Tuesday, Apr 18, 2017

صفحه نخست » ابراهیم رئیسی؛ کاندیدای رهبری یا بازیچه رهبر سازان؟ مجتبی واحدی

Mojtaba-Vahedi_small.gifمنبع: دیدگاه نو

اگر سه سال پیش در چنین روزهایی کسی به شما میگفت ابراهیم رئیسی یکی از کاندیدهای تصدی پست رهبری در جمهوری اسلامی است یقینا در صحت تحلیل و سلامت عقل او تردید میکردید.اما امروز چه؟ به برکت طراحی و برنامه ریزی دقیق رهبر جمهوری اسلامی و ساده انگاری برخی اصلاح طلبان و اپوزیسیون،نام ابراهیم رئیسی به عنوان یکی از جدی ترین کاندیدا های رهبری پس از مرگ علی خامنه ای در رسانه ها و در میان مردم دهان به دهان نقل میشود.

اما آیا او واقعا از کاندیداهای تصدی این پست است؟پاسخ قطعی من به این پرسش،تنها یک کلمه است:«خیر!»پس چرا او را مطرح میکنند؟و چه کسانی از مطرح شدن نام ابراهیم رئیسی،قاضی کم سواد،بدسابقه و اخیرا فاسد مالی در آستان قدس سود می برند؟

اجازه بدهید موضوع را از دید کسانی مطرح کنیم که کاندید اصلی مورد نظر آنها برای تصدی رهبری ، از مشروعیت و مقبولیت کافی برخوردار نیست‌. آنها نیاز داشتند کسی را معرفی کنند که نام او ، سطح توقع از افراد مطرح برای تصدی پست رهبری را به پایین ترین سطح ممکن تنزل دهد . متاسفانه باید بگویم اکنون آنان موفق شده اند. نمیدانم اصلاح‌طلبان یا اپوزیسیونی که در ماههای اخیر بارها و بارها نام ابراهیم رئیسی را بعنوان نامزد جانشینی علی خامنه ای مطرح کردند بر چه مبنا و اصولی چنین فرضیه ای را در اذهان عمومی تزریق کردند؟ از نظر من ابراهیم رئیسی هیچ گاه،هیچ گاه،هیچ گاه کاندید جدی تصدی پست جانشینی نخواهد بود.اما قبل از او نام های دیگری مطرح بود که نشاندن آنها بر کرسی رهبری کار ساده ای نبود،حتا در دیکتاتوری جمهوری اسلامی. در این نظام کسانی هستند که شاید قدرت چندانی نداشته باشنداما حاکمیت ناچار است بعضا به نظرات آنها احترام بگذارد .برخی از مراجع تقلید،گروهی از انقلابیون سابق و برخی از عوام الناس که هنوز به خامنه ای عشق می ورزند و او را جانشین به حق خمینی میدانند . این افراد از عوامل قدرت نظام ولایت فقیه هستند و حاکمیت برای ماندگاری خود به آنان نیاز،دارد . برای بسیاری از این افراد ، پذیرش شخصی مثل مجتبی خامنه ای یا صادق لاریجانی و امثالهم بعنوان رهبری کار ساده ای نبود.

اما اکنون به برکت ساده لوحی برخی تحلیل گران، شخصی به عنوان کاندیدای جدی تصدی رهبری مطرح است که شناخته شده ترین سابقه ی او در سالهای پیش، آلوده بودن دستش به خون هزاران نفر و جدید ترین پست او نشستن بر صندلی یک تراست مالی و غیرپاسخگوست. تحلیل گرانی که ارائه دلیل برای اثبات فرضیه خود را ضروری نمی دانند فرد حقیری مانند رئیسی را برای پست رهبری مطرح میکنند و با اصرار بر این معرفی دست کم سطح توقع از رهبری را به همین حد تنزل می دهند. گمان می کنید تبلیغ و کسب پشتیبان حکومتی برای نشاندن ولیعهد بر کرسی رهبری ، امروز راحت تر است یا قبل از تحلیل های بی مبنای اصلاح طلبان ؟یقین دارم بسیاری از افراد در مقایسه بین دو حقیر ،مجتبی خامنه ای را به دلیل نداشتن نقش مستقیم در قتل هزاران نفر بر رئیسی ترجیح میدهند و امروز مجتبی خامنه ای و باند پشت سر او از ساده لوحی اصلاح‌طلبان و سایر تحلیلگران،بهره مند میشوند و در دل به بازی کردن آنها در زمین طراحی شده توسط رهبر می خندند.

نگاهی به متون منتشر شده در رسانه ها نشام می دهد متاسفانه هنوز هم تحلیل بسیاری از اصلاح‌طلبان و اپوزیسیون بر جدی بودن کاندیداتوری رئیسی برای رهبری استوار است. آنها با قطعی دانستن نامزدی رئیسی برای رهبری، سوال را به این گونه مطرح میکنند که کاندیداتوری وی برای ریاست جمهوری چه تاثیری بر رهبری احتمالی او خواهد گذاشت یا شانس او برای رهبری را در چه حد کاهش یا افزایش می دهد. همین سوال، فرض غلط پیشین آنها را تقویت میکند که "کاندیداتوری رئیسی برای رهبری جدی است و نامزدی او برای ریاست جمهوری فرع بر آن است پس حالا باید ببینیم این نامزدی بر آن کاندیداتوری اثر مثبت میگذارد یا منفی!؟" همین سوال در واقع تثبیت کننده ی فرضیه ی غلط و تلقی تحمیل شده توسط رهبر و باند مافیایی همراه اوبر تحلیلگران سیاسی است.

در جمهوری اسلامی علیرغم وجود انواع دیکتاتورها، تصدی مقام رهبری تاکنون کار ساده ای نبوده و ورود در عرصه ی رقابت برای رسیدن به آن کاری سخت و دشوار تلقی می شد .اما این کار به دست کسانی که ظاهرا مخالف رئیسی هستند در حال انجام است. در واقع آنها تلاش آنها در خدمت کسی قرار خواهد گرفت که کاندیدای اصلی مافیای رهبر است. انکار نمی کنم که حضور شخصیتی مانند رئیسی در جایگاه رهبری، خدمتی بزرگ برای سپاهیان سیری ناپذیر، رانت خوارانِ، نسل جدید و خون آشام دادگاههای انقلاب و همه کسانی است که جلوس کنندگان‌ انحصاری بر سر سفره انقلاب هستند. آنها آرزو میکنند کسی در این جایگاه بنشیند که رسوایی های فراوان، عدم وجود پایگاه مردمی و فقدان حمایت از سوی روحانیون سنتی برخورد با او را راحت تر کند و او را محتاج رانت خواران و ثروتمندانی نماید که ثروتشان را از راه چپاول ثروت های ملی اندوخته اند و قدرت آنان تنها متکی به سرکوب و رانت خواری است. آنها اگر مانعی در برابر خویش نبینند فردی مانند رئیسی را در جایگاه رهبری خواهند نشاند.

اما در عین‌حال اگر رسیدن به این هدف با موانعی مواجه باشد آنها نیز خوشحال خواهند بود که با فراگیر شدن تحلیل های غیر منطقی، سطح متوقع برای تصدی رهبری ، شخصی هماننددرئیسی باشد .آنها اکنون به هدف خود رسیده اند.پس از این مطرح کردن هر نامی برای نشستن در جایگاه جانشینی علی خامنه ای هیچ مشکلی برای باند مافیایی حاکم برجمهوری اسلامی ایجاد نخواهد کرد. راستی چه کسی بدنام تر از ابراهیم رئیسی که اخیراباانتشار نوارصوتی مرحوم آیت الله منتظری ، ویژگی های وی وآلوده بودن دستش به خون هزاران جوان،برای همه افشا گردید‌؟ گر ابراهیم رئیسی با آن سوابق می تواند رهبر باشد چرا مجتبی خامنه ای نه؟چرا صادق لاریجانی نه؟چرا احمد خاتمی یاهاشمی شاهرودی نه؟تازه میتوان بامطرح کردن نام هاشمی شاهرودی این وحشت راایجاد کردکه یک عراقی قرار است در جایگاه رهبری بنشیند پس همه بشتابیم مجتبی خامنه ای را انتخاب کنیم یا به پذیرش او تمکین کنیم تامبادا قاتلی مثل ابراهیم رئیسی یا عراقی زاده ای مثل هاشمی شاهرودی بر کرسی رهبری تکیه زند و منافع ایران را قربانی مصالح خویش یا مصالح قومی وقبیله ای خود کند.

به گمانم در حال حاضر در مورد رئیسی نباید چیزی بیش از کاندیداتوری او ریاست جمهوری را مطرح کرد . رئیسی یکی از کاندیدهای ریاست جمهوری است و بس، نمیدانم این چه دلسوزی است که برخی اصلاح طلبان،برخی تحلیل نویسان وبرخی از فعالان سیاسی نسبت به رئیسی پیدا کرده اند و نگرانی خود یا خوشحالی خود از تاثیر منفی حضور در انتخابات ریاست جمهوری بر شانس او برای جانشینی خامنه‌ای را مطرح میکنند؟ ابراهیم رئیسی هرکه یا هرچه باشد کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری است،تاکید بر حضور او در لیست نامزدهای تصدی رهبری تنها یک خاصیت دارد و آن اینکه بعضی از اقشار مذهبی دلبسته به نظام،ازاو چهره‌ای مقدس ترسیم خواهند کرد و برای حفظ شأن کاندیدای رهبری ، رای دادن به او را وظیفه شرعی خود خواهند دانست. ،مطمئنا برای کسانی که به دنبال تخریب رئیسی هستنداینگونه تبلیغات تاثیر مثبتی نخواهد داشت.ایرانیانی که به مسائل سیاسی اهمیت می دهندوبه سوابق افراد مینگرند به خوبی پیشینه رئیسی را می دانند و بحث مجدد درباره ی سوابق او درقتل و سایر موارد،چیزی از محبوبیت او نزد طرفدارانش نخواهد کاست تنها باعث تشویق و تحریض قشری ازمذهبی های متعصب حامی حکومت خواهد شد . آنان برای حفظ جایگاه یکی از پتانسیلهای جانشینی رهبری به طرف او میروند و رای خود به نام او به صندوق ها خواهند انداخت.

آنچه دراین میان ضعف استدلال برخی ازمنتقدان رئیسی را آشکار می سازد مقایسه ی رئیسی سال ۹۶ باعلی خامنه ای سال ۶۸ است.آنها میگویند علی خامنه ای نیز از همین مسیر به رهبری رسید. وی درسال شصت بر کرسی ریاست جمهوری تکیه زدو پس از هشت سال راه را برای جانشینی آیت‌الله خمینی باز دید.این تحلیل بر دو فرض و محاسبه ی اشتباه استوار است.نخست آن که در دوره ی تصدی ریاست جمهوری توسط خامنه‌ای، اوهیچگاه بعنوان فرد مهم و موثر در تصمیم گیری های کلان کشور مطرح نبود،نه موفقیتهای دولت رابه حساب او میگذاشتند و نه مخالفان دولت، شکستهای دولت را به او نسبت میدادند و این تحلیل ها، کاملا درست بود. رییس‌جمهور در آن زمان یک مقام کاملا تشریفاتی بود،هیچ کس از رونق اقتصادی بعنوان موفقیت خامنه‌ای نام نمی بردو کسی شکست ها در جنگ ، کاهش قدرت خرید مردم ، افزایش تورم و سایر مشکلات اقتصادی را به حساب او نمی نوشت.اما کسی که امروز رییس‌جمهور میشود در کانون توجهات همه ی مردم قرار خواهد گرفت،با پیش بینی های تقریبامسلم که درموردبدترشدن وضعیت اقتصادی وجوددارد،رییس‌جمهور در آینده‌ای نه چندان دور یکی از بدنام ترین شخصیت های سیاسی در کشور خواهد بود.

اگر کسی فرض می کند با تکرار الگوی خامنه‌ای سال های شصت تا شصت و هشت میتوان رئیسی سال نود وشش تا هزار و چهارصد را برای سالهای بعد بر کرسی رهبری نشاند در اشتباه محض به سر میبرد. رییس‌جمهور سالهای هزار و سیصد و نود وشش تا هزاروچهارصد مورد بدترین توهین ها و حملات منصفانه وغیرمنصفانه خواهد بود و همین امر ریاست جمهوری رابه یکی از پاشنه آشیلهای رهبری تبدیل خواهد کرد.اما نکته ی دیگر اینکه مقایسه ی خامنه‌ای سال شصت وهشت و رئیسی سال نود و شش اشتباه بزرگتری هم هست.در چهارده خرداد شصت و هشت،دروغ بزرگ احمد خمینی و اکبرهاشمی رفسنجانی به خامنه‌ای کمک کرد تا درجایگاه رهبری بنشیند. آنها به دروغ از قول آیت الله خمینی نقل کردند که علی خامنه‌ای برای تصدی رهبری شایستگی دارد،درحالیکه تنها دقایقی قبل از طرح‌ این ادعا توسط رفسنجانی و تأیید آن توسط احمدخمینی ، وصیت نامه خمینی توسط علی خامنه ای قرائت گردید که درآن به صراحت آمده بود که اگر پس از مرگ‌خمینی ، چیزی از او نقل شدباید صداوتصویر وی در صداوسیما یا خط وی به تصدیق کارشناسان وجود داشته باشد اما بدون وجوداین دو نشانه که خمینی شخصابرآنها تاکید کرده بود بادروغ بزرگ احمد خمینی و هاشمی رفسنجانی،علی خامنه ای به قدرت رسید . امروز چنین امتیازی برای ابراهیم رئیسی وجود ندارد . به عبارت بهتر اصولا ارتباطی بین ریاست جمهوری خامنه ای و رهبری او وجود نداشت و اگر هم وجود داشت ریاست جمهوری . هیچ نقطه ی منفی ای برای نشستن او در جایگاه رهبری ایجاد نمیکرد. خامنه ای رهبر شد به دلیل آنکه احمد خمینی و هاشمی رفسنجانی از فضای احساسی بعد از مرگ آیت الله خمینی و خلا ناشی ازخلع آیت الله منتظری و عدم وجود جانشین مناسب استفاده کردندوبا انتساب این دروغ به آیت الله خمینی ، خبرگانی که کاملا تحت نفوذ بیت آیت الله خمینی بودند را فریفتند و خامنه ای را به رهبری رساندند.

البته اعتراف می کنم‌ اکنون برای نشاندن کسی بر جایگاه رهبری نیازی به آن کارها نیست،باند مافیایی قدرت،رهبر را تعیین میکندو خبرگان رأی بدهد یا نه،صدا و سیما روز بعد از وفات خامنه ای از قول خبرگان اعلام خواهد کرد که فلان کس به رهبری برگزیده شده است و تلبته می توان انتظار داشت با ساده لوحی اخیر تحلیل گران ، اعلام هیچ نامی موجب تعجب یا حساسیت نخواهد شد. شاید فردای مرگ‌خامنه ای و با اعلام نام‌رهبر منصوب، تنها یک نفر میتوانست موضع گیری کند و آن اکبر هاشمی رفسنجانی بود.پس امروز به خوبی میتوان تشخیص دادفرضیه ی قتل رفسنجانی به دست باند حاکم فرضیه ای نه چندان غلط است و میتواند صحیح باشد.در سناریوی تعیین رهبر پیش بینی های لازم انجام شده است، از یک سو یک فرد بدسابقه و غیرخوشنام را برای رهبری مطرح میکنندتا هر فرد دیگری بتواندکاندیدای این سمت باشد،از سوی دیگربا تخلیه ی مجلس خبرگان از وجود چهره های معترض مانند آیت الله دستغیب شیرازی و چهره های مستقل،راه را برای تحمیل خواسته ی باند مافیایی بر مجلس خبرگان هموار کرده اند.

به گمانم کسانی که برای آینده ی ایران دل میسوزانند و کسانی که تصور میکنند حداقل تا زمانی که حمهوری اسلامی وجود داردبایستی از تصدی جایگاه رهبری توسط افرادی حقیرتر از خامنه‌ای جلوگیری کرد بایستی روندبحث و گفتگو در موردجدی بودن کاندیداتوری رئیسی برای رهبری را متوقف کنند،آنها باید بگویند کاندیداتوری رئیسی برای رهبری بازی سازی رهبر است .باند حاکم برای آنکه ابراهیم رئیسی را کاندیدای جدی برای رهبری جلوه دهند باید این دروغ و این طنز تلخ را از زبان مخالفان رئیسی و منتقدان حکومت مطرح می کردند تا پس از آن از زمینه ای که اصلاح طلبان و تحلیل گران منتقد آماده کرده اند برای گزینش فرد مورد نظر خود - کسی که هم سطح رئیسی یا کمی بالاتر یا پایین تر از اوست- استفاده کنند.

متاسفانه آخرین تحلیل هایی که به قلم برخی فعالان اصلاح طلب نگارش شده ، ابراهیم رئیسی را کاندیدای رهبری معرفی می کند و هدف از حضور او در انتخابات ریاست جمهوری را نشاندن او به جای خامنه‌ایِ سال های شصت تا شصت و هشت می داند .در این مورد بیشتر سخن خواهم گفت.

مطلب قبلی...
مطلب بعدی...


Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: info@gooya.com تبلیغات: advertisement@gooya.com Cookie Policy