سه شنبه 24 اردیبهشت 1392   صفحه اول | درباره ما | گویا


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

همايش "شاهنامه در ترازوی تاريخ" در دانشگاه تهران

ايسنا ـ شهرام ناظری که برای اجرا در همايش «شاهنامه در ترازوی تاريخ» به دانشگاه تهران آمده بود، از سال‌هايی سخن گفت که به همه «نه» گفته، اما هيچ‌وقت نتوانسته به دانشجويان «نه» بگويد.

در اين همايش دانشجويان دانشگاه تهران از چندين سال فعاليت استادان خود، مظاهر مصفا، بدرالزمان قريب و سيدمحمد دبيرسياقی تقدير کردند.

به گزارش خبرنگار ادبيات خبرگزاری دانشجويان ايران (ايسنا)، شهرام ناظری در اين همايش که روز دوشنبه، ۲۳ ارديبهشت‎ماه، در تالار فردوسی دانشکده ادبيات دانشگاه تهران برگزار شد، گفت: درود بر روان فردوسی بزرگ و سپاس از استادان عزيزم و دانشجويان که هميشه يکی از عشق‌های ما در زندگی بوده‌اند. خوشحالم که در اين قحطِ وفا، گاه فرصتی دست می‌دهد که ما در سالنی گرد هم جمع شويم، هرچند نه درخور فردوسی و فرهنگ ايران، اما بايد اين را هم قدر دانست که گاهی اگر به کم رضايت ندهيم، همين هم قطع می‌شود. در اين سال‌ها مدام «نه» گفته‌ام، اما در مورد دانشجويان هيچ‌وقت نتوانسته‌ام «نه» بگويم. امروز يک قطعه‌ی کوتاه از فردوسی بزرگ برای‌تان اجرا می‌کنم.

او در ادامه بيت‌های آغازين داستان «بيژن و منيژه» را با سه‌تار تک‌خوانی و تک‌نوازی کرد: «شبی چون شَبَه روی شسته به قير / نه بهرام پيدا نه کيوان نه تير... »



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


پس ازآن با اهدای گل، لوح تقدير و يک جلد شاهنامه از شهرام ناظری تقدير شد. ناظری نيز پس از گرفتن شاهنامه، چند بار اين کتاب را بوسيد.

افسانه‌های زندگی فردوسی، دروغ است، دروغ

در اين همايش همچنين فيلمی از زنده‌ياد مجتبی مينوی به نمايش درآمد که در آن مينوی پس از بازگو کردن داستان عاميانه‌ی نحوه‌ی مرگ فردوسی و هم‌زمانی تشييع پيکر او با رسيدن بار شترهای اهدايی از طرف سلطان محمود به توس، گفت: افسانه است، دروغ است، از اساس پشتوانه‌ای ندارد. حکايت هجونامه ساختن فردوسی برای سلطان محمود را هم من قبول ندارم و باور نمی‌کنم. امکان دارد پس از اين‌که مدتی از فرستادن شاهنامه به سلطان محمود گذشت و خبری نشد، فردوسی به ابياتی که در مدح او سروده، نگريسته و با خود انديشيده باشد که چرا اين کار را کردم و چنين اثر ارزشمندی را به او فرستادم که حتا پول جوهر و کاغذ آن را هم به من نداد، اما تمام قصه‌ی ۶۰ هزار درهم صله دادن سلطان به فردوسی که او آن را بين دلاک، حمامی و فُقّاع (آب‌جو فروش) تقسيم کرد، فرار کرد و هجونامه ساخت، دروغ است، دروغ است، دروغ.

فردوسی از کسی جز خداوند توقعی نداشت

احسان اشراقی، استاد تاريخ و عضو پيوسته‌ی فرهنگستان علوم، نيز با اشاره به سخنان مجتبی مينوی در فيلم به نمايش درآمده، گفت: ايشان درست گفته‌اند؛ اين داستان‌ها دروغ است؛ چنين چيزی نبوده است. فردوسی با زراعت روزگار می‌گذراند. او در آخر عمر چيزی نداشت و از کسی جز خداوند توقعی نداشت.

غياب دبيرسياقی به علت بيماری

او در ادامه افزود: دکتر سيدمحمد دبيرسياقی بيمار هستند و به همين دليل نتوانستند به اين همايش بيايند و عذرخواهی کردند. ايشان با فعاليت‌های بسيار درباره‌ی فردوسی و ساير مشاهير ايران، فرسوده شده‌اند، اما همچنان در منزل و کتابخانه‌ی خود فعاليت علمی دارند. اين فردوسی‌شناس شهير، مردی که در نودوچهارمين سال زندگی‌اش است، به علت بيماری نتوانست به اين همايش بيايد، اما نوشته‌ای به من داد و از من خواهش کرد که آن را بخوانم.

اشراقی سپس متن نوشته‌شده توسط محمد دبيرسياقی را که شرح فعاليت‌های او در زمينه‌ی شاهنامه و شاهنامه‌پژوهی بود، خواند.

ديدار دانشجويان با مظاهر مصفا و بدرالزمان قريب

در بخش ديگری از اين همايش، با اهدای لوح تقدير و گل به مظاهر مصفا، بدرالزمان قريب، و احسان اشراقی به نمايندگی از محمد دبيرسياقی، از چند دهه فعاليت علمی اين استادان در دانشگاه تهران تقدير شد.

تعدادی از دانشجويان دهه‌های پيش نيز پس از سال‌ها برای تجديد ديدار با استادان خود به اين همايش آمده بودند.

مظاهر مصفا، استاد ادبيات دانشگاه تهران، در واکنش به تشويق‌های ممتد دانشجويان چند بار عصای خود را بالا برد و چرخاند.

بدرالزمان قريب، استاد زبان‌های ايران باستان دانشگاه تهران و مؤلف «فرهنگ سُغدی»، نيز پس از تقدير پرشور دانشجويان از او، گفت: ۳۲ سال در اين دانشگاه تدريس کردم، يکی يکی واژه‌های «سُغدی» را جمع کردم و به صورت فرهنگ درآوردم؛ برای هر کلمه چند روز و حتا چند هفته زحمت کشيدم و بعد خوشحال شدم که کار را برای دانشجويان زبان سُغدی راحت کرده‌ام، اما در تمام زندگی‌ام هيچ‌وقت نظير تقديری را که شما امروز از من کرديد، نديدم.

به گزارش ايسنا، بدرالزمان قريب برگزيده‌ی چهره‌های ماندگار نيز هست و کتاب «فرهنگ سُغدی» او برنده‌ی جايزه‌ی کتاب سال جمهوری اسلامی ايران شده است.

آرمان ايرانيان در شاهنامه

در اين همايش همچنين روزبه زرين‌کوب، استاديار گروه تاريخ دانشگاه تهران، در سخنانی با موضوع «ساسانيان در شاهنامه‌ی فردوسی؛ تاريخ يا خاطره»، گفت: کار مورخ و شاعر الزاما در جهت مخالف هم نيست؛ زيرا اين دو با وجود تجربه‌های متفاوت، تحت تأثير مفهومی عام‌تر يعنی خاطره‌ی جمعی قرار گرفته‌اند که گريز از آن برای هيچ‌کس ممکن نيست. خاطره‌ی جمعی پيرامون چند بُن‌مايه، از جمله هويت جمعی شکل گرفته است.

او افزود: بخش‌بندی شاهنامه به سه دوره‌ی اساطيری، پهلوانی و تاريخی از جانب برخی محققان نقد شده و مردود دانسته شده است. در شاهنامه نمی‌توان مرز مشخصی ميان اين بخش‌ها قائل شد. شاهنامه در مجموع اثری حماسی است که در آن روايات و اشارات تاريخی وجود دارد.

زرين‌کوب سپس گفت: در بخش ساسانيان شاهنامه، از اردشير بابکان تا يزدگرد شهريار، از ۳۰ فرمانروا ياد شده است. اين بخش به حسب ويژگی عمومی حماسه، شامل مجموعه رويدادهايی گاه واجد و گاه فاقد بخش‌های داستانی است. شاهنامه واجد تمامی ويژگی‌های تاريخ‌نگاری نيست؛ زيرا تاريخ هم در آن حماسی است و با نبرد پيوند می‌خورد. سرگذشت ساسانيان در شاهنامه خاطره‌ی جمعی ايرانيان است و خاطره‌نگاری گزينش برخی وقايع است. حکيم توس آرمان ايرانيان را به شکل خاطره‌ای به عصر خود فراخواند.

او همچنين بخش‌هايی از «گفت‌وشنودی در باب ابديت ايران» نوشته‌ی عموی خود، زنده‌ياد عبدالحسين زرين‌کوب، را بازخوانی و يادآوری کرد که اين نوشتار در کتاب «يادداشت‌ها و انديشه‌ها»ی عبدالحسين زرين‌کوب درج شده است.

حلقه‌های جداگانه‌ی داستان رستم

در بخش ديگری از اين همايش، زهره زرشناس، استاد فرهنگ و زبان‌های باستانی پژوهشگاه علوم انسانی، در سخنانی به ثبت شدن داستان رستم در ديوارنگاره‌های پنجکنت اشاره کرد و گفت: «سُغديان» مردمانی ايرانی و نياکان تاجيکان امروزی بودند. در ميان آثار بر جای‌مانده به زبان «سُغدی» داستان رستم نيز وجود دارد، البته اين داستان با داستان رستم در شاهنامه تفاوت‌هايی دارد. اين تفاوت‌ها نشان‌دهنده‌ی وجود دو حلقه‌ی جداگانه از داستان‌های رستم هستند؛ گروهی عقيده دارند اين داستان، افسانه‌ای سکايی است و عده‌ای می‌گويند از ادبيات بومی پيش‌سکايی در سيستان است.

شباهت «سياوش» و «سيتا»

در اين همايش همچنين عزيز مهدی، دکترای زبان و ادبيات فارسی از هندوستان، در سخنانی با عنوان «آزمون آتش در شاهنامه و رامایَن»، گفت: عبور شخصيتی از آتش برای اثبات بی‌گناهی، در شاهنامه با داستان «سياوش» و در «رامایَن»، قديمی‌ترين حماسه‌ی منظوم سانسکريت، با داستان «سيتا» ديده می‌شود.

او در ادامه با تشريح نقاط مشترک و متفاوت بين اين دو داستان، نتيجه گرفت: می‌توان احتمال داد که اين داستان از هند باستان به ايران راه يافته باشد، يا اين‌که ابتدا يک امر مشترک آريايی بوده که در شاهنامه به صورت سياوش و در رامایَن به شکل سيتا متجلی شده است.

اجرای نقالی توسط شاهو صالحی نيز از ديگر برنامه‌های اين همايش بود که با حضور ياسر موحدفرد، دبيرکل بنياد فردوسی، برگزار شد.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016