این یاداشت بعد از مشاهده مصاحبه با ۴ امیر ارتش و یکی از فرمانده هان سپاه در سلسله برنامههای خشت خام نوشته شده است.
بی گمان ارزش کسانی که برای وطن جنگیدهاند قابل احترام است اما این یاداشت به نقد و بررسی اجمالی نکاتی میپردازد که روایتهای رسمی از جنگ از آن غافل بودهاند.
اگر مصاحبه با ۴ امیر ارتش را در کنار مصاحبه با حسین علائی از فرماندهان سابق سپاه قرار دهیم متوجه میشویم که به نادرستی، ارتش مظلوم و سپاه قهرمان جلوه داده شده است.
برخی از نکاتی که ۴ امیر ارتش در مصاحبههای جداگانه با حسین دهباشی مطرح میکنند را ذکر میکنیم:
-توقف اصولی ارتش عراق در خوزستان را که انجام داد ارتش یا سپاه؟
- نقش ارتش درعملیات بزرگ بین المقدس چقدر و به چه میزان بوده است؟
-عملیات هوائی تا چه میزان بازدارنده پیش روی ارتش عراق بوده است؟
-نقش تصفیههای بی رویه در ارتش که توان ارتش را کاسته بود چقدر بوده و تا چه میزان چنین ارتشی فداکارانه عمل کرده است؟
-نقش رهبری پر رنگ سپاه در عملیاتهای شکست خورده بعد ازفتح خرمشهر چقدر بوده است؟
-اعمال رهبری و فرماندهی مستقل سپاه در عملیاتهای ناموفق.
-مبالغهها در مورد نقش سپاه در جنگ.
-کتمان ناتوانی نظامی سپاه در پیروزی موثر بعد از فتح خرمشهر.
-تعداد قابل توجه شهدای ارتشی که ناشناخته ماندهاند.
-از همه مهم تردر چهار مصاحبه مزبور امیران ارتش نشان میدهند که جنگ یک علم است که باید فرا گرفت تا تلفات کمتری داد و پیروز شد.
اما مصاحبه علائی از فرماندهان سپاه با دهباشی نکاتی را برای ما به بحث میآورد. این مصاحبه مفصل نکات مهمی در خود دارد. نکاتی مانند:
- ساختار سپاه که بسیار غیر متمرکز و نامنظم بوده است و سلسله مراتب مدرن در سپاه جایگاه برجسته ندارد.
- اختلاف حل نشدنی سپاه با ارتش در طول جنگ که خسارات جبران ناپذیری در بر داشته است. نقش شکست خورده آقای خامنهای برای هماهنگی این دو نیرو در سال ۱۳۶۲ و همچنین تلاش ناکام هاشمی برای این هماهنگی در سالهای بعد از جنگ.
- تبرئه بنی صدر از یک اتهام دیگر که در هویزه عمدی بسیجیها را به کشتن داد.
-علت بر کناری صیاد شیرازی بوسیله بنی صدر به خاطر خطای فاحش نظامی در کردستان و نه به دلایل شخصی.
-تمایل سپاه به فرماندهی هاشمی در برابر خامنهای که در آن زمان خامنهای تمایل به همکاری ارتش و سپاه از طریق ستاد مشترک داشته است.
- روحیه جنگ برای جنگ که علائی به توضیح آن نمیپردازد.
- تمایل سپاه به سرنگونی صدام که علائی از باز کردن آن در بحث طفره میرود و این طفره رفتن علت هم دارد چرا که اقای خمینی به دنبال سرنگونی صدام بود و این تمایل را هم در بیانیه خود درپیام تسلیت مرحوم صدر و خواهرش در تاریخ ۲. ۲. ۱۳۵۹ بیان کرد. به روایت هاشمی رهبری انقلاب با پایان جنگی که صدام بر سر کار باشد مخالف بود.
- تمایل سپاه برای تاثیر سیاسی و یافتن نقش سیاسی درمدیریت کشور. این تمایل آن سان قوی بوده که فرماندهان سپاه سمینار شرکت در انتخابات در غرب کشور میگذارند و برای شرکت در سمینارمزبور جبهه جنوب را رها میکنند.
-این تمایل سپاه در دخالت درمدیریت سیاست کشور سالها است که در حال پیشروی است.
-علائی به ارتش اتهام ارتش رژه بودن میزند.
-اینکه علائی ارتش را نمیشناسد نشان میدهد که او شخصیتی سیاسی بوده که وارد جنگ شده اما ارتش ایران را نمیشناسد.
