Tuesday, May 9, 2017

صفحه نخست » راى دادن براى چند مگابيت بر ثانيه سرعت بيشتر، براى مقدارى سانسور كمتر...

rohani_raisi_equation.JPGف. م. سخن - ویژه خبرنامه گویا

در انگليسى كلمه اى هست به نام Entrepreneur، به معنى كسى كه سعى مى كند با راه انداختن تشكيلات و دم و دستگاه و استخدام كارمند و غيره، به ايده هاى خود تحقق بخشد.

در مقابل اين كلمه، كلمه ى ديگرى ساخته اند به نام Solopreneur، به معنى كسى كه به جاى راه انداختن شركت و موسسه و به كار گرفتن كارمندان، خودش يك تنه براى تحقق ايده هايش آستين بالا بزند.

حالا به معناى دقيق اين دو كلمه و ظرايف محتوايى آن كارى نداريم و همين را در نظر مى گيريم كه براى رسيدن به يك هدف يا تحقق يك ايده، دو راه وجود دارد: تشكيلاتى عمل كردن يا فردى عمل كردن.

اگر دوران مشروطه را، سر آغاز تاريخ مدرن ايران در نظر بگيريم، مى توانيم با قاطعيت بگوييم، كه براى پيشبرد هر امر تازه و هر كار مفيدى، افراد تك رو، موفق تر از اهل تشكيلات بوده اند.

در غرب اما، كافى ست به شركت هاى عظيمى كه در چهار گوشه ى دنيا به فعاليت مشغول اند نگاه كنيم و ببينيم كه عمل تشكيلاتى، آن هم در گستره ى عظيم، به موفقيت هاى باور نكردنى دست يافته است.

دوباره نگاهى مى اندازيم به كشور خودمان و كار سيستمى و نظام مند. با تعجب مى بينيم كه در كار سيستمى و نظام مند به طور كامل ناموفق هستيم ولى كشورهاى پيشرفته از موسيقى كلاسيك شان، تا توليد هواپيماهاى عظيم، و از نرم افزار نويسى شان تا ساختن سخت افزارهاى عجيب، به موفقيت هايى كه كل جهان را تسخير كرده است دست يافته اند. با يك نگاه عميق تر در مى يابيم كه براي تشكيلاتى عمل كردن نياز به سيستم هست، و براى فردى عمل كردن نه؛ در كار تشكيلاتى پارالل كار كردن و همزمانى انجام كارها و لذا دقت و سرعت بسيار بالا براى انجام پروژه هاى عظيم هست و در كار فردى خطى عمل كردن و در حد و توانايى انسان منفرد كارى را پيش بردن.

باز وارد جزييات اين موضوع نمى شويم و فقط با همين كليات سراغ مردمى مى رويم، متشتت، ناهمگون، نا شنوا، عصبى، خود حق پندار بين، خود همه چيز بين، خود تشكيلات بين، خواهان اطاعت ديگران و در نهايت به اطاعت از ديگران تن داده، نا پرسشگر، تحميل گر و در نهايت ناچار به پذيرش تحميل ديگران، تك رو، تك خور، تك انديش، و كلا فردگرا به مفهوم غير اجتماعى و منفى آن، به نام «ما مردم ايران».

قطعا به عده اى از هموطنان ما بر خواهد خورد، كه اين هموطنان يا از همين جنس تك رو ها و خود حق پندار بين ها هستند يا از عده ى بسيار اندكى كه براى كار سيستمى و كار تشكيلاتى و كار همراه با همفكرى و همراهى تلاش مى كنند.

پس با در نظر گرفتن اين كه ما مردم ايران، سازنده ى جامعه ى ايران و معرف سرزمينى به نام ايران هستيم، اين جامعه و اين سرزمين، مانند خودِ ما شده و صفت هاى ما را اخذ كرده است.

سال ها زندگى به اين سبك، در ما ايرانيان، فرهنگى ايجاد كرده، كه اين فرهنگ مانند تورى كه همه ى ما در درون آن اسير شده ايم عمل مى كند، و ما را به اجبار با اين صفت ها و خلقيات تربيت مى كند...

«من خودم مى دونم»، «من خودم مى كنم»، «من بهتر از تو بلدم»، «من يه نفرى از شما ده نفر سريع تر عمل مى كنم»، و جملات ديگرى از اين قبيل، كه ما به كار مى بريم، به دو دليل است:
-حوصله ى ياد گرفتن و ياد دادن به ديگران نداريم...
-كارمان در محدوده ى خرد عملياتى مان، واقعا بهتر و سريع تر -يعنى بهترى كه من بهتر مى دانم، و سريع ترى كه به قيمت ناديده گرفتن جهش ابتكارى تمام مى شود- انجام مى شود و ما را راضى نگه مى دارد...

به همين دليل، با وجود حسرت خوردن، موقع ديدن كارها و تشكيلات و جامعه ى نظام مند غرب، به خودمان لعنت ها مى فرستيم كه چرا مانند آن ها نيستيم، و آن را -مثل همين مقاله- ناشى از «ژن» بدِ جامعه مى دانيم! فقط فرق ميان نويسنده ى اين مقاله با كسى كه جامعه را مقصر مى داند اين است كه نويسنده خود را جزو همين جامعه مى داند و خود را از اين تقصيرها برى نمى داند، و به جاى لعن و نفرينِ «ژن»ِ جامعه، تلاش مى كند در حد خود افراد جامعه را در اين خصوص به فكر و عمل وا دارد.

تمام اين ها را گفتيم كه به انتخابات پيشِ رو برسيم. انتخاباتى كه از هر طرف به آن بنگريم مضحك و نمايشى ست.

عده اى كه دلِ خوشى هم از حكومت اسلامى ندارند مى گويند به اين دليل و اين دليل بايد راى داد تا اوضاع از اين كه هست بدتر نشود و به همين اندازه بد بماند.
عده اى ديگر كه به خون حكومت اسلامى تشنه اند مى گويند به اين دليل و اين دليل نبايد راى داد و بايد خواهان سرنگونى حكومت شد.

به توضيح دلايل اين دو گروه نمى پردازيم چون به اندازه ى كافى در باره ى آن ها سخن گفته ايم. به اين موضوع مى پردازيم كه گروه دوم، كه بيشتر در خارج از ايران ساكن اند و از مواهب زندگى در كشورهاى پيشرفته بهره مندند، مطلقا به آن چه مخالفان راى دهنده كه اغلب در ايران ساكن اند مى گويند توجه نمى كنند، و گوش هايشان بر استدلال هاى آنان بسته است.

كسى كه خواهان راى دادن است مى گويد من از اين حكومت، از اين انتخابات، از شخص حسن روحانى مثل تمام حكومت گردانان اسلامى متنفرم، بيزارم، خواهان رفتن آن ها هستم، ولى با تمام اين ها براى چند مگابيت افزايش سرعت اينترنت، براى فيلتر شدن «كمتر» سايت ها، براى انتشار فلان كتاب سال ها افتاده در محاق توقيف، براى انتشار نشريات بيشتر، براى شنيدن سخنانى كه لااقل كلمات اش دل آزار و دل خراش نيست، براى چيزهاى كوچك و نه براى چيزهاى بزرگ، مى روم و به روحانى كه مى دانم دروغگو و ناپايدار و از خودِ همين هاست راى مى دهم.

طرف مقابل، كه طرفدار تحريم است، ظاهرا همه ى اين سخنان را مى شنود و به علامت فهميدن، سر تكان مى دهد، اما جوابى كه مى دهد مشخص است كه بر اساس منطق طرف مقابل اش نيست و حرفى ست كه به صورت آماده و بسته بندى شده در ذهن او وجود دارد: راى دادن شما موجب استحكام رژيم جنايتكار مى شود و او مى تواند با نشان دادن صف هاى راى دهندگان براى خود مشروعيت بخرد!

حال هر چه استدلال كنى كه ايجاد صف براى رژيم خونخوار و هوادارانش كه براى خدمتگزارى به حكومت به سانديس و كيك هم راضى اند كارى ندارد، و هيچكس هم در انتخابات حضور نيابد، حكومت حداقل ٣٠ ميليون راى دهنده را تيتر يك خبرگزارى هايش مى كند، باز شنيدنى و درك كردنى در كار نيست و كسى كه اينترنتى با سرعت ١٠٠ مگابيت در اختيار دارد چه مى فهمد از حال دارنده ى خط اينترنت پيه سوز!

بنابراين، بعد از چند سال درگيرى و اصطكاك و تكرار حرف هاى تكرارى هر كس به راه خود مى رود و رودخانه ى چند شاخه شده ى ايرانيان در بيابان بى برنامگى و بى هدفى، به خشكى و بى حاصلى مى رسد. و حكومت جور سال ها مى ماند بى آن كه از خود بپرسيم چرا؟...

مطلب قبلی...
مطلب بعدی...


Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy