خبرگزاری هرانا - اعدام زندانیان سیاسی در تابستان ۱۳۶۷ واقعهای بود که طی آن به فرمان آیت الله خمینی، چندین هزار زندانیان سیاسی و عقیدتی در زندانهای نظام جمهوری اسلامی ایران در ماههای مرداد و شهریور ۱۳۶۷ به شکلی مخفیانه اعدام و در گورهای دستهجمعی دفن شدند. مریم اکبری منفرد فعال حقوق بشری که در حال تحمل حکم ۱۵ ساله حبس خود در زندان اوین است و در این قتل عامها ۴ تن از اعضای خانواده خود را از دست داده است با نگارش نامهای سرگشاد ضمن بزرگداشت قربانیان آن حادثه به جایگاه ویژه مادران داغدار پرداخته است.
متن کامل نامه خانم مریم اکبری منفرد را بصورت کامل به نقل از هرانا در ادامه بخوانید:
به نام خدا، به نام آزادی، آگاهی و عدالت
از حماسههای شکوهمند جاودانهها گفتیم و خواندیم؛ از پرشکوه ترین حماسههای تاریخ آزادی مردم ایران سرودیم؛ با قلبی سرشار از عشق و ایمان بر روانهای پر فتوح آن قهرمانان در زنجیر و آن گواهان صدق و وفا و ایثار درود میفرستم.
برای مادران و پدرانی مینویسم که در برابر مقاومت فولادیشان، کوه دماوند هم سر فرود میآورد.
به پاس تعبیر عظیم و انسانیشان از کلمهی مادر، به پاس محبتهای بی دریغشان که در هیچ لحظهای فروکش نمیکند و استقامتی که همچون نسیمی بر پیشانی آسمان میگذرد.
دفتر خاطرات زندگیام را ورق میزنم تا به صفحهای برسم که نگاه آشنایت را یافتم؛ نگاههای مهربانت هم چون قاصدکی که از زندگی خبر میداد و بودن را تجربه میکرد و فریادی که از حق خواهی میگفت. روزهای پر هیاهوی بازگشت اسرای جنگی به میهن بود. محله مان را برای بازگشت رضا پسر زهرا خانم همسایه دیوار به دیوارمان، چراغانی کرده بودند. آن روز مادر طبق روال به بهشت زهرا رفته بود و هنگام ظهر به خانه بازگشت. کاملا آن لحظه را به یاد دارم؛ مادر چنان رضا را در آغوش کشید و بر گونههایش بوسه زد گویی بر گونههای عبدالرضای عزیزش که مدت زیادی نبود که از شهادتش میگذشت؛ بوسه میزد.
تمام روز غرق در افکار خود بودی؛ نگاهات از تازیانهی بی عدالتیها میگفت. نگاهم پا به پایت آمد؛ قامت استوارت را نوازش کرد؛ این همه پیچ، این همه گذر، این همه شقاوت، این همه بی عدالتی و هم چنان استواری. جملهای را که آن روز گفتی به یاد دارم"ای کاش من هم میتوانستم برای بازگشت عزیزانم جشن بگیرم؛ گرچه نه جنازههایشان را دیدم و نه حتی اجازهی سوگواری". آری در روزهایی که خیابانهای ایران گل باران ومحلههای ایران برای بازگشت اسرای جنگی چراغانی شده بود و مردم غرق در جشن و شادی بودند؛ مادرانی نیز در گوشهی کنج خلوت تنهایی خود، برای فرزندان ناکام اعدام شدهشان در سوگ نشسته بودند و هیچکس ندانست که در دل این مادران چه هلهلهای برپا بود!
زمزمههای لالایی این مادران سرودی شد در چشم انداز آزادی تا تبار یزدانی سلطنت جاویدانش را بر روی زمین بازیابد و جهان را به قدر همت و عشق خویش معنا دهند.
این عزیزان که جگر گوشههایشان همچون کبوتران به دست غلامان ذبح شدند تا سفرهی رنگین اربابان را رنگین تر کنند؛ الهام بخش، انگیزاننده و الگوی فدا و پایداری و دلاوری شدند.
پدر و مادر من تنها یک نمونه از مادران و پدرانی بودندکه در سرزمینی پر از محرومیت، در سرزمینی که تلخی از اجداد و نیاکان به واسطهی بی عدالتیها با طناب ترازوی عدالتشان انسانها را به دار میآویزند؛ در هیئت انسان زاده شدند چون خون در رگهای تاریخ سرزمینمان جریان یافتند. پدر و مادرانی که فتح نامههای زمانشان را تقریر کردند و گرچه این فتح نامهها نوشته نشد اما در قالب سکوت عشق جاودانه خواهد شد.
مادر به معنای عشق، ایثار و فداکاری و از خود گذشتگی ست. مادرانی که با فدا کردن عزیزانشان عشق و محبتشان، ابعاد وسیع تری به خود گرفت. چونان عشقی که در هیچ کاغذی نمیتوان نگاشت. از مادرانی یاد میکنم که با قامتی به بلندای فریاد در برابر هر آنچه میخواست محصورشان کنند؛ غبار از چهرهی خویش ستودند تا جلادان، فرزندان خود را در آینههای خاطره باز شناسند. با پایداری شگفت انگیزشان و با قامت استوارشان که برای سلاخان متصور نبود؛ ایستادند تا ظلم حاکمیت اسلامی را در سراسر دنیا، افشا و مفتضح نمایند و گواه حقانیت تردید ناپذیر شدند.
۱ - مادر مثنی (فردوس محبوب) که سه فرزندش، مرتضی، علی و مصطفی در دههی شصت اعدام شدند به همراه عروسش ناهید رحمانی و برادر ناهید، ناصر رحمانی (جسد ناهید و ناصر را به دلیل آمدن صلیب سرخ و وجود جنازههای انبوه به دریاچهی قم انداختند). مادر مثنی خبر شهادت سه شهیدش را در زندان شنید؛ از پنجهی ظلم بر تنش زخم نشست و این مادر گردن به غرور بر افراشت و در چشم انداز جهان هم چنان شناور مانده است.
۲ - مادر عفت شبستری که در زندان بر اثر رماتیسم فلج شد. فرزندانش رفعت و صغری خلدای را اعدام کردند. قاسم فرزند دیگرش در سال ۵۹ دستگیر شد و هشت سال بعد به دار آویخته شد.
زمانی که مادر را بر بالین جسد پسرش بردند؛ این مادر از جنازهی پسرش رو برگرداند و گفت هدیهای که در راه خدا دادهام پس نخواهم گرفت. شاید اگر توان شنفتن بود پژواک آواز فرو چکیدن خودرا در تالار خاموش کهکشانهای خورشید چون هرست آوار دریغ میشنیدی.
۳ - مادر جهان آرا که ایران او را به نام مادر سه شهید میشناسد و هیچ کجا نامی از شهید چهارمش حسن جهان آرا نمیباشد.
حسن از اعضای سازمان مجاهدین خلق بود که در سال ۶۷ از جاودانه گل سرخها بود.
به این مادر اجازه ندادند در هیج مکانی در مورد حسن سخنی گوید. مادری که فرزندانش را در راه آزادی میهن داده چنین باید در خلوت تنهایی خود به سوگ حسن بنشیند!
گرچه سکوتش گویا تر از هر کلام بلیغ است.
۴ - مادر ودود، ودود قبل از دههی شصت شهید شد. مادر برای یافتن او به هر کجا سر میکشید. زمانی که در سردخانه به دنبال پسرش بود؛ فرزندش را از روی پاهایش شناخت و فریاد زنان پاهای سرد ودود را به قلب پر آتش خود چسباند و وقتی به سلول بازگشت به دیگر هم سلولیهای خود گفت: "پاهایش یخ بود؛ روی قلبم گذاشتم گرم شد".
این چنین شد به هیأت ما زاده شدیم؛ به هیأت پر شکوه انسان تا در بهار به تماشای رنگینکمان پروانه بنشینیم و غرور کوه را دریابیم و هیبت دریا را بشنویم. در آن سالهای گم و پنهان که حکایت مادران ما رنج نامهای ناباورانه از دردی آشنا بود؛ در نگاهشان همه مهربانیها و سکوتشان همه صدای فریاد شد که وجدان جهانی را به همبستگی فرا میخواند.
دفتر خاطراتم از آن روز تا به امروز به انتظار این لحظه و تصویر این زمان ورق خورده است که حقیقت مقاومت این مادران و پدران گفته شود که از روزگار سرد و ظلمت وحشت نکردند؛ استقامتی که آدمی را در خود غرق خواهد کرد.
اینان جریان برابری طلب و آزادی خواهی را در ایران مستمر ساختند.
اینان چشم امید مردم ایران زمین بوده و هستند.
در تاریخ ایران اینان با فلسفه حیات و مرگ خود، واژههای بی معنا را معنا بخشیدند و راهنمای آزادی و تفکر آرمانی شدند.
فریاد شما بی جواب نخواهد ماند. داد خواهی امروز ما پاسخ فریاد شماست.
روزی چنان بر خواهد آمد که گرمای آفتاب عشق و امید و عدالت را احساس کنیم؛ روزی که زندان و شکنجه و اعدام به افسانهها بپیوندند و روزی که ایران حضور شما را احساس کند.
مریم اکبری منفرد
اوین-مرداد ۱۳۹۶
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
*لازم به توضیح است مریم اکبری منفرد در دی ماه سال ۱۳۸۸ و پس از حوادث عاشورای ۸۸ بازداشت شد، در ۱۱ خرداد ۱۳۸۹ و توسط صلواتی، قاضی شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران به ۱۵ سال حبس تعزیری محکوم شد. اتهام این زندانی سیاسی محاربه از طریق عضویت در سازمان مجاهدین خلق ایران است. اتهامی که او آن را وارد ندانسته بود.
مریم اکبری منفرد که در زندان رجائی شهر طی دوران محکومیت میکرد، در اردیبهشت ۹۰ به همراه ۸ زن زندانی دیگر به زندان قرچک ورامین منتقل شد. او در آنجا و پس از اعتراض به شرایط زندان و نوشتن نامههای متعدد به مراجع تقلید، مسئولان نظام و احمد شهید، گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل متحد به بند زنان زندان اوین منتقل شد و تا امروز در آنجا تحمل محکومیت میکند. دو برادر مریم اکبری منفرد در سالهای ۶۰ و ۶۳ به اتهام ارتباط و عضویت در سازمان مجاهدین خلق ایران توسط دادگاههای انقلاب در ایران اعدام شدند. برادر کوچک او و خواهر دیگرش نیز در سال ۶۷ و موج اعدام زندانیان سیاسی در تابستان آن سال اعدام شدند. اکبری منفرد پیشتر در نامهای به احمد شهید از قول قاضی صلواتی خطاب به خود گفته بود که: "تو جور خواهر و برادرهایت را میکشی. "