر بالای جامعه را کاهش می دهد ، که برنامه آشکاری در جهت پولدار تر کردن ثروتمندان ،و افزایش فقر اقشار متوسط و پائین جامعه است.آنا ن از کسی حمایت می کنند که رسما می گوید به هر ترفندی متوسل شده که مالیات کمتری بدهد، وحتی فرم مالیاتی خود را تحویل نمی دهد .کاری که هر یک از حامیان اومرتکب شوند به سختی جریمه شده ، و ممکن است زندانی هم بشوند .وجالبتر این که این حمایت اقشار فرودست از دشمن اقتصادیشان تنها شامل شخص ترامپ نشده ، بلکه در همه سطوح ، از جمله کنگره، فرمانداری ها و مناصب مهم دیگرهم شده است .

کوتاه کلام چه گونه است که ضعفا به حامیان خود پشت کرده ، و از دشمنان طبقاتی خودحمایت می کنند . پاره ای از ایرانیان ، وحتی نشریات معتبری در غرب ترامپ را با احمدی نژاد مقایسه کرده اندکه اشتباهی بزرگ است. حمایت محرومان از احمدی نژاد قابل فهم بود ،که هم از جنس آنان بود و هم مزایایی ،چون یارانه ها ، را به آنها می داد . در حالی که همان گونه که گفته آمد این روند در آمریکا خلاف آن بود

انگیزه مردم در حمایت از ترامپ.

این که گفته می شود اینان فریب خورده اند مرا قانع نمی کند، و به نظرم این فرار از یافتن پاسخ است ،آن همه در جامعه ای که وسائل ارتباط جمعی مرتبا مسایل را تحلیل کرده و افشاگری می کنند. مهمتر آن که نیمی از رای دهندگان را موجوداتی نا آگاه و فریب خورده دانستن ، آن هم دریک جامعه باز ، منطقی نیست. این استلال به دو دلیل است یکی گزیددن پاسخ ساده برای مسایل پیجیده اجتماعی ، دوم مقدس شمردن توده ها ،و مقاومت در پذیرش این واقعیت تلخ که رهبرانی چون ترامپ ، نماد ضعف ها و انحرافاتی هستند که در خود مردم وجود دارد .به عبارتی پذیرش آن که از کوزه همان تراویده که درآن بوده .

مهمترین این خصوصیات مردم برای حمایت ار ترامپ چنین این

1-داروینیسم اجتماعی . این تز که مورد علاقه راکفلر بود در دوران جامعه آمریکا ریشه بسیار عمیق دارد.می دانیم که داروین در مورد بقای نسل حیوانات معتقد به بقای اصلح بود، که مردم عامی آز آن بقای قویتر را فهم می کنند. ولی او بر آن بود آن که هرموجودی که بهتر با شرایط سازش و هم آهنگی کند بیشتر می ماند . به همین دلیل از خدمات اجتماعی در این کشور استقبال نمی شود ،و اکثریت جامعه بر آنند که این خدمات مردم راتنبل و بیکاره می کند. نمونه ملموس آن را برای ما ایرانیان پناهندگان اهستند . درکشورهای اروپایی هم پناهندگی بسیار آسانتر پذیرفته می شود،و هم برای مدتی طولانی به پناهنده اقسام کمک ها می شود. در حالی که سهمیه پناهندهان در آمریکا محدود، و بیشترهم پناهندگانی شانس قبولی دارند که یک نفر بامدارک لازم ثابت کند که مخارجش را تامین کند . واگر هم مورد استثنایی جز این باشد ،حداکثر تا شش ماه به پناهنده کمک می شود . جالب آن است که عموم ایرانیان ، حتی خود پناهندگان سیاسی نیازمند ،هم می گویند این شیوه آمریکا بهتر است. زیرا این سیاست سبب می شود که پناهنده تحت فشار زندگیش رابسازد ، کاری که بسیاری از پناهندگان سیاسی در اروپا مجبور به انجامش نشدند.

2- تساوی قانونی توجیه گر نابرابری های اقتصادی و اجتماعی

فقر و نابرابری های اجتماعی زمینه عصیان های اجتماعی و مبارزات طبقاتی است ،مگر آن که عوامل فرهنکی اذهان مردم را نابرابری ها توجیه کند. در طول تاریخ
در عموم جوامع شاهدیم که فشارهای اقتصادی واجتماعی مردم را خشمگین می کند ، و کاسه صبرشان که پرشد ،یا شرایطه مساعد که فراهم شد، محرومان پرچم مبارزه بر می دارند ، وبر استثمارگران خود می خروشند. اما این جوشش در همه جوامع درجات یکسان ندارد ، و آستانه تحمل آن ها بستگی زیادی به فرهنک آنان دارد. برا ی نمونه در هند این تحمل به صورت شگفتی بسیار بالا، وتاریخ مبارزات طبقاتی در آن بسیار محدود است . و در همان کشور، آستانه تحمل مسلمانان ازهندو ها بسیارکمتر است.

کاست توجیه گر نابرابری ها :نکته ای که چشم بسیاری از اروپائیان را در هند به خود جلب کرد،همین تحمل بسیارهندوهابود . اعضا کاست های پائین ،به ویژه پائین ترش که نجس ها خوانده می شود، از همه نظر وضعی اسف بار دارند.مشاغل کثیف و حقیر ،چون مرده شویی ،زباله جمع کنی، و چاه کنی ، سلمانی که فقر و حقارت را توامان دارند . اما همین ها اعضا کاست برهمن ها را سخت گرامی می دارند ،وسروری آنان را بی هیچ خشمی پذیرا هستند، و حتی برایشان نذر ونیاز هم می برند

و در ادبیات هند شکوه هایی بدین مضمون دیده نمی شود

اگر دستم رسد بر چرخ گردون هم پرسم که آن چون است و این چون
یکی را میدهی صد گونه نعمت یکی نان جوی آغشته در خون

زیرا بر طبق فلسفه کاستی ،هر کس در هر کاستی هست نتیجه اعمالش در حیاط پیشین است ،و کسی و عامل اجنماعی ای در این محرومیت یا سروری نقشی ندارد. راه نجات هم عمل نیکو کردن، و بهترین تلاش را در این زندگی کردن ،تادر بازگشتش در زندگی بعدی ،به صورت انسان یا حیوان یاگیاه خوشبخت در آید
تساوی حقوقی توجیه گر نابرابری های اقتصادی و اجتماعی : در آمرکا بر آن که از مسئله نژادی که بگذریم، همه بر آنندکه همه افراد با هم مساوی هستند ،و هر کس در هر جایی که هست حاصل تلاش خودش است . البته شانس و عنایت الهی نیز آن نقش دارند، ولی آنها امور فردی و تصادفی هستند که آن باور به تساوی را نقض نمی کنند .و هرچه قانون حاکم تر می شود ، این باور به تساوی هم بیشتر می شود .بهمین جهت مردمی بسیار خوشبین و امیدوار واهل خطر،و در سرمایه گذاری جسورند. نویسنده نامدار آمریکایی جان اشتاین بک گفته مردم آمریکا دو دسته اند: یا ملیونر هستند، یا بد آوری آورده و میلیونر نشده اند. چنین است که کسی خود را قربانی شرایط نمی داند، و همه بر آنند که اگر بخواهند ،به هرجایی که بخواهند می رسند .لذا مکتب مارکسیست ، یا هر مکتبی از این دست ، در این دیار خریداری ندارد، مگر نزد تحصیلکردگانی که فهم خوبی از تحولات اجتماع دارند. با چنین باوری مردم طبقه متوسط و پائین جامعه به پولدارها رای می دهند ،و از آنان در دل خشمی ندارند، چون آنان به جایی رسیده اند که آرزوی عموم این افراد است .همان گونه که یک نجس در هند می کوشد با عمل شایسته کاری کند که در زندگی بعدی عضو کاست برتری شود.

موفقیت این ثروتمندان نشان می دهد که آنان مدیران لایقی هستند،و می توانند جامعه را به رفاه برسانند . جالب است که سوسیالیست اید ه ای است مورد قبول قشرهای تحصیلکرده و تقریبا مرفه جامعه ،که به نبال ساندرز روانه بودند .در حالی که یک نگاه به جمعیت طرفداران آقای ترامپ در گرد آمدی های هزاران نفره مبارزات انتخاباتی ایشان ، نشان میدهدکه بیشترشان از اقشار متوسط رو به به پائین وپائین جامعه و کم سوادندهستند. به عبارتی کسانی که بیشرین سود را از سیاست های سوسیالیستی می برند، سخت ترین دشمن آن هستند ،و برای مخالفت بااوبامااورا متهم می کنند که سوسیالیست است. و می گویند علت اصلی فقر ما آن است که دولت پول مالیات ما را خرج بی بضاعتان مفت خور می کند .و از نظر این سفید پوستان کم در آمد مفت خورها بیشتر سیاهاهان هستند وآمریکا لاتینی های بدون مدرک اقامت . امری که بنا بر تمام گزارشات در این زمینه کاملا نادرست است .بهمین سبب این آقای ترامپ نیست که در مورد ثروتش مبالغه می کند، ووعده کاهش مالیاتی اقشار بسیار ثروتمند جامعه را می دهد، بلکه سالها است که عموم کسانی که برای انتخاب شدن میرانند ،و به طور عمده جمهوری خواهان ، همین سیاست را پیشه گرفته اند.

نو آور: ترامپ این ویژگی فرهنگی این جامعه ،وتو جیهات جا افتاده نابرابری های اقتصادی را خوب می شناسد ، و از آن بهره می گیرد. از جمله دانشگاهی قلابی باز کرد با شهریه بالا، و اکثر شاگردانش که افرادکم در آمد بودند با قرض و قوله شهریه اشان را تهیه کردند. همه به این امید که ترامپ به آن ها یاد می دهد که چه گونه مثل خودش پولدار بزرگی شوند. مگر شب وروزاز وسائل ارتباط جمعی نمی شنوند،یا در فیلم ها نمی بینند ، که فلانی کارش رااز گاراژ خانه اش شروغ کرد وبیل گیت شد و.یامرتبا در شرح حال آدم ها میلیونرها و بیلیونرها می خوانند که تحصیلات دانشگاهی نداشته ،و به طور تصادفی پا به میدانی گذاشته اند، و درست راز موفقیتشان هم در همین امر بوده .فردی از خارج ازآن حرفه وارد کار شده ، لذا توانسته طرحی نو را بیاورد ،و با آن طرح از تمام افراد با تجربه و نامدار آن رشته جلو بیفتند. فیلم هایی از نوغ .Good will hunter.بسیار محبوب می شوند. فیلمی که در آن یک نوجوان کارگر از خانواده فقیر، موفق ترین طرح های رادر ریاضیات را پیدا کرده . خوب با این نوع باور فرهنگی چرا دل به ترامپ ندهند ،و باور نداشته باشندکه این بیلیونر خود ساخته درس نخوانده بیگانه با سیاست زمام سیاسی کشور را به دست بگیرد، و معجزه ای را که سیاستمداران با سابقه نتوانسته اند بکنند او عملی کند .

سنت شکنی . مردم سرخورده وزیر فشار چون قادر به تحلیل علت مشکلات از جمله نابرابری در توزیع درآمد ، نو آوری در تکنولوژی ،تغییرات در نوع تولید و غیره نیستند طبیعی است که بر کسانی که مدیریت جامعه را دردست دارند ناامید و خشمگین باشند و چشم به راه معجزه گری بشوند. و این معجزه گر باید کسی باشد به تازه واردی باشد که علیه همه نامداران صحنه سیاست آمریکاقدم علم کند ،و همه سنت های سیاسی جامعه را نادیده بگیرد. نه تنها با بیل کلینتون ،که در میدان سیاست نام آورترین است ،در گیر شود بلکه نام آوران جمهوری خواهان ، آن هم خانواده بوش ، را هم مسخره کند. پدیده ای که تا حدود زیادی جهانگیر شده ، .از جمله نیمه شب عنان اختیار از دست داده و تویت می کند ویا حاضر به شنیدن گزارش روزانه مقامات امنیتی نمی شود. به دلیل همین شباهت ها ترامپ را احمدی نژاد ایران می دانند.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016