این ۵ بخش مجموعه بحثهای مستقل واما مرتبط است که با توجه به ایده هم پرسی در اقلیم کردی عراق نوشته شده قبلا در کانال تلگرامی نویسنده منتشر شده است.
این روایت تاریخ است. نظریه دولت -ملت اروپایی بر اساس زبان یا قومیت یا... امروز دو باره دارای باز بینی و ازریابی است. اروپا امروز ملیت را براساس حقوق و شهروندی به افراد میدهد. اما مسئله این است که اروپا برای قدرت جهانی ماندن به سوی خلق اتحادیه رفته، تا بتواند در میان قدرتهای جهانی مقامی داشته باشد.
دولتهای اروپای که بزرگ ماندن هیچ کدام محصول تقسیم نبودند و کشورهای جدید هیچ کدام قدرت اروپائی نیستند فرانسه و المان قدمت دارند و هم انگلیس. در عوض هلند یا سوئد را نروژ و بلژیک را نگاه کنیم که چه میزان قدرت جهانی دارند. اگر هم دموکراسی در این کشورها وجود دارد این دموکراسی از کشورهای بزرگ اروپائی به این کشورها سوق پیدا کرده یا این که زمینههای مناسب اقتصادی و مدیریتی در این کشورها بوده است که دولتهای جدید شکل گرفته بانی اصلی آن نبوده است بلکه دولت آن روال را ادامه داده است. دولتها دموکراسی نیاوردهاند.
فرو پاشی امپراطوریهای اروپائی به خلق کشورهای قدرتمندی منجر شد که از قبل بودند و ریشه داشتند. کشورهای کوچک اروپائی در سیاستهای منطقهای و جهانی در عمل تابع قدرتهای بزرگ هستند چرا که قدرت ملی به عواملی مانند وسعت سرزمینی، نیروی انسانی و نیروی متخصص منبع طبیعی و هم قدرت نظامی بستگی دارد.
اما اسیا و خاورمیانه دولت -ملت سازی
در اسیا دولت سازیها به فاجعه منجر شده است کشورهای کوچک که دست خوش دیکتاتوری است را به وجود آورده است زمینه تنشهای منطقهای را بالا برده است و دور باطل جنگها را سامان داده است به دموکراسی هم منجر نشده است. هندوستان نمونه بازر ادعای ما است. کشورهای بنگلادش و پاکستان و سریلانکا و هم کشمیر درعمل چه کشورهایی هستند. مردم این کشورها ظلمی مضاعف را تجربه میکنند. این کشورها نه دموکراسی دارند و نه قدرت واقعی، در عوض هندوستان زخمی از تجزیه قدرتی جهانی شده است.
اگر هندوستان به همان وضع سابق میماند بی گمان وضع منطقه بهتر بود. اما فاجعه بزرگ با فروپاشی امپرطوری عثمانی در منطقه خاورمیانه رخ داده است. این فاجعه بس عظیم است و در این منطقه دولتهای به وجود آمده که تکثر اشکال و بحران هستند. وضع هم به شکلی است که هر تغییری و دولت سازی جدید به موج خون کمک میکند تجربه هم نشان داده است به دموکراسی هم یاری نمیرساند.
دولت اقلیم کردستان عراق که در سایه مدل قدیمی منطقه در عراق به شکلی مدل فدرال اداره میشود اقدام به نظر خواهی برای استقلال کرده است. این اقدام تکثیر اشکال در منطقه ما است و بحرانی جدیدی را باعث میشود که بازندهاش همان کردها خواهند بود.
منتها این باز قربانی هم مقصر هم قلمداد خواهند شد. تجربه فدرالی مدیریتی یا غیر متمرکز نه (سیاسی) تجربهای است که منطقه ما در زمان باید به این سمت برود البته مدل هر کشوری فرق دارد.
کردستان عراق تجربه فدرال سیاسی را طی میکند این مسیر را به استقلال پیوند زدن مانند این است که اعلام کنیم که دیگر کشوری تمی تواند اقوام گوناگون دردرون یک کشور تحمل کند. این نگاه قومی برای منطقه خطرناک است و برای اقوام ضیعف تر خونبار خواهد بود. این اقدام به معنی نفی مدل فدرال هم است.
به نظر میرسد هم فلسطینها وهم کردها بیشتر برای نفی کردن سازمان داده شدهاند تا برای اثبات شدن و مردم و دولت واقعی ساختن.
تجربه دولت خودگردان فلسطینی نشان داد که مظلومیت یک مردم را الزاما هر دولتی نمیتواند نمایندگی کند پیدایش حماسستان و فتحستان مبین سخن ما است. کردها هم مردمی زجر کشیده هستند که حق شهروندی برابر با مردم دیگر دارند اما در دولت سازیهای قومی و ملی در منطقه ما شاهد دموکراسی نبودهایم. دولت سازی تجربه مثبتی در منطقه ما نیست حتی طرف ضیعف تر را قربانی میکند که کردها از ان جمله هستند. به تجربه هندوستان و عثمانی نگاه کنید دولت و ملت شدن الزاماتی دارد که با دولت سازی فرق دارد. تجربه اگر نیاموزیم تکرار تلخ تری میکنیم
دولت کردى و تکثیر اشتباه
🖋دولتهای ملی دموکراسی نمیاورند. بلکه نهادهای مدنی هستند که دولتهای ملی را به دموکراسی وادار میکنند. تازه این حدیث دولت ملتهای اروپائی است. داستان منطقه ما با دولت سازیهای دستوری نکات دیگری دارد و ظرائف پر شمار دیگری که از حوصله این بحث بیرون است. دولت نمیتواند خودش به دموکراسی ختم شود دولت در بهترین حالت مشروع کردن سلطه بر دیگری است. اما داستان به نسبت دموکراسی با همه پرسی کردستان عراق سوق میدهیم. کشور کردی رویا و ارزوی بسیاری از کردها است. اما این رویا را نمیتوان به دموکراسی و ازادی پیوند زد. ما انقلاب را به دموکراسی زدیم نشد انقلاب راهی بود. اما ازادی نبود راه ازادی میتوانست باشد. منتها به شرطه و شروطها. ان شرط شروط نهادهای مدنی و نهادهای مستقل از حکومت بود که در جامعه نفتی ما وجود نداشت. دولت کردی میتواند شکل بگیرد اما این دولت کردی میتواند در همان لحظه سر طرفداران دموکرات خود را خواهد خورد. چرا که کردستان هم نفت دارد و هم در این مدت نتوانسته از سلطه خاندانی و قبیله گی دو جریان بیرون آید. مدنی ترین جریان کردستان یعنی جنبش گوران هم مخالف این همه پرسی است. تنها جریانی که در کردستان نگاه مدنی دارد جریان گوران است. این جریان چرا با دولت کردی در حال حاضر مخالف است؟
عباس ولی اندیشمند چپ کرد همه پرسی را در این شرایط درست نمیداند پیدایش دولت کردی را مهیا نمیداند. دولت کردی را رد نمیکند اما شرایط آن را مهیا نمیداند. عباس ولی تجربه مدنی جامعه کردی را هم در فقدان نهادهای مدنی عملی نمیداند. اما به باور من دولت به دموکراسی نمیرسد. اگر جامعه مدنی شکل بگیرد دیگر دولت سازی جدید ضروری نیست یا خونین نمیشود. پس رفتن به سوی جامعه مدنی قوی راه را هموار میکند برای دموکراسی، دموکراسی میتواند موضوع هر دولت سازی را منتفی یا غیر راهبردی و هم غیر خونین کند که نقل امروز ما نیست. پس دولت سازی در منطقه ما تکثیر اشکال است.
