Tuesday, May 9, 2017

صفحه نخست » تحریم فعال انتخابات و خواهان حقوق خویش گردیدن، جهانگیر گلزار

Jahangir_Golzar.jpgانتخابات در ایران در چه شرایطی دارد انجام می گیرد؟

کسانی که خود را کاندیدای پست ریاست جمهوری کرده اند آیا راه حل برای معضلات ایران دارند ؟

آیا آنها می توانند برای مشکلات اقتصادی و اجتماعی را حلی متناسب با برخوردار شدن انسانها از حقوقشان ارائه دهند؟

آیا این نظام توان حل مشکلات و مخصوصا مشکلاتی که خود بوجود آورده را دارد ؟

در انتخابات شرکت کردن و به شخصی رای دادن آیا امکان تحول در کشور ما را فراهم می آورد ؟

شهروندان برای احقاق حق حاکمیت است که می باید در انتخابات شرکت کنند .در همه نظامهای دموکراتیک انتخابات وسیله ای است برای احقاق حق حاکمیت .

حق حیات اصلی ترین حق است و حقوق دیگر کیفیت حق حیات را کامل می کنند . پس به میزانی که از حقوق خود برخوردار نباشیم کیفیت زندگی ما کمتر است .

آیا در ایران ، انسان ایرانی از حقوق خود برخوردار است ؟

کسانی که امروز در صحنه انتخابات (البته انتخابات در گیومه منظورمه )آمده اند از لحاظ آرایش کاندیداها مثل گذشته تصویر فریب را ساخته اند . در گذشته چنین بود خاتمی یا ناطق نوری . و یا احمدی نژاد و رفسنجانی و یا روحانی وجلیلی در هر انتخابات ریاست جمهوری بجز نفرات اول و دوم که شاخص بد و بدتر هستند ، افراد دیگری نیز در صحنه وارد می شوند که گذشته آنها بسیار بدتر است . کسانی در این وضعیت بد و بدتر و بدتر ها تا امروز مصلحت اندیشی کرده اند و به بد رای داده اند .

در واقع مردمی که در دام بد و بدتر می افتند ، عملشان ضد برخوردار شدن از حقوق خود می باشد و اسمش را می گذارند مصلحت .مثلا می گویند مصلحت بر این است که روحانی بشود ، وگر نه رئیسی پوست خواهد کند . مصلحت ، یعنی عملی که به ظاهر حق است ولی در واقع می دانیم که ضد حق است . اگر به حق عمل کنیم احتیاج به اینکه بگوییم مصلحت نیست .

انسانها به کار بد که ضد حق است باید صفت خوب بدهند تا توجیه درست کنند و دلشان راضی شود که بتوانند آن را انجام بدهند .

آیا این افراد که خود را کاندیدای پست ریاست جمهوری کرده اند ، می توانند راهگشای معضلات کشور باشند ؟

آقای روحانی وعده های فراوان داده بود . با کلیدی آمده بود که مشکلات را حل کند و وعده داده بود که به مردم گزارش نیز خواهد داد . گویی آن کلید در قفل مشکلات کشور شکست و مشکلات بر مشکلات افزوده شدند .

در ۲۳ اسفند ۹۵ بانک مرکزی به عنوان دومین مرجع گزارش رشد اقتصادی ۳/۱۱ درصد داد . بخشهای مختلف این گزارش می گوید که : نفت و گاز ۴/۶۵ درصد و کشاورزی ۲/۴ درصد و صنعت ۰۳ / ۰ و معدن ۰.۰۲ و ساختمان ۷/۹ درصد منفی و خدمات، که عمده آن‌را دولت تصدی می‌کند، ۲۳.۲۵ درصد هستند .

خوب در کشور، تولید در بخش صنعت و ساختمان خوابیده و تولید نمی کند . می دانیم که صنعت ساختمان ۳۷ در صد از تولید را به خود اختصاص می دهد . جوانان جویای کار کجا کار پیدا کنند ؟

آقای محمد زاده در اسفند ماه در رابطه با نیاز به سرمایه گذاری خارجی گفته است : بر اساس برنامه ششم توسعه باید منابع مالی خارجی تا متوسط سالانه ۳۰ میلیارد دلار از خطوط اعتباری بانک‌های خارجی در قالب تأمین مالی خارجی (فاینانس) خودگردان؛ ۱۵ میلیارد دلار به شکل سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی و ۲۰ میلیارد دلار قراردادهای مشارکتی خارجی تامین شود .

در کشوری که امنیت وجود ندارد و افراد قدرتهای فوق قانون دارند ، امنیت برای سرمایه گذاری وجود ندارد . در واقع سرمایه ها به خارج فرار می کنند که امنیت پیدا کنند . چگونه شرکتهای خارجی حاضر به سرمایه گذاری بشوند ؟

دولت از رشد منفی چگونه می خواهد مالیات بگیرد؟ بنا بر این بودجه خلاصه می شود در ، در آمد از نفت ، قرضه خارجی و کسر بودجه که با چاپ اسکناس تامین می شود .

