بخوانید!
16 آبان » "بازیگر برنده اسکار برای بازی در نقش شاه پهلوی به ایران میآید"
16 آبان » بیا ببیین که چطور پیر شدهایم، خاطرات ناصر ملکمطیعی از فردین و بهروز وثوقی 15 آبان » مراسم يادبود سعيد امينی، بازيگر فيلم "نفس عميق" 15 آبان » افزايش انتشار گازهای گلخانه ای در سال گذشته ميلادی 15 آبان » با لجبازی کودک چگونه رفتار کنیم؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! بیا ببیین که چطور پیر شدهایم، خاطرات ناصر ملکمطیعی از فردین و بهروز وثوقیخبر آن لاین - ناصر ملکمطیعی میگوید خصوصیات رفتاری من به گونهای است که نمیتوانم کشورم را ترک کنم. کجا باید میرفتم. پایم روی خاک سرزمینم است و جایم قرص است. او در گفتگوی تازهاش به خاطراتی از بهروز وثوقی و محمدعلی فردین اشاره میکند: با بهروز وثوقی ارتباط دارم. همه همکارانم برایم خاطرات شیرینی را زنده میکنند. با بعضی از دوستانم ارتباط نزدیک تری دارم. بهروز وثوقی مثل برادر کوچکترم است و دوستش دارم. بیشتر وقتها با هم تماس تلفنی داریم. به هر حال بهروز نمیتواند وارد کشور شود و یک ملاحظاتی وجود دارد. از صمیم قلب دوست داریم بهروز یک روز به ایران برگردد. این کشور برای فرزندانش خرج کرده است و حیف است که در خارج از ایران زندگی کنند و دلشان برای ایران پر بزند. در ورزش هم همینطور است. عبد الله موحد تنها کسی است که اسمش در کتاب رکوردها است، چرا جوانهای این کشور نمیتوانند از تجربه او استفاده کنند. بچههای خوب و دوست داشتنی مملکت از خاکشان دور شدند. آرزو میکنم همه همکارانم پاک و پاکیزه به کشورشان برگردند. فردین جایش خالی است، خدا رحمتش کند،ای کاش الان کنار ما بود، ولی به طور کلی خودم فیلمهای قدیمیام را نمیبینم چون عدهای از همکارانم دیگر کنارم نیستند و دیدن دوباره آنها در فیلم برای من ناراحت کننده است. از طرف دیگر خودم هم دیگر آن چهره سابق را ندارم و بعضی وقتها از خودم لجم میگیرد که چرا مثل سابق نیستم. شاعر میگوید: «گفتی که پیر شویای پدر/ بیا در لباس دعا کردهای ببین» همه دعا کردن پیر شی. حالا پیر شدیم و بیاید ما را ببینید. Copyright: gooya.com 2016
|