یکشنبه 16 تیر 1392   صفحه اول | درباره ما | گویا


خواندنی ها و دیدنی ها
بخوانید!
پرخواننده ترین ها

منیژه حکمت: چقدر می‌توان صبوری کرد؟

منیژه حکمت هم کارگردان است و هم تهیه‌کننده. او که زمانی با فیلم‌های اجتماعی مانند زندان زنان، مطرح شده بود، در سال‌های اخیر که به گفته او سینمای اجتماعی و مستقل با موانع بسیاری روبه‌رو شده است و تا حذف فاصله‌ای ندارد، راهی میانه را برگزیده است؛ ساختن فیلم‌های کمدی با رگه‌هایی از مسائل اجتماعی.

به گزارش روزنامه بهار، او چند ماهی است، در‌گیر ساختن مدرسه موش‌هاست؛ پروژه‌ای بزرگ که هم برای خیلی از ما حالت نوستالژیک دارد، هم می‌خواهند به نوستالژی آینده بچه‌های امروز بدل شود. حکمت مثل همیشه چهره‌ای اجتماعی هم دارد و در حوادث سیاسی و اجتماعی مثل انتخابات فعال است. گفت‌وگویمان را با او از مدرسه موش‌ها شروع کردیم و به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و گزینه‌های پیشنهادی این وزارتخانه رسیدیم.

شما به‌سراغ یکی از بزرگ‌ترین پروژه‌های سینمایی رفتید، با این تفاوت که بخش خصوصی این کاررا آغاز کرده است.

سال‌ها بود که دوست داشتم کار کودک بسازم. فاصله نسل‌ها و به‌خصوص که رابطه آن‌ها با پدر‌و‌مادرهایشان در اتاق و چاردیواری‌های کوچک به همراه کامپیوتر پرمی‌شود. به‌نظرم این روند از نظر روابط اجتماعی بسیار می‌تواند ضربه‌زننده باشد و ناهنجاری با خودش بیاورد. چه می‌شد کرد بچه‌ها بتوانند به پدر‌و‌مادرها بپیوندند و حتی برای دو ساعت یک زندگی اجتماعی را باهم تجربه کنند و خوش بگذرانند. ما در ایران زندگی اجتماعی بیرونی نداریم. زندگی اجتماعی ما در آپارتمان‌های دربسته بدون روابطی است که تعریف اجتماعی خودش را داشته باشد. این دغدغه و احساس خطر را در سال‌های گذشته داشتم. افسردگی نسل جوان، از‌هم‌گسیختگی و اعتیاد و... همه را به‌دنبال می‌آورد. به‌همین دلیل دنبال یک کار موزیکال خوب کودک می‌گشتم که این رابطه را شکل بدهم، تا رسیدیم به شهر موش‌ها که به‌نظرم می‌تواند این اتفاق را به‌وجود بیاورد و از 9 صبح خانواده‌ها را به سینما بکشاند و سه نسل را با هم همراه کند.

در کارنامه شما تعدادی کارهای اجتماعی هست، اما الان امکان ساخت فیلم‌های اجتماعی تقریبا از بین رفته است و شما به این نیاز تازه توجه کرده‌اید.

به‌هرحال انتهای هر فیلم، حتی کمدی‌هایی که ساختم سعی کردم یک امید یا یک لبخند باشد. این زندگی اجتماعی در بیرون خانه تعریف شود. به‌نظر من اکنون باید این دغدغه ما باشد، به 70، 80میلیون بشود امید داد و در زندگی اجتماعی حضورشان را تجربه کنند و این امید همراه خنده باشد؛ چیزی که از صورت بسیاری از مردم ما محو شده است. این خطر اجتماعی است. من متعجب هستم که کسی به این نکته‌ها توجه نمی‌کند.

آیا در شهر موش‌ها هم رگه‌های اجتماعی هست؟

دغدغه‌های من و خانم برومند که در آن هست، از جمله محیط‌زیست، روابط اجتماعی و حتی خصوصی و... هرچند در بین موش‌ها نمود پیدا می‌کند، اما دو ساعت دست‌زدن بچه‌ها، شادی آن‌ها در کنار پدر‌و‌مادرها بیشترین دغدغه‌ام بود.

موش‌ها در همان سن قبلی هستند یا بزرگ شده‌اند؟

موش‌های ما هم مثل ما و کودکان دیروز بزرگ شده‌اند، دیگر همان‌ها نیستند. بچه‌های آن موش‌ها هستند با تمام روابطی که می‌تواند برقرار باشد که ما هم تجربه کرده‌ایم.

می‌توان نمادهایی از زندگی الان را در آن پیدا کرد؟

بله می‌شود پیدا کرد، به‌همراه شادی و امید.

مثلا 10‌سال دیگر می‌توان نشانه‌های سال 92 را در آن دید؟

بله، شهری است با اتوبان‌ها، ماشین‌ها و روابطش به‌همراه شادی.


ظاهرا خیلی روی این شادی تاکید دارید!

بله، چون نیاز جامعه امروز است.

ساخت فیلمی با این بودجه‌هایی که گفتید، مثلا 4/5‌میلیارد تومان، کار آسانی به‌نظر نمی‌رسد.

ببینید ما عادت به گرفتن بودجه‌های دولتی نداریم. شوکه می‌شویم اگر به ما تعلق بگیرد. ما دیدیم در این راه هم همین اتفاق افتاد. هفت هفته است به شهرداری (آقای منبتی) نامه داده‌ایم تا به سوله پارک ولایت را که با این هزینه عظیم ساخته شده است، کمک شود تا بماند؛ می‌تواند یک دیزنی‌لند کوچک باشد، می‌تواند کارهای کودک دیگر در آنجا ساخته شود، می‌تواند یک هیات‌امنا مسئولیت نگهداری‌اش را برعهده بگیرد. آقای‌ شاه‌ابراهیمی یک اتفاق را در آنجا به‌وجود می‌آورد. می‌دانیم که در حیاط خلوت این مسئولان ما جایی نداریم ولی یک کم هم می‌توان به کودکان شهر توجه کرد. مگر وظیفه شهرداری غیراز این است؟

هشت ماه پیش تولیدتان بوده است. از چهار ماه قبل، عید تاکنون؟

از همان موقع نوشتن فیلمنامه شروع شد، ساختن عروسک‌ها شروع شد، محاسبه‌ها شروع شد، ساخت بیش از 150‌عروسک کار بسیار سخت و زمان‌بری است. محسن ‌شاه‌ابراهیمی از دو ماه قبل عید آمدند و طراحی‌ها را شروع کردند. تنها کسی که به ما کمک کرد آقای منتظرالمهدی بود که این سوله‌ها که آشیانه هواپیماست را به‌صورت رایگان در اختیار ما قرار داد. این‌قدر ذوق‌زده شده‌ایم، همه‌جا بیان می‌کنیم. الان هم گروه طراح درحال ساخت شهر در یک سوله و طراحی‌های داخلی در یک سوله دیگر هستند. بالغ بر 150‌نفر کار می‌کنند که در بخش عروسک‌ها بزرگ‌ترین طراحان عروسکی خانم محبوب و بدیعی و آقای بزدوده و عالمی هستند. کار سخت است، ولی بسیار جذاب است. بهترین نکته هم گروه همدلی است که در کنار هم کار می‌کنند.

این تعداد از افراد برای بالا‌رفتن سرعت است؟

کار بسیار سخت است و نیاز آن است. نمی‌توانیم چیزی کم بگذاریم. همه باهم کمک می‌کنیم آن اتفاق رقم بخورد. در سینمای کودک و در سینمای ما با آن تعلق و تعهد، باید این اتفاق بیفتد تا جواب بگیریم. می‌توانستیم خیلی جمع‌و‌جور، ولی آیا می‌شد؟ درعین‌حال تماشاگری که به سینما می‌رود برای بار دوم هم به تماشای فیلم بنشیند.

پس از الان به فکر اکران هستید.

ما یک اتاق فکر داریم؛ مسئولیتش بر عهده بهرنگ تنکابنی است. از دوماه‌و‌نیم پیش کارشان را آغاز کرده‌اند و بسیار درخشان فعالیت می‌کنند و من همین جا هم می‌گویم که بسیار از آن‌ها ممنونم. آن‌قدر خوشفکر هستند و ایده‌های جذاب دارند که می‌توانند به ما بسیار کمک می‌کند.

شما در شرایطی فیلم را آغاز کردید که می‌توانستید کمی صبر کنید یا به بعدا -بعد فضای انتخابات- موکول کنید.

