سه شنبه 19 اردیبهشت 1391   صفحه اول | درباره ما | گویا


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

نامه مريل استريپ به اصغر فرهادی: کاری که هيات‌های ديپلماتيک از آن عاجزند!

روزنامه شرق ـ گروه هنر، گيسو فغفوری: «جدايی نادر از سيمين» تنها يک فيلم در سينمای ايران نيست، بلکه فرصتی است برای تکرار نام کشوری که دوستش داريم در گوشه و کنار جهان، نه چون هميشه و از منظر متداول و مرسوم سياست‌های بين کشورها و حکومت‌ها، بلکه به عنوان نگاه مردمی که می‌شود دوست‌شان داشت و با آنها همدل بود. فيلم «جدايی...» با يا بی‌کارگردانش به اين سو و آن سوی جهان سفر کرد و از آن استقبال شد.



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 




سفرهای جهانی اين فيلم از ايران آغاز شد و از جشنواره فيلم فجر، کمی بعدتر در سينماهای ايران نشان داده شد و مردم از آن استقبال کردند و بعد اين حس مشترک به سراسر جهان منتقل شد تا مردم به تماشايش بنشينند و همچون ما بغض کنند، قاضی و راوی شوند و درگير شخصيت‌ها. به هر کشوری رفت، تحسين منتقدان و مردم را برانگيخت و برخی از هنرمندان به تحسين در گفت‌وگوها و محافل سينمايی اکتفا نکردند و به فرهادی نامه نوشتند. در روزهايی که بحث جنگ با ايران پررنگ بود و هر روز خبری در اين‌باره منتشر می‌شد و جنگ‌طلبان در رسانه‌های جهانی بر طبل جنگ عليه ايران می‌کوبيدند، سخنان «اصغر فرهادی» به عنوان سازنده فيلم «جدايی» در اسکار و پيش از آن در گلدن‌گلوب، سخن از صلح بود، به نمايندگی از مردمی که رسانه‌ها تصويری ديگر از آنان ارايه می‌کردند. يکی از آنان که به اصغر فرهادی نامه نوشت، «مريل استريپ» بود؛ بانويی که ۱۷ بار نامزد اسکار شده بود و سه بار برنده آن، بانويی که لوح تقدير نامزدشدن فيلم «جدايی» در اسکار ۸۴ را به «اصغر فرهادی» داده است. او در نامه‌ای نکته‌هايی را درباره اين فيلم بيان کرد که زاويه ديدی ديگر را رو به اين فيلم می‌گشايد و آن را نه به عنوان فيلم و اثر هنری، که به عنوان تجلی يک اتفاق انسانی در قالبی هنری می‌ستايد. او چنين می‌نويسد: «نمی‌دانم آيا اصغر فرهادی زمانی که فيلمش را می‌ساخته آگاه بوده که بر خلاف نام فيلم، تاثير جهانی «يک جدايی» مردم را به هم نزديک خواهد کرد؟! نزديک کردن ما و مردم ايران، تا از طريق داستان خانواده‌ای در حال گسست و پيچيدگی‌های اخلاقی و عاطفی‌شان، خانواده‌های ما و ايرانيان را به هم نزديک کند.» مريل استريپ در توصيف جزييات مطرح شده در کارگردانی اين فيلم می‌نويسد: «او اين کار را با ظرافت انجام می‌دهد، با ارايه تصويری صميمی از پيشخوان آشپزخانه‌ای در تهران يا با نشان دادن پرتره کوچکی از انيشتين يا نقاشی ديگری از وايت به نام دنيای کريستينا. او به ما اجازه همدردی با مردی را می‌دهد که به تازگی ترکش کرده‌اند، جايی که برای يافتن تنظيم درست ماشين لباسشويی در تکاپوست. او می‌گذارد تا ما عمل دردناک و سرشار از عشق شست‌وشوی پدری پير را باز‌شناسيم و می‌گذارد شوک حاصل از بازی کودکی که پيچ دستگاه اکسيژن را باز و بسته می‌کند و باز می‌بندد و باز می‌کند را حس کنيم. همچنان که سرنوشت با زندگی ما در حال بازی است.» بانويی که او را در اخلاق و ماندگاری در سينما تحسين می‌کنند، چنين به رمزگشايی از فيلم «جدايی» می‌پردازد: «او می‌گذارد در خستگی مفرط قاضی‌ای سهيم شويم که می‌خواهد پنجره دفتر کم هوايی که در آن تصميمات دشوار می‌گيرد، چارتاق باز باشد:
-چه چيز هل دادن است، چه چيز ضربه زدن؟
-چه کسی پرت شد، چه کسی از حال رفت؟
-چه کسی دروغ گفته، چه کسی غيرقابل اطمينان است؟
-چه کسی خوب است، چه کسی بد؟
چگونه می‌توان همه اينها را در جای خود قرار داد؟ و ببينيد چه ميزان گذشت در دل مردمی است که تحت قواعدی بی‌گذشت زندگی می‌کنند.» استريپ فيلم «جدايی» را فراتر از تمام همه ابزاری دانست که می‌تواند کشورها را به هم نزديک يا از هم دور کند. او نامه‌اش را با چنين عباراتی پايان می‌دهد: «با ساختن اين فيلم دلپذير، اصغر فرهادی کاری کرد که هيات‌های ديپلمات و اخبار روزنامه‌ها از آن عاجزند. او گذاشت تا ما خود را در آينه زندگی ديگران ببينيم و مخمصه‌های يکديگر را درک کنيم. مخمصه انسانيت مشترک‌مان را. اين کنش، کنشی سياستمدارانه است. در دنيايی که مسير تماشا در آن با بدبينی و تلخی مسدود است، نياز داريم تا هنرمندان تصوير را وضوحی بهتر ببخشند. ما به «يک جدايی» محتاجيم تا به هم نزديک‌مان کند.» اصغر فرهادی برای همان يک لحظه دلنشينی که مردم زيادی را در ايران خوشحال کرد به عنوان چهارمين چهره مجله تايم از سوی مردم برگزيده شد. اين آغاز راهی است که او به عنوان يک هنرمند در آن قرار گرفته است و تا اکنون نشان داده است که اين مسير را با هوشياری ادامه می‌دهد.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016