بخوانید!
29 آبان » «تغییر چهره تهران»؛ مد بومی ایرانی در ینگه دنیا
29 آبان » شاعری که فروغ را شرمنده کرد 29 آبان » زنان خانهدار عادی در حال حاضر میتوانند بیمه شوند 29 آبان » تجهیز ماموران اورژانسهای اجتماعی به گاز اشکآور 29 آبان » ضرورت ارتقاء موقعیت زنان روزنامه نگار
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! شاعری که فروغ را شرمنده کردبیستونهم آبانماه سالروز درگذشت منوچهر آتشی است؛ شاعری که فروغ فرخزاد دربارهاش گفته، از مقایسه اولین مجموعه شعر او با نخستین مجموعه شعر خودش شرمنده میشود. به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، نخستین مجموعه شعر آتشی با عنوان «آهنگ دیگر» سال 1339 در تهران چاپ شد. انتشار این کتاب آغاز بسیار موفقیتآمیزی برای آتشی بود و واکنشهای تحسینآمیزی برای شاعر به همراه داشت؛ از جمله اینکه فروغ فرخزاد در مصاحبهای درباره شعر آتشی گفت: «با دیوان اولش مرا به کلی طرفدار خودش کرد. خصوصیات شعرش به کلی با مال دیگران فرق داشت، مال خودش و آب و خاک خودش بود. وقتی کتاب اول او را با مال خودم مقایسه میکنم، شرمنده میشوم، اما نمیدانم چرا دیگر از او خبری نیست. نباید به تهران میآمد. بچههای تهران آدم را خراب میکنند. هر جا شعری از او دیدهام، با حوصله خواندهام. اگر خودش را حفظ کند، خیلی خوب خواهد شد.» (مقدمهی دیوان اشعار فروغ فرخزاد، انتشارات طلایه) اما فیض شریفی درباره این اظهارات فروغ میگوید: «فروغ عجله میکرد. درباره نادرپور هم عجله کرد، اما بعدا نادرپور شعرهای ماندگاری گفت. به نظر من اینقدر که تهران به این شاعران پروبال داد و آنها را برکشید، آنها به تهران پس ندادند. کسی همچون محمد بیابانی شاعر بسیار توانمندی است که الآن در جنوب دفن شده است؛ اگر او هم به تهران میآمد، چیزی از آتشی کم نداشت... آتشی در سروش و تماشا کارهای ادبی زیادی انجام داد. نمیتوان گفت تهران خرابش کرد، تهران مشهورش کرد و به او اعتبار داد. تهران دشمن کسی نیست. آدم باید خود را با محیطش وفق دهد، البته آتشی شعری هم دارد که نشان میدهد با تهران اخت شده است. او سروده است: «من اما در همین شهر/ از بوستانی گذشتم و عشق را دیدم/ که ناگهانی از پس نارونی درآمد/ با دامن گلیرنگ و بی عینک آفتابی/ و لبخندی به سمت قلب شاعر هفتادسالهای/ شلیک کرد/ و هوا/ ناگهان بارانی شد» این شعر نشان میدهد که او با تهران اخت شده است.» منوچهر آتشی، شاعر و مترجم، دوم مهرماه سال 1310 در دهرود دشتستان بوشهر متولد شد. به سال 1339 به تهران آمد و در دانشسرای عالی به تحصیل پرداخت. او در مقطع کارشناسی رشته زبان و ادبیات انگلیسی فارغالتحصیل شد. مجموعههای شعر «آواز خاک» (1347)، «دیدار در فلق» (1348)، «وصف گل سوری» (1367)، «گندم و گیلاس» (1368)، «زیباتر از شکل قدیم جهان» (1376)، «چه تلخ است این سیب» (1378) و «حادثه در بامداد» (1380)، همچنین ترجمه آثاری چون «دلاله» (تورنتون وایلدر)، «لنین» (مایاکوفسکی) و ترجمه داستان «فونتامارا» اثر ایناتسیو سیلونه که در سال 1348 انتشار یافت، از آثار منتشرشده منوچهر آتشی هستند. منوچهر آتشی ظهر روز 29 آبانماه سال 84 در پی بیماری در بیمارستانی در تهران از دنیا رفت و پیکرش برای خاکسپاری به زادگاهش منتقل شد. Copyright: gooya.com 2016
|