دولت سازی و تکثیر اشکال
دولت سازی برای مردمی که ملت نشدهاند. تکثیر اشکال است ملت شدن هم امری ارادی نیست به عوامل بسیاری نیاز دارد که باید شرایط عینی آن فراهم شده باشد.
تجربه پاکستان پیش روی ما است اقبال لاهوری از سرزمینی سخن گفت که سرزمین پاکان باشد.
پاکستان شکل گرفت این کشور اسمی اما نه رسمی ساخته شد بعد از هم تجزیه شد دو کشور پاکستان و بنگلادش شکل گرفتند. روایت است که در جهان هر کشوری ارتش دارد اما نقل است که در پاکستان ارتش، کشور دارد. این ارتش بمب اتمی هم دارد اما پاکستان کشور است؟
مولانا ابول کلام آزاد مخالف استقلال پاکستان بود این کار را دست نمیدانست؟
نظریه دولت -ملت جدید در شرق وارونه شد بر اساس مذهب کشور پاکستان خلق شد.
اما بازرگان مطابق آموزه جبهه ملی ایران و باور خودش با استقلال پاکستان مخالف بود.
شریعتی با وجود تائید اقبال لاهوری وهمراهی از ایده کشور پاکستان که قابل نقد راهبردی است در عمل گاندی آتش پرست را به جناح مسلمان ترجیح داد.
تلخ تر تجربه مردم فلسطین است. دولت خودگردان فلسطین با وجود مسئله مردم فلسطین به دو دولت در عمل تقسیم شده است سوال این است که مردم فلسطین میتوانند دولت -ملت فلسطین باشند یا باید از حق مردم فلسطین گفت.
دولت کردی در کردستان عراق چگونه میتواند باشد. تجربه منطقه ما میگوید دولت سازیها این چنینی در عمل بر مشکلات منطقه میافزاید. راه دیگری به جای دولت سازی باید جست. تا حقوق انسانی اقوام و یا ملتها در درون یک کشور تامین شود اما راه کار دولت سازی نیست؟
همه پرسی برای دولت کردی
🖋دموکراسی بهترین شیوه حکومتداری نیست اما بدترین شیوه حکومت هم نیست بلکه شیوه مقبول برای دولت است که شر لازم است برای ملک داری.
دموکراسی خواهان را روال این است که با تدبیر و تجربه عیب دموکراسی را تدبیر کنند این عمل به مدارا نیاز دارد که انجامش ساده نیست.
اما مسئله مهم این است که مدل دموکراسی در همه پرسی کردی اشکال خود را نشان داد. در حدود ۱ میلیون نفر از جمعیت ۴. ۵۰ میلیونی کرد در عراق در این همه پرسی شرکت نکردهاند. این میزان عدم شرکت با توجه به جمعیت منطقه اقلیم جمعیت کمی نیست.
اما در این همه پرسی در اقلیم مشارکت ۷۲ درصد واجدین شرایط در منطقهای که شرکت کنندگان جمعی و ایلی و خانواده گی شرکت میکنند معنی دارد. به عبارتی این انتخابات مورد استقبال قوم یا مذهب با قبیله دیگر نبوده است؟
دموکراسی در این مدل دچار چالش میشود این چالش را در کشورهای دیگر با حق شهروندی و حقوق برابر تا حدی حل کردهاند البته نه به میزان قابل، اگر چه قابل تحممل کردهاند.
شناخت این که در اقلیم کردستان در عراق چه کسانی یا قوم و قبیلهای رای ندادهاند چندان مشکل نیست. این عدم تمایل در مناطقی که مشکلات با جنگ حل میشود یا شعله وار میشود معنی دار و تلخ است.
در تجربه جدائی نروژ از سوئد با ملاک حقوقی و تمایل عمومی بدون خونریزی دو کشور ایجاد شد. اما در منطقه ما قانون ملاک نیست حقوق مردم آن میزان سیار و متغیر و گاه متوهم تعریف میشود که مبنائی حقوقی ملی یا بین المللی به عنوان مرجع قضاوت در نظر گرفته نمیشود در نتیجه نمیتوان به مدل کشورهای اروپائی برای منطقه ما به استناد کرد و راه حل جست.
