یکشنبه 11 اسفند 1392   صفحه اول | درباره ما | گویا

يادداشت عباس عبدی برای فيلم "چ" حاتمی کيا

عباس عبدی: اوايل بهمن برای ديدن فيلم «چ» در يک نمايش خصوصی دعوت شدم. برخی از فعالان سياسی و اجتماعی نيز حضور داشتند. اکنون هم از بنده خواسته شده که نظرم را حتی بطور مختصر هم که شده، درباره اين فيلم بنويسم.

پيش از ديدن فيلم هيچ ذهنيتی نسبت به آن نداشتم. در ميانه‌های فيلم ذهنم متوجه فيلم «آرگو» شد، و با ذهنيت منفی که از آن داشتم پيش خود گفتم اميدوارم آقای حاتمی‌کيا مثل کارگردان آرگو رفتار نکرده باشد.



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 



ساخت فيلم‌هايی که به نوعی سياسی ـ تاريخی هستند، به طور طبيعی حساسيت‌برانگيز هم هست. در اين گونه فيلم‌ها، سه وجه ماجرا را بايد از يکديگر جدا کرد؛ وجه تاريخی، وجه تحليلی و وجه سينمايی.منظور از وجه تاريخی، ميزان تعهد و التزام کارگردان و نويسنده به واقعيت تاريخی رخ‌داده و مستند بودن ماجرا است و اين که آيا سناريو و فيلم متعهد به واقعيت رخ داده است يا خير؟ و اگر نه چقدر و در چه مواردی؟ البته ترديدی نيست که هر فيلمی در عمل فقط بخشی از ماجرا را نقل می‌کند و حتی ممکن است اضافاتی هم داشته باشد، ولی اين کاستی‌ها يا اضافات نبايد به نحوی باشد که قلب واقعيت کند. برای مثال در فيلم «چ» در آخرين مراحل محاصره، چمران از طريقی از محاصره خارج و وارد خودروی فرمانده مهاجمان می‌شود. به احتمال فراوان اين وضع در واقعيت رخ نداده است، ولی گمان نمی‌کنم که وجود آن در فيلم به واقعيت اصلی ماجرا در آنجا لطمه‌ای بزند. در مقابل اگر نکاتی باشد که قلب واقعيت کند، نه‌تنها قابل دفاع نيست، بلکه شايسته نقد هم هست. در باره اين وجه از فيلم "چ" چون اطلاعی از زير جزئيات آنچه در پاوه گذشت ندارم، نمی‌توانم اظهار نظر کنم و ديگران بايد نظر دهند.

در مورد وجه تحليلی فيلم، ‌يعنی فارغ از پرداختن به جزئيات و شخصيت‌های تاريخی موجود در فيلم، گمان می‌کنم که فيلم به خوبی توانسته برخی از شرايط ابتدای انقلاب را به تصوير بکشد. در همين زمينه بی‌تناسب نيست که به شخص مرحوم چمران پرداخته شود.

او در تقسيم‌بندی خطوط سياسی ابتدای انقلاب، در ميانه نهضت آزادی و خط اصلی انقلاب يا امام قرار داشت و پس از شهادتش، متوليان انقلاب کوشيدند که با قطع وابستگی سياسی پيشين او، به نوعی دست به مصادره وی بزنند. طرفداران نهضت آزادی نيز در اين زمينه تا حدی منفعل بودند. به عنوان يک ناظر بی‌طرف، هنوز هم نمی‌دانم که کدام کفه مرحوم چمران بر کفه ديگرش سنگينی می‌کرد و گمان می‌کنم که فيلم هم در ميان اين دو کفه تا حدی سرگردان است و نمی‌تواند يکی را بر ديگری غلبه دهد.

اظهار نظر تخصصی درباره وجه سينمايی فيلم نيز خارج از حيطه امثال بنده است. ولی به عنوان يک بيننده و فارغ از نکات پيش‌گفته، فيلم را دارای کشش و جذابيت‌های بصری و سينمايی ديدم و با اين که بيش از دو ساعت طول کشيد، خسته‌کننده نبود. نوعی از صداقت و پرهيز از تبليغات و دورويی که در فيلم‌های آقای حاتمی‌کيا هست، در اين فيلم هم مشهود بود.

در پايان فيلم به آقای دکتر محمد جوادکاشی که کنارم نشسته بود، به شوخی و جدی گفتم نام فيلم اشتباه است. جای «چ» بايد «خ» می‌بود. «خمينی» فقط در يک صحنه بود، ولی خيلی پررنگ‌تر از چمرانی بود که در تمام صحنه‌های ۱۳۵ دقيقه‌ای فيلم ديده می‌شد و اين واقعيت انقلاب ايران بود.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016