گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
9 آذر» آیین هندو سرچشمه رویاهای رسولانه (بخش چهارم)، محمد برقعی26 آبان» روند شکلگیری نظریه "رویاهای رسولانه"، محمد برقعی
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! ترامپ بزرگترین فروشنده تاریخ- بخش دوم، محمد برقعیاین فروشنده نابغه ، چنان در کار خود ورزیده و خوب بود ،که یک تنه توانست بر خلاف دوحزبی که تمام صحنه سیاست را به دست دارند حرکت کند ،وبرای پیروزیش سرش زیر بار منت کسی نباشد. و هر چه به دست آورده حاصل قدرت فروشندگی خودش بوده . اوانسان هار ا بهتر از خودشان می شناخت ،لذا توانست در جامعه ای باز، و در برابر دیدگان تمام وسایل ارتباط جمعی ،گنجشک را رنگ کرده و به اسم قناری بفروشد.
حدود چهل سال پیش با تنی چند از بازرگانان نشسته بودیم و صحبت از مهارت فروشندگی بود یکی گفت فروشنده خوب می تواندهر چیزی را بفروشد .گفتم البته هر چیز مورد نیاز گفت نه ، این که دیگر هنری نیست ، بلکه یک فروشنده خوب نیازش هم را ایجاد می کند .او حتی می تواند گنحشک را رنگ نکند و به اسم قناری بفروشد . آن هم به کسانی که هم قناری را می شناسند و هم گنجشک را. گفتم قابل قبول نیست . مثلایک فروشنده می تواند آب را ،که به قول معروف سبیل الله است ، هم مثل پپسی بفروشد. گفت بله .سالی چند کشید تا کلامش را باور کنم. ترامپ همان طور که گفته شد یک فروشنده خوب با شناخت ماهیت انسان ، و با استفاده ازتضاد پنهان در شخصیت او ،وی را به راهی که می خواهد می برد .از این روی مرسوم است که محققین ، با تحلیل شرایط ،نشان می دهند که چه گونه رهبری عوام گرا ، با بهره گیری از فرصت مناسب ، مردم را به سوی سراب کشانده است . از جمله نسان می دهند که هیتلر با استفاده از روحیه شکست خورده مردم آلمان ،نازیست را ایجادکرد . یا آقای خمینی با بهره گیری از دلزدگی مردم از حکومت شاه ،به مردم ولایت فقیه را فروخت ،نظریه ای من در آوردی ،که کمتردین داری شناختی از آن داشت چه رسد به ملیون هامردمی که انگیزه دینی نداشتند. اما همان گونه که گفته آمد یک فروشنده نابغه و استثنایی می تواند شرایطی را که وجود ندارد ایجاد کند ، وسپس برمبنای این نیاز مصنوعی به شیوه ای ، که در مورد اول گفته شد مردم را به خود جذب کرده و به آنها رویا بفروشد . 1-خطر مهاجرین پدیده مهاجرت که در اروپا مشکل عظیمی شده است، هیچ ارتباطی با آمریکا ندارد. مهاجرت در آمریکا از آمریکای لاتین و از مرز مکزیک است ،که سابقه ای طولانی دارد ، و هیچ ربطی به این سیل مهاجرت از خاورمیانه و شمال آفریقا ندارد. و تمام سهم آمریکا از این موج مهاجرت در سال 2016 پانزده هزار نفر است ،که کمتر از مقدار مهاجرت این چنینی به یک شهر کانادا است . و این جماعت هم به دقت برگزیده شده و با کنترل کامل به آمریکا آورده شدند. 2-امنیت خبرترورهای در اروپا همه خبرگزاری ها را اشغال کرده است ، و وحشت بسیاری را سبب شده است. اما آین ترورها ربطی به آمریکا ندارد. آمریکا از این بابت از امن ترین کشورهای جهان است . درتمام سالها ی پس از یازدهم سپتامبر 2001تنها دو مورد از این گونه ترورها در آمریکا انجام شده است یکی در سن برناردینوی کالیفرنیادر سال 2015که منجر به مرگ 18 نفر شد و یکی دو نوجوان چچنی در دو ماراتن بوستون در آوریل 2013 با بمب دست ساز سه نفر را کشتند. توجه شود این دو کشتار با توجه به جامعه آمریکا اتفاق قابل توجهی نیست . زیرا هفته ای نیست که در گوشه ای از آمریکا تروری صورت نگیرد . و کمتر ماهی می گذرد که کسی با مسلسل دست به کشتار دست جمعی نزند، آن هم نه تنها در خیابان و اماکن عمومی ،بلکه در مدرسه وکلیسا و دانشگاه ، و تقریبا هم همه به دست سفید پوستان بومی . جامعه ای که حمل اسلحه در آن چنان فراگیرو فاجعه بار است ،وداشتن اسلحه در این فرهنگ چنان ریشه دارد که بسیاری در مصاحبه های تلویزیونی چاره این همه نا امنی وکشتار را در آن می بینند که حتی پرستاران و دکترها و کشیشان مسلح شوند ، تا تروریست را بلافاصله بکشند . فتو شاپ سیاسی این فروشنده توانا از هنر فتوشاب با مهارت قابل تقدیری در صحنه سیاست استفاده کند. نمونه برجسته آن همان گونه که آمد دو مسئله"تروریست" و "مهاجرت "بود وی ماهرانه و با آشفته کردن اذهان ، ترورهای جهانی را تبدیل به نا امنی در آمریکا کرد..چنان که گویی این فجایع در این کشور اتفاق می افتد. بدین سان توانست چنان مردم را نگران ناامنی کند ،که مسئله هراس از ترور بیگانگان ، حربه مهمی در مبارزه انتخاباتی اش شود. لذا هر تروری در هرجای دنیا می شد ، ترامپ با آب و تاب آن را مسئله آمریکا می کرد، وبرای جلب نظر مسیحیون متعصب ،آن را تبدیل به دعوای میان اسلام ومسیحیت می کرد.در حالی که این ترورها تقریبا تمامی به دست خود آمریکائیان مسیحی انجام می شود.جالب تر آن که وی درهمان حال از داشتن اسلحه ، که عامل بیش از نود درصد این ترورها است ، حمایت می کند. در ذیل نشان داده می شود که چه گونه مثل ورق بازان ماهر،وچشم بندهای خال بازها ،با جا به جا کردن سریع کارت ها ،مشتری را چنان سر در گم کرد که کارت قلابی را بجای کارت برنده برگزینند. به چند نمونه از این ترفنده اشاره کنم بیکاری ترامپ مرتب تکرار کرد که بیکاری بلای بزرگ جامعه شده است ،واز آنجا که کار اوشعبده بازی بسیار ماهرانه است ، می داند همان گونه که گوبلر، مسئول دستگاه تبلیغاتی هیتلر گفت ، دروغ هرچه بزرگتر باشد ، آسان ترجا می افتد است، به شرط آن که مدعی آن را با قاطعیت تمام ، و در برابر چشم همگان پیوسته تکرار کند. از جمله وقتی تمام آمارها رسمی نشان می دهند که نرخ بیکاری به پائین ترین رقم خود در دهه گذشته یعنی به 4.6%رسیده است ، وی در نقش یک کاندیدای ریاست جمهوری ، در رسمی ترین مناظرات ، ودر حضور همه وسایل ارتیاط جمعی ،بگوید بیکاری در آمریکا در بالاترین حد خود درتاریخ است . ودر حالی که اوباما حامی سیاهان است با قاطعیت مرتبا تکرار کند که سیاهان هیچ گاه این همه بیکار وفقیر نبوده اند ، به طوری که نرخ بیکاری آنان به 57 در صد رسیده است. به عبارتی دروغ اگر چنان بزرگ وبی پرواباشد باشد که از حد تصور مردم بالاتر باشد آسان تر جا می افتد ،تا دروغی که به ذهن مردم نزدیک تر است. بنابراین بی کاری عامل مهمی در این خشم عمومی نسبت به فقر و محرومیت اقتصا دی نیست ، بلکه از مسایل اجتماعی که بگذریم ،زمینه فشارهای اقتصادی و و طغیان علیه قدرت حاکم را در جای دیگری باید جستجو کرد .در این مورد چند دلیل از همه عوامل برتر است. 1-توزیع ناعادلانه ثروت و افزایش پیوسته نابرابری های طبقاتی . این که درآمد ده درصد بالای اجتماع به سرعت رو به افزایش است ، در حالی که قشر متوسط جامعه هرروز کوچک تر ،و قشر های پائین تر هروز فقیر تر می شوند . اگر در دهه هفتاد کار یک عضو خانواده زندگی قابل قبول یک خانواده را تامین میکرد، امروز هم مرد و هم زن خانواده باید کارکنند ،حتی در بسیاری از موارد دو کار، و باز هم به سختی مخارج خانواده تامین می شود . 2- رشد روز افزون تکنولوژی و در نتیجه مشکل کاریابی روز افزون طبقات محروم که دانش لازم را برای نظام تولیدی جدید ندارند . به دیگر سخن تولیدات صنعتی هرروز کمتر، و تولیدات خدماتی ،که نیازمند آشنایی با تکنولوژی جدید دارد ، هر روز بیشتر می شود.. همین عقب ماندگان از دانش روز ناراضیانی هستند که بخش فعال حامیان آقای ترامپ را تشکیل می دهند،واین امر بیش از همه سفید پوستان کم سواد را ،که روزگاری صاحب قدرت وسیعی بودند ، خشمگین و عاصی کرده است. 3- تغیییر رشته های کاری از جمله صنعت های رو به مرگ تولید ذغال سنگ یا ماشین سازی . گفتنی است که کسانی به بخش 2 و3 تعلق دارند به خوبی آگاهند که این راه بی بازگشت است ، و باز گشت به دوران رونق این صنایع ،یا کاریابی برای کسانی که از دانش روز عقب هستند ممکن نیست ، فارغ از آن که چه کسی به کاخ سفید برود . 4-افزایش روز افزون سود سرمایه در مقایسه با سهم کار. از چنددهه پیش مقررات کار هروز بیشتر دست سرمایه دار را باز تر کرده ،و امنیت شغلی کارمندان وکار گران راکمتر کرده است .این روند اززمان دولت ریگان شدت یافته ، ومثل یک ماشین بدون ترمز درجاده سرازیر هر ساعت شتاب بیشتری می گیرد، تا جایی که دیگر یک ترم جا افتاده برای این مشاغل بدون امنیت ،که در چند سال اخیر از مرز 50 درصد نیروی شاغل گذشته ،ایجاد شده است precariat چرایی حمایت مردم سوال بنیانی یک سوال اساسی کمتر مطرح می شود و مورد تحلیل دقیق قرار می گیرد ،آن که چرا این اقشار زیر فشار، به جای حمایت از دولت اقای اوباما ، که در جهت منافع آنان تلاش کرده ،و کوشیده است با برنامه های رفاهی به اقشار محروم یاری برساند، جانب ترامپ را گرفته اند ،که می خواهدمسیر مخالف او را برود. کسی که می گوید مخالف افزایش حد اقل دستمزد است ،در برابر دولت اوباما که می کوشد حد اقل دست مزدها رااز ساعتی کمترا ز 8 دلار، به ساعتی 15 دلار افزایش دهد .یا بیمه سلامتی را همگانی کند ،تا در نتیجه نزدیک به 50 ملیون افراد راکه بیمه ندارند صاحب بیمه کند. و یا شهریه دانشگاه را کمتر ،و کالج های محلی را ،که عموم فرزندان این اقشار به آن کالج ها می توانند بروند ،مجانی کند .درحالی که ترامپ به روشنی تمام این ها رانفی کرده ، ومدعی شده که تمام این دست آوردها را لغو می کند. سوال آن است که چه گونه همین اقشار زیر فشار به اوباما پشت کرده ،وبیلیونری را بر می گزینند که باهمه این مزایا مخالفت می کند .وی حتی اعلام می کند که مالیات قشر بالای جامعه را کاهش می دهد ، که برنامه آشکاری در جهت پولدار تر کردن ثروتمندان ،و افزایش فقر اقشار متوسط و پائین جامعه است.آنا ن از کسی حمایت می کنند که رسما می گوید به هر ترفندی متوسل شده که مالیات کمتری بدهد، وحتی فرم مالیاتی خود را تحویل نمی دهد .کاری که هر یک از حامیان اومرتکب شوند به سختی جریمه شده ، و ممکن است زندانی هم بشوند .وجالبتر این که این حمایت اقشار فرودست از دشمن اقتصادیشان تنها شامل شخص ترامپ نشده ، بلکه در همه سطوح ، از جمله کنگره، فرمانداری ها و مناصب مهم دیگرهم شده است . کوتاه کلام چه گونه است که ضعفا به حامیان خود پشت کرده ، و از دشمنان طبقاتی خودحمایت می کنند . پاره ای از ایرانیان ، وحتی نشریات معتبری در غرب ترامپ را با احمدی نژاد مقایسه کرده اندکه اشتباهی بزرگ است. حمایت محرومان از احمدی نژاد قابل فهم بود ،که هم از جنس آنان بود و هم مزایایی ،چون یارانه ها ، را به آنها می داد . در حالی که همان گونه که گفته آمد این روند در آمریکا خلاف آن بود انگیزه مردم در حمایت از ترامپ. این که گفته می شود اینان فریب خورده اند مرا قانع نمی کند، و به نظرم این فرار از یافتن پاسخ است ،آن همه در جامعه ای که وسائل ارتباط جمعی مرتبا مسایل را تحلیل کرده و افشاگری می کنند. مهمتر آن که نیمی از رای دهندگان را موجوداتی نا آگاه و فریب خورده دانستن ، آن هم دریک جامعه باز ، منطقی نیست. این استلال به دو دلیل است یکی گزیددن پاسخ ساده برای مسایل پیجیده اجتماعی ، دوم مقدس شمردن توده ها ،و مقاومت در پذیرش این واقعیت تلخ که رهبرانی چون ترامپ ، نماد ضعف ها و انحرافاتی هستند که در خود مردم وجود دارد .به عبارتی پذیرش آن که از کوزه همان تراویده که درآن بوده . 1-داروینیسم اجتماعی . این تز که مورد علاقه راکفلر بود در دوران جامعه آمریکا ریشه بسیار عمیق دارد.می دانیم که داروین در مورد بقای نسل حیوانات معتقد به بقای اصلح بود، که مردم عامی آز آن بقای قویتر را فهم می کنند. ولی او بر آن بود آن که هرموجودی که بهتر با شرایط سازش و هم آهنگی کند بیشتر می ماند . به همین دلیل از خدمات اجتماعی در این کشور استقبال نمی شود ،و اکثریت جامعه بر آنند که این خدمات مردم راتنبل و بیکاره می کند. نمونه ملموس آن را برای ما ایرانیان پناهندگان اهستند . درکشورهای اروپایی هم پناهندگی بسیار آسانتر پذیرفته می شود،و هم برای مدتی طولانی به پناهنده اقسام کمک ها می شود. در حالی که سهمیه پناهندهان در آمریکا محدود، و بیشترهم پناهندگانی شانس قبولی دارند که یک نفر بامدارک لازم ثابت کند که مخارجش را تامین کند . واگر هم مورد استثنایی جز این باشد ،حداکثر تا شش ماه به پناهنده کمک می شود . جالب آن است که عموم ایرانیان ، حتی خود پناهندگان سیاسی نیازمند ،هم می گویند این شیوه آمریکا بهتر است. زیرا این سیاست سبب می شود که پناهنده تحت فشار زندگیش رابسازد ، کاری که بسیاری از پناهندگان سیاسی در اروپا مجبور به انجامش نشدند. 2- تساوی قانونی توجیه گر نابرابری های اقتصادی و اجتماعی فقر و نابرابری های اجتماعی زمینه عصیان های اجتماعی و مبارزات طبقاتی است ،مگر آن که عوامل فرهنکی اذهان مردم را نابرابری ها توجیه کند. در طول تاریخ کاست توجیه گر نابرابری ها :نکته ای که چشم بسیاری از اروپائیان را در هند به خود جلب کرد،همین تحمل بسیارهندوهابود . اعضا کاست های پائین ،به ویژه پائین ترش که نجس ها خوانده می شود، از همه نظر وضعی اسف بار دارند.مشاغل کثیف و حقیر ،چون مرده شویی ،زباله جمع کنی، و چاه کنی ، سلمانی که فقر و حقارت را توامان دارند . اما همین ها اعضا کاست برهمن ها را سخت گرامی می دارند ،وسروری آنان را بی هیچ خشمی پذیرا هستند، و حتی برایشان نذر ونیاز هم می برند و در ادبیات هند شکوه هایی بدین مضمون دیده نمی شود اگر دستم رسد بر چرخ گردون هم پرسم که آن چون است و این چون موفقیت این ثروتمندان نشان می دهد که آنان مدیران لایقی هستند،و می توانند جامعه را به رفاه برسانند . جالب است که سوسیالیست اید ه ای است مورد قبول قشرهای تحصیلکرده و تقریبا مرفه جامعه ،که به نبال ساندرز روانه بودند .