به عنوان مثال ملاک توافق جدائی سوئد و نروژ پذیرفتن نظر مرجع حقوقی ملی کشور بود که اجازه همه پرسی را داد این همه پرسی انجام گرفت.
اما در مورد همه پرسی اقلیم کردی مرجع ملی عراق این همه پرسی را صحه نگذاشت اما همه پرسی صورت گرفت.
این نوع همه پرسی میتواند به قهر و بعد به جنگ کشیده شود. ورود نیروهای بین المللی را باعث شود دخالت بین المللی هم اگر مورد توافق قرار نگیرد به جنگ کشیده میشود و مشکل در مشکل ایجاد میشود.
اما این همه ماجرا نبود همه پرسی در اقلیم ایراد دیگری را هم برملا کرد عراق در روندی دموکراتیک و پر آشوب سیر میکند اقلیم از شرایط فدرال برخوردار بود. یعنی وضع اقلیم با هیچ منطقه کردی در ترکیه و ایران و سوریه قابل مقایسه نبود این وضع بسیار مورد توجه بود که موفقعیت آن برای همه کردها و کشورها میتوانست تاثیر مثبت داشته باشد.
اما ایده دولت کردی، رفتار نادرست دولت مرکزی، اقلیم را به راهی کشاند که به کشمکش و بعد کشتار و خون بیشتر را باعث خواهد شد. اگر چه دولت عبادی رفتار بهتری در برابر اقلیم در پیش گرفته بود.
اگر حقوق بشر ملاک است باید در اتخاذ روشها تا انتهای به شیوههای متوسل شد که حقوق بشر جمعی را به خطر نیندازند به جنگ و کشمکش محاصره و تحریم نینجامد.
عراق سابقه خونین تری از منطقه خونین ما دارد. همه پرسی آتشی را برای مردمی روشن میکند که خاموش کردن آن ساده نیست.
عراق سرزمین خون و کودتا و کشتار است. سابقه گذشته سرزمینی آن حتی از قرنها قبل چنین است. عراق را ۳ عنصر قبائل و عشیره و هم شهر نشینی میسازد دو عنصر اولی شهر نشینی را محاصره کردهاند. اقلیم هم قبائلی است. جریان شهری اقلیم یعنی گوران با این همه پرسی همراه شد اما راضی نبود. در عراق قبائلی خلق دموکراسی کاری ساده نیست.
جدا شدن دولت کردی باعث کینه و کشمکش میان مردم عراق میشود دولتی که به جدائی تن دهد سرنگون میشود و دولتی را مردم میپسندند که صدامی رفتار کند این وضع و روحیه در عراق بیشتر رشد میکند و منطقه را به جنگ میکشد در صورتی که اقلیم در شرایط فدرال از وضع مناسبی برخورداربود.
اما اقلیم در دولت سازی فدرال موفق نبوده است با ایجاد دولت کردی این دولت سازی که قدرت میان دو ایل و قبیله بارزانی است به کشمکش میرسد و هم با دیگر ساکنان این سرزمین که کرد نیستند مشکلات به وجود میآید هم چنین این دولت با نگاه مدنی کردی دچار مشکل خواهد شد که باید برای کنترل امور به استبداد روی آورد.
در این نوع دولتها که در منطقه سابقه دارند آن که محو میشود حقوق بشر است. اگر نگران حقوق انسان هستیم راههای رفته خطا را تکرار نکنیم اقلیم میتوانست برای حقوق کردها راه بهتری انتخاب کند. دیر نیست اما زمان میگذارد. چرا که ماجرا تازه شروع شده است.
حق تعیین سرنوشت برای دولت سازی
🖋حق تعیین سرنوشت سخن حقی است.
اما هر حقی به چند عامل توانائی، شرایط و هم مکانیزم اجرا نیاز دارد.
تاکید برحق تعیین سرنوشت با دو شیوه انجام میشود.
۱- روش انقلابی و شورشی که آغاز ماجرائی مخصوص به خود دارد
۲- حق تعیین سرنوشت با توجه به مکانیزم و تفاهم و راه کار دموکراتیک.
در مورد حق تعیین سرنوشت در شکل نظری وکلان بحث زیادی نیست اما آنچه که مناقشه برانگیز میشود. مصداق و هم موضوعی است که با حق تعیین سرنوشت برجسته میشود.
همه پرسی برای دولت کردی در اقلیم کردستان را حق تعیین سرنوشت عنوان میکنند که کردها حق دارند که کشور مستقل داشته باشند. در این جا است که مداهنه شروع میشود. برای توجیه حق تعیین سرنوشت تجربههای اروپائی مسالمت آمیز در همه پرسی عنوان میشود اما به وضع این کشورها و هم مصداق و مکانیزم حق تعیین سرنوشت در این کشورها اشاره نمیشود.
به عبارتی تاکید بر حق تعیین سرنوشت در عرصه سیاسی نه دانشگاهی و آکادمیک به عوامل عینی نیاز دارد در غیر این صورت مشکل زا و گاه خونین میشود و حقوق بشر را نقض میکند. به استمرار سریالی قربانی و جانی در جامعه نقش میدهد که ماجرائی تلخ میشود.
در جدائی با مکانیزم مرجع بین الملل یا ملی وارد میشود مورد قبول دو طرف است همه پرسی انجام میشود این جدائی به جنگ نمیکشد و حتی این جدائی به روابط اقتصادی و سیاسی و اجتماعی همه ضربه زیاد نمیزند یعنی میل به جدائی زیان کنترل شده دارد.اما مسئله حق تعیین سرنوشت در عراق برای کردها آیا چنین است. آیا همه باید برای جدائی از کشور نظر دهند یا فقط کردها؟.
سوال هم روشن است مسائل عراق ملی است نه فقط به کردها مربوط است این مسئله یک کشور است که مردمش سرنوشت مشترکی دارند.
برای این جدائی که مرجعی باید وارد شود. تا انجام همه پرسی مقبول باشد؟ مرجع ملی را باید همه قبول داشته باشند تا بر روند همه پرسی صحه بگذارد؟
چرا که در اقلیم چنین نشده است همان مرجعی که فدرالتیواقلیم را پذیرفته است همه پرسی را غیر قانونی میداند. سازمان ملل متحد هم زمان همه پرسی را قبول نداشته است. در این جا چه میشود کرد؟ اقلیم یک طرفه به همه پرسی اقدام کرده است. در این برخورد یک سویه از مرجع ملی عدول کرده است.
راه حل اقلیم انقلابی یا شورشی بوده است. اقلیم از طرف همین مرجع ملی به رسمیت شناخته شده و سازمان ملل هم برمدل فدرالتیواقلیم صحه گذاشته است هر دو این نهاد با همه پرسی مخالف بودند. آیا این رفتار اقلیم شورش نیست؟
اگر تجربه اروپائی را بیان میکنیم روشهای اروپائی را هم باید به کار گرفت. روش مناسب این بود که اقلیم با رفتار مناسب اول حق تعیین سرنوشت را جا میانداخت بعد مقبولیت آن را به دست میآورد حتی سازمان ملل متحد هم زمان همه پرسی را مناسب ندانست.
تاکید یک سویه بر حق تعیین سرنوشت اگر به کنش و عمل همراه شود ممکن همان حق را ضایع کند و به حقوق بشر هم آسیب برساند. تاکید یک سویه بر حق تعیین سرنوشت باید بتواند دیگرانی را که جدائی موافق نیستند را با زیان کمتری مواجه کند تا همراهی آنان را مانند کشورهای اروپای بدست آورد. در غیر این صورت به حق انسان یاری نمیرساند و حقوق بشر را هم دچار صدمه بیشتری میکند.