Saturday, Apr 29, 2017

صفحه نخست » فصل بی پدری ، حمید آقایی

Hamid-Aghaei-Small.gifجمهوری اسلامی روز پدر در ایران را مصادف با تولد امام اول شیعیان علی ابن ابی طالب قرار داده است. به همین مناسبت پیامک های بسیاری منتشر شدند و در فیس بوک نیز بحث های فراوانی پیرامون این روز در گرفت. جدا از اینکه عموما هر فرزندی به پدر خود علاقه دارد و برای او احترام قائل است و از این موقعیت استفاده می کند تا عشق و احترام خود را به پدر خود ابراز نماید، در این رابطه بحثی نیست، این موضوع نیز مطرح شده بود که نباید فراموش کرد که اکثر فرزندان این سرزمین در یک خانواده و بطور کلی نظام اجتماعی-فرهنگی پدر سالار تربیت شده اند. نظامی که در آن، پدر سمبل سنت های اجتماعی و در رابطه با کشورمان نماد اصلی سنت های دینی و فرهنگ مذهبی است. نماد و سمبلی که جای انتقادات فراوانی دارد.

بی حکمت نیست که جمهوری اسلامی تولد امام اول شیعیان را بعنوان روز پدر انتخاب کرده است، امام و پیشوایی که سمبل و نماد مذهب شیعه است. جالب توجه اما این واقعیت نیز قابل اشاره است که چنین بحث ها و انتقادات در روز مادر که این روز نیز در جمهوری اسلامی مصادف است با تولد زهرا دختر پیامبر اسلام و همسر امام علی، در نگرفتند. در حالیکه هستند بسیار مادران و زنانی که فرزندان خود را در همین نظام و فرهنگ پدر سالار تربیت می کنند و نقش موثری در انتقال باورهای سنتی و پدر سالارانه به فرزندان خود دارند.

این بحث ها هنوز تازگی خود را برای من از دست نداده بودند که فیلم دراما-کمدی زنان قرن بیستم (20th century women) را دیدم. این فیلم داستان زندگی یک زن تنها را که با پسر پانزده ساله اش در اواخر دهه هفتاد میلادی در امریکا زندگی می کند به تصویر می کشد. زمانی که داستان فیلم در آن اتفاق می افتد به دوران انقلاب سکسِ آزاد و رابطه جنسی قبل از ازدواج و جنبش های مختلف جوانان برای آزادی از نظم اجتماعی موجود که عمدتا منطق بر سلسله مراتب پدر و مرد سالار بود، معروف است. دورانی که جنبش های ضد جنگ، هیپی گری و مطالبات جوانان برای یک زندگی آزاد و بی قید و بند تازه آغاز شده بود. جنبشی که در دهه هشتاد به اوج خود رسید و موسیقی راک و پیشرو حرف اول را می زند که در این رابطه می توان به آهنگ معرف دیوار از گروه پینک فلوید اشاره نمود.

در فیلم مزبور مادر، که خود را ناتوان از تربیت پسر پانزده ساله اش می پندارد دست به دامن دو دختر جوان می شود و از آندو می خواهد که پسر او را راهنمایی کنند. اما دو دختر مزبور نیز متعلق به همان جنبش جوانان هستند و طبیعتا پسر را به راهی که خود در حال تجربه کردن آن هستند می کشانند. در نهایت مادر نیز مجبور می شود که برای درک بهتر فرزند خود با آنها همراه گردد، بطوریکه در نیمه دوم فیلم خود را فمینیست نیز معرفی می کند و با پلیس درگیر می شود که چرا پلیس اطلاعات شخصی او را می خواهد یادداشت کند. در این فیلم مرد و پدر هیچ نقش مهمی ندارند و این زنان هستند که تربیت پسر پانزده ساله بعهده اشان گذاشته شده است. سه زنی که یکی از آنها متعلق به نسل پیشین است و در ابتدا تصور می کند که برای تربیت فرزندش وجود یک مرد در خانه لازم است.

این فیلم بنظر من بصورت زیبایی مرحله گذار جوامع غربی را از یک نظام پدر و مرد سالار به نمایش می گذارد که با الهام از کتابی که یک روانشناس هلندی تحت عنوان فصل بی پدری (vaderloze tijdperk) نوشته است، نام این دوران جدید را که از اواخر دهه هفتاد میلادی آغاز شد، فصل بی پدری می نامم؛ دورانی که جوانان علیه نظم و فرهنگ و سنت های موجود دست به شورش می زنند.

