چهارشنبه 9 آذر 1384   صفحه اول | درباره ما | گویا


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

بررسی تطبيقی - فرهنگی مسائل جنسی (بخش دوم)، مسائل جنسي در کتب کهن فارسي، مژگان کاهن

در کتب كهن فارسی می توانيم كتاب هايی بيابيم كه در آن ها در ارتباط با مسائل جنسی سخن گفته شده است. در اين بخش هدف ما از صحبت كردن در زمينه اين كتاب ها، در درجه اول نشان دادن زبان نسبتا صریحی است كه در آن ها از مسائل جنسی سخن گفته شده است

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 




mojgankahen44@yahoo.fr

زبان نسبتا صریح درباره مسائل جنسی چیزی است كه در كتاب های كنوني فارسي و نیز در كتب كهن غربي کمتر به چشم مي خورد. زيرا همان طور كه گفتیم در غرب باستان به علت تاثير شديد مسيحيت، صحبت كردن از مسائل جنسي جزو تابوهای بزرگ به حساب می آمده است .

در كتاب های كهن فارسي يكي از موضوعاتی كه در ارتباط با مسائل جنسي مورد بحث قرار گرفته است، مسئله ناتوانی جنسی و عنوان روش هايی است برای معالجه اين بيماری.

بايد گفت دانشي هم در آن زمان وجود داشته كه به آن "علم الباه" می گفتند . اين دانش هدفش پیدا كردن متدها، داروها و رژيم های غذايی است كه قدرت و لذت جنسي را افزايش دهد.

در كتاب كشف الظنون در رابطه با اين علم چنین می خوانيم :

" علم الباه " از فروغ دانش طب است و توان گفت بابي از آن محسوب می شود و سخت مورد اعتنای اطبا بود ه است و كتب متعدد در باب آن تاليف شده است كه از آن جمله كتاب "الفيه وشلفيه" است. ابولخير گويد كه پادشاهي قوه مباشرت از او زايل شده بود و اطبا نتوانستند با دارو او را معالجه كنند. پس داستان هايي از زبان زني موسوم به الفيه ساختند و اين نام را از جهت اين كه هزار مرد با اوآميزش كرده بود به او دادند. او رفتار هر يك از معاشرت كنندگان خود را بازگو مي كرده و با شنيدن آن حكايات، شاه دوباره به حال جواني بازگشت. "

مسعودی در "مروج الذهب" مي نويسد: "پس از آن كه ام سلمه را به زني به ابوالعباس دادند، ...وقتي شب زفاف شد پیش وي رفت، ام سلمه بر نيم تختي بود؛ ابوالعباس به آن جا رفت ... ابوالعباس بدو دست نتوانست يافت. آنگاه ام سلمه يكي از كنيزكان خود را بخواست و لباس خود را تغييرداده و لباس الوان پوشيد و فرش بر زمين گسترده و باز ابوالعباس بدو دست نتوانست يافت.

ام سلمه گفت: اين مهم نيست مردها اين طورند و مثل تو شوند. او هم چنان بكوشيد تا همان شب بدو دست يافت و دلبسته او شد و قسم خورد سر او زن نگیرد و كنيز نياورد . (مروج الذهب)

در كتاب دیگری به نام "بيان الصناعات" يكي از آثار بن ابراهيم محمد تفليسي از منجمان و طبيبان و اديبان دانشمند، در باب بيستم زير عنوان "اندر پیدا كردن اسرار جماع" به مسائل جنسي توجه می كند و ضمن بحث در پيرامون "چیزهايي كه لذت جماع را فزايد" از داروهايي نام می برد كه به هنگام جماع كردن مرد آن را به آلت خود مالد و با زن جماع كند و زن را از آن لذت و خوشي بسيار حاصل شود .

همچنین "اندر بزرگ شدن خضيــب" و قوت و استحكام آن مطالبي مي نويسد و داروهايي تجويز مي كند.

در كتاب "لباب الباب" باز ماجرای يكي از سلوک سلجوقی كه دچار ناتواني جنسي شده بود ذكر شده است. برای مداوای او حكيم ارزقی پيشنهاد مي كند غلام و كنيزی جوان و زيبا در حال عشق بازی را در اتاق مجاور كه با ديوار مشبك از اتاق سلطان جدا می شد، قرار دهند.

"آن دو جوان نوعهد كه حرارت غريزی ايشان با رطوبت جواني دست در هم زده بود و آتش شهوت را آب حيا تمكين نمي كرد در كار شدند و پادشاه به نظاره آن مشغول مي بود و مطالعه آن ، سلسله شهوت او را مي جنبانيد و دواعي نفساني در كار مي آمد. تا آخرالعمر حرارت غری مر آن ماده فاسد را كه مانع قيام آلت مولده بود منقطع گردانيد و بر مثال پنير مايه منجمد و منعقد از منفذ برون و آن زحمت به مدد آن حكمت به كل زايل گشت ."

روش دیگری كه در كتاب تاريخ بيهقي بيان شده ترسيم تصاوير جنسی (Erotique) به روی ديوارهای اتاقي است كه در آن عشق بازی می كنند، بر اساس توضيحی كه در اين كتاب آمده اين تصاوير بايد زن ومرد را در حال معاشقه در وضعيت های مختلف هم آغوشي نشان دهد.

كتاب دیگری كه در آن صحنه هايي از روابط جنسي به طور صريح براي ما به تصوير كشيده شده كتاب "رستم التواريخ" است. در بخشي از كتاب نويسنده براي ما از شهوت جنسی و عشرتگاه سلطان حسين صفوی چنین میگويد:

" زنان ماه پيكر، سيم اندام، سرو قد، گلرخسار در آن درياچه به شناوري و آب بازي مشغول... در آن سراي بهشت مانند حجره دلگشايي ساختند و مكاني عميق در آن بنا نمودند. از دو طرف سراشيب از بالا تا زير سنگ مرمر نسب نمودند... گاهگاهي آن یگانه روزگار (سلطان حسين صفوی) برهنه مي شد و يك زوجه ماه سيماي سيم اندام خود را برهنه مي نمود. از بالاي آن مكان عميق روبروي هم مي نشستند و پاهاي خود را فراخ مي نهادند و از روی خواهش همدیگر را به دقت تماشا می نمودند و می لغزيدند از بالا تا زير چون به هم مي رسيدند الف راست به خانه كاف فرو مي رفت . پس از آن دو طالب و مطلوب دست بر گردن هم دیگر مي نمودند و بعد از دست بازي و بوس و كنار بسيار آن بهشتي سرشت مجامعتي روح بخشا با زوجه حور سيماي خود مي نمود كه به به چه گويم از لذت آن ... آن مكان را از اين رو حظ خانه می ناميدند."

نویسنده این کتاب از ترسیم صحنه خیانت زنی به شوهرش، آن هم با ذکر جزئیات (البته در زبانی نمادین) هیچ ابایی ندارد:

"چون داخل حجره خود شد دید که هر دو پای زن گلرخسار نسرین بدنش بر هوا و طاهر خان زند، سر مست هر دو دست بر کمرش انداخته و اژدهای زرین خود را در غار سیمینش رانده و از فرط لذت هر دو بیخود شده اند."

در ادبيات فارسي نيز به نويسندگاني بر مي خوريم كه با صراحتي باورنكردنی و كلامي كه برای ايرانيان امروز بسيار وقيح به نظر می آيد از غرايز جنسی سخن میگويند. از بين اين ها معروف ترين شان عبيد زاكاني و سعدی هستند. زاكاني در زباني طنز گونه به نقل لطيفه هايي در اين زمينه می پردازد .

كتب "خبثیات" و "مجالس الهزل" سعدی جزو آثار اوست كه كمتر توسط ايرانيان شناخته شده است و آن به علت محتوای آن است. زیرا كه به نظر ايرانيان امروز غير اخلاقي مي نمايد. در حقیقت اغلب ناشران از انتشار این کتاب خودداری کرده اند. آقای محمد فروغی در این باره چنین می نویسند:

"ما از انتشار کتاب "هزلیات" و "خبثیات" خودداری کردیم اینک اجمالا لازم است در این باب بگویم:
هزلیات عبارت است از... مطالبی ناپسند و رکیک... این کتاب در نسخه های قدیم که در دست ما نیست ولی نمونه آن در نسخه پاریس... دیده می شود... ما چاپ دو کتاب را شایسته ندانستیم."

در حقیقت سعدی در این دو کتاب به زبان طنز و بی پرده از مسائل جنسی سخن به میان می آورد:


آمد به نماز آن سنم کافر کیش / ببرید نماز مؤمنان و درویش
می گفت امام مستمند دل ریش / ای کاش من از پس بدمی وی از پیش


مسائل جنــــســي در هــــزار و يــك شــــب

هزار و يك شب در قرون 12 ـ 9 ميلادی نوشته شده و جزو با ارزش ترين كتاب هايي است كه در فرهنگ ايران و عرب در اين ارتباط وجود دارد. در كتاب هزار و يك شب صحنه های متعددی از روابط جنسی گوناگون توصيف شده است. از همجنس گرايي گرفته تا رابطه جنسی با حيوانات و عشق بازي دسته جمعي. كتابی است كه در آن انواع فانتسم های جامعه اسلامي در ارتباط با مسائل جنسي به چشم مي خورد.

Sexualite در اين كتاب به عنوان پديده ای خارق العاده و زيبا بيان شده است. جمله زير از قول Sympsthio يكي از قهرمانان هزار و يك شب است:
"همخوابگی عملي است كه در آن زن و مرد با هم يكي مي شوند. چیزي فوق العاده است و مواهب آن بسيار است. همخوابگی بدن را سبك و روح را آرام مي كند. اندوه و غم را دور و خواب از دست رفته را باز ميگرداند."

اين صراحتي كه با آن مسائل جنسي در هزار و يك شب مطرح شده، باعث شده بود كه در قرن 18 وقتی غربی ها مي خواستند اين كتاب را به فرانسه ترجمه كنند، خود را ناچار ديدند مقداری از آن را كه به عقيده آنان محتوای غير اخلاقي داشته؛ از تيغ سانسور رد كنند.

يكي از اين مترجمان قرن 18 در مقدمه ترجمه اش چنین مي نويسد: "در اين كتاب داستان هايي بود كه شرط ادب به من اجازه ترجمه آن ها را نداد. اگر اخلاق شرقی ها مي توانند اين داستان ها را متحمل شود، خلوص اخلاقي ما، ما را مانع مي شود."

از نظر ملك شبل روانكاو عرب ، به احتمال بسيار زياد قسمت زيادی از هزار و يكشب توسط زنان نوشته شده است يا اين كه ناقلانش زنان بوده اند. به عقيده او تعريف كردن اين داستان ها برای زنان روشي بوده كه از طریق آن به مردان شان آموزش مي دادند چگونه هم بستر خوبي برای يك زن باشند. زيرا كه جایگاه اجتماعی آنان هميشه به آن ها اجازه بيان خواسته های شان را نمي داده است. پرداخت این افسانه ها، برای آن ها تنها وسيله ای بوده كه مي توانستند زن و خواهش های جنسی اش را به مرد بشناسانند.


Sexualite ، عشق و ازدواج و رابطه آن ها در ايران گذشته

همان طور كه فردريك سيكار و جلال ستاری اشاره مي كنند در بخش اعظم تاريخ ايران مشاهده مي كنيم كه عشق، ازدواج و غرايز جنسي به مثابه سه بخش متمايز زندگی تلقی می شده است.

شهريار رازي به پسرش اينگونه نصيحت مي كند:

"در بند نیکی روی زن مباش که به سبب نیک روئی معشوقه گیرند... و زن از خاندان به صلاح بخواه. و زن برای کدبانوئی خواهند نه برای تمتع که از بهر شهوت در بازار کنیزکان می توان خرید که چندین خرج و رنج نباشد."

در حقيقت همان طور كه در اين جمله عنوان شده ازدواج اهداف دیگري را دنبال می كرده است. مثل توليد مثل و روابط دو گروه يا دو قبيله با هم. برای ارضای فانتسم های جنسي از كنيزها استفاده مي كردند. زيرا با آن ها همه كاری مجاز بوده حتي رابطه همزمان با چند كنيز.

درست است كه در ظاهر، زنان شرعي از مقام بالاتری نسبت به كنيزها برخوردار بودند ولی در عمل زنان شرعی بسيار محدود تر از كنيزها بودند. چون نسبت به زنان شرعي حسادت و غيرت وجود داشته است، در نتيجه از آن ها مي خواستند كه با وقار و جدی باشند در صورتی كه كنيزها اجازه داشتند در رفتارشان راحت تر باشند. آن ها از حجاب سر كردن هم معاف بودند. مردها برای انتخاب همسر دلالی را می فرستادند و خودشان تنها بعد از ازدواج بود كه همسرشان را می ديدند.

زنان برده آزاد بودند برای خريد بيرون بروند و در اجتماع مردها ظاهر شوند ولی زن های شرعی در خانه بايد حبس می ماندند و با هیچ مردی غير از شوهرشان نمي توانستند حرف بزنند.

در ارتباط با عشق نيز بايد گفت همان طور كه در مورد غرب هم صادق بوده عشق در زندگی زناشويي اصلا به عنوان نکته مثبتی تلقی نمی شده است. خواجه نصيرالدين طوسي در كتابش اخلاق ناصري به مردها توصيه مي كند كه سعي كنند عاشق همسرشان نشوند. زيرا بدين گونه قدرت آن ها سلب مي شود و زن هايشان قدرت را به دست می گیرند.

عشق همان طور كه در ادبيات ايران هم فراوان مشاهده مي كنيم تبديل به پديده ای دست نيافتني مي شود. زنی كه عاشقش مي شدند زنی بود كه شايد كوچک ترين ارتباطي با او نداشتند. اين مسئله خيلي مشخص در "عشق عذری" كه بخش وسيعي از ادبيات ايران را در بر گرفته به چشم مي خورد.


عـــشــق عـــذري

چیزي كه در ادبيات ايران مشاهده مي كنيم اين است كه معشوق تبديل به ايده آلي دست نيافتني مي شود به عقيده Massignon سعي در اين كه معشوق به صورت ملموس و زميني در نيايد، نه به خاطر سركوب خواهش و ميل به او، بلكه به خاطر اين بوده كه بدين گونه با دست نيافتني نكٌهداشتن معشوقه مي توانستند به ايده آل كردن او ادامه دهند. برای بسياري از آن ها هدف عاشقي در اين نبوده است كه دیگري را به دست بياورند، بلكه با چشم پوشي از او ميل خود را به او جاودانه می كردند.

هاتف شاعر قرن 12 اين چنین ميگويد:

"هرگزم امید و بیم از وصل و هجر یار نیست
عاشقم عاشق مرا با وصل و هجران کار نیست"

شاعر دیگر وحشي بافقي سعی مي كند به ما نشان دهد چه راه درازی بين عشق واحساس جنسي وجوددارد:

"به شهوت قرب تن با تن ضرور است
میان عشق و شهوت راه دور است
به شهوت قرب جسمانی است ناچار
ندارد عشق با این کارها کار
ز بعد ظاهری خسرو زند جوش
که خواهد دست با شیرین هم آغوش
چو پاک است از غرض ها طبع فرهاد
ز قرب و بعد کی می آیدش کار"

داستان های عاشقانه اين قسم در ادبيات فارسی فراوانند كه نهايتش سرنوشت تلخ عاشق است. زیرا كه سر راه خود موانعی بي شمار ايجاد مي كند تا خواهشش نسبت به معشوق افزايش يابد. اصطلاح " عاشق شهيد" براي اين شعرا ارزشي فراوان دارد. اين ها حدیثی ازمحمد نقل مي كنند كه:

"عاشقی که عفیف باقی می ماند و تا مرگ راز عشقش را مخفی نگاه می دارد، شهید محسوب می شود."

عبدالرحمن جامي تاكيد مي كند كه شرط رابطه جنسی نداشتن در اين عشق خيلي مهم است. زيرا اگر احساسات شخص با اميال جنسي آلوده شود، اين احساس حالت ماورایی و پاك خودش را از دست مي دهد . نكته جالب توجه اين كه نمونه اين گونه عشق را در افكار روشنفكران معاصر ايراني نيز مشاهده مي كنيم. رضا براهنی در كتاب جنون نوشتن، در انتقاد از شاعرانی که در شعرهاشان از عشق جنسی سخن می گویند، ازاین نوع عشق به نام: "سوداي ارضای پایین تنه" نام می برد و در مورد آن اين طور میگويد:

"در اين نوع فحشای عاشقانه معشوق از صورت انسانی كامل، زيبا و خلاق خارج شده و وسيله ای ساده برای فرونشاندن هوس يك مرد يا يك زن قرار گرفته است. تصور اين قبيل شاعران از معشوق همان طور كه گفتیم تصوری فحشايي است و ساده تر بگويم ذهن اينان، معشوق را به صورت يك خانه فحشا مجسم مي كند كه انسان در آن پنج دقيقه ای اطراق مي كند و بعد نفس راحتی مي كشد و راه خود را پیش می گیرد. به گمانم به خوبي می دانيد كه من و امثال من، بر چهره وقيح چنين تصوری ازمعشوق، حتي تف هم نمی كنيم و با اين نوع تصور از يك انسان، از هر نوعش كه باشد سر جنگ و جدل داريم. چرا كه اين تصوری است كه در آن گروهي از انسان ها، به عنوان وسيله لذت جسمی به كار گرفته می شوند... به گمانم اين تصوير فاسد و گنديده و مريض از عشق را، غرب زدگی ما به ارمغان آورده است.

نتيجه ای كه از اين قسمت می گیريم اين است كه بين اين سه مفهوم ازدواج، عشق، ميل جنسي هميشه فاصله ای بي حد وجود داشته همان طور كه گفتیم ازدواج هدف توليد مثل داشته، اميال جنسي با كنيزها ارضا مي شده و عشق تبديل به جستجوی بي پايان زني است كه هیچ وقت نمي توان به دست آورد .


عشـــــق عـــرفــــانـــي

يكي از معدود حوزه هايي كه در آن عشق و اميال جنسی با هم توانستند آشتي پیدا كنند، عرفان است. برای عرفای بزرگ، عشق زمينی محصولی از عشق آسمانی و جهانی است كه در جستجويش هستند. برای ابن عربی و روزبهان عشق انساني انعكاسي از عشق الهی است و عشق جنسی، گذری است برای رسيدن به عشق خدا. بايد گفت بيشتر عرفای بزرگ خانواده تشكيل مي دادند. نمونه اش احمد جم كه 8 زن داشت و آخرينش را در سن 80 سالگی گرفت. (درحالي كه دختر 14 ساله بود.)

نکته جالب این است که این عرفا وقتی از عشق به خدا صحبت مي كنند، همان لغاتی را استفاده مي كنند كه در ارتباط با عشق انسان. زيرا همان طور كه ابن عربی ميگويد:

" دوجنبه عشق زميني و خدایی از يك منشاء به وجود می آيند."

ابن عربی كه تاثیر زيادی بر عرفای ايراني داشته عشق عرفانی را مدام با عشق زميني تداعی مي كند. زيرا معتقد است كه برای كامل شدن انسان عشق جنسی عامل مهمي است .

بها ولد پدر مولانا در متن جالبی لذت جنسی را با دعا مقايسه مي كند زبانش بسيار صريح است:

"اکنون در الله نظر می کنم که چه خوشی های بی نهایت می تواند نهادن در هر چیزی، از آب و نان و شهوت و این همه از اثر مزه عشق است... لاجرم در عشق الله ، همه اجزای من مست می شوند. همچنان که در راندن شهوت خوش می شوند... اکنون می نگرم و تصرفات الله را در خود می بینم و معاشقه الله را با خود می بینم... الله تصرف می کند در جمله اجزای من... گویی اجزا شهوت می راندی با الله".

در این مثال مشاهده می کنیم به چه میزان عشق و امیال جنسی در عرفان به هم گره می خورند و با تصویری که وحشی بافقی از عشق می دهد در تضاد قرار می گیرند. در اینجا فاصله میان عشق و شهوت نه تنها دور نیست بلکه با هم رابطه تنگاتنگ دارند.

در بخش بعدي مقاله، به بررسي نتايج کار تحقيقي پرسشنامه اي مي پردازيم .هدف اين بخش مقايسه طرز تلقي ايراني ها و بلژيکي ها در ارتباط با مسائل جنسي مي باشد.

ادامه دارد

* مژگان کاهن، روانشناس از دانشگاه ULB بروکسل
mojgankahen44@yahoo.fr

[بررسی تطبيقی - فرهنگی مسائل جنسی (بخش نخست)، بررسی مسائل جنسی در مسيحيت و اسلام، مژگان کاهن]





















Copyright: gooya.com 2016