در حالی که یک نگاه به جمعیت طرفداران آقای ترامپ در گرد آمدی های هزاران نفره مبارزات انتخاباتی ایشان ، نشان میدهدکه بیشترشان از اقشار متوسط رو به به پائین وپائین جامعه و کم سوادندهستند. به عبارتی کسانی که بیشرین سود را از سیاست های سوسیالیستی می برند، سخت ترین دشمن آن هستند ،و برای مخالفت بااوبامااورا متهم می کنند که سوسیالیست است. و می گویند علت اصلی فقر ما آن است که دولت پول مالیات ما را خرج بی بضاعتان مفت خور می کند .و از نظر این سفید پوستان کم در آمد مفت خورها بیشتر سیاهاهان هستند وآمریکا لاتینی های بدون مدرک اقامت . امری که بنا بر تمام گزارشات در این زمینه کاملا نادرست است .بهمین سبب این آقای ترامپ نیست که در مورد ثروتش مبالغه می کند، ووعده کاهش مالیاتی اقشار بسیار ثروتمند جامعه را می دهد، بلکه سالها است که عموم کسانی که برای انتخاب شدن میرانند ،و به طور عمده جمهوری خواهان ، همین سیاست را پیشه گرفته اند. نو آور: ترامپ این ویژگی فرهنگی این جامعه ،وتو جیهات جا افتاده نابرابری های اقتصادی را خوب می شناسد ، و از آن بهره می گیرد. از جمله دانشگاهی قلابی باز کرد با شهریه بالا، و اکثر شاگردانش که افرادکم در آمد بودند با قرض و قوله شهریه اشان را تهیه کردند. همه به این امید که ترامپ به آن ها یاد می دهد که چه گونه مثل خودش پولدار بزرگی شوند. مگر شب وروزاز وسائل ارتباط جمعی نمی شنوند،یا در فیلم ها نمی بینند ، که فلانی کارش رااز گاراژ خانه اش شروغ کرد وبیل گیت شد و.یامرتبا در شرح حال آدم ها میلیونرها و بیلیونرها می خوانند که تحصیلات دانشگاهی نداشته ،و به طور تصادفی پا به میدانی گذاشته اند، و درست راز موفقیتشان هم در همین امر بوده .فردی از خارج ازآن حرفه وارد کار شده ، لذا توانسته طرحی نو را بیاورد ،و با آن طرح از تمام افراد با تجربه و نامدار آن رشته جلو بیفتند. فیلم هایی از نوغ .Good will hunter.بسیار محبوب می شوند. فیلمی که در آن یک نوجوان کارگر از خانواده فقیر، موفق ترین طرح های رادر ریاضیات را پیدا کرده . خوب با این نوع باور فرهنگی چرا دل به ترامپ ندهند ،و باور نداشته باشندکه این بیلیونر خود ساخته درس نخوانده بیگانه با سیاست زمام سیاسی کشور را به دست بگیرد، و معجزه ای را که سیاستمداران با سابقه نتوانسته اند بکنند او عملی کند . سنت شکنی . مردم سرخورده وزیر فشار چون قادر به تحلیل علت مشکلات از جمله نابرابری در توزیع درآمد ، نو آوری در تکنولوژی ،تغییرات در نوع تولید و غیره نیستند طبیعی است که بر کسانی که مدیریت جامعه را دردست دارند ناامید و خشمگین باشند و چشم به راه معجزه گری بشوند. و این معجزه گر باید کسی باشد به تازه واردی باشد که علیه همه نامداران صحنه سیاست آمریکاقدم علم کند ،و همه سنت های سیاسی جامعه را نادیده بگیرد. نه تنها با بیل کلینتون ،که در میدان سیاست نام آورترین است ،در گیر شود بلکه نام آوران جمهوری خواهان ، آن هم خانواده بوش ، را هم مسخره کند. پدیده ای که تا حدود زیادی جهانگیر شده ، .از جمله نیمه شب عنان اختیار از دست داده و تویت می کند ویا حاضر به شنیدن گزارش روزانه مقامات امنیتی نمی شود. به دلیل همین شباهت ها ترامپ را احمدی نژاد ایران می دانند. Copyright: gooya.com 2016
|