در اینجا شاید بی مورد نباشد که اشاره ای نیز به دو فیلم قیصر اثر مسعود کیمیایی و فروشنده اثر اصغر فرهادی داشته باشم. این دو فیلم با وجویکه در دو مقطع زمانی کاملا متفاوت ساخته شدند و قیصر در اواخر دهه هفتاد میلادی به روی پرده آمد و فروشنده محصول سال ۲۰۱۶ میلادی است، اما هر دو فیلم یک واقعیت بسیار ریشه ای و عمیق از فرهنگ سنتی ما ایرانیان را که هنوز حضور بسیار سنگینی دارد، به نمایش می گذارد. البته، اگرچه مسعود کیمیایی علاوه بر انعکاس این واقعیت در جستجوی یک الگو و نجات دهنده و قهرمان بود و اصغر فرهادی صرفا در مقام راوی و نمایشگر این واقعیت ظاهر می شود، اما هر دو فیلم بطور بسیار آشکاری دست روی یک واقعیت واحد می گذارند؛ و این واقعیت همان فرهنگ مرد و پدر سالار است که می خواهد جای قانون بنشیند و خود عامل اجرای این قانون باشد. منتها قیصر دست به چاقو می شود و انتقام خواهر و برادرش را می گیرد و عماد به یک سیلی و شرمنده و توبه کردن مجرم اکتفا می نماید. جدای از تفاوت در استفاده از وسیله مجازات، هر دو شخصیت داستان در حقیقت سمبل نظام سنتی پدر سالار و مبتنی بر دین و فرهنگ مذهبی هستند که در آن پدر و مرد بر کرسی قضاوت می نشیند و حتی حکم را نیز خودش جاری می نماید.

جالب اما این واقعیت نیز هست که در همان زمانی که قیصر ساخته شد و الگوی بسیاری از پسران و مردان ایرانی شد، در غرب جنبش آزادی های فردی و ضد نظم پدر و مرد سالار آغاز شده بود و جوانان آن دوره علیه پدران و مادران خود دست به شورش زده بودند. در فیلم فروشنده در حقیقت فرهادی نشان می دهد که شوربختانه جامعه و فرهنگ ما پس از چندین دهه پس از قیصر همچنان مرد و پدر سالارانه اداره می شود. برای مثال حوادثی مانند تجاوز های گروهی، خشونت علیه زنان، اسید پاشی و قتل های ناموسی همه نشانه هایی از حضور سنگین این نظم مرد و پدر سالار را به نمایش می گذارند.

روز بیست و هفت آوریل در هلند روز پادشاه نامیده شده است و به همین مناسبت جشن های گسترده ای در این روز برگزار می گردند. مطابق همه نظر سنجی ها حدود هفتاد در صدر از مردم هلند نظام پادشاهی را بر نظام جمهوری ترجیج می دهند. امسال اما چون پادشاه هلند ویلیام الکساندر پنجاه ساله شد یک مصاحبه طولانی با او توسط تلویزیون رسمی هلند انجام گرفت. مطابق بسیاری از نظر سنجی ها، وی در این مصاحبه مانند یک انسان معمولی که نقاط ضعف و قوت بسیار دارد ظاهر شد و خود را آسیب پذیر نشان داد. بنظر من نحوه مصاحبه او و پاسخ هایی که پیرامون زندگی خصوصی اش می داد در یک کنتراست جدی با نقش سنتی پادشاه قرار داشت. در سنت نظامهای سلطنتی، پادشاه در واقع پدر ملت و نمادی از حاکمیت ملی نیز می باشد نمادی بدون نقص که از دین و اعتقاد به خدا نیز بهره می برد. کما اینکه پادشاهان ایران سایه خدا نامیده می شدند و تنها به خدا جوابگو بودند.

انقلاب اسلامی اما نه تنها این نظام سنتی و پدر سالار را دست نخورده نگاه داشت بلکه با اختراع ولایت فقیه و قوانین اسلامی ضد زن بر مرتبه مردان در روابط اجتماعی، خانوادگی و سیاسی صد برابر افزود. بطوریکه می توان گفت که امروزه در بخش های سنتی و مذهبی جامعه ما نه تنها از نقش سنتی پدر کاسته نشده است، بلکه با الهام ازسنت ولایت و سرپرستی امت که بطور تاریخی به مرد سپرده گردیده است، پدر و مرد در نقش ولی و سرپرست و حافظ شرف و ناموس خانواده ظاهر می شود. در واقع در خلاء وجود پادشاه و پدر ملت، جمهوری اسلامی ولایت فقیه را بجای پدر ملت و حافظ حاکمیت ملی نشاند و همین نقش را در ابعاد خانوادگی و تربیتی به پدران سپرد و روز پدر در جمهوری اسلامی حتی بیش از روز مادر ارج و قرب پیدا نمود.