-علائی نمیداند این ارتش هم جنبش چریکی ظفار را سرکوب کرده است هم به کمک جریان چریکی کرد با عراق جنگ کرده است.
-علائی نمیداند یا نمیخواهد بیان کند که ارتش در توقف ارتش عراق موفق عمل کرده است.
- حسین علائی در رابطه با ارتش در عمل انصاف را از دست میدهد.
-علائی سپاه را نیرو نظامی برتر میداند اما در مجموعه نظراتش نشان میدهد سپاه هنوز انسجام لازم برای ارتش شدن را ندارد.
در این میان دو نکته مهم است؛ اختلاف در ارتش و سپاه، و همچنین نقش رهبری انقلاب در ادامه جنگ که باید بیشتر به آن پرداخت.
علائی میگوید سپاه بر اساس رفاقت و احساس و دوستی بر محور هم زبانی و هم منطقهای و هم شهری بودن بوده است و مثلا این که باکری با زبان ترکی از پس لشکر عاشورا بر میآمد و همت از پس بچههای تهران ولی اگر این دو را جا به جا میکردی دیگر کارائی خود را از دست میدادند.
علائی همچنین میگوید که در سپاه یک نفر در مدت کوتاه به فرماندهی میرسید اما در ارتش چنین چیزی امکان نداشت. ولی علائی آفت این نوع رشد را متوجه نیست.
علائی میگوید که صیاد شیرازی میگفت که بسیج را به ارتش بدهید. این سخن صیاد درست است چرا که حشد شعبی در کنار ارتش پاشیده عراق بهتر از سپاه در دوران جنگ نتیجه میگیرد؟
اما مهم این است که دهباشی در مصاحبه با ۴ فرمانده ارتش در عمل نشان میدهد که علائی و دیگران تا چه حد در حق ارتش ظلم کردهاند. در واقع ارتش در جنگ قربانی سپاه شده است چرا که سپاه خودی بوده و ارتش غیر خودی. آخرین مصاحبه از این سری مصاحبهها با شهرام رستمی امیر ارتش نشان میدهد که نیروی هوائی تا چه میزان در جنگ موثر عمل کرده است.
علائی ارتش را ارتش رژه میداند اما نباید فراموش کرد که اگر گزینه ارتش و بسیج مردمی در جنگ شکل میگرفت که همان ایده چمران بود ما امروز قوی ترین ارتش منطقه را داشتیم که در خدمت مردم بود و خودی و غیر خودی نداشت.
علائی باید بداند که جنگ به جریانی میدان داد که تعریف نظامی- سیاسی از خود دارد اما نکته این است که وقتی نیروی نظامی سیاسی شود دیگر شکل ملی خود را کم رنگ میکند و جناحی میشود.
امروز جامعه ما به هزار دلیل در برخوردی پیچیده با سپاه قرار دارد، در جهانی که دیوانه تر شده است و این جامعه بازی سخت و با اضطرابی را از سر میگذراند.
مهم این که سپاه ساختار ارتش مدرن در ایران، که جنگ را علمی و ارتش را ملی میدید، در عمل این ساختار را منطقهای و قومی-شیعی کرده است در صورتی که ارتش ملی یا سپاه ملی نباید چنین باشند. و امروز میتوان این مشکل را در مدیریت سپاه دید.
جامعه ایران خواهان تعریف نقش نظامیان در جای مناسب خود است و در هر انتخاباتی این دید خود را با صدای بلند به نظامیان میگوید اما این صدای بلند را نظامیان به گوش نمیگیرند. سردار جعفری بعد از سخنان اخیر ترامپ از هم دلی مردم با سپاه گفت و تشکر کرد اما همین سردار و دوستان وی آیا صدای مردم را در انتخاباتها نمیشنوند؟
میتوان گفت که برای قضاوت درست درباره جنگ باید زوایای این جنگ و عواملی که به دستاوردها و ناکامیها در جنگ ختم شد را دوباره شکافت و پی گرفت. هنوز قضاوت درباره نقش سپاه و ارتش در جنگ نمیتواند دقیق باشد چرا که مدتی است که نشان داده میشود که برای جنگ، تاریخی دستوری و رسمی و سانسور شده نوشته شده است که امروز برخی ازنکات این تاریخ رسمی و گزینش شده به چالش گرفته میشود. اما این چالش به امروز جامعه ما هم بی ارتباط نیست چرا که سپاه با همین تاریخ دستوری نوشته شده درباره جنگ امروز نقشی را در داخل ایران سامان میدهد که با خواسته مردم هماهنگ نیست.
اما باید گفت که:ای سرداران سپاه خواسته مردم را درست و دقیق بشنوید.