پنجشنبه 11 خرداد 1385   صفحه اول | درباره ما | گویا


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

مهاجرت و رشد، قسمت اول: مهاجرت و پناهندگی، عباس آزاديان

عباس آزاديان
اين نوشته بر اساس اين شناخت است که مهاجرت از کشوری به کشور ديگر پروسه ای است پيچيده با تأثيرات عميق و دراز مدت. طبيعتاً مسئله مهاجرت مسئله سهل و ساده ای نيست و تصميم در مورد مهاجرت مسئله دشواری است که بايد با دقت فراوان گرفته شود. در اين مطلب به موضوع مهاجرت به اجبار يعنی موضوع تبعيد و پناهندگی می پردازم

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 




مقدمه: مهاجرت اجباری يا غير اجباری بعد از روی کار آمدن جمهوری اسلامی ابعاد گسترده ای پيدا کرد و اين روند همچنان ادامه دارد. در ابتدا بيشتر مهاجران خود را مجبور به خروج ميديدند و اکنود بيشتر افراد به اختيار قصد سکنی گزيدن در يکی از کشورهای غربی را دارند.
عليرغم علل مختلفی که افراد را به مهاجرت وا ميدارد، اين افراد مسائل و مشکلات فراوانی را در پيش روی خود دارند. در اين سلسله مطالب من سعی خواهم کرد بر اساس تجارب شخصی افرادی که در کار کلينيکی به من مراجعه کرده اند و نوشته های موجود تصويری واقع بينانه از اين مسائل و مشکلات ارائه بکنم. اميد من آن است که کسانی که دست به مهاجرت ميزنند با آگاهی بيشتر در اين مورد تصميم بگيرند و آنهايی که مهاجرت کرده اند بتوانند بهتر با مسائل و مشکلات برخورد کنند. اين نوشته بر اساس اين شناخت است که مهاجرت از کشوری به کشور ديگر پروسه ای است پيچيده با تأثيرات عميق و دراز مدت. طبيعتاً مسئله مهاجرت مسئله سهل و ساده ای نيست و تصميم در مورد مهاجرت مسئله دشواری است که بايد با دقت فراوان گرفته شود. در اين مطلب به موضوع مهاجرت به اجبار يعنی موضوع تبعيد و پناهندگی ميپردازم.
مسئله پناهندگی
شکی نيست که شرايط ترک کشور و رفتن به کشوری جديد از زوايای مختلف اهميت دارد. سلمان اختر که مهاجری است هندی که در آمريکا مسکن گزيده و به کار تحقيق در مسائل روحی و روانی مهاجرت پرداخته است براين باور است که شرايط مهاجرت و علت ترک وطن تأثيرات عميقی در عواقب روحی و روانی ميگذارد. اجازه بدهيد چند جنبه اين مسئله را به شکل چند سوال مطرح بکنم.
آيا فردی که از کشور خارج ميشود و به کشور ديگری ميرود حق انتخاب دارد؟ آيا فرد مهاجر از شرايط اسف بار اقتصادی و خطر گرسنگی ميگريزد؟ يا از منطقه ای جنگ زده و برای نجات جان خود ميگريزد؟ آيا فرد مهاجر در خطر دستگيری و احتمالاً شکنجه است و در صورت عدم خروج آزادی خود را از دست ميدهد؟
شرايط فوق الذکر مسائل و مشکلات فراوانی ايجاد ميکنند و مهاجرت و در واقع پناهندگی را به شرايط بسيار دشوارتری بدل ميکند.
در جريان کار خود مراجعان بيشماری داشته ام که در شرايط بسيار دشوار از کشورشان گريخته بودند. به طور مثال يکی از مراجعانم که الان حدود ۴۰ سال سن دارد حکايت ميکرد که در ۱۷ سالگی مجبور شده بود که از کشورش خارج شود. ايشان در آن زمان درگير فعاليتهای سياسی عليه رژيم حاکم بر کشور بود. يکی از پسر خاله هايش دستگير شده بود. ميدانست که به زودی دستگير خواهد شد. ايشان را در محموله ای جاسازی کرده بودند تا از کشور خارج شود. تعريف ميکرد که در چند جا ماشينشان مورد بازرسی قرار گرفته بود. در يک مورد سربازان به درون کاميون آمدند. اين جوان صدای پای سربازان را در بالای سر خود ميشنيد و قلبش آنچنان به شدت در تپش بود که ميترسيد که سربازان از صدای قلبش به وجود غير قانونی او در کاميون پی ببرند. بازرسی در آن مرحله به خير گذشت. در مرحله بعد سفر بايد به طور پياده از کوه ميگذشت تا به کشور همسايه وارد شوند. ميگفت سر راه با چند نفر برخورد کردند. مدتی با آنها همراه شدند و سپس خداحافظی کردند. حدود ۲۰ دقيقه بعد صدای دو گلوله را شنيدند. وقتی راهنمای آنها با دوربين به صحنه نگاه کرد ديد سربازان آن دو را ديده و درجا کشته اند. اضطراب عجيبی در جان اين جوان ريشه دوانده بود. اين جوان بالاخره توانست از مرز خارج شود و ۳-۲ سالی در آن کشور همسايه سرگردان بود تا توانست از طريق سازمان ملل خود را به کانادا برساند.
مسلماً تأثيرات اين گونه مهاجرت کردن متفاوت است با مهاجرت کردن کسانی که در فرودگاه کشورشان سوار هواپيما ميشوند و در فرودگاه کشور ميزبان با استقبال مواجه ميشوند و شايد امکانات فراوانی هم در اختيار داشته باشند.

تفاوتهای اساسی مهاجرت و پناهندگی
تفاوتهای فراوانی بين مهاجر و پناهنده را ميتوان برجسته کرد از جمله:
۱- به طور کلی پناهندگان قبل از خروج در شرايط بدتری قرار داشته اند و اغلب آنها به ناچار و بر خلاف ميل مجبور به ترک وطن شده اند.
۲- مرحله خروج پناهندگان همراه با ترس و اضطراب دستگيری و زندانی شدن است و در نتيجه فشار روحی مهاجرت برای آنها بسيار بالاتر است.
۳- به خاطر اجبار در خروج از کشور در شرايط غير قابل پيش بينی، پناهنده معمولاً امکان آماده کردن روحی و فيزيکی خود را ندارد.
برای پناهنده روزی حادثه ای اتفاق می افتد و او فردای آن روز و برای گريز از دستگيری و عواقب احتمالی آن بايد راهی سفری غير قابل پيش بينی بشود. در مقابل مهاجر به اختيار تقاضای مهاجرت ميکند. پروسه پذيرش تقاضای مهاجرت ۳-۲ سالی طول ميکشد. در طی اين زمان فرد شرايط خروج خود را از لحاظهای مختلف و از جمله از لحاظ روحی فراهم ميکند، با همه خداحافظی ميکند و با خيال نسبتاً راحت از کشود خود خارج ميشود.
۴- وقتی پناهنده، عليرغم مشکلات اوليه و سختيهای راه، به کشور ميزبان ميرسد مطمئن نيست که آيا با آغوش باز پذيرفته ميشود يا نه. سياستهای دولتها در رابطه با تبعيديان بر اساس شرايط متعدد تغيير ميکند. به خصوص اگر تقاضای پناهندگی فرد پذيرفته نشود مشکلات و سرگردانيهای درد آور جديدی به مسائل پناهنده افزوده ميشود.
۵- در موارد مشخص عليرغم پذيرفته شدن تقاضای پناهندگی فرد پناهنده، مدارک لازم که آزادی حرکت قابل قبولی به پناهنده ميدهد در اختيار او قرار داده نميشود. در مورد ايرانيها مسائل امنيتی و تعلق به بعضی گروههای سياسی از جمله عواملی است که بعد از پذيرش تقاضای پناهندگی فرد موقعيت شهروندی او را نا معلوم ميکند. يکی از بدترين مواردی که من در کارم به آن برخورد کرده ام خانمی است که سه سال در ايران در زندان بود و پس از آزادی از بسياری از حقوق اجتماعی محروم بود و در مرحله ای مجبور به خروج از کشور شد. ايشان ۱۰ سال پس از پذيرش پناهندگيش پذيرفته شده ولی هنوز مدارک اقامت به او داده نشده است. در اين مدت اين فرد پدر خود را از دست داد و مادرش هم حال خوبی ندارد و در بستر بيماری است ولی به دليل نا مشخص بودن وضعيت اقامت امکان دعوت از مادر و ديدار او را ندارد.
۶- پناهنده امکان بازگشت به وطن و به اصطلاح امکان سوخت گيری دوباره را ندارد.
در نظر داشته باشيد که زندگی در کشور غريبه يعنی دور بودن از بوهای آشنا و از افراد آشنا. آداب و رسوم متفاوتند، غذاها متفاوتند، انسانها و نحوه برخورد آنها متفاوت است. فرد مهاجر ارتباطهای گسترده انسانی را که در کشور خود داشت ندارد و اعضای خانواده دور و بر او نيستند.
يک مهاجر با در دست داشتن پاسپورت معتبر و بدون ترس و دلهره ميتواند هنگام دلتنگی و هوای وطن کردن بليط هواپيما تهيه کرده به آن سرزمين و هوای آشنا برگردد، دوستان و خانواده را ببيند، تجديد قوا کند و دوباره به کشور تازه خود برگردد. پناهنده از اين امکان محروم است.
۷- به غير از مشکلات مشخص شدن وضعيت اقامت و گرفتن مدارک، پناهنده مشکلات ديگری هم در کشور ميزبان دارد. به طور کلی پناهنده با شک و ترديد مورد استقبال قرار ميگيرد. اگر در کشور ميزبان مسائل خاص سياسی و اقتصادی وجود داشته باشد در درجه اول پناهندگان مورد شماتت قرار ميگيرند. در مقابل مهاجران مورد استقبال قرار ميگيرند و با توجه به شرايط کشور ممکن است از امکانات بيشتری بهره مند شوند.
به طور مثال در انگلستان بر اساس قوانين پناهندگی سال ۱۹۹۹ بسياری از پناهندگان جديد را به خارج از لندن و حومه ميفرستند. در ضمن اينکه به پناهندگان اقامتگاه داده ميشود آنها حق تصميم گيری در مورد منطقه اقامت خود را ندارند. در صورت نياز به کمکهای اجتماعی پناهندگان تنها تا %۷۰ يک فرد عادی ميتوانند از امکانات دولتی برخوردار شوند که چيزی حدود ۳۶ پاند انگليسی در هفته ميشد. پناهنده از حق کار کردن هم برخوردار نبود.

مسائل روحی پناهندگی:
در بررسی تفاوت مهاجرت و پناهندگی بايد به مسائل روحی هم توجه کرد:
۱- پناهنده و تبعيدی امکان بيشتری برای تخيل دارد و اين تخيل ميتواند مانع برنامه ريزيهای منطقی در زندگی او شود. مهاجر با برنامه مشخص و با اهداف دراز مدت وارد کشور ميشود و احتياج ندارد درآن حد در رويا زندگی کند.
مرد ۴۰ ساله ای عليرغم اينکه ۷-۶ سال در اين کشور اقامت داشت هنوز زبان کشور ميزبان را ياد نگرفته بود. هنگامی که به بررسی اين امر پرداختيم – امری که باعث عدم رشد اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی اين فرد شده بود- او بيان کرد که امسال حتماً رژيم کشورش سرنگون خواهد شد و او به کشور برخواهد گشت پس نيازی به ياد گرفتن زبان کشور ميزبان نخواهد داشت.
شکی نيست که مواردی با چنين شدت نا هنجار فراوان نيستند ولی موارد بسيار ديگری را ميتوان مشاهده کرد که افراد به شکلی از اشکال از درگير شدن جدی با مسائل فرهنگی- اجتماعی- سياسی کشور ميزبان اجتناب ميکنند و تمام انرژی آنها معطوف به مسائل کشور مادريشان ميباشد.
۲- احساس گناه پديده ای است که در مورد تبعيديان بيشتر مشاهده ميشود. اين امر به خصوص هنگامی که درگيری سياسی مهمی در کشور مادر پيش می آيد بيشتر ميشود. فرد تبعيدی از اينکه نقشی در آن درگيريها ندارد و تنها از دور نظاره گر است احساس شرمندگی و گناه ميکند. احساس امنيت در کشور ميزبان هنگامی که رفقا و دوستان در کشور مادر در نا امنی مشغول مبارزه هستند نيز احساس گناه و شرم بيشتری ايجاد ميکند. گاه اين احساس به شکل عصبانيت و خشم خود را نشان ميدهد.
۳- احساس حسادت در تبعيدی وقتی ايجاد ميشود که در کشور مادر تحولات قابل توجهی رخ ميدهد ولی او تنها از دور دستی بر آتش دارد. تبعيدی تأسف ميخورد که حضور نزديکتر و ملموستری در کشور خود ندارد و در نتيجه اين احساس پشيمانی و حسادت احتمال دارد دچار افسردگی شود.
۴- مسئله ديگری که در مورد پناهندگان ايرانی صادق بوده است اين واقعيت است که بسياری از آنان در نتيجه شکستهای دهه ۱۳۶۰ وقتی به کشور ميزبان وارد شدند که جامعه ايرانی در اين کشورها جايگاه و موقعيتی نداشت و تعداد ايرانيها در خارج ناچيز و انگشت شمار بود. برای مثال در کانادا قبل از سال ۱۳۶۰ تنها حدود هزار ايرانی زندگی ميکرد. کسانی که اکنون دست به مهاجرت به کانادا ميزنند وارد يک جامعه منسجم وگسترده ميشوند که از امکانات بيشتر اقتصادی- اجتماعی و فرهنگی برخوردار است. وجود چنين جامعه ای ميتواند درد مهاجرت را کمتر کند.
البته در مقابل شرايط منفی فوق الذکر سفر پناهنده ممکن است امکانات مثبتی هم برای او فراهم کند. پناهنده کمتر بر اساس يک تصور ايده ال از کشور ميزبان به آن وارد شده و در نتيجه خطر درهم شکستن اين تصور و افسردگی ناشی از آن خيلی کمتر است.
پناهنده بدترين شرايط را تجربه کرده و در نتيجه ممکن است سختيهای کشور ميزبان را راحتتر بپذيرد و کمتر دچار تناقض شود زيرا از بدترين شرايط ممکن فرار کرده است. چنين رضايتی در مورد پناهندگان اقتصادی بيشتر صادق است.
چنين تخيلی در شعر تبعيد هم صادق است. ميتوان چندين مقاله را به بررسی شعر تبعيد از اين زاويه اختصاص داد. من شعری از خودم را که چندين سال پيش چاپ شد برای اين منظور می آورم:

خانه ات کجاست؟
از کدامين سرزمين می آيی؟
از آزادترين بی نهايتها
از رهاترين جاده ها
از رودخانه ای با صدها بازوی گشوده
و دريايی با کودکيهای بی شمار
از سرزمين شاديهای
گسترده بر سنگفرشها
می آيم
و خانه ام
در گستره بی کرانه کشورهايی است
که مأمن من نيست
و در روياهايم
تنها چند روزی ميهمان توام

در اين شعر جنبه های مثبت کشور خود به اغراق بيان شده و کشتارهای خيابانی (به عنوان انعکاس جنبه های منفی کشور خود را) به طور گذرا مطرح شده است. شاعر عدم تعلق به کشور تازه را مطرح ميکند و رويای غير منطقی بازگشت سريع به ميهن خود را قطعی ميداند. اينها چهار جنبه مهم برخورد روحی و روانی با مسئله تبعيد ميباشند. اين چهار جنبه عبارتند از اغراق در جنبه های مثبت کشور خود، کم اهميت ديدن و يا ناديده گرفتن مشکلات کشور خود، احساس عدم تعلق در کشور جديد و رويای بازگشت سريع به ميهن. به اين چهار جنبه ميتوان بزرگتر ديدن مسائل و مشکلات در کشور جديد را هم اضافه کرد.
به طور خلاصه تفاوتهای متعددی تبعيدی را از مهاجر جدا ميکند و برای درک بهتر مسئله مهاجرت اين تفاوتها بايد در نظر گرفته شود. حاصل نهايی مهاجرت و جا افتادگی فرد در کشور ميزبان تا حدی به شرايط قبل از مهاجرت، نحوۀ مهاجرت و امکانات موجود پس از مراجعت بستگی دارد. امکان بازگشت به کشور و وجود امکان انرژی گرفتن روحی از طريق ملاقات کشور هم ميتواند در موفقيت فرد مهاجر نقش چشمگيری بازی کند.
دو نامه زير اين مسائل را به شکلی جالب جمله بندی ميکند. خانمی از تهران نامه زير را در برخورد با يک مقاله من نوشته است و به درد مهاجرت اشاره کرده است:
"من يک دختر ايرانی هستم که پس از سالها شايد ۳۰ سال به ايران برگشتم - ۲ ساله بودم که ايران را ترک کرديم، تنها چيزی که ميتونم بگم اين هست که مريضی قرن ۲۰۰۰ در تمام دنيا افسردگی است و ربطی هم به اينجا و اونجا نداره - من در ايران چهره های همه مردم را نگاه ميکنم- همه ناراحت هستند - همين مشکل هم در اونجا هست با يک شکل ديگه که فرهنگ اروپايی محسوب ميشه؟؟ خوشحاليشون رو حاضر نيستند به هيچ قيمت با تو قسمت کنند و دوست ندارند از ناراحتی و مشکلاتشون کسی باخبر باشه که نتيجه اين دو رفتار در کنار هم - با دوری و سردی اجتماع.... به عنوان يک آدمی که سالها مزه غربت رو کشيدم و در خانواده ايرانی و با فرهنگ اصيل ايرانی بزرگ شدم که شامل محبت - دوستی - برابری .... بوده و تمام اينها باعث شده که با يک روح زخمی برگردم و بخوام زندگی رو اينجا پيدا کنم ... اجازه بديد به تمام دوستان بگم : زندگی همه جا سخته. اگر ميتونيد در کشور خودتون جايی که به اون تعلق داريد و رشد کرديد ادامه زندگی بدهيد سعی کنيد مهاجرت رو فراموش کنيد و سعی کنيد هميشه نيازتون از زندگی حد و حدود داشته باشه."
آقايی از مزار شريف تأثير مهاجرت اجباری را در نامه زير خلاصه کرده است:
"به نظر بنده مهاجرت انواع مختلف دارد مهاجرت اجباری مهاجرت اختياری باز در نوع اجباری آن که شخص مجبور به ترک وطن و کاشانه خويش می‌شود بستگی دارد مثلاً اگر در کشوری مثل ايران مهاجر شويد هميشه سر کوفت، تبعيض، دو رنگی و تفکيک وجود دارد و هميشه شخص مهاجر بايد از اينکه مهاجر است هميشه تحقير شود و بار منت را بدوش بکشد ولی مهاجرت به کشورهايی که از لحاظ فرهنگی و ظرفيت قبول ديگران را داشته باشند آسيب‌های روحی و کلنجارهای خودی کمتر می‌تواند باشد."

دکتر عباس آزاديان





















Copyright: gooya.com 2016