نقدینگی از پایان دوره احمدی نژاد که ۴۸۰ هزار میلیارد تومان بوده در تیر ماه امسال به ۱۴۰۶ هزار میلیارد تومان خواهد رسید . یعنی رشد مخرب ۳۰ درصد کرده است .

خوب آقای روحانی مشکلات را می بیند و گفته است که ۱۰ حکومت هم نمی توانند مشکلات را حل کنند . البته ایشان چون همیشه ملاحظه کرده و توضیح نداده است علت مشکلات چیست .

این مشکل چیست و از کجا سرچشمه می گیرد ؟

مشکل دروجود نظامی است که ماهیتش استبدادی است لذا بجای حل مشکل خود مشکل و مساله ساز است .نمی شود در یک کشور ، یک نفر دارای اختیارات فوق قانون باشد و پاسخگو هم نباشد . و یکی باید مطیع رهبری و متعهد به قانون اساسی با اختیارات ۱۱۰ باشد و باز بشود کاری از پیش برد .

چرا نمی شود؟ توضیح می دهم .

در چهار چوب این نظام اگر بخواهیم بدنبال راه حل باشیم ، بهتر از روحانی و یا خاتمی ممکن نخواهد شد . دایره این نظام کاملا بسته است . یک محدوده دارد که رهبری آن را مشخص می کند . این رهبری قدرت خود را به مجموعه نگاهدارنده نظام تفویض می کند . مثلا سپاه سهم بسیار بالایی دارد . بنیادهای ۶ گانه آستان قدی رضوی به عنوان ثروتمند ترین بنیاد ایران نیز از قدرت رهبری برخوردارند و از دادن مالیات و پاسخ به دولت مصون می باشند .

در این دایره تنگ دو جریان سعی در بدست آوردن قدرت دارند . یکی جناح تندرو که خشونت را وسیله کار خود می داند و دیگری اصلاح طلبان. این دو جریان در این امر که نظام بماند با هم اشتراک دارند . به اینکه تحت نظر رهبری عمل باید کرد ، هر دو باید قسم بخورند . پس دعوای این دسته بر سر تقسیم قدرت می باشد بگونه ای که به سپاه و بنیادها تحت نظر رهبری و رانت خواران و وارد کنندگان کالا و صادر کنندگان کالا و بدهکاران بزرگ و ... آسیبی نرسد .

اینکه نامزدها برنامه داشته باشند و یا نداشته باشند مهم نیست . اینکه مطیع رهبری باشند اصل برتر است . اکثر کاندیداها به یک شعار ." مثل ایران برای همه ایرانیان" کفایت می کند که وارد صحنه شوند . یا اینکه آقای رئیسی گفته شعار من کار و کرامت است . او برنامه برای این شعار هنوز نداده است .

باید از رئیسی پرسید مصداق کرامت انسان برای شما قتل عام ۳ هزار نفر در سه شب است ؟

حالا اگر رئیس جمهوری بخواهد کاری در جهت تحقق آزادیها و حقوقمداری انجام بدهد با قدرت مطلقه رهبری تلاقی می کند . آقای خمینی اختیارات مطلقه نداشت ولی هر روز در کار دولت مداخله می کرد و پاسخگو هم نبود . آقای خامنه ای که بر اساس قانون اساسی بر جان و مال و ناموس مردم بسط ید دارد .به هیچ کس بجز خدا از لحاظ نظری پاسخگو نیست . البته او به خدا هم پاسخ نمی دهد . و تنها کارش اعمال خشونت است .

توجه کنیم که همه ابزار خشونت و سرکوب در دست رهبر است. سپاه و نیروهای انتظامی و دستگاه‌های اطلاعاتی و صدا و سیما و دستگاه قضایی همه در اختیار رهبر هستند.

این دو مقام در یک مجموعه نمی توانند با هم همکاری کنند. البته همکاری که ، نتیجه آن رسیدن به آزادی سیاسی -اجتماعی و رشد اقتصادی باشد .

پس اگر قرار باشد در جهت احقاق حقوق مردم تغییری رخ دهد برخوردها بوجود میاید بین کسی که قدر قدرته و کسی که میگه نه مردم حقوق دارند .

اکثریت مردم با این نظام همسو و هم دل نیستند .

در تجربه انتخاب روحانی توجه کنید . تعداد آنها یی که رای نداده اند و آنها هم که روحانی را انتخاب کرده اند ، در واقع رای نه به رهبری این نظام و خشونت این نظام داده اند .

اما آیا این گونه عمل کردن کافی است ؟

در ایران تبلیغ میکنند تا مردم را از ترس بد و یا بدها پای صندوق بیاورند . در این انتخابات رئیسی به عنوان کسی که قتلهای فراوان را در پرونده خود دارد از یک طرف بدتر است و از طرف دیگر آقای روحانی به عنوان شخصی که با رهبری در نمی افتد . آدم مطیعی است .

با فاسدان در نمی افتد و روند واردات و دادن رانت را برقرار نگاه داشته . پرونده بگیرو ببندها هم بجای خودش هست. بستن انجمنهای دانشجویی و گرفتن فعالین و اعدامها هم که کم نشده اند .

ولی صورت شادی دارد . خوب آدم کمتر بدی است .

در این میان یک چیز فراموش می شود وقصد نظام هم غافل شدن مردم از همین امر مهمه و آنکه از این هر دو بدتر هم هست و آن آقای رهبر است که بر جان و مال و ناموس مردم بسط ید دارد .

در قانون اساسی تغییر یافته ، از اختیارها یی که «رهبر» یافته ‌است چند اختیار اساسی و مهم هستند . تعیین سیاست‌های کلی نظام . از سیاست اقتصادی گرفته تا سیاست خارجی تا سیاست جنگ تا روند سیاست داخلی.

تعیین وزرای دفاع ، خارجه ، کشور ، دادگستری و اطلاعات با رهبر است . تعیین ریاست مجلس و روند حرکت مجلس و قوه قضاییه که با رهبر است . دستور ترور و جنایت را هم که باید او تایید کند . و همه پرسی و تنظیم روابط سه قوه و فرماندهی کل قوا بعلاوه نیروهای انتظامی.

هنوز اینها کف اختیارات او است.

خوب از این بدترین هم می شود!؟ جانشین او هم که باید شخصی مثل خود و یا بدتر از او که مثل رئیسی باید باشد، تا سپاهیان نانشان در روغن فسادها و جنایتها بماند .

در این نظام با داشتن این قانون اساسی و داشتن فردی که مطلق العنان است ، مشکلات غیر قابل حل شدن هستند .

افرادی که تا امروز مشکل ساخته و مشکل بر مشکل اضافه کرده اند چگونه می خواهند مشکلها را حل کنند ؟

مشکل ساز ، مشکل حل کن نخواهد شد .

آنها که به شرکت در انتخابات دعوت می کنند و این عمل را عقلانی و حق می دانند . تصور می کنند که در بازی قدرت نقش پیدا می کنند و می توانند کفه قدرت را به طرف اصلاح طلبان متمایل کنند ، یادشان می رود که با انتخاب هر طرف این بدترین است که بر سر جای خودش باقی می ماند و استبدادش را بیشتر از پیش حاکم می کند .

حتی اصلاح طلبان هم از رهبر می خواهند که آشتی کند و کمی از اختیارات و قدرتش را به آنها تفویض کند . دوست دارند زیر سایه آقا حالا که آقای هاشمی فوت کرده بگذارد آنها هم از پستهای خود بی بهره نمانند . به مستبد می گویند لطفا با ما خوب باش .

اگر مستبد مهر و محبت و لطف به غیر خود داشت که دیگر مستبد و ولی فقیه نبود .

تصور کنیم که با شرکت در انتخابات شخصی چون رئیسی را کنار بزنید و بعد او بشود رهبر و آن چرا که از آن می ترسیدید با اختیاراتی که شرح دادم و با خشونت بیشتر اعمال کند .

با مردم صادق باید بود و به آنها حقیقت را بایستی گفت . رای شما هر چه باشد ، ولی فقیه مستبدتر بر جا باقی خواهد ماند و وضعیت شما بدتر هم خواهد شد .

این بدترین است که شما کمتر آن را در انتخابات می بینید .

راه حل ، نه به این انتخابت و نه به این نظام است . من به هموطنانم پیشنهاد می کنم بر اساس توضیحی که دادم ، انتخابات را تحریم کنید .
اگر انتخابات را تحریم کردیم بعدش چه بکنیم ؟

تحریم فعال می کنیم . یعنی برای حق حاکمیت خود ارباب و رهبر و ولی فقیه قائل نیستیم .

نه به این نظام یعنی به حق حاکمیت خود رای می دهیم . یعنی من با رای ندادنم خود را انسان حقوقمند می دانم. یعنی من شهروند هستم و بایستی مثل یک شهروند که از حقوق خود برخوردار می شود زندگی کنم . یعنی من خواهان برداشتن تبعیضها هستم .

مجموعه رفتار ضد حق با هم جمع می شوند و در بالا در شخصی بنام رهبر خود را نشان می دهد . پس رفتارمان را بایستی حقوقمند بکنیم . از حق خود و حق دیگری روزانه دفاع کنیم . روابطمان را از زور خالی کنیم و از رعایت حق همگان پر کنیم . با این تمرین روزانه خشونت زدایی روش ما مردم می شود . بدین ترتیب عرصه نظام تنگ و فضای آزادی باز می شود .

یادمان باشد که این نظام است که خشونت بر خشونت می افزاید . ما مردم نمی خواهیم در خشونت زندگی کنیم .

تحریم انتخابات ، خشونت زدایی صرف است.

در مرحله بعد ما با تحریم خود، خواهان برداشتن نظام سیاسی قدرت محور هستیم و یک نظام حقوق محور را جایگزین آن می خواهیم بکنیم .

چون حق ماست که در آزادی و در حقوقمداری زندگی کنیم به جامعه توصیه می کنیم که انتخابات را تحریم فعال کنند و خواهان حق من کو بشوند.

مطلب قبلی...
مطلب بعدی...


Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy