*
*
*
...صد و شصت و پنج سال میگذرد (۱)
و هر سال... هر مرداد (۲)
هر گه که خون سرخ گُلی
بر برگ سبز تیره تبدار میچکد،
هر گه که برگ دیگری از تاریخ
ننگین و نحس و سیه میشود از بیداد،
آهنگِ دودِ آهِ تو
-ای شمعِ کُشته به تاریکی!-
بر میآید از دل تنگ چاه
آوای واپسین نَفَسِ تو
سر میزند ز خاک،
پرمیکِشد به ماه...
*****
امسال، امّا...
"آبانِ" راستین (۳)
از راه میرسد
و از "داد" میگوید
و با بانگِ باران
هیمه های خیمهٔ اهریمن را
با خاشاک ظلم و برگهای مرده اوهام
در گودال سرد مکافات می ریزد، (۴)
و جسم بی جان باغ را (۵)
در غسل خانهٔ تاریخ
تعمید میدهد،
و از چرکهای رسوب کردهٔ تاریک میشوید.
بنگر...چگونه پادشهِ آبان
از درّههای مه آلود و مُبهمِ صفحاتِ اوستا (۶)
همچون "کلمه" میتابد (۷)
و چون خورشید سخن میگوید!
و بشنو...تحرُکِ قلمی را بر صفحهٔ حیات
که همچون مُرورِ گیسوانِ سیاهیست،
بر صفحه سپیدِ گونهٔ یار... (۸)
و ستایش کن نوری را (۹)
که در سیاهیِ باغ به دنیا میآید (۱۰)
و در پایِ کوهِ پاکِ دماوند (۱۱)
سر در فلک، چو تکدرختِ شفابخشِ زندگی (۱۲)
پایدار و پُر بار
سایه گُستر و سرشار از ابدیّت میروید...
****
اینبار دیگر...
مُرداد رفته است
و آبانِ مِهریار (۱۳)
بارانِ نابِ نور میریزد
وبعد از دویست سال
آهنگِ "مِهر" را
با روحِ جاودانهٔ خویش میآمیزد... (۱۴)
و سیمرغِ راستی
از خاکسترِهمه گلهای غرقِ خون
وز بسترِهمه غمهای لاله گون
یکباره به پا میخیزد
وز سنگفرش خاک
درعرشِ آفتابیِ افلاک میآویزد!
****
آه...ای شمعِ کُشته به تاریکی...
رخ بر فروز، باری دگر
ز پس آویزههای جهلِ دروغ آمیز! (۱۵)
اینبار...
ای آتشِ نهفته به خاکستر!
از زیرِ وزنِ آن غبارِحزن انگیز،
وَز آنسوی حجابِ خاک، بیرون خیز!
و در منتهای سیاهی،
در انتهای آذر... (۱۶)
جانپرورباش چون ناهید: (۱۷)
در روشن ترین رجعتِ میترا! (۱۸)
وآغازگر باش:
درپاکترین زایش و درخششِ آرتا! (۱۹)
آه ...ای سرخ گلِ صدا بریدهٔ خاموش...
ای خفته در دلِ سیهِ چاه...
ای نیکخو چو حور،
...نیکو جبین چو ماه،
در دومین درخشش مِهرِ نگار برخیز!
دکتر شبنم کایزر
سرود شده در۱۲ نوامبر ۲۰۱۷
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(۱) عبارت "صد و شصت و پنج سال" اشاره ایست به طاهره قرة العین که در سال ۱۸۵۲ میلادی، بنا بر حکم مجتهدین ارشد، به "اتهام مفسد فیالارض" محکوم به اعدام شد. طاهره را، که زنی شاعر و دانشمند بود و تنها بین ۳۵ تا ۳۷ سال سنّ داشت، در خفا و تاریکی شب به باغ ایلخانی تهران بردند، و او را ابتدا با روسری خفه کردند و بعد جسد نیمه جانش را به چاهی در آن باغ انداختند.
(۲) واژه "مرداد" در زبان اوستایی به معنی مرگ است، درحالیکه "اَمرداد" به معنی بی مرگی و جاودانگی است. از آنجا که تاریخ قتل طاهره در اواخرمرداد ماه تخمین زده شده، استفاده از واژه "مرداد" در شعر، استعاره ای است از"مرگ "، قتل نابهنگام و ناجونمردانه طاهره، و در مقیاسی بزرگتر، جنایات و ظلمهایی که در تاریخ ایران، به تمامی بیگناهان روا داشته شده است.
(۳) عبارت "آبان راستین"، اشاره به بهاءالله دارد که ۲۰۰ سال پیش در ماه آبان متولد شد، و راستی و داد از آموزههای بنیادی اوست. شایان ذکر است که در اسطورههای ایران باستان، "آبان" فرمانروای باران و آبهای روی زمین، و نگاهبان ِ پاکی و بی آلایشی در جهان ِهستی است.
(۴) بنا براساطیرباستانی ایران، ۱۰ روز و ۱۰ شب باران فرو میریزد وهر قطره باران به قدری بزرگ است که دشتی را در بر میگیرد. آب در روی سطح زمین بالا می آید وآفریدگان اهریمن توسط باران به هلاکت رسیده، به اعماق زمین رانده میشوند و دریای بزرگی پدید میآید.
(۵) واژه "باغ" نه تنها به باغ ایلخانی (محل دفن جسم طاهره) اشاره دارد، بلکه در مقیاسی بزرگتر استعاره از تهران و حتی جهان است. همانطور که طاهره میبایست بصورت مخفیانه و در تاریکی باغ به قتل برسد، جنایات و نمونههای بیشمار نقض حقوق بشر در تهران، ایران و جهان با استفاده از تاریکی جهل و دروغ و در خواب نگاه داشتن جوامع بشری صورت گرفته و میگیرند.
(۶) قسمت کوتاهی ازسرودِ اَوِستاییِ بلند و زیبای "آبانْ یَشت" در ستایش و نیایش ایزد آبهای روان (ایزدبانو آناهید) دراینجا ذکر میشود:
"اوست بَرومندی که در همه جا بلندْ آوازهاست...اوست زورمندی که از کوه ِ هُکَر به دریای ِ فَراخْ کَرت ریزد. من -- اهوره مَزدا -- او را به نیروی خویش، هستی بخشیدم تا خانه و روستا و شهر و کشور را بپرورم و پشتیبان و پناه بخش و نگاهبان باشم ... "
بنا برتحقیقات و نظر شخصی شاعر، کوه اسطوره ای "هُکَر" (که بلندترین چکاد البرز دانسته شده است) ، در واقع همان کوه "دماوند" (بلندترین کوه ایران و خاورمیانه) است، وبنابرین دریای ِ"فَراخْ کَرت" نیزهمان دریای خزر می باشد.
(۷) "کلمه" در کتابهای آسمانی برای توصیف مظهرِ ظهورِ خداوند (پیامبر) بکاررفته است، و خداوند با گفتن آن کلمه، جهان هستی را به وجود میآورد. از سوی دیگر، از "کلمه" با عنوان نور و روشنایی هم یاد شده: در قرآن "نور"، در انجیل "Light" (روشنایی)، و در آیین زرتشتی "وَخش" (نور و روشنایی).
(۸) قسمتی برگرفته از دعای ایّام صیام به عربی از قلم بهاءالله، که مضمون آن به فارسی این است: ای پروردگار، براستی تو را سوگند میدهم به موهایت که بر صفحه رُخسار تو حرکت میکنند، همانگونه که قلم بلندمرتبه تو بر صفحات الواح حرکت میکند و از آن عطر خوش معانی در ملکوت آفرینش میوزد، که مرا بر خدمت امرت قائم و پابرجا فرمایی..."
(۹) واژه "نور" در اینجا استعاره ازبهاءالله است. هرچند که میرزا حسینعلی نوری (بهاءالله) در شهر تهران متولد شد، اما او و خانواده اش از اهالی منطقه "نور" مازندران بودند. از سوی دیگر، کلمه "بهاء" در عربی به معنی "نور" است.
(۱۰) "سیاهی باغ": واژه "باغ" هم یاد آور باغ ایلخانی تهران (محل دفن طاهره) است، و هم استعارهای از شهر "تهران" (محل تولّد بهاءالله) است. عبارت "سیاهی باغ" اشاره به "تهران" فرورفته در تاریکی جهل و ظلم دارد، که به عنوان پایتخت ایران، در واقع سمبلی ازوضعیت تاریک و اسفبار کلّ ایران است.
(۱۱) عبارت "در پایِ کوهِ پاکِ دماوند" اشاره دیگری به تهران، محل تولّد بهاءالله، است. قلّه دماوند تنها در۶۹ کیلومتری شمال شرقی تهران واقع شدهاست، و از سوی دیگر، به تاکر نور در مازندران (منطقه سکونت خانواده و اجداد بهاءالله) نیز نزدیک است. توضیح شماره (۶) را ببینید.
(۱۲) عبارت "تکدرختِ شفابخش" استعاره از بهاءالله است واشاره ایست به درخت اسطورهای "ویسپوبیش" که در دریای "فَراخْ کَرت" قرار دارد و آشیانهٔ سیمرغ افسانهای بر آن است. نام ویسپوبیش در پارسی میانه به معنای «درمان همهٔ دردها» است. در ادبیات پس از اسلام این درخت را طوبی نامیدند. در آثار بهایی نیز، ازاین درخت بهشتی بنام " شَجَرهٔ طوبی" یاد شده که مفهوم معنوی آن بهاءالله است.
(۱۳) منظور از"آبانِ مهریار" بهاءالله است. به اعتقاد شاعر، باب هم درعرصه زمان و هم در جهان روح، "یارِ" بهاءالله بود. در تقویم خورشیدی، باب متولد مهر وبهاءالله متولد آبانِ است. از سوی دیگر، در تقویم قمری، باب متولد اول محرّم، و بهاءالله متولد دوم محرّم بودند (با اختلاف دو سال قمری). عبارت "آبانِ مهریار" این تعبیر شاعرانه را در بر دارد که همانگونه که در تقویم قمری، روز اول محرّم پیش از دوم محرّم واقع میشود، و در تقویم خورشیدی نیز، ماه مهر پیش از ماه آبانِ قرار دارد، باب نیز، پیش از بهاءالله ظهور کرد، تا نویدبخش ظهور او باشد و روح خفتگان را بیدار و آماده بهرهمندی از آموزههای بهاءالله و آیین بهایی سازد.
(۱۴) "آهنگِ مهر" : در سال ۲۰۱۷ میلادی که دویستمین سال تولد بهاءالله است، برای اولین بار در طول تاریخ بهایی، تولد بهاءالله و باب (درتقویم خورشیدی) در دو روز کنارهم، در ماه "مهر"، جشن گرفته شدند. به تعبیری شاعرانه، بهاءالله آهنگِ ماهِ مهر کرد و بعد از ۲۰۰ سال، تولد او (به جای آبان) در مهر جشن گرفته شد تا با یارِ روحانی و جاودانگی خود، باب، قرین و همراه باشد.
معنی دوم عبارت "آهنگِ مهر"، به تعبیر عارفانه شاعر، این است که بهاءالله باری دیگر به قصد مهر ورزیدن به مردمان، دوره روحانی نوینی آغاز خواهد کرد.
(۱۵) این عبارت اشاره به کشف حجاب توسط طاهره قرة العین درهمایش بدشت دارد. طاهره نه تنها حجاب از رخسار خود برکند، بلکه (به اعتقاد بسیاری از مورخین و جامعه شناسان) در حرکتی سمبلیک و نمایشی، خواستار برابری زن و مرد، و یکرنگی ظاهر و باطن (صورت و سیرت) شد وشجاعانه پرده از دروغ و ریا و ظلم و فساد رایج دردستگاه دینی و حکومتی نیز برداشت ودر سخنرانی روشنگرانه و فصیحی، آغاز دوره جدیدی را در دین، روحانیات و اخلاقیات، و رسوم ومناسبات اعلام کرد.
(۱۶) منظور از "در منتهای سیاهی، در انتهای آذر" شب یلداست که بلندترین و تاریکترین شب سال است.
(۱۷) "ناهید" (آناهید یا آناهیتا) در زبان اوستایی یکی از الهگان ایرانی و آریایی است. او در باور ایرانیان باستان، ایزدبانوی آبها و فرشته نگهبان چشمهها و باران و نماد باروری، عشق و دوستی بوده است. واژهٔ پارسی باستان ناهید، اَناهیتَه، به معنی ناآلوده (پاک و بی گناه) است. بنا بر افسانههای پیش از دوران زرتشت، آناهیتای باکره "میترا" را درون غاری در تاریکی مطلق، ودر شب یلدا، بدنیا میآورد که تشابههای فراوان به داستان تولد عیسی ازمریم باکره دارد. واژه "طاهره" نیز در عربی به معنی "پاک و بیگناه" است.
(۱۸) "میترا" یا مهراز ایزدان ایران باستان است. مهر بمعنی پیمان و دوستی است و نماد او خورشید میباشد. هرچند که به درستی نمیشود گفت آیا میترا خدای آفریدگار بوده یا پیامبر، اما بنا بر اعتقادات آیین مهر و آیینهای باستانی، میترا در همه دوران ها، رهایی بخشی و یاری دهنده مردم در برابر بدی هاست و در پایان زمان به زمین بازمیگردد.
(۱۹) "آرتا" یا اَرتَه یا اَشَه به معنی حقیقت و درستی است. منظورشاعر از "درخشش آرتا"، ظهور"استوت ارته"، موعود اوستا، یا همان بهاءالله است که نسل او به زرتشت میرسد. در اوستا، آخرین و مهمترین رهائی بخش بشر "استوت ارته" (راستی پایدار) نام دارد. استوت ارته از آخرین نطفه به جا مانده از زرتشت به وجود میآید و جهان را پر از عدل و داد کرده و نظم نوینی برپا میکند. ارته قانونی ازلی و ابدی است که اهورامزدا وضع کرده است و زرتشت در گاهان آن را تنها راه رسیدن به بارگاه خداوند میداند.
شعر و توضیحات: دکتر شبنم کایزر