به‌نظر من هرکسی که کار فرهنگی می‌کند باید از هر روزنه‌ای استفاده کند. کارکرد کار فرهنگی با سختی‌ها و مشقات زیادش می‌تواند در جامعه تاثیر‌گذار باشد. من به جامعه متعهدم، به دولت‌ها فکر نمی‌کنم. من به‌عنوان شهروند در برابر بالا‌رفتن تمام آمارها مسئولم. من در دوره قبلی هم با تمام سختی‌ها فیلم ساختم. «چیزهایی هست که نمی‌دانی»، «صداها» و... را ساختم.

کمدی‌ساختن در آن شرایط همراه‌شدن با وضعیت موجود نبود؟

نه! ناامیدی مردم را هرچند برای مدت کوتاه بیرون برد و باعث شد آن‌ها لبخند بزنند.
وظایف ما در زمان‌های مختلف فرق می‌کند. یک زمان نهادهای مدنی می‌آیند، می‌توان بحث کرد، تاثیر‌گذار بود و... حتما فیلم‌هایی باید ساخت که حتما تاثیر‌گذار باشد، یک زمان نا امیدی آن‌قدر زیاد است که باید لبخند، امیدواری و انرژی خوب را به‌وجود بیاوریم. وظیفه هنرمند جریان‌سازی است؛ آن بلوغی که می‌تواند جریان‌سازی کند برای شرایط خاص است.



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


با توجه به تعداد فیلم‌های کمدی آیا این یک‌جور توجیه نیست؟

چه کمدی‌هایی؟ چهار سال فیلم‌های پرفروش برای ما بود. بازهم این هوشمندی می‌خواهد که چه کار می‌کنید، ولی فکر می‌کنم دو ساعت تماشاگر می‌خواهد خودش را رها کند و آسوده باشد، هر فیلم کمدی که بتواند تاثیرش را بگذارد، خوب است. ما باید تصمیم بگیریم چی کار کنیم.

پس به‌نظر می‌رسد این شرایط سخت با تجربه‌هایی تازه همراه باشد.

بله شرایط سخت داشتیم. سر هر یک از فیلم‌ها درگیری داشتیم. ما دیگر عادت کردیم. سخت‌تن شدیم در این راه. خیلی چیزها را نمی‌فهمیم، این‌که چه تصمیماتی برایمان آن پشت رقم می‌زنند. ما باید از این شرایط سخت بیرون بیاییم و درعین‌حال تاثیرمان را بگذاریم.

اگر بخواهید به آن شرایط نگاه کنید، چه نکته‌هایی هست که به‌نظر پررنگ می‌آید؟ آیا می‌تواند تجربه‌ای باشد برای بهتر پشت‌سر‌گذاشتن شرایط‌ مشابه؟

به نظر من هشت‌سال گذشته از نظر فرهنگی انحطاط کامل بود. وقتی سینمای اجتماعی، سینمای مستقل حذف می‌شود، یعنی انحطاط. وقتی یک گروه از خانه سینما به حوزه هنری می‌پیوندند تا سینمای مستقل را از بین ببرند، یعنی انحطاط. همه‌اش به دولت بازنمی‌گردد؛ گاهی هم به خودمان بازمی‌گردد. هنوز هیچ‌کس به این سوال من جواب نداده است که این دوستان خانه سینما پیش حوزه هنری رفتند و پشت یک میز نشستند و سینمای اجتماعی را حذف کردند به چه‌چیز فکر می‌کردند؟

البته تعدادی از آن‌ها معتقدند قراردادها پیش از اعلام این مواضع است؛ حتی می‌گویند استعفا داده‌اند و از کار کنار رفته‌اند.

این‌طور به‌نظر نمی‌رسد. آنان کسانی همچون عطاران، کاهانی، معادی و... را حذف کردند. مگر این افراد از کجای سینما می‌آیند که از گردونه حذف می‌شوند؟ می‌دانید برآیند ضربه‌ای که زده شد و اتفاقا مورد توجه هم قرار نگرفت، چه بود؟ ریسک را در سینمای مستقل و اجتماعی زیاد کرد... فیلم پل چوبی هنوز اکران نشده است. ما این ضربه جبران‌شدنی را از خودی خوردیم؛ کسانی که روسای صنف ما بودند.

همیشه که این‌جور دعواها بوده است؟

حذف با دعوا فرق دارد. من چه کمدی بسازم، چه کودک و... دغدغه سینمای اجتماعی دارم. نمی‌تواند بدون این باشد. من که نمی‌توانم تفکرم را بقچه‌بندی کنم و در گوشه‌ای بگذارم؛ حضور دارد و جریان دارد و این حذف شد.

ولی بدون حوزه هنری شما توانستید فیلم‌ها را پرفروش کنید.

اما با آن‌ها چی می‌شد؟ من به ریسک اشاره می‌کنم. وقتی سرمایه‌گذار برای فیلم اجتماعی یا فیلم متفاوت اقدام می‌کند می‌دانید چند بار این جمله را شنیده‌ام: «اگر حوزه فیلم را اکران نکند چی؟» می‌گفتند سرمایه‌گذاری نمی‌کنیم، سینما ما را حذف می‌کند. خود آقای علم‌الهدی از پرچمداران حوزه هنری می‌گفت فیلم رضا عطاران، ورود آقایان ممنوع، اگر حذف نمی‌شد دو‌میلیارد بیشتر می‌فروخت. ما که پولمان را نگه نمی‌داریم و دوباره به چرخه تولید بازمی‌گردانیم. من آدم پولداری نیستم، همین‌طوری تولید می‌کنم؛ چون سینما باید زنده بماند. باید در بحران، سینما را زنده نگه داریم تا بگذرد. از پیله‌هایمان در بیاییم. دوستان عزیز برای چند‌میلیارد این کار را کردید؟ این دوستان همه پروژه با حوزه هنری داشتند. آیا می‌ارزید که چنین تصویری از آنان در سینما بماند؟

خب آن‌ها می‌گویند پروژه‌ها مال قبل است، مخالفت هم داشته‌ایم. استعفا هم وجود داشته، فیلم میرکریمی هم در این دعواها به اسکار نرفت؛ یعنی این تصویر را خیلی قبول ندارند.

اما هیچ‌وقت مخالفت علنی نکرده‌اند. یک هفته قبل از انتخابات مصاحبه‌ای انجام شد که بازهم از کارهای حوزه هنری دفاع کرده بودند. هیچ‌جا علنی مخالفت نکردند؛ حتی در بیانیه کانون کارگردانان تاکید بر این بود که ارشاد چه کارهایی انجام داده است. ما که می‌دانیم ارشاد چه کرده است. دوران مک‌کارتی بود، حذف اندیشمندان از سینما، حوزه و ارشاد هر دو در کنار هم سینمای مستقل را زدند؛ سینمای اندیشمند را. فیلمسازان خوب ما غایب‌اند. کیومرث پوراحمد کجاست؟ کیارستمی اعلام کرد خارج فیلم می‌سازد. اصغر فرهادی در فرانسه فیلم ساخت. در این هشت‌سال آن‌ها رفتند. قبلش که اینجا بودند. شرایط سخت شده بود. این‌که سینمای ارزشمند را حذف کنند و سینمای دولتی را جایگزین کنند، جزو سیاست‌هایشان بود. از یک طرف ارشاد بود و دوستانش از طرف دیگر حوزه و این رفتار. یک دلیل ساده می‌توان آورد؛ تیتراژ فیلم‌های جشنواره را نگاه کنید. آیا 10‌درصد از سینمای مستقل در جشنواره حضور داشت؟ ما که از ارشاد توقعی نداریم.

ولی باید توقع اصلی از ارشاد باشد.

با این مدیریت‌های مشخص آقای سجادپور و شمقدری که نمی‌توانم انتظار داشته باشم. اما آیامی توانم از این دوستانم توقع نداشته باشم، یک بخش از سینمای ما برای یک پروژه شخصی حذف شود؟ می‌گویند فیلم‌ها درباره خیانت است، خب یک‌سر به دادگاه‌ها بزنند، ببینند چه خبر است. حوزه هنری یک عده از سینماگران را تحریم کرد، یک عده از مدیران صنوف رفتند همان‌جا و فیلم ساختند. یک سوال کاملا دوستانه و شخصی است که این کار چطور ممکن است؟ چرا ما این کار را نمی‌کنیم. اگر تمام سینماگران یا دست‌اندرکاران بگویند نهایت وامی که از فارابی گرفته‌ایم 10، 20میلیون است، آن هم برای وسایل، بیایند سند بیاورند که ما غیراز این پولی دریافت کرده‌ایم؟

آیا شرایطی که ارشاد به‌وجود آورد دلیل این برخورد نبود؟

اصلا قبول ندارم. سینمای مستقل به این شرایط تن نداد. بهترین سینماگران این شرایط را قبول نکردند و از آن طرف کسانی قبول کردند که مسئولیت صنفی داشتند. مدام این سوال را می‌پرسم. تعداد زیادی از سینما‌گران این 45‌سال بیکار بودند، اما هر شرطی را قبول نکردند. ببینید این افراد حتی مشکل دریافت پروانه ساخت فیلم را ندارند. بهترین اکران‌ها و حمایت‌ها را داشتند. من که در این سال حرف‌ها و مصاحبه‌هایم هم هست، همه‌جور اعتراضی کرده‌ام. به‌نظرم آنان باید جواب بدهند، باید در تاریخ ثبت شود. به‌نظر من در پشت پرده حوزه و ارشاد با هم قرار گذاشته بودند که سینمای مستقل و بخش خصوصی را حذف کنند.

مگر می‌شود حذف کرد؟

سال پیش کدام فیلم قدرتمندی را داشته‌ایم؟ ببینید سینمای مستقل از هزینه و بودجه بخش خصوصی تولید می‌شود. دل آدم می‌گیرد. یک بخشی از سینماگران ما گرین‌کارت گرفتند. این دردناک نیست؟ کدام مسئول فرهنگی باید جوابگو باشد. تمام سال‌های سخت و خوشی را در کنار هم پشت‌سر گذاشته‌ایم.

این هشت‌سال چه فرقی داشت؟

ما شبیه این هشت‌سال را داشته‌ایم. یک آقایی در دوران معاونت آقای ضرغامی به نام خاکبازان در شورای نظارت و ارزشیابی بودند. اسم همه ما را نوشته بود، هر وقت می‌رفتیم پروانه ساخت یا مجوزی بگیریم، می‌گفتند نه شما مورد دارید؛ همه سینماگران را حذف کرده بودند. توی آن دوران صبوری کردند و ماندند. این دفعه ما از دو‌طرف خوردیم، از دو‌طرف در جهت حذف برآمدند و این خیلی دردناک بود.

شاید روشی که شما پیش گرفتید راه میانه‌ای بود؛ یعنی هم فیلم کمدی ساختید و هم...

ببینید شاید عده‌ای این خوش فکری را نداشتند. به‌هرحال سینمای مستقل همیشه تنهاست. از طرفی هم پروانه نمی‌دادند. تهیه‌کننده سینمای مستقل یا باید به اتحادیه‌2 می‌رفت یا حوزه. ما شاهد تعداد بسیاری بودیم که پروانه‌شان را لغو کردند.

می‌خواستند هم کار کنند نمی‌توانستند.

یا باید شرایط آن طرف را می‌پذیرفتند، یا شرایط این طرف را. نمی‌خواستند، صبر کردند. صبوری کردند. مگر چقدر می‌شود صبوری کرد؟ با چیدمانی که آقای احمدی‌نژاد در دوران دوم حضورشان داشت، تکلیفم را با ارشاد و خودم از همان روز اول مشخص کردم. اگر مجوز نمی‌دهند، به نام دیگری کار کنم. می‌خواستم حتما کار کنم.

چرا می‌خواستید حتما کار کنید؟ چرا کنار نکشیدید؟ شاید این بحث پیش بیاید که گذاشتید کارنامه مدیران پربار شود!

به‌همان دلایلی که در ابتدای صحبت‌هایم گفتم تا آنجایی که می‌توانستم انرژی گذاشتم. به کارنامه مدیران فکر نمی‌کردم. کارنامه آن‌ها را کسانی پررنگ کردند که بودجه‌های‌میلیاردی گرفتند و برایشان فیلم ساختند.

فیلم‌های آن‌ها که نمی‌فروخت؟

ولی حضور داشتند.

اما فیلم‌های کسانی مثل شما سینما را پررونق می‌کرد؟

من به سینما و مردم فکر می‌کنم نه مدیران. آن‌ها می‌آیند و می‌روند و ما هستیم. سینما و مردم برای ما اصل هستند. من وقتی می‌خواهم شرایط را تعریف کنم اول جامعه را تعریف می‌کنم بعد سینما را و براساس آن تصمیم می‌گیرم. سینمای بخش خصوصی باید زنده می‌ماند، هرچند نفس‌های آخر را می‌کشید. چاره‌ای نبود. ببینید بهترین وزیر هم بیاید من به سینما و مردم فکر می‌کنم.

پس می‌رویم سراغ همین که این روزها اتفاقی افتاده است که همه منتظرند وزیر مناسبی سر کار بیاید این وزیر خوب چه مشخصاتی باید داشته باشد؟

اول فراجناحی باشد، هنر را بشناسد، ادبیات، تئاتر، سینما، مطبوعات را بشناسد، آن کسی که معاون سینمایی می‌شود دغدغه کل سینما را داشته باشد. باند نداشته باشد؛ اگر کسی بیاید که باند داشته باشد، خط‌قرمز ماست. امکانات باید به همه سینما تعلق بگیرد. این دوستانی که تمام این سال‌ها رانت‌های عجیب‌و‌غریب داشتند و نقش اپوزیسیون را داشتند باید تکلیفشان را مشخص کنند. من به‌عنوان یک سینماگر از وزیر ارشاد چیزی نمی‌خواهم؛ من همراه این دولت هستم، من اولین کسی بودم که خیلی روشن از آقای روحانی حمایت کردم. پای تبعاتش هم می‌ایستم؛ چون همیشه شفاف صحبت می‌کنم. یک نگاه کلی دارم؛ همراهش خواهیم بود، یاورش خواهیم بود، بی‌هیچ خواسته‌ای. من همیشه به عنوان یک شهروند، یک سینماگر آن طرف میزم. من همه‌چیز را زیر ذره‌بین می‌گذارم و انتقاداتم را مطرح می‌کنم.

به‌هرحال با هر وزیر یا مدیری یک عده‌ای احساس نزدیکی بیشتری می‌کند.

ببینید هریک از مدیران دولتی ما همراه یک عده‌ای از دوستانشان که تهیه‌کننده هستند می‌آیند و بودجه‌ها به آن‌ها تعلق می‌گیرد.

شما که به این بودجه‌ها احتیاج ندارید؟

بله اما نباید دوباره سینمای مستقل حذف شود. این بودجه‌ها برای زیرساخت‌های سینماست. باید سالن ساخته شود، امکانات برای کیفیت بهتر سینما داده شود، نه این‌که حساب بانکی یک عده‌ای مدام پرشود.

خب جز این نکته که در‌واقع می‌گویید، باید وزیر فرهنگ و ارشاد نگاهی فراجناحی و گروهی داشته باشد، چه خواسته‌های دیگری دارید؟

به‌نظرم باید بخش خصوصی حداقل سانسور را داشته باشد. خوب یا بد ما به این سانسور عادت کرده‌ایم، خودمان را سانسور می‌کنیم. بعد از این همه مدت می‌دانیم چگونه فیلم بسازیم که مسئله‌ای یا موردی نداشته باشد. از طرفی ما امنیت نداریم. امنیت در سرمایه‌گذاری سینما باید تامین شود و از طرفی هر نهاد و ارگانی اجازه دخالت نداشته باشد. بزرگ‌ترین خطر این است ‌که در نبود امنیت چه سرمایه‌گذاری، چه حرفه‌ای. خوراک برای شبکه‌های ماهواره‌ای رقم زده می‌شود. من متاسف می‌شوم می‌روم پارچه‌فروشی و می‌بینم نوشته است لباس حریم سلطان. این برای مسئولان فرهنگی ما درد دارد؛ یا آنان آگاهانه این کار را انجام می‌دهند یا ندانسته این اتفاق افتاده است که در‌هر‌حال باید تاسف خورد. این‌‌قدر که فضای رعب و وحشت و ریسک را در سینما و مراکز فرهنگی بالا برده‌اند، به چنین جایی رسیدیم و باید جوابگوی نسل‌های آینده باشند. خیلی توهین است که یک مسئول فرهنگی به یک هنرمند بگوید ما بهتر از شما فکر می‌کنیم، یا می‌گویند ما صلاح می‌دانیم این اثر را نسازید و پروانه‌اش را صادر می‌کنیم. آن را خودمان تشخیص می‌دهیم و مردممان. چرا خودشان را برتر از ما می‌دانند؟

به‌نظر می‌رسد این موضوع با مسائل مالی هم بی‌ارتباط نباشد که خبرش گاهی در روزنامه‌ها و سایت‌ها هم دیده می‌شود، مثل ثبت بعضی از شرکت‌ها توسط نزدیکان مدیران.

هر مدیری آمده است با خودش تعدادی کارگردان و تهیه‌کننده آورده است و بودجه‌ها به آن‌ها تعلق می‌گیرند. آنان بر این باورند که دو سال یا چهار‌سال مسئولیت دارند و بهتر است که برای آینده شان کاری انجام دهند. هیچ حسابرسی هم وجود ندارد. تهیه‌کننده‌هایی هستند که بودجه‌های‌میلیاردی می‌گیرند، فیلم‌های فاخر می‌سازند و فروش‌میلیونی دارند. اگر از مسئولان انتظار پاسخگویی وجود داشت این اتفاقات پیش نمی‌آمد. آن‌ها باید جوابگوی رفتار و عملکردشان می‌بودند، وضعیت فرق می‌کرد.

البته برای تامین این امنیتی که شما می‌گوید، وزارت ارشاد به تنهایی نمی‌تواند کارآمد باشد.

ببینید ما در هر حوزه‌ای می‌خواهیم فیلم بسازیم عده‌ای معترض وجود دارد. موج راه می‌افتد. به‌نظر من سوال اساسی این است که اصلا سینما می‌خواهند یا نه؟ خیلی روشن مشخص کنند. من که همیشه آدم امیدواری هستم؛ همیشه سعی می‌کنم بتون‌ها را بشکافم و جلو بروم. یا باید ایستاد و جنگید یا این‌که همدل باشیم و با هم کار کنیم.

اگر از شما بخواهند مشخصات وزیر پیشنهادی‌تان را بیان کنید به چه نکته‌هایی اشاره می‌کنید؟

من هیچ‌وقت به خودم اجازه نمی‌دهم فشار بیاورم. چنین اتفاقاتی رقم خورد. چنین بلوغ سیاسی‌ای در رهبران همفکر من وجود دارد. قطعا آقای روحانی و مشاوران همراهشان از چنین بلوغی برخوردارند که بتوانند بهترین‌ها را رقم بزنند. شرایط اجتماعی ما شرایط بحران است. باید عقل و اندیشه و درایت و آن چیزی که به صلاحمان است اتفاق بیفتد. بهتراست ما کلان‌تر ببینیم. این بلوغ سیاسی حتما اندیشه‌ای در پشتش وجود دارد و آن اندیشه می‌داند چه‌کار کند.

اما به‌هرحال گزینه‌هایی به‌عنوان وزیر در حوزه فرهنگ مدام مطرح می‌شود.

امیدوارم این اتفاق نیفتد و آن بلوغ وجود داشته باشد. حلقه مشاوران درد دل اهالی فرهنگ را می‌شنوند و می‌دانند آن‌ها چه می‌خواهند. به این نتیجه می‌رسند، فرد فرهنگی را که اکثریت هنرمندان او را دوست دارند، انتخاب کنند. آن‌وقت همدلی پیش می‌آید. فیلمی که من دوست دارم بسازم اگر فردی با چنین مشخصاتی از من درخواست کند و بگوید صلاح نیست، شاید صرف‌نظر کنم. اگر این‌طور نباشد و وزیر دوست ما اهالی فرهنگ نباشد، این همدلی پیش نمی‌آید و تضادهایی پیش می‌آید که مسیر را مشکل می‌کند. من اگر بخواهم یک مثال مشخص بزنم، فکر می‌کنم کسی مثل احمد مسجد‌جامعی وقتی خودش یا معاونش به کسی مثل بگوید ساختن فلان فیلم فعلا به‌صلاح نیست، من از حق خودم می‌گذرم.

چرا؟

چون وفاق و همدلی و احترام وجود دارد. نگرانی‌هایمان مشترک است، خوبی‌ها مشترک می‌شود. این نقطه‌اشتراک باعث اعتلای فرهنگ می‌شود. دغدغه‌ها کمتر می‌شود. این چیزی است که می‌تواند خیلی جذاب باشد، کمک‌کننده باشد. خیال همه راحت باشد؛ چون مطالبات ما روشن است، یک دوست می‌تواند همه این مسائل را حل کند.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016