یکشنبه 3 بهمن 1395   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


پرخواننده ترین ها

اگر دچار آتش سوزى شديم چه كنيم؟ ف. م. سخن

IMG_5554.JPG

هميشه گفته اند پيشگيرى بهتر از پسگيرى ست. بنابراين سعى كنيد هيچ وقت دچار آتش سوزى نشويد، و ان شاءالله نياز به مطالبى كه بعد از اين جمله مى آيد پيدا نكنيد.

براى پيشگيرى از آتش سوزى بايد اين كارها را به طور مرتب و ماهى يك بار انجام دهيد:

خواندن دعاى بعد از نماز با اين عبارات كه:
خدايا! خودم را و خانه ام را و محل كارم را از دست شعله هاى آتش به تو مى سپارم. تو كه مى دانى در كشور ما وقت و پول براى خريد وسايل اطفاء حريق نيست! خودت به ما رحم بفرما!

پخش كردن غذاى نذرى در ايام محرم و مناسبت هاى مذهبى. غذاى نذرى همراه با شربت خنك باشد، در خنثى كردن آتش داغ موثر تر است...



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


حضور در مراسم سينه زنى و ريختن اشك به مقدار كافى. اين اشك ها ذخيره اى خواهد بود براى فرداى شما كه نياز به آب لوله كشى يا تانكر براى خاموش كردن آتش خواهيد داشت.

پرداخت وجوهات شرعيه به دفتر آيات عظام جهت پيشگيرى از وقوع آتش سوزى و حوادث غير مترقبه.

پيش از ورود به مغازه، و بالا دادن كركره، يك حمد و سوره خواندن و دور خود فوت كردن و زير لب پچ پچ كردن. مهم نيست چه پچ پچ مى كنيد. مهم اين است كه با خدا داريد پچ پچ مى كنيد و ديگران شما را مى بينند و به ايمان و اعتقاد شما ارج مى نهند.

اگر هم مثل من خيلى بدبخت بيچاره هستيد انداختن روزانه يك اسكناس پانصد تا هزار تومانى به داخل گداآهنى ها و يا پيدا كردن يك گداى زنده و دادن اسكناس هاى مربوطه به او.

.....

اما اگر خداى نكرده آتش سوزى رخ داد، براى كاهش خسارات وارده بايد اين اقدامات را انجام دهيد. لازم به يادآورى ست كه تك تك اين اقدامات و لزوم انجام آن ها بر اساس تجارب تلخ بوده و اگر نكنيد بدانيد كه مثل خيلى هاى ديگر خانه خراب خواهيد شد.

به محض متوجه شدن وقوع آتش سوزى، به شماره ١٢٥ زنگ «نزنيد». توجه كنيد: «زنگ نزنيد»! بدون اين كه دست و پاى خود را گم كنيد، با خونسردى، هر چه وجه نقد، چك دريافتى، چك پرداختى، سكه ى طلا، جواهرات. چيزهاى نفيس خرده ريز داريد جمع آورى نموده و بعد از آن يك دور ديگر كم و كسرى ها را چك كنيد آنگاه به آتش نشانى زنگ بزنيد. اگر آتش نشانان سر برسند و شما اين كارها را نكرده باشيد، به ظن قريب به يقين مانع ورود مجدد شما به ساختمان در حال سوختن و جمع آورى اشياء قيمتى توسط شما خواهند شد.

اگر بازرس اداره ى آتش نشانى و شهردارى به محل كار شما براى بررسى وضع ساختمان و امكانات آن در مقابل آتش آمد، با خونسردى و كم محلى برخورد نماييد. اين بازرسان يا شما را رسما به خرج مى اندازند يا به صورت غير رسمى شما را به خرج مى اندازند. خودتان كه عرايض مرا متوجه مى شويد. هر چه گفتند بگوييد چشم. اگر هم گفتند خطر بيخ گوش تان است توجه نكنيد چون براى بازار گرمى و ترساندن شما و در نهايت «پرداخت اون لعنتى» مى باشد. شما بگوييد ما خودمان درست اش مى كنيم و مغازه ى ما بيمه ى حضرت ابوالفضل است و اوست كه نگه دار ماست نه كپسول آتش نشانى.

زمستان ها كه هوا سرد مى شود و نشستن در مغازه مشكل مى گردد، اگر از كپسول گاز پيك نيكى استفاده مى كنيد، آن را يك كم «اون ور تر» از چيزهاى سوختنى و مشتعل شدنى قرار دهيد. شما يك كم اون ور تر قرار دهيد، چه دليلى دارد كه چيزى بخواهد آتش بگيرد كه شما را اين ماموران بى انصاف دولتى مى خواهند به خرج بيندازند؟ شما مى خواهيد يك چاى ديشلمه درست و ميل كنيد. آيا براى آن بايد به اندازه ى چاى هتل استقلال پول بدهيد؟! آيا اين صحيح و منصفانه مى باشد؟

اگر به هر دليل، و به رغم تذكرات ما، محل كارتان آتش گرفت و بخشى از سرمايه ى نقدى تان در داخل مغازه ماند، براى ماموران زحمت كش آتش نشانى «ريش بگيريد» و با مرگ من مرگ تو جان من جان تو خود را به داخل مغازه برسانيد و ثروت تان را نجات دهيد. البته ابوالفضل خودش حافظ ماست ولى در مواردى پيش آمده كه سر امامان شلوغ بوده و آتش به همه جا سرايت كرده. ضمنا فراموش نكنيد پول است، علف خرس كه نيست. فردا گيرم زنده مانديد. مى خواهيد با بى آبرويى ورشكستگان زندگى كنيد؟ آيا مردن در اين حالت بهتر نيست؟ آتش نشان ى هم كه دنبال شما مى دود تا مانع ورود شما به داخل ساختمان شود، خودش خبره كار است راه فرار ش را پيدا مى كند. شما به فكر او نباشيد بلكه به فكر خودتان باشيد.

توصيه آخر چسبيدن به ميله هاى دم محل آتش سوزى و توو سر زدن و ورد و دعا خواندن و عكس گرفتن و خودنگارى از خودتان و محل آتش سوزى و آتش نشانان مى باشد كه اگر فردا گفتند شما چه جورى بدبخت شديد، بگوييد اين جورى بدبخت شدم! اگر هم كسى بوق زد يا آژير كشيد، به او بگوييد برو بابا حال دارى! هست و نيستم به باد رفته اين مى خواد بره جلو جاى بهتر رو واسه تماشا بگيره!

در نهايت هميشه از آتش نشانان عزيز طلبكار باشيد. آن ها يك عمر زنده مانده اند كه در چنين روزى به خاطر شما جان فشانى كنند و اگر لازم بود براى حفظ شما و سرمايه ى شما مرگ را با آغوش باز بپذيرند. مبادا دچار ناراحتى وجدان شويد كه چرا آن جوان آتش نشان كه خودش بچه بود و بچه داشت و دانشجو بود و قد رعنا و چهره ى زيبا داشت در آتش سوخت يا زير آوار ماند. مبادا خيال كنيد مقصر شما هستيد كه به توصيه هاى ايمنى كه چند ماه قبل به شما كردند عمل نكرديد. مگر شما آتش شناس يا آتش پژوه هستيد و كف دست تان را بو كرده ايد كه ممكن چنين اتفاقى بيفتد؟ يك تكه كاغذ به شما داده اند و شما هم يادتان رفته است. حالا چى؟! آيا برويد و خودتان را به خاطر آن جوانان آتش نشان سوخته و له شده بكشيد؟ پس وظيفه ى آن ها چه مى شود؟ هر كسى در اين مملكت كارى دارد. شما مى خريد و مى فروشيد و پول در مى آوريد و آتش نشانان آتش خاموش مى كنند و حقوق مى گيرند. پس ديگه اين حرفاى فيلم هندى براى چيست؟


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016