از این نظر است که بحث هایی که در رسانه های عمومی پیرامون این روز درگرفت، قابل درک و تامل می شود. پیامهای تبریکی که به مناسبت روز پدر پخش می گردیدند عمدتا حاکی از ابراز احترامی بود که فرزندان به پدران خود داشتند. در حالیکه در روز مادر پیامها بیشتر نشانه هایی از ابراز عشق به مادر و دوست داشتن این موجود را از خود بروز می دادند. همین تفاوت در نحوه تبریک نیز خود نشان می دهد که پدر در نظام پدر سالار عموما موجودی است قابل احترام و شاید حتی در مواردی بصورت افراطی قابل پرستش، و مادر اما موجودی است که باید به آن عشق ورزید و دوستش داشت.

نواح حراری در کتاب خود تحت عنوان homo sapiens از زاویه دیگر و قابل تاملی به نقش مرد و زن در فرایند تکامل جوامع انسانی می پردازد. وی معتقد است که نقش برتر مرد در جوامع اولیه بشری که بتدریج بزرگ و بزرگ تر شدند، صرفا بخاطر قدرت جسمانی و خشونت و حس رقابت مرد نسبت به هم نوعانش نبوده است؛ و اگر این خصوصیت در مجموعه های بسیار کوچک و بدوی چند صد نفره می توانسته است عمل کند، دیگر نه تنها در جوامع گسترده تر بشری کابرد نداشته است بلکه حتی موجب بر هم خوردن نظم و تعادل جامعه نیز می شده است.

وی در این رابطه به نقش بسیار موثر داستانهای خیالی، اسطوره ها و عقاید مذهبی در ایجاد جوامع گسترده بشری تاکید می کند و بر این باور است که اساسا بدون وجود این داستانها و عقاید دینی، تشکیل جوامع بزرگ چند صد هزار نفری و چند میلیونی نا ممکن بوده است. اما اگر خوب دقت کنیم، در اکثر این اسطوره ها و بویژه عقاید مذهبی، قدرت های بزرگ اسطوره ای و خدایان در نقش مرد ظاهر شده و می شوند و از طریق نشر عقاید خود الگویی می گردند برای مردان که اینبار قدرت جسمانی و خشونت و حس رقابت و برتری خود را در مقام و موقعیت های دست نیافتنی و آسمانی جستجو نمایند. بعبارت دیگر نظام مرد سالار بواسطه همین داستانها و عقاید دینی در جوامعی که بر مبنای عقاید اسطوره ای و دینی شکل گرفته بودند ادامه می یابد.

البته این الگو نیز که برای ایجاد پیوند های اجتماعی و حفظ سلسله مراتب آن از طریق عقاید مذهبی و یا ایدئولوژیک استفاده می کرد و سنت مرد و پدر سالاری را همچنان حفظ می نمود، در دوران پسا مدرن و جهانی شدن انسان و شکسته شدن مرزهای جغرافیایی و فرهنگی، در حال فروریختن و بی اعتبار شدن است. جنبش های اجتماعی و فرهنگی دهه هفتاد و هشتاد میلادی برای آزادی های جنسی، برابری حقوق زن و مرد و اصولا اعتراض نسل جوان علیه نظم و سنت پدر سالار موجود همه نشانه های از اغاز فصل جدیدی است که می توان آنرا فصل بی پدری نامید. فصلی که قدرت بازو، خشونت و رقابت و برتری هایی که از این طریق حاصل می شوند جای خود را به نیرو و استعداد همکاری و مشارکت، همدلی و همراهی نشان می دهد. جوامع بسیار بزرگی که امروزه در حال شکل گیری هستند، از جمله جامعه اروپا، با وجود موانع بی شمار که سر راه آن قرار دارد دال بر این واقعیت جدید هستند؛ که لولا و محور اصلی جوامع بشری نه دیگر بر قدرت جسمانی و خشونت مرد و نه قدرت های ماورایی که آنان نیز سمبل خشونت و بی رحمی هستند می چرخند، بلکه بر مبنای روح همکاری و مشارکت که اتفاقا زنان در این رابطه از استعداد خوبی برخوردارند به گردش در می آید.

haghaei.blogspot.com

مطلب قبلی...
مطلب بعدی...


Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: info@gooya.com تبلیغات: advertisement@gooya.com